بگذار تا مقابل روي تو بگذريم شاعر : سعدي دزديده در شمايل خوب تو بنگريم بگذار تا مقابل روي تو بگذريم هم جور به که طاقت شوقت نياوريم شوقست در جدايي و جورست در نظر بازآ که روي در قدمانت بگستريم روي ار به روي ما نکني حکم از آن توست دشمن شوند و سر برود هم بر آن سريم ما را سريست با تو که گر خلق روزگار از خاک بيشتر نه که از خاک کمتريم گفتي ز خاک بيشترند اهل عشق من در حلقهايم با تو و چون حلقه بر دريم ما با توايم و با تو نهايم اينت بلعجب ...