قرآن و پايان تاريخ
و اهميت بيشتر آن زمانى روشنتر مىگردد كه به اين نكته توجه داشته باشيم كه بشر در دوران اوج شكوفايى علمى، صنعتى و تكنولوژى است و اين همه رشد و ترقى نه تنها مشكلى از بشر خسته از جنگها و خونريزىها، اضطرابها و تشويشها، نامردمىها و تبعيضها برطرف نساخته، كه مايه تورّم مشكلات و تشديد دردهاى او گرديده است.
اكنون بايد بگوييم اين حق آدمى است كه بداند بشر در سير قهقرايى به گرداب فلاكت و بدبختى افكنده خواهد شد يا با آيندهاى روشن و عصرى طلايى كه آدمى به حقوق انسانى خود مىرسد و به سعادت و فلاح دست مىيابد مواجه مىشود. دانستن هر يك از اين دو پاسخ فقط رفع يكى از مشكلات فكرى او نيست بلكه نوع جهتگيرى او را در زندگى معين خواهد كرد و او را از خمودگى و سستى، يأس و افسردگى، اضطراب و پريشانى، انحطاط و سقوط خارج ساخته به انسانى پرتكاپو و فعال، اميدوار به آينده، صبور، مقاوم و ترقى خواه تبديل خواهد كرد.
همه اديان الهى و بيشتر مكاتب بشرى، درباره پايان تاريخ، اظهار نظر كردهاند. در همه پيشگويىهاى(1) مربوط به آخرالزمان، خبرهاى وحشتناك و نگرانكنندهاى وجود دارد؛ ولى اغلب بر اين امر اتّفاق نظر(2) است كه پايان كار بشر، روشن و سعادتآميز است. در تمام فرقهها و(3) مذاهب اسلامى، كم و بيش سرانجام سعادتمند بشر پيشبينى شده است .(4) در متون زرتشتى (از آيينهاى باستان) به صراحت از دوره طلايى بشر در پايان جهان ياد شده كه به آشوبها و بلاهاى بسيار مسبوق خواهد بود و با ظهور واپسين منجى (سوشيانس) محقّق مىشود. در آيين هندوان نيز هر(5) دوره انسانى به چهار قسمت تقسيم شده كه قسمت چهارم آن، مظهر غروب و افول تدريجى معنويت اوّليه است و از آن، به عصر ظلمت (Kali Yuga) تعبير مىشود؛ سپس منجى بشر ظاهر شده و با فروپاشى جوامع انسانى و ازبين رفتن شرارتها، دورهاى نو آغاز مىگردد.
در متون بودايى نيز از اين (6) دوره، سخن به ميان آمده است. در(7) اديان ابراهيمى، بيش از آيينها و مكاتب ديگر بر دوره طلايى بشر در پايان تاريخ، تأكيد شده است. در عهد عتيق، برقرارى سعادت و عدالت در سرتاسر جهان پيشبينى شده كه به وسيله مشيح محقّق مىشود. درعهد جديد نيز به اين مطلب پرداخته شده و مكاشفه يوحنا به طور كامل به(9) حوادث ناگوار آخرالزمان، اختصاص يافته و در پايان آن، به برقرارى صلح و آرامش جهان تحت حاكميت مؤمنان اشاره شده است. در ميان مكاتب(10) بشرى، پيشبينى ماركس از مدينه كمونيستى همراه با كمون نهايى ايجاد شده، تصويرى از جامعه بىطبقه و بىنياز از دولت را ارائه مىدهد.(11)
پيشبينىهاى رنهگنون (عبدالواحد يحيى) از افول و فروپاشى تمدّن مادّى غرب و ظهور مجدّد حقّ و حقيقت كه با نظر به دادههاى آيينهاى باستان و اديان ابراهيمى ارائه شده خبر مىدهد. نظريّه پايان تاريخ(12) فوكوياما پيروزى نهايى نظام غربى و حاكميّت ابدى آن بر سرتاسر جهان را پيشبينى كرده است و نظريّه(13) برخورد تمدّنها از هانتينگتون، جنگ جهانى تمدّنها و نظم جهانى نوين براساس مرزهاى تمدّنى را در پايان اين دوره از جهان، پيشبينى مىكند.(14)
ديدگاه كلّى قرآن درباره پايان تاريخ
و مَا خَلَقتُ الجِنَّ والإِنسَ إِلَّا لِيَعبدونَ. (ذاريات(51)، 56).
عبوديّت الهى در سطوح گوناگون فردى و اجتماعى آن، براساس برنامهريزى خداوند و در چارچوب اصل اختيار واقع شده و غالب انسانها از آن بهرهمند مىشوند:
وَعدَ اللَّهُ الَّذينَ ءَامَنوا مِنكُم وعَمِلوا الصَّلِحتِ لَيَستخلِفنَّهُم فِىالأَرضِ... ولَُيمَكِّننَّ لَهُم دِينَهُم الَّذِى ارتَضى لَهُم و لَيُبدِّلنَّهُم مِن بَعدِ خَوفهِمأَمناً يَعبُدونَنِى لَايُشرِكونَ بِى شَيئاً (نور(24)،55).
هُو الَّذِى أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدى وَدِينِ الحَقّ لِيُظهِرَهُ عَلَىالدِّينِ كُلِّهِ. (توبه(9)،33؛ فتح(48)،28؛ صف (61،9)(15) آيات ناظر به آينده جوامع انسانى، بر عنصر خوشبينى در جريان كلّى نظام طبيعت و طرد عنصر بدبينى درباره پايان كار بشر تأكيد ورزيده، به نوعى فلسفه تاريخ براساس سير صعودى و تكاملى آن اشاره دارد. از (16) نگاه اسلام، دين با پشت سر گذاشتن مراحل مختلف، در كاملترين شكل خود به بشر عرضه شده:
اَليَومَ أَكمَلتُ لَكُم دِينَكُم و أَتمَمتُ عَليكُم نِعمَتى و رَضيتُ لَكُم الإِسلمَ دِيناً (مائده(5)،3).
و همواره با انتقال از جامعهاى به جامعه ديگر شكوفاتر مىگردد:
مَنْ يَرتدَّ مِنكُم عَن دِينِه فَسوفَ يأتِى اللّهُ بِقَومٍ يُحِبُّهم و يُحِبّونَه. (مائده(5)،54(17)
خداوند از پيامبران گذشته، پيمان گرفته كه به پيامبر خاتم(صلی الله علیه و آله) ايمانآورده، به او يارى رسانند (آل عمران(3)،81)
بنابراين، تمام نبوتها و شرايع پيشين، مقدمه و پيش درآمد شريعت ختميّهاند. از ظاهر برخى( 18.
آيات، چون:
والسَّبقونَ السَّبقونَ أُولئِكَ المُقرَّبونَ... ثُلَّةٌ مِن الأَوَّلينَ وَ قَليلٌ مِن الأَخِرين (واقعه(56)،10 - 13 و 14). و نيز بعضى روايات برمىآيد كه(19 ) پيشينيان از مردم آخرالزمان، فضيلت و مرتبه بالاترى داشتهاند؛ امّا اهل( 20 ) تفسير، سبقت گرفتگان را پيامبران و اصحابشان دانسته و سبقت را فضيلتى براى اقوام گذشته نشمردهاند؛ زيرا طبيعى است كه اصحاب پيامبر(صلی الله علیه و آله) ، نسبت به تمام پيامبران ديگر و اصحابشان بسيار كمتر باشند؛ البته(21) رواياتى نيز حاكى از نسخ آيه مزبور نقل شده كه درست به نظر(22)
نمىرسد؛ و به دليل سطح بالاى( 23) معرفت مردم آخرالزمان معجزات حسّى اقوام گذشته، جاى خود را در اسلام به معجزه عقلى و علمى (قرآن) داده و وحى قرآنى، با سخن از قرائت ( 24)و علم و قلم، آغاز مىشود:
اِقرَأ بِاسمِ رَبِّكَ الَّذِى خَلَقَ خَلَقَ الإِنسنَ مِن عَلَقٍ اِقرَأ و رَبُّكَ الأَكرَمُ الَّذِى عَلَّمَ بِالقَلمِ عَلَّمَ الإِنسنَ ما لَم يَعلَم. (علق(96)، 1 - 5).
