تا دست‌ها کمر نکني بر ميان دوست

تا دست‌ها کمر نکني بر ميان دوست شاعر : سعدي بوسي به کام دل ندهي بر دهان دوست تا دست‌ها کمر نکني بر ميان دوست سيبي گزيدن از رخ چون بوستان دوست داني حيات کشته شمشير عشق چيست شوري که در ميان منست و ميان دوست بر ماجراي خسرو و شيرين قلم کشيد خونش بريخت ابروي همچون کمان دوست خصمي که تير کافرش اندر غزا نکشت وان هم براي آن که کنم جان فداي دوست دل رفت و ديده خون شد و جان ضعيف ماند گر کبر و ناز بازنپيچد عنان دوست روزي به پاي مرکب تازي درافتمش ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تا دست‌ها کمر نکني بر ميان دوست
تا دست‌ها کمر نکني بر ميان دوست
تا دست‌ها کمر نکني بر ميان دوست

شاعر : سعدي

بوسي به کام دل ندهي بر دهان دوستتا دست‌ها کمر نکني بر ميان دوست
سيبي گزيدن از رخ چون بوستان دوستداني حيات کشته شمشير عشق چيست
شوري که در ميان منست و ميان دوستبر ماجراي خسرو و شيرين قلم کشيد
خونش بريخت ابروي همچون کمان دوستخصمي که تير کافرش اندر غزا نکشت
وان هم براي آن که کنم جان فداي دوستدل رفت و ديده خون شد و جان ضعيف ماند
گر کبر و ناز بازنپيچد عنان دوستروزي به پاي مرکب تازي درافتمش
اين بس که نام من برود بر زبان دوستهيهات کام من که برآرد در اين طلب
در کوي عشق خوشتر و بر آستان دوستچون جان سپرد نيست به هر صورتي که هست
وز خاک سر برآرم و پرسم نشان دوستبا خويشتن همي‌برم اين شوق تا به خاک
فرياد سعدي از دل نامهربان دوستفرياد مردمان همه از دست دشمنست


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.