خرما نتوان خوردن ازين خار که کشتيم شاعر : سعدي ديبا نتوان کردن ازين پشم که رشتيم خرما نتوان خوردن ازين خار که کشتيم پهلوي کبائر حسناتي ننوشتيم بر حرف معاصي خط عذري نکشيديم از ما به قيامت که چرا نفس نکشتيم ما کشتهي نفسيم و بس آوخ که برآيد ما از سر تقصير و خطا درنگذشتيم افسوس برين عمر گرانمايه که بگذشت نامرد که ماييم چرا چرا دل بسرشتيم دنيا که درو مرد خدا گل نسرشتست ما مور ميان بسته دوان بر در و دشتيم ايشان چو ملخ در پس زانوي رياضت ...