و قرآن، از دوره ماقبل اسلام، به عنوان عصر جاهليت در مقابل عصر علم و خرد ياد مىكند:
الجَهِليَّةِ الأُولَى (احزاب(33)،33). (25 ) از اين رو، طبق روايات، سوره توحيد و شش آيه آغازين سوره حديد، براى اقوامى در آخرالزمان نازل شده كه در كاوشهاى دينى، از اقوام پيشين ژرفانديشتر و دقيقترند. در(26 ) روايات متعدد ديگر نيز دوره آخرالزمان و مردم آن، به رغم وقوع فتنهها و آشوبهاى بسيار، بهترين زمان و بهترين مردم شناسانده شدهاند؛ بنابراين، ميان ديدگاه( 27) خوشبينانه اسلام درباره پايان تاريخ و ظهور آفتهاى اجتماعى بسيار در آن دوره، هيچ گونه تنافى وجود ندارد. برخى از پيامبران نيز به دليل فضيلت مردم آخرالزمان، از خداوند خواستهاند كه نام و راهشان در ميان آنان جاويد بماند. (شعراء(26)،84) قرآن، امت(28 ) پيامبر را معتدلترين و در نتيجه كاملترين:
و كَذلِكَ جَعلنكُم أُمَّةً وَسَطاً (بقره(2)،143).
( 29) و بهترين امّت:
خَيرَ أُمَّةٍ اُخرِجَت لِلنَّاسِ (آل عمران(3)،110).
معرفى مىكند؛ بر همين اساس،(30) خوارق عادت در آخرالزمان به كمترين ميزان رسيده و خداوند از طريق سنتهاى طبيعى تاريخ، جوامع بشرى را با آزمايشهاى مختلف به حدى از بلوغ، شعور و تجربه مىرساند كه زمينه حكومت جهانى صالحان مهيا شود و بر اساس سنّت هميشگى(31 ) خويش، مؤمنان را بر همه موانع چيره ساخته، به فتح و پيروزى پايدار مىرساند:
إِنَّهُم لَهمُ المَنصُورونَ و إِنَّ جُندَنا لَهُم الغَلِبون. (صافات(37)،172 و 173). (32) از مجموعه مباحث گذشته مىتوان نتيجه گرفت كه دوره اسلامى، همان دوره آخرالزمان است كه تحقق كامل ديدگاه مثبت اسلام درباره پايان تاريخ، در عصر ظهور امام مهدى(علیه السلام) به وقوع خواهد پيوست.
نشانهها و رخدادهاى مهم آخرالزمان
( 34)فَهَل يَنظُرونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَن تَأتِيَهُم بَغتَهً فَقَد جَاءَ أَشراطُها. (محمد(47)،18)در آخرالزمان وقايع فراوان ديگرى نيز پيشبينى شده كه بيشتر به دوره پايانى آن (مقارن با ظهور حضرت مهدى) مربوط مىشود:
1. بحران معنويّت:
اِقتَربَ لِلنَّاسِ حِسابُهُم و هُم فِى غَفلَةٍ مُعرِضون. (انبياء(21)، 1).
در اين آيه، مردم آخرالزمان، به غفلت و اعراض از خداوند، متّصف شدهاند. در روايات نيز منظور از(35 ) اشراط الساعة كه در آيه 18 سوره محمد(47) به آن اشاره شده، رواج بيش از حدّ كفر، فسق و ظلم دانسته شده و موارد متعدّدى از آن بر شمرده شدهاست.
(36 )
2. وقوع اختلافها و درگيرىهاى بسيار:
فَاختَلفَ الأَحزابُ مِن بَينهِم فَويلٌ لِلَّذينَ كَفَروا مِن مَشهَدِ يَومٍ عَظِيم. (مريم(19)، 37) روايات، اين آيه را به ظهور فرقههاى مختلف در جهان اسلام مربوط دانستهاند كه در آخرالزمان پديد آمده، موجب اختلافهاى بسيار خواهند شد. آيه يَلبِسَكُم شِيَعًا و يُذِيقَ(37)
بَعضَكُم بَأسَ بَعض (انعام(6)، 65) نيز به وقوع اختلافها و قتل و كشتار در آخرالزمان تفسير شده است. بر(38 )اساس روايتى، آيه ولَنبلونَّكم بشىءٍ مِن الخَوف و الجُوع و نَقصٍ من الأَمولِ و الأَنفُس... (بقره(2)،155) به ترس و ناامنى، گرسنگى و قحطى و فقر و كشتار در آخرالزمان اشاره دارد.(39)
3. ظهور دجّال:
4. وقوع مصائب:
إن أتكُم عَذابُهُ بَيَتاً أَو نَهاراً مَا ذَا يَستَعجِلُ مِنهُ الُمجرِمونَ. (يونس(10)،50) فَإِذا نَزلَ بِسَاحَتهِم فَساءَ صَباحُ المُنذرين. (صافات(37)،177).(44 )با استفاده از آيه 65 انعام(6)، برخى از اين عذابها بدين شرح گزارش شدهاند: صدايى هراسناك و دود در آسمان و حاكمان ستمگر:
قُل هُو القادِرُ عَلى أَن يَبعَثَ عَليكُم عَذاباً مِن فَوقِكُم ، فرو رفتن برخى انسانها در زمين.
أَو مِن تَحتِ أَرجُلِكُم، اختلافات بسيار در دين ، أَو يَلبِسَكُم شِيَعاً قتل و كشتار و يُذِيقَ بَعضَكُم بَأسَ بَعض. در اين دوره زمانى، ترس و ناامنى،(45 )گرسنگى و قحطى و فقر و كشتار نيز بسيار رخ خواهد داد:
وَ لَنبلُونَّكُم بِشَىءٍ مِنَ الْخَوفِ والْجُوعِ و نَقصٍ مِن الأَمولِ وَالأَنفُس.....(46)
5. خروج سفيانى:
أَن يَخسِفَ اللّهُ بِهِمُ الأَرضَ... . (نحل(16)، 45) نيز كه توطئهگران را به فرو رفتن در زمين تهديد مىكند، بر لشكر سفيانى تطبيق داده شده است. آيه( 48)
...ءَامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقًا لِما مَعَكُم مِن قَبلِ أَن نَطمِسَ وُجوهًا فَنَرُدَّها عَلى أَدبارِهَا (نساء(4)، 47) نيز درباره بازماندگان لشكر سفيانى تأويل شده كه صورتهايشان معكوس گشته، پشت سرشان قرار مىگيرد.( 49)
6. نداى آسمانى:
أَتى أَمرُ اللّهِ فَلَا تَستَعجِلُوهُ؛ فرمان خدا رسيد؛ پس ديگر شتاب مكنيد. (نحل(16)، 1).(50 )
آيه وَاستَمِع يَومَ يُنادِ المُنادِ مِن مَكانٍ قَريبٍ يَومَ يَسمَعونَ الصَّيحَةَ بِالحَقِّ ذلِكَ يَومُ الخُروجِ (ق(50)،421) نيز به اين حادثه، تأويل شده است.( 51)
7. ظهور منجى بزرگ بشر:
بقره(2). آيه أَينَ ما تَكونُوا يَأتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعًا نيز بر ياران نخستين مهدى(علیه السلام) كه خداوند آنان را گرداگرد حضرت حاضر مىسازد، تطبيق داده شده است.
آيه فَإِن يَكفُربِها هؤُلَاءِ فَقَد وَكَّلنا( 53) بِها قَومًا لَيسوا بِها بِكفرين( 54)(انعام(6)،89) نيز چنين است.
8. نزول عيسى(ع):
شده كه وى در بيتالمقدّس به نماز جماعت امامزمان(علیه السلام) اقتدا و در جنگهاى ايشان نيز شركت خواهد كرد. براساس اين تفسير، فرود آمدن( 56)عيسى(علیه السلام) از آسمان، يكى از نشانههاى نزديكى قيامت شمرده شده و از ايمان آوردن همه اهل كتاب به حضرت عيسى(علیه السلام) در آخرالزمان كه يكى از فرماندهان امامزمان به شمار مىرود، خبر داده شده است.
9. خروج جنبندهاى از زمين:
10. هجوم يأجوج و مأجوج:
(66)
11. رجعت:
ظهور بندگان پيكارجو پيش از قيامت: فَإِذا جاءَ وَعدُ أُولهُما بَعَثنا عَلَيكُم عِباداً لَنا أُولِى بَأسٍ شَديد (اسراء(17)،5)، ميثاق(70)
پيامبران با خداوند براى ايمان آوردن و يارى رساندن به پيامبراسلام: و إِذ أَخَذَ اللّهُ مِيثقَ النَّبِيّينَ... لَتُؤمِنُنَّ بِه و لَتَنصُرنَّهُ (آلعمران (3)،81) و منّت الهى بر(71) مستضعفان تاريخ: و نُريدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ استُضعِفوا فِى الأَرضِ و نَجعلَهُم أَئِمَّةً و نَجعَلَهُم الورِثين. (قصص(28)،5)(72 )همگى به رجعت، تفسير و تأويل شدهاند؛ با اين حال در تفسير آيات پيشين، آراى ديگرى نيز گفته شده است.(73 )
12. صلح و آرامش پايدار در سرتاسر جهان:
(75 )نعمتهاى آسمان و زمين بر آنها نازل و از آسايش و سعادت كامل بهرهمند خواهند شد: لَفَتحنَا عَليهِم بَركتٍ مِنَ السَّماءِ والأَرضِ.... (اعراف(7)، 96)( 76) چون اين مردم در سايه حكومت حضرت مهدى به بالاترين حدّ رشد و بلوغ مىرسند، بدين ترتيب، خلافت انسان بر زمين به كاملترين حدّ خود خواهد رسيد؛ در عين حال، وجود مقدّس امام معصوم (امام مهدى يا امامان ديگر هنگام رجعت) تا قيامت در دنيا حضور داشته، جامعه انسانى هيچگاه از حضورشان بىنياز نمىشود.( 77)
پىنوشتها :
1 - نجات بخشى در اديان، ص 13 و 14؛ على و پايان تاريخ، ص25-15
2 - هزاره گرايى، ص 25.
3 - نجاتبخشى در اديان، ص 13 و 14.
4 - .قيام و انقلاب مهدى، ص 5.
5 - اوستا، گاهان، يسنه 46، ب 3 و يَشتها، ارديبهشت، ب 10 - 17 و فروردين، ب 129؛ نجاتبخشى در اديان، ص 3 - 71.
6 - بحران دنياى متجدّد، ص 1 و اوپانيشاد، ص 772 - 774 و 737.
7 - بودا، ص 518 و 519؛ على و پايان تاريخ، ص 23.
8 - كتاب مقدّس، اشعياء 11 و 12، يوئيل 3 و 4، زكريا 9، دانيال 2: 44، و 7: 13 و 27.
9 - كتاب مقدّس، متى 24: 15 - 44، و رسل 2: 17 - 21.
10 - كتاب مقدّس، مكاشفه يوحنا 4 - 22؛ نجات بخشى در اديان، ص113 - 133.
11 - ماركس و ماركسيسم، ص 91 - 94.
12 - بحران دنياى متجدّد، ص 2، 20، 55، 105، 154 و 186؛ علائم آخرالزمان، ص 188 - 199، 200 و 318.
13 - پايان تاريخ و آخرين انسانها مجله اطلاعات سياسى واقتصادى، ص 22.
14 - برخورد تمدّنها و بازسازى نظم جهانى، ص 485 و 516.
15 - تاريخ الغيبة الكبرى، ص 233 - 239؛ تاريخ ما بعدالظهور، ص33.
16 - قيام و انقلاب مهدى، ص 6 و 14.
17 - فلسفه تاريخ، ص 251-247.
18 - نهج البلاغه، ص 20؛ خاتميّت، ص 21.
19 - صحيح بخارى، ج 4، ص 228 و 229.
20 - بيضاوى، ج 5، ص 284؛ من وحى القرآن، ج 21، ص 329.
21 - نهج البيان، ج 5، ص 135؛ نمونه، ج 23، ص 207.
22 - الدرّالمنثور، ج 8، ص 8.
23 - الكشاف، ج 4، ص 459.
24 - الاتقان، ج 2، ص 252.
25 - خاتميت، ص 39-36.
26 - الكافى، ج 1، ص 91.
27 - بحارالأنوار، ج 52، ص 124 و 125؛ كتاب الغيبه، نعمانى، ص206.
28 - البرهان، ج 4، ص 174.
29 - خاتميت، ص 19.
30 - نمونه، ج 23، ص 208.
31 - تاريخ الغيبه الكبرى، ص 244-242.
32 - فى ظلال، ج 5، ص 3002.
33 - الفرقان، ج 26 و 27، ص 109.
34 - مجمع البيان، ج 9، ص 154؛ قرطبى، ج 16، ص 159.
35 - التفسير الكبير، ج 22، ص 140؛ التحريروالتنوير، ج 17، ص 9.
36 - تفسير قمى، ج 2، ص 279 - 282؛ نورالثقلين، ج 5، ص 37.
37 - تفسير عيّاشى، ج 1، ص 64؛ البرهان، ج 3، ص 712.
38 - تفسير قمى، ج 1، ص 232.
39 - نور الثقلين، ج 1، ص 142.
40 - كتاب مقدّس، عهد قديم، زكريا 9: 6 و 7 و دانيال 7: 19 - 27 و عهد جديد، متّى 24: 15 - 25 و نامه اول يوحنا 4: 1 - 6 و مكاشفه يوحنا 13: 11 - 17؛ سفينةالبحار، ج 2، ص 162 و 163.
41 - تاريخ مابعدالظهور، ص142-139؛ علائم آخرالزمان،ص303 - 316.
42 - كشفالأسرار، ج 8، ص 482 - 484.
43 - همان، ج2، ص141 - 143؛ الدرّالمنثور، ج5، ص674 و 675.
44 - بحارالانوار، ج 9، ص 213 و 232، ج 52، ص 185؛ ج 53، ص56.
45 - تفسير قمى، ج 1، ص 232.
46 - نورالثقلين، ج 1، ص 142.
47 - جامعالبيان، مج 12، ج 22، ص 129؛ الدرّالمنثور، ج 6، ص712 - 714؛ عيّاشى، ج 2، ص 57.
48 - البرهان، ج 1، ص 352 و 354.
49 - همان.
50 - تفسير عيّاشى، ج 2، ص 254.
51 - نورالثقلين، ج 5، ص 118 و 119.
52 - 148 . البرهان، ج 3، ص 576.
53 - مجمعالبيان، ج 1، ص 426؛ البرهان، ج 1، ص 347 - 355.
54 - البرهان، ج 2، ص 448.
55 - جامعالبيان، مج 3، ج 3، ص 394 - 396؛ مج 4، ج 6، ص 25 - 30؛ مج13، ج25، ص115 و 116؛ كشفالأسرار، ج 9، ص 74 و ج 2، ص 143؛ ابنكثير، ج 1، ص 589 و 590.
56 - مجمعالبيان، ج 3، ص 211؛ نورالثقلين، ج 1، ص 571؛ روحالمعانى، ج 14، ص 147.
57 - الميزان، ج 15، ص 396.
58 - جامعالبيان، مج11، ج20، ص20-18؛ كشفالأسرار، ج7، ص258-256؛ قرطبى، ج 13، ص 156 - 158.
59 - الميزان، ج 15، ص 396.
60 - كتاب مقدّس، مكاشفه يوحنا 13.
61 - جامعالبيان، مج 10، ج 17، ص 115 - 121؛ تاريخ مابعدالظهور، ص 146 - 150.
62 - كشفالاسرار، ج5، ص743- 746؛ الدرّالمنثور، ج 5، ص677-674؛ الميزان، ج 13، ص 336 - 398.
63 - تاريخ ما بعد الظهور، ص 151؛ علائم آخرالزمان، ص200 - 202؛ الفرقان، ج 15 و 16، ص 213 - 223.
64 - مجمعالبيان، ج 7، ص 102؛ كشفالأسرار، ج 6، ص 306 و 307؛ الميزان، ج 14، ص 326.
65 - الفرقان، ج 16 و 17، ص 362 - 365.
66 - تاريخ ما بعدالظهور، ص 150؛ الفرقان، ج 16 و 17، ص 365-362.
67 - مجمعالبيان، ج 7، ص 366؛ البرهان، ج 4، ص 228 - 231؛ الميزان، ج 15، ص 397 و 398.
68 - بحارالأنوار، ج 53، ص 56.
69 - همان.
70 - نورالثقلين، ج 3، ص 138 - 140.
71 - تفسير عيّاشى، ج 1، ص 181.
72 - نورالثقلين، ج 4، ص 107.
73 - تاريخ ما بعدالظهور، ص 632 - 639، 647.
74 - مجمعالبيان، ج 7، ص 106؛ عيّاشى، ج 1، ص 183 و ج 2، ص50 و 56 - 61؛ نورالثقلين، ج 2، ص 57.
75 - تفسير عيّاشى، ج 1، ص 183 و 292؛ نورالثقلين، ج 5، ص 242 و 243؛ البرهان، ج 4، ص 336.
76 - نورالثقلين، ج 2، ص 52.
77 - الايقاظ منالهجعه، ص 392 - 405؛ على و پايان تاريخ، ص92-82.
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت : jeneral_ja
/ج