اي اميد جان، عنايت از عراقي وامگير شاعر : فخرالدين عراقي چاره ساز آن را که از تو نيستش يک دم گزير اي اميد جان، عنايت از عراقي وامگير غرقهي درياي هجرم، دستگيرا، دست گير مانده در تيه فراقم، رهنمايا، ره نماي چاره کن، جانا، که شد در دست هجرانت اسير در دل زارم نظر کن، کز غمت آمد به جان ماندهام چون خاک بر خاک درت خوار و حقير سوي من بنگر، که عمري بر اميد يک نظر ساخته با درد بيدرمان تو، مسکين فقير از تو بو نايافته، نه راحتي ديده ز عمر کو تنور...