آمد به درت اميدواري

آمد به درت اميدواري شاعر : فخرالدين عراقي کو را بجز از تو نيست ياري آمد به درت اميدواري خجلت‌زده‌اي، گناهکاري محنت‌زده‌اي، نيازمندي وز کرده‌ي خويش شرمساري از گفته‌ي خود سياه‌رويي وز دوست بمانده روزگاري از يار جدا فتاده عمري دور از تو چنين بمانده خواري بوده به درت چنان عزيزي بيچاره به بوي يا غباري خرسند ز خاک درگه تو نوميد، چنين اميدواري شايد ز در تو باز گردد؟ از دوستي تو دوستداري؟ زيبد که شود به کام دشمن کو ماند کنون و...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آمد به درت اميدواري
آمد به درت اميدواري
آمد به درت اميدواري

شاعر : فخرالدين عراقي

کو را بجز از تو نيست ياريآمد به درت اميدواري
خجلت‌زده‌اي، گناهکاريمحنت‌زده‌اي، نيازمندي
وز کرده‌ي خويش شرمسارياز گفته‌ي خود سياه‌رويي
وز دوست بمانده روزگارياز يار جدا فتاده عمري
دور از تو چنين بمانده خواريبوده به درت چنان عزيزي
بيچاره به بوي يا غباريخرسند ز خاک درگه تو
نوميد، چنين اميدواريشايد ز در تو باز گردد؟
از دوستي تو دوستداري؟زيبد که شود به کام دشمن
کو ماند کنون و زينهاريبخشاي ز لطف بر عراقي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط