شاد کن جان من، که غمگين است شاد کن جان من، که غمگين استشاعر : فخرالدين عراقي رحم کن بر دلم، که مسکين استشاد کن جان من، که غمگين استآنکه روزم سيه کند اين استروز اول که ديدمش گفتم:کارزوي من از جهان اين استروي بنماي، تا نظاره کنمشادمان کن، که بيتو غمگين استدل بيچاره را به وصل دميبا رخت کفر من همه دين استبيرخت دين من همه کفر استسخن تلخ از تو شيرين استگه گهي ياد کن به دشناممکه تو را کبر و ناز چندين استدل به تو دادم و ندانستمآخر، اي دوست اين چه آيين است؟بنوازي و پس بيزاريکه عراقي نه در خور کين استکينه بگذار و دلنوازي کن