اين که تو داري قيامتست نه قامت شاعر : سعدي وين نه تبسم که معجزست و کرامت اين که تو داري قيامتست نه قامت سينه سپر کرد پيش تير ملامت هر که تماشاي روي چون قمرت کرد بر نفسي ميرود هزار ندامت هر شب و روزي که بي تو ميرود از عمر باقي عمر ايستادهام به غرامت عمر نبود آن چه غافل از تو نشستم آن همه وصفش که ميکنند به قامت سرو خرامان چو قد معتدلت نيست عزم رحيلش بدل شود به اقامت چشم مسافر که بر جمال تو افتاد گر بروي در حسابگاه قيامت اهل فريقين...