مرا گر يار بنوازد، زهي دولت زهي دولت مرا گر يار بنوازد، زهي دولت زهي دولتشاعر : فخرالدين عراقي وگر درمان من سازد، زهي دولت زهي دولتمرا گر يار بنوازد، زهي دولت زهي دولتز رخ برقع براندازد، زهي دولت زهي دولتور از لطف و کرم يک ره درآيد از درم ناگهگر از محنت بپردازد، زهي دولت زهي دولتدل زار من پر غم نبوده يک نفس خرمگر از اين بيش نگدازد، زهي دولت زهي دولتفراق يار بيرحمت مرا در بوتهي زحمتورم از لطف بنوازد، زهي دولت زهي دولتچنينم زار نگذارد ، به تيماريم ياد آردوصالش رخت در بازد، زهي دولت زهي دولتور از کوي فراموشان فراقش رخت بربنددکه جان خسته دربازد، زهي دولت زهي دولتو گر با لطف خود گويد: عراقي را بده کامي