اي مطرب درد، پرده بنواز شاعر : فخرالدين عراقي هان! از سر درد در ده آواز اي مطرب درد، پرده بنواز تا شيفتهاي شود سرافراز تا سوختهاي دمي بنالد کان يار نشد هنوز دمساز هين! پرده بساز و خوش همي سوز سوزم، چو نساخت محرم راز دلدار نساخت، چون نسوزم؟ محنت زدهام، چه ميکنم ناز؟ ماتم زدهام، چرا نگريم؟ يا با سوزم بساز و بنواز اي يار، بساز تا بسوزم تا بو که رهانيم ز خود باز يک جرعه ز جام عشق در ده من ساختهام، بسوز و بگداز ور سوختن من...