تنگ آمدم از وجود خود، تنگ شاعر : فخرالدين عراقي اي مرگ، به سوي من کن آهنگ تنگ آمدم از وجود خود، تنگ فرياد رسم ازين دل تنگ بازم خر ازين غم فراوان تا کي به اميد بوي يا رنگ؟ تا چند آخر اميد يابيم؟ فارغ گردم ز نام و از ننگ؟ کي بود که ز خود خلاص يابم افتان خيزان، چو لاشهي لنگ افتادم در خلاب محنت يک گام شود هزار فرسنگ گر بر در دوست راه جويم در ديدهي من فتد دو صد سنگ ور جانب خود کنم نگاهي چون در نگرم، روم چو خرچنگ ور در ره راستي...