به عمر خويش نديدم شبي که مرغ دلم

به عمر خويش نديدم شبي که مرغ دلم شاعر : سعدي نخواند بر گل رويت چه جاي بلبل باغ به عمر خويش نديدم شبي که مرغ دلم مرا به روي تو از هر که عالمست فراغ تو را فراغت ما گر بود و گر نبود گريختن نتوانند بندگان به داغ ز درد عشق تو اميد رستگاري نيست چه التفات بود بر اداي منکر زاغ تو را که اين همه بلبل نواي عشق زنند چراغ را نتوان ديد جز به نور چراغ دليل روي تو هم روي توست سعدي را
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
به عمر خويش نديدم شبي که مرغ دلم
به عمر خويش نديدم شبي که مرغ دلم
به عمر خويش نديدم شبي که مرغ دلم

شاعر : سعدي

نخواند بر گل رويت چه جاي بلبل باغبه عمر خويش نديدم شبي که مرغ دلم
مرا به روي تو از هر که عالمست فراغتو را فراغت ما گر بود و گر نبود
گريختن نتوانند بندگان به داغز درد عشق تو اميد رستگاري نيست
چه التفات بود بر اداي منکر زاغتو را که اين همه بلبل نواي عشق زنند
چراغ را نتوان ديد جز به نور چراغدليل روي تو هم روي توست سعدي را


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط