هر کس به تماشايي رفتند به صحرايي

هر کس به تماشايي رفتند به صحرايي شاعر : سعدي ما را که تو منظوري خاطر نرود جايي هر کس به تماشايي رفتند به صحرايي هر کو به وجود خود دارد ز تو پروايي با چشم نمي‌بيند يا راه نمي‌داند کان جا نتواند رفت انديشه دانايي ديوانه عشقت را جايي نظر افتاده‌ست سوداي تو خالي کرد از سر همه سودايي اميد تو بيرون برد از دل همه اميدي آن کش نظري باشد با قامت زيبايي زيبا ننمايد سرو اندر نظر عقلش گويم که سري دارم درباخته در پايي گويند رفيقانم در عشق چه سر داري...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هر کس به تماشايي رفتند به صحرايي
هر کس به تماشايي رفتند به صحرايي
هر کس به تماشايي رفتند به صحرايي

شاعر : سعدي

ما را که تو منظوري خاطر نرود جاييهر کس به تماشايي رفتند به صحرايي
هر کو به وجود خود دارد ز تو پرواييبا چشم نمي‌بيند يا راه نمي‌داند
کان جا نتواند رفت انديشه داناييديوانه عشقت را جايي نظر افتاده‌ست
سوداي تو خالي کرد از سر همه سودايياميد تو بيرون برد از دل همه اميدي
آن کش نظري باشد با قامت زيباييزيبا ننمايد سرو اندر نظر عقلش
گويم که سري دارم درباخته در پاييگويند رفيقانم در عشق چه سر داري
تا سيرترت بينم يک لحظه مداراييزنهار نمي‌خواهم کز کشتن امانم ده
بيمست که برخيزد از حسن تو غوغاييدر پارس که تا بودست از ولوله آسوده‌ست
گر دسترسي باشد يک روز به يغماييمن دست نخواهم برد الا به سر زلفت
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمناييگويند تمنايي از دوست بکن سعدي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.