آه، به يک‌بارگي يار کم ما گرفت!

آه، به يک‌بارگي يار کم ما گرفت! شاعر : فخرالدين عراقي چون دل ما تنگ ديد خانه دگر جا گرفت آه، به يک‌بارگي يار کم ما گرفت! نيز خيالش کنون ترک دل ما گرفت بر دل ما گه گهي،...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آه، به يک‌بارگي يار کم ما گرفت!
آه، به يک‌بارگي يار کم ما گرفت!
آه، به يک‌بارگي يار کم ما گرفت!

شاعر : فخرالدين عراقي

چون دل ما تنگ ديد خانه دگر جا گرفتآه، به يک‌بارگي يار کم ما گرفت!
نيز خيالش کنون ترک دل ما گرفتبر دل ما گه گهي، داشت خيالي گذر
غم چه کند در دلي کان همه سودا گرفت؟دل به غمش بود شاد، رفت غمش هم ز دل
کاتش سوداي او در دل شيدا گرفتديده‌ي گريان مگر بر جگر آبي زند؟
لشکر هجران بتاخت در سر من تا گرفتخوش سخني داشتم، با دل پردرد خويش
جان و تن و هرچه بود جمله به يغما گرفتدين و دل و هوش من هر سه به تاراج برد
کز همه وامانده‌اي، هيچکسي را گرفتهجر مگر در جهان هيچ کسي را نيافت
لاجرمش عشق يار، بي‌کس و تنها گرفتهيچ کسي در جهان يار عراقي نشد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما