جوان افسرده 34 ساله ای که به خاطر مسائل و نارسایی های خانوادگی دچار بحران روحی روانی شد وسایل خود را جمع کرد و عازم تهران شد جوانی که حتی موفق به اخذ مدرک دیپلم نشده بود حالا به کمک عواملی، جوان فوق لیسانس و دکتر را با هزار منت به حضور نمی پذیرفت .
او خود را نماینده خدا در زمین معرفی کرده بود و به هیچ وجه در محافل ظاهر نمی شد و تنها از طریق مریدان مطامع خود را دنبال می کرد .
استفاده از ادبیات خاص و ادعای ارتباط با غیب و البته موج سازی اجیر کردگان رمز موفقیت ایلیا در تحقق افکار و اعمال پلید وی بود .
رام الله وقتی جهت بازجویی احضار می شود پیغام می دهد من فقط با شخص اول اطلاعات وقت کشور گفتگو می کنم .
متاسفانه باید بگوییم با دستگیری وی ممکن است خسارتهای مالی به صاحبانشان باز گردد اما زندگی های متلاشی شده و حیثیت های بر باد رفته هرگز ....
«پیمان فتاحی» که خود را تحت عناوینی چون «ایلیا م»، «محمد مسیح موسوی»، «کورش آریانژاد»، «ایلیاهو هناوی»، «داود عبد الحی» و « رامین رام الله» نیز معرفی میکند یکی از فرقههایی را بنا نهاده است که حاوی مشمئز کننده ترین سوء استفادههای جنسی از زنان و دختران زیباست. چه بسیار زنانی که زندگی مشترک خود را برای پیوند با «روح خدا»! ویران کردند و سالها در انتظار ازدواج با پ.ف نشستند تا شاید دستاویزی برای سوء استفادههای او شوند. وی البته با استفاده از آموزههای عرفان شرقی و بهرهبرداری از تکنیکهای مشهور جذب مخاطب در قالب یک حرفهای تمامعیار ظاهر میشود؛ با این حال این پرسش به قوت خود باقی است که چگونه ممکن است در هزاره سوم و در اوج آگاهی و اطلاع بشر، افرادی آن چنان مسخ خزعبلات و شیادیهای جوانی 34 ساله شوند که زندگی خود را با دستان خود ویران سازند.
این جناب ایلیا البته شیادی هوشمند است؛ در محافل حاضر نمیشود تا واسطهها بتوانند در جامعه شایعهزده ایران تصویری فرابشری از او مجسم کنند. استفاده از ادبیات عجیب و مندرآوردی که جذابیت بسیاری دارد و مدعیاتی نظیر «طی الارض» یا ارتباط با غیب نیز کالایی بینظیر برای اوست. با این حال حتی این مسایل نیز باعث نمیشود که باور کنیم صدها زن و مرد بعضاً تحصیل کرده آن چنان مسخ این جوان هیپنوتیزمکار شدهاند که تمام اموال و داراییهای خود را به او هدیه کرده و از آن بالاتر؛ جسم و روح خود را تقدیم جناب شیاد نمودهاند.
درباره فرقه رام الله
جهت توضیح این فرقه باید اندکی به تاریخچة هند بازگشت . سلاطین مسلمان یعنی غزنویان در قرن دهم میلادی به هند تاختند و در آنجا نیرو و قدرت عظیمی برای خود دست و پا کردند و در قرن یازدهم غالب خاک کشور هند را تسخیر کردند . در قرن سیزدهم میلادی یکی از مصلحان و پیشوایان بزرگ هندی ظهور کرد به نام « راماننده » . او در یکی از مذاهب معروف هند به نام مکتب ویشنو اصلاحاتی پدید آورد و مکتبی موسوم به نئوویشنوئیزم بنا کرد. در این مکتب امتیازات صنفی سیستم کاست الغاء شد . همچین خوردن گوشت حیوانات که حرام بود حلال اعلام شد که البته این گونه اعمال سبب مشاجرات و درگیریهای فراوان میان فرق گوناگون شد .
در میان شاگردان و اصحاب راماننده فردی بود که بعدها از استاد بالاتر رفت . او بعدها به مقام استادی رسید و پیروان زیادی گرد او جمع شدند . نام او « شیخ کبیر پانتیس » بود . متولد 1440 . م و در سال 1518 . م از دنیا رفت . شیخ کبیر شاعر و شغلش بافندگی بود . پدرش مسلمان و مادرش تابع مذهب ویشنو بود . او از یک طرف معتقد به تناسخ و چرخش گوناگون ارواح بود و از سوی دیگر به خدای واحد که ارمغان آیین اسلام است اعتقاد داشت.
یکی از شاگردان شیخ کبیر شخصی است به نام « بابانانک » متولد 1469 . م و وفات 1538 . م . بابانانک کسی است که آیین سیک یا آیین سیخ را در هند پدید آورد . آیین سیک ششمین و آخرین دین بزرگ هندیها است که سابقة آن به قرن 15 . م باز می گردد . لذا از ادیان متأخر هندی است . آیین بابانانک که به زودی پیروان فراوانی یافت ، عمدتاً یک آیین اجتماعی سیاسی است و براساس ملاحظاتی در دوره های مختلف به شدت مورد حمایت نظامیان انگلیسی که هند را مستعمره خود کرده بودند قرار گرفت .
شیخ کبیر به جز آنکه پدر آیین سیک محسوب می شود ، اقدام مهم دیگری هم کرد و آن اینکه طی سخنان پرشور خود سعی کرد آیینی مرکب از افکار عالی اسلامی و تفکر هندوها به ویژه ویشنو را مطرح کند . از این رو ترکیبی میان خدای اسلام و خدای ویشنو فراهم نمود . خدای اسلام « الله » و خدای ویشنو « رام » می باشد و از اینجا فرقه ای بنام « رام الله » پدید آمد . عقاید این فرقه تا حدی شبیه آیین سیک می باشد .
این هم پیمان فتاحی
اظهارات یکی از اعضای ارشد سابق فرقه رام الله
در ادامه اظهارات یکی از اعضای ارشد سابق فرقه رام الله را می آوریم تا بیشتر با لایه های درون فرقه ای این فرقه آشنا شوید.
اگر از نگاه بیرونی به نمودهای بارز فرقهها نظری بیاندازیم درخواهیم یافت که همه فرقهها مجمعالجزایری از صحبتهای خوب، زیبا و عامهپسند هستند و حتی مباحثی که مطرح میکنند ممکن است در قالب اصول معنوی هم قابل دفاع باشد، اما آنچه در بررسی فرق از دید پنهان میماند، نه عقاید آنان بلکه روابط و عملکرد تشیکلاتی آنان است که عموما و بلا استثناء بر پایه مرید و مرادی است.
اغلب فرق فعالیت هایشان را با ظاهری زیبا و جذاب در جامعهای که محل فعالیتشان است ارائه میدهند و حتی در پوشش موسسات رسمی و قانونی و دارای مجوز در سطح جامعه فعالیت میکنند اما با ورود به مراکز فعالیتی و بررسی روند کارها و برنامههایشان میتوان به ماهیت فرقهای آنان پی برد. بسیاری از فرق در پوششهایی مانند انجمنها، مراکز هنرهای رزمی، موسسات یا سازمانهای زیست محیطی، آموزش علومباطنی، آموزش تفکر، علم موفقیت، موسسات فرهنگی، ان جی اوها، مراکز اقتصادی، گروههای سیاسی و مذهبی فعالیت میکنند آنها دارای رفتارهای دوگانه میباشند، در ظاهر به مسائلی تظاهر کرده و در باطن به چیز دیگری عمل مینمایند به ظاهر در فلان راستا تبلیغ مینمایند ولی در باطن آنها روابط تشکیلاتی فرقهای حاکم است روابطی از بالا به پایین یا همان مرید و مرادی، قطب و قطب بازی. قصد داریم در این مقاله به بررسی و کالبد شکافی یکی از این جریانات بپردازیم که از اواخر سال 1375 در تهران شروع به فعالیت نمود و در مدت نه چندان زیادی رشد و گسترش یافت و متاسفانه گروهی از جوانان خوش باطن و دارای حسن نیت و خلوص جامعه ما را به گرداب مهلک خود فرو برد و مانند ویروس کشنده ایدز، وارد فضای ذهنی افراد فرقه شده و پس از مدتی پنهان ماندن در ذهن آنها به مرور تکثیر میشود این جریان با تغییر بنیادین اصول انسانی، اخلاقی و اعتقادی در حوزه اندیشه افراد زندگی آنان و نزدیکانشان را در مدتی نه چندان طولانی به ورطه تخریب و نابودی کشانده و در واقع افراد را از روال عادی زندگی خارج کرده و آنها را به ماشینی تبدیل میکند که کنترلش فقط در اختیار یک نفر است و آن کسی نیست جز سرکرده فرقه.
بنده سالها از اعضای ارشد و مسئولین امور فرقه رام الله بوده و در جریانات و برنامهریزیهای فرقه مذکور قرار داشتهام و چهرهای شناخته شده در بین اعضای فرقه رام الله بوده و اشراف کاملی بر فعالیتهای این فرقه در طول ده سال گذشته دارم. با نگارش این مقاله قصد دارم با کنار زدن پرده، چهره واقعی پیمان فتاحی را به دوستان عزیزم که در دام اندیشههای مسموم وی گرفتار شدهاند و عمر و جوانی خود را در راه باطل وی تلف میکنند نشان دهم تا به خواست خداوند زمینهای فراهم شود که این دوستان از دام این فرقه بیرون بیایند. یکی از مواردی که سالها پیمان فتاحی سعی داشت آن را از تشکیلاتش دور کند برچسب فرقهای بودن فعالیتهایش بود به این موضوع در نامهها و مراجعات اعضای فرقه به مراکز دولتی مکررا تاکید میشد حتی برای فریب ذهن شاگردانش برخی تحقیقات در زمینه فرقهها را به آنها ارجاع میداد تا در ظاهر خود را از مدعیان مبارزه با فرق و مخالفین این جریانات مسموم نشان دهد غافل از اینکه ماهیت فعالیتهایش فرقهای بود و بعضی از اعضای فرقه هنوز هم در توهم این مسئله هستند که فعالیتهایشان فرقهای نیست. در این مقاله بر اساس اصول علمی اثبات شده توسط محققان حوزه اجتماعی داخلی و خارجی به بررسی این موضوع پرداختهام.
اغلب فرق از یک فرمول کلی در ساختار تشکیلاتیشان پیروی میکنند بر اساس سه شاخص میتوان فرقهای بودن یک جریان را تشخیص داد. 1- سرکرده یا بنیانگذار فرقه 2- ساختار تشکیلاتی (روابط سرکرده و اعضای فرقه)3- نصب دستگاه فکری فرقه در ساختار اندیشهای افراد جذب شده (نصب نرمافزار فرقهای)، در اینجا به بحث و توصیف هر کدام از این سه شاخصه اصلی خواهم پرداخت.
الف- سرکرده فرقه
در اغلب فرقهها یک نفر در رأس فرقه قرار میگیرد که در هیچ مرجع معتبر و شناخته شدهای، صلاحیت وی برای احراز این مسند بررسی و تایید نشده است و توسط خودش به این مقام منصوب شده است. سرکردگان فرق مدعیاند که علم خاص و ویژهای دارند که سایرین از آن محرومند و ادعا میکنند که ماموریت ویژهای برای نجات بشر داشته و فرمولی دارند که حلّال همه مسائل و مشکلات بشریت میباشد. از سوی دیگر این افراد، خود محور و قدرت طلب میباشند و خیلی تمایل به قدرتنمایی و تسلط بر امورات مریدانشان دارند. اغلب سرکردگان توسط بعضی از مریدان مسخشده و فریب خورده و همدستانشان به عنوان شخصیتی خاص و منحصر بفرد در بین اعضاء فرقه و بیرون از فرقه توصیف میشوند و در جهت شخصیتسازی و بزرگنمایی آنان در متون و سخنرانیها تبلیغ میشود و تمامی نگاهها، احترامها و ستایشها مستقیم و غیرمستقیم معطوف به سرکرده فرقه میشود.
آنها برای خاص جلوه دادن خودشان و جذب افراد ظواهر خاصی برای خودشان درست میکنند یا بطور خاصی سخن گفته و ژستهای خاصی میگیرند تا بدین وسیله خود را متمایز از دیگران جلوه دهند. در فرقه رام الله نیز چنین است پیمان فتاحی در رأس فرقه قرار گرفته و خودش را به سمت استادی! از منظرگاه بیرونی و به جایگاه حتی الوهیت از دیدگاه مریدان منصوب کرده است و در ابتدا اینگونه عنوان میکرد که شاگرد ماهانتا روح الله القدوس (تجسم انسانی خداوند بر روی زمین) است و روح الله القدوس در رأس نظام دوازدهگانه اساتید حق قرار دارد!!! او خود را با القابی چون خالق فتاح، ایلیا، رام الله ، الیاس (نبی) معرفی میکند و از سوی همدستانش یعنی فرشاد م (با نام مستعار پیما الهی)، فرهاد م (با نامهای مستعارحشمت، سید، بابایی)، مرتضی ر (با نام مستعار توکل)، شباب ح (با نام مستعار پریا)، نازی ح (با نام مستعار شیوا) به عنوان شخصیتی خارق العاده، آسمانی و روح یافته و القاگر روح معرفی میشود این فضاسازیها و خاص و خارق العاده جلوه دادن پیمان تا حدی پیش میرود که حتی باگذشت چند سال از شروع فعالیتهای فرقهای او را خدا و پسر خدا معرفی میکنند و توسط همین اشخاص آنقدر بزرگ میشود و از کاه کوه میسازند که وی را صاحب کرامات معرفی کرده و مجموعهای دروغین از اعمال خارق العاده! وی را با عنوان اخبار مکتوم (مجموعهای ساختگی و تحریف شده) تهیه میکنند و برای مسخ کردن و ترساندن اعضای فرقه از آن استفاده مینمایند.
این حلقه شش نفره با محوریت پیمان فتاحی (رام الله) از سال 1375 تا کنون با استفاده از تکنینهای روانشناسی، روشهای اعمال نفوذ در افراد و بهرهگیری از نسخ جادوگری و جذب افراد مختلف فرقهای را با نام رام الله راه اندازی نمودند در ابتدا سرکرده فرقه ادعا میکرد که هنر و فرمول جدیدی را کشف کرده، که آن را هنر زندگی متعالی معرفی میکرد و خود را معلم زندگی میدانست و تنها راه نجات بشر را در پیروی از اصول هنرهای زندگی متعالی میپنداشت اما با گذشت زمان و ادامه فضاسازیهای موهوم و شخصیتسازی از وی توسط حلقه مذکور و جمع شدن تعداد چند صد نفری از طیفهای مختلف جامعه به دور فرقه این ادعاها ابعاد جدید و گستردهای به خود گرفت و پیمان فتاحی با عنوان بنیانگذار الاهیسم نوین و راهنمای بشریت! (الیاس نبی) معرفی گردید. و او را حتی معلم بسیاری از پیامبران نامیدند و او نیز در میان بعضی از حلقههای نزدیک خود دایره ادعاهایش را به حدی رساندکه اظهار داشت "روزی خطاها و اشتباهات محمد (ص) را خواهم گفت!!!" (البته مباحث مطرح شده در هنر زندگی متعالی هر چند رنگ و لعاب معنوی و الهی به خود گرفته است ولی آنچه که از شواهد و عملکرد اعضاء بدست میآید نشان میدهد که همه این فلسفهبافیها و لفاظیها جز یک هدف را دنبال نمیکند و آن تسلیم مطلق اعضاء در برابر خواستههای سرکرده فرقه میباشد.)
همانطور که در ابتدا گفته شد یکی از ویژگیهای فرق خاص و کاریزماتیک جلوه دادن سرکرده فرقه میباشد فرقه رام الله نیز از این قاعده مستثنی نیست در ابتدای کتاب جریان هدایت الهی که مجموعهای از گفتههای سرکرده این فرقه میباشد شخصیت وی چنین توصیف میشود: "او در میان پیروان خود، به نامهای متعددی خوانده شده. برخی از پیروان استاد او را "آواتار" به معنی "تجسم جریان حقیقت"،"روح مجسم حق" و "تجسم الهی" نامیدهاند. "بنی سماء لقبی است که از جانب ایشان به او داده شده است."
همچنین برخی از کارت ویزیتهایی که با هدف عضوگیری و تبلیغات برای فرقه در سطح شهر تهران و برخی از شهرستانها پخش شد و یا در میان برخی از کتابهای انتشارات مربوط به فرقه مذکور(تعالیم حق،حم یاهو و ...) گذاشته میشد با این القاب پیمان را توصیف میکرد "بنیانگذار علوم باطنی"، "قطب علوم باطنی"، "بنیانگذار الاهیسم نوین.
در مدارک و مستنداتی که از محل سکونت سرکرده فرقه بدست آمده و در اختیار برخی از محققین قرارداده شده است مشخص شده که تمام این القاب و عناوین دهان پر کن و بزرگنماییها از شخصیت وی، ساخته و پرداخته ذهن بیمار پیمان فتاحی میباشد. رام الله همیشه با لباسهای مشکی در میان مردم ظاهر میشد و با لحن خاصی صحبت میکرد (از سوی همدستانش ادعا میشد آنهایی که روح یافته هستند تن صدایشان بم است و همه روزه این فضاسازیها از زوایای مختلف ادامه داشت) و ظاهرش را به گونهای خاص آراسته میکرد. اما اگر با دیدی روانشناسانه به این مسئله نگاه کنیم چه دلیلی دارد که پیمان اینقدر شخصیت سازی کرده و خودش را بزرگ جلوه دهد؟ جواب این مسئله با بررسی دوران کودکی و شرایط خانوادگی و محیط زندگی او مشخص میگردد. عموما سرکردگان فرق در دوران کودکیشان مورد کودک آزاری قرار گرفته و در نتیجه این آزار و اذیتها دچار عقده و سرخوردگی شدهاند و یا اینکه وضعیت خانوادگی مناسبی نداشتهاند و در محیط مناسبی تربیت و پرورش نیافتهاند پیمان در توصیف دوران کودکی اش میگوید "من بچه دوازدهم از 15 فرزند خانواده بودم همیشه برادر بزرگترم مرا تنبیه میکرد برادرم آنقدر مرا کتک میزد تا گریه کنم وقتی گریه میکردم مرا وادار میکرد بخندم اگر نمیخندیدم مرا بیشتر کتک میزد."
این حلقه شش نفره با محوریت پیمان فتاحی (رام الله) از سال 1375 تا کنون با استفاده از تکنینهای روانشناسی، روشهای اعمال نفوذ در افراد و بهرهگیری از نسخ جادوگری و جذب افراد مختلف فرقهای را با نام رام الله راه اندازی نمودند...
یکی از شگردهای روانی که پیمان و همدستانش در این سالها بکار گرفتند این بود که عنوان میکردند اساتید حق در ناشناختگی زندگی میکنند و ایشان (رام الله) نیز در ناشناختگی کامل زندگی میکند! در ابتدای کتاب جریان هدایت الهی آمده "شخصیتش بسیار اسرار آمیز و چند پهلو است... او در پس حجابهای ارادی و در ناشناختگی زیسته ..." اما در این ناشناختگی زیستن ساختگی و دروغین و این گذشته نامشخص و پر از ابهام پیمان (رام الله) اهداف پنهانی وجود دارد:
هدف اول که بیشتر جنبه روانی دارد این مسئله است که حس کنجکاوی انسان در برابر انسان ناشناختهای که به عنوان استاد و راهنمای وی مطرح است چندان برای تفحص و تحقیق در مورد مرشد خود تحریک نمیشود و او(استاد) از گزندهای احتمالی این مسئله (که همان انسانی عادی بودن است) در امان میماند هدف دوم از این پنهان کاری و ناشناخته زیستن استاد! این مسئله بود که اگر در ابتدای شکلگیری فرقه، گذشته زندگی شخصی پیمان و وضعیت خانوادگی، محیط تربیتی و تحصیلی و پیشینه او، برای مریدان مشخص میشد به جرات می توان گفت هیچیک از این مریدان فریب خورده و ساده دل امروزی، لحظهای هم حاضر نمیشدند او را نگاه کنند چه برسد به اینکه مسخ اندیشههای مسموم وی شوند، در این راستا توصیه میشود افراد با اعضای درجه یک خانواده این فرد ملاقات داشته باشند.
ب- روابط سرکرده با اعضای فرقه
سرکرده در رأس فرقه قرار میگیرد و رابطهای با موضع از بالا به پایین برقرار میشود تمام تصمیمگیریها به وی ختم میشود و هیچ کسی بدون اجازهاش دست به اقدامی نمیزند و البته در بعضی از فرق عدهای از همدستان سرکرده و یا بعضی از مریدان مسخ شده از سوی رأس فرقه برای نظارت بر رفتار مریدان و اجرای برنامههای فرقهای انتخاب میشوند. معمولا سرکردگان فرق عدهای از همدستان و وفاداران از فیلتر گذشته را برای نظارت بر رفتار و فعالیتهای اعضای فرقه انتخاب میکنند. فرقه رام الله نیز از این قواعد مستثنی نبود. پیمان فتاحی یا همان "حضرت استاد" در راس روند (فرقه) و تعالیم قرار داشت و واژه خودساخته "هماهنگی" را در بین اعضاء تئوریزه کرده بود بدون هماهنگی با "استاد" کسی جرات نداشت به جایی برود یا دست به اقدامی بزند پیمان حلقهها و مدارهای مختلفی برای پیروان طراحی کرده بود. مانند "حامیم"، "یاسین" و "گروههای حرکتی"، همه میبایست برای انجام امورات جاری روند (فرقه) با مرجع بالاتر هماهنگ میکردند و هر کدام از این گروهها "هماهنگ کنندهای" داشت که برنامههای جاری را با مرجع بالاتر هماهنگ میکرد و نهایتا کارها با هماهنگی "استاد" و یا بالاترین مرجع بعد از استاد یعنی "حم" هماهنگ میشد. "حامیم" به عنوان بخش زمینی فرقه رامالله و "استاد" جنبه آسمانی فرقه مطرح بود. پیمان اعضای حامیم را افرادی فراتوانمند، فراهوشیار و فراقدرتمند معرفی میکرد که نشر و گسترش تعالیم استاد، راهبرد فرقه و امورات عالم هستی! و نظارت بر رفتار و عملکرد مریدان توسط آنان صورت میپذیرفت ایشان در ناشناختگی محض و زیر نظر حضرت استاد! فعالیت میکردند.
در بین اعضاء وقتی گفته میشد مثلا فلان مطلب یا برنامه از سوی "حامیم" مطرح شده، آن را وحی منزل دانسته و کسی در برابر آن مطلب و دستور تشکیلاتی از خود مقاومت نشان نمیداد اگر آن برنامه خوب به اجرا در میآمد به حساب توانمندی و هوشیاری و توان بالای بچههای "حامیم" گذاشته میشد ولی اگر برنامه با مانع روبرو میشد و متوقف میشد به حساب ناتوانی و ضعف بچههای اینطرف (یعنی حوزه یاسین و گروههای حرکتی) گذاشته میشد و گفته میشد فرصت خدمتگزاری از دست رفت. استاد! در متون نجوا که یکی از فرمولهای مغزشویی و نرم افزاری فرقه رام الله محسوب میشود میگوید "ما! شما را از طریق کارها و اموری که به شما محول میکنیم مورد محک و امتحان قرار میدهیم!" در نتیجه مریدان وی تصور میکردند هر اتفاقی که برای آنها میافتد یا موانعی که برای آنان ایجاد میشود نوعی امتحان است. وی با درگیر کردن ذهن مریدان با این تئوریهای ساختگی آنها را به بازی گرفته و مانع پیبردن آنها به حقایق پشت پرده فعالیتها میشد.
در ادامه موضوع به علل ایجاد واحدهای حامیم توسط پیمان میپردازم که پس از دستگیری وی مشخص شد ماهیت "حامیم" دروغی بوده و چنین اشخاصی وجود خارجی نداشتهاند و توسط این کلاهبردار حرفهای جهت سوء استفادههای مختلف مطرح شده بود. اما علل مطرح شدن حامیم عبارتند از:
الف- ایجاد حس اعتماد در بین اعضاء به عنوان پشتوانهای قوی در مقابل تردیدات و... (پیمان چنان اعضای حامیم را توصیف میکرد که گویی جملگی از دم مسیحایی برخوردار بوده و هر چه اراده کنند خواهد شد البته عملیات روانی و بزرگنمایی از شگردهای وی در برخورد با اعضای فرقه و اعضای بیرونی محسوب میشد که در طول این سالها بهرههای فراوانی از آن میبرد).
ب- ایجاد حس حقارت و رقابت در بین اعضای پایینتر و ترغیب آنان برای رسیدن به جایگاه حامیم (به عنوان نمونه پیمان شبی در باغ آقای مهندس حسین ط واقع در پونک در بین برخی خانمها که از مسئولین ارشد شورای یاسین بودند عنوان کرد فقط خانمهایی که عضو حامیم باشند از امکان ازدواج با استاد (پیمان) برخوردارند!...)
ج- توجیه برخی نظرات تعارضدار با اصول اولیه دینی و مذهبی اعضا و اینکه این نظرات از سوی حامیم بوده است و نه استاد.
د- سلب نمودن مسئولیتهای قانونی و القای آن به مجموعهای ناشناخته و غیرقابل دسترس (مانند مقدمه کتاب جریان هدایت الهی که نوشتن آن به پیما الهی یا همان فرشاد.م که فوت شده بود ارجاع داده شد)
و- توجیه برخی اشتباهات احتمالی و عدم انتساب آن به استاد (برخی مقالات منتشر شده در نشریات فرقه که در ادامه به شرح آن میپردازم)
از آنجایی که پیمان میدانست آنچه ادعا میکند حقیقت ندارد و ادعای آسمانی و الهی بودنش دروغی بیش نیست لذا همیشه خودش را در پشت چیزی پنهان میکرد تا اگر کاری و برنامهای اشتباه از کار در آمد به جایگاه و شخصیت پوشالی که برای خودش ساخته بود انتقاد و ایرادی وارد نشود نمونه دیگری از این پنهان شدنها را میتوان در مقالاتی که در نشریه حرکت دهندگان و نشریه تفکر متعالی به نام پریا و در خصوص تحلیلهای سیاسی به چاپ میرسید مشاهده نمود پس از دستگیری وی و مدارک به دست آمده از محل زندگیش (که کاخی زیبا در منطقه اشرافی نشین مهرشهر بود) مشخص شد که کلیه تحلیلهای به چاپ رسیده در نشریات فوق الذکر با نام مستعار پریا (که در واقع نام مستعار شباب ح همسر پیمان می باشد)، به دستخط پیمان بوده است و وی از آنجا که احتمال داده این تحلیلها درست از آب در نیاید و یا نویسنده این مطالب مورد پیگرد قانونی قرار گیرد برای اینکه مسئولیتی متوجهاش نگردد شخص دیگری را سپر بلای خود قرار داده است و از نام شخص دیگری استفاده کرده تا تبعات منفی این موضوع متوجهاش نشود او آنقدر سرمست رسیدن به قدرت و مطامع دنیوی خود بود که حتی در این راه به همسر خود هم رحم نکرد و از نام او سوء استفاده مینمود. (در آن زمانها در بین اعضای فرقه اینگونه تصور میشد که خانم پریا از شاگردان نزدیک و مقربون استاد! است اما پس از دستگیری وی مشخص شد پریا یا همان شباب.ح همسر و اولین معشوقه دوران نوجوانی پیمان بوده که وی آن را اعلام نکرده است و این مجرد بودن استاد در بین اعضای زن فرقه چه مزایایی برای وی داشته؟... بماند)
به عنوان مثالی دیگر میبایست به مقدمه کتاب جریان هدایت الهی اشاره کرد که با هدف بزرگنمایی شخصیت پیمان و الهی جلوه دادن وی نگارش شده است. پیمان دوست داشت در اذهان عمومی و در بین شاگردانش بسیار خاص، منحصر به فرد و قدرتمند جلوه کند از سویی دیگر میدانست این بزرگ شدن میتواند برای او دردسر ساز شده و تبعات منفی در پی داشته باشد از این رو با طراحی و نگارش این مقدمه، بیوگرافی دروغینی از خود ارائه داد و این مقدمه و نگارش آنرا به فرشاد. م (در بین پیروان معروف به پیما الهی) منتسب کرد. در سالهای بعد پیمان وقتی دید این مقدمه برایش دردسرساز شد سریعا آن را به پیماالهی منتسب کرد تا از عواقب احتمالی آن فرار کند و در نامههای متعددی که به مسئولین نظام و نهادهای مربوطه فرستاده شد آمده "استاد بارها از نگارش این کتاب و مقدمه آن اظهار ناخرسندی کرده و گفتند که ما مخالف این حرکت بودیم!" و در ادامه نامه هم ذکر شد پیما الهی فوت گردیده است. پیمان با این کار مسئولیت قانونی موضوع را از خود سلب کرده و گناه آن را به گردن مرحوم فرشاد.م انداخته است در صورتیکه وی در توصیف شخصیت پیما (فرشاد.م) میگوید: "او چنان به من نزدیک بود که لقب او را پیما گزاردم پیما فقط یک نون از پیمان کمتر دارد!" از سوی دیگر فرشاد از همدستان و بنیاگذاران فرقه رام الله می باشد و صد البته که او مانند سایر اعضاء از پیمان تبعیت کامل داشته است و بدون هماهنگی با استاد! هرگز دست به اقدام اینچنینی نمیزده است.
تمام کتابهای منتشر شده از سوی انتشارات فرقه قبل از ارائه به وزارت ارشاد توسط پیمان ممیزی میشده است این مسئله در مدارک و دفاتر شخصی به دست آمده از سرکرده فرقه و نزدیکان و همدستانش مانند شباب. ح، نازی.ح، فرهاد.م و مرتضی.ر کاملا مشهود و ملموس است. دوستان توجه کنید پیمان حتی عزیزترین کس و همدستش یعنی پیما را هم برای رسیدن به اهدافش نردبان کرده و آنها را فدای تمایلات خویش نموده است. البته پیمان از مرگ مشکوک فرشاد.م هم سوء استفاده نمود و برای ترساندن اعضای فرقه از آن بهرهبرداری کرد.
در فرقه رام الله نیز افراد از طرق مختلف جذب میشدند و در طول زمان همین پروسه را طی میکردند. در ابتدا با عنوان آموزش هنرهای زندگی متعالی جذب میشدند اما پس از طی دورههای عمومی وارد مراحل بعدی میشدند...
در سندی دیگر که به دست خط وی و با عنوان حامیم برای خانم منیژه.الف (مسئول واحد گرافیک) ارسال شده است آمده "خانم منیژه الف کارتهای شناسایی (جعلی) را طراحی کند". در این کارتهای مجعول از پیمان با عناوین دکتر مسیح موسوی، دکتر ایمان هاشمی، قطب علوم باطنی، بنیانگذار علوم باطنی، متخصص هیپنوتیزم و ... یاد شده است.
ج- نصب دستگاه فکری فرقه در ساختار اندیشهای افراد جذب شده (نصب نرمافزار فرقهای)
فرق میدانند مبنای عمل انسان بینش و اندیشه اوست لذا از زمانی که فرد وارد یک فرقه می شود در جریان داخل یکسری برنامههای پرورشی و آموزشی از قبل طراحی شده قرار میگیرد تا به شخص جدیدی تبدیل شود. برای تحقق این امر فرد در بدو ورود به فرقه از شخصیت قبلی خود بطور کامل تهی میگردد و به شخصیتی جدید با معیارها، ارزشها، رفتار و مناسک جدید تبدیل میشود (دعای برکت، سوتراها، نجوا، مرا از خودم بشناس 1 تا 8 (که جزء تعالیم خصوصی بوده و مملو از ادعاها وکفرگوییهای پیمان فتاحی میباشد)، روزههای 24 ساعته و تسبیح مخصوص فرقه نیز بخشی از مناسک فرقه رام الله است که در جهت هویت بخشی فرقهای بر افراد طراحی گردیده است.)
در این مرحله سعی میشود تمامی راههای بازگشت و خروج از فرقه مسدود شود و ذهن فرد کانالیزه شده و تمامی ورودیهای ذهنش مسدود میگردد و تنها ورودی ذهنش تعالیم فرقهای خواهد شد. هدف از این آموزشها تولید و تولد هویت فرقهای در سوژه (مرید) است این آموزشها تا جایی پیش میرود که فرد به مرید تبدیل میشود یعنی انسان از هویت قبلیاش تهی شده و هویتی جدید که مبنایش همان اندیشههای فرقهای است در او ظاهر میشود. فرقهها افراد را از ارزشها و کرامات انسانی تهی کرده و بجای آن ارزشها و ناهنجاریهای فرقهای را جایگزین مینمایند. هر چند شیوه فریبکارانه فرقه رام الله طوری بود که مبانی اعتقادی انحرافی فرقه به بیرون از حلقههای خاص مریدان نشر داده نمیشد ولی با این حال مدارک بدست آمده نشان دهنده اوج و عمق انحرافات فکری سرکرده این فرقه است که به مریدان تسلیم شده نیز اشاعه یافته است
در فرقه رام الله نیز افراد از طرق مختلف جذب میشدند و در طول زمان همین پروسه را طی میکردند. در ابتدا با عنوان آموزش هنرهای زندگی متعالی جذب میشدند اما پس از طی دورههای عمومی وارد مراحل بعدی میشدند و در آنجا با مفاهیمی چون "مبارز حق"، "مسافر حق"، "خدمتگزاری"، "تسلیم"، "قربانی" آشنا میشدند و سعی میشد در این هویتها مستقر شوند و چون ادبیات این تعالیم بر اساس زبان و اندیشههای سرکرده فرقه طراحی شده بود و او نیز از ابتدا طوری تعالیم را طراحی کرده بود که در انتها به عنوان روح مجسم حقیقت (خداوند)، تجسم الهی شناخته شود بستر برای سوء استفادههای متعددش فراهم میگردید در خروجی این آموزشها و تعالیم افرادی بودند که وی را به عنوان خدای خود قبول داشتند و برای رضای این خدا دست به هر کاری میزدند از ترک تحصیل و شغل، ترک خانواده و همسر و فرزندانشان گرفته تا برهم زدن زندگی مریدان مسخ شده و خانوادههایشان تا خودسوزی و فدایی شدن.
هر چند شیوه فریبکارانه فرقه رام الله طوری بود که مبانی اعتقادی انحرافی فرقه به بیرون از حلقههای خاص مریدان نشر داده نمیشد ولی با این حال مدارک بدست آمده نشان دهنده اوج و عمق انحرافات فکری سرکرده این فرقه است که به مریدان تسلیم شده نیز اشاعه یافته است.
تهیه کننده : محمود کریمی
منبع: اختصاصی راسخون
منابع:
کتاب آفتاب و سایه ها نوشته استاد دکتر محمد تقی فعالی
شهاب نیوز
سایت خبری قدس qodsdaily.com
پایگاه اینترنتی مرکز مطالعات فرقهها در انگلیس
فرقهها در میان ما. نویسنده مارگارت سینگر
به گزارش الف
فارس
Fardanews.com
tebyan.net
magiran.com
ادامه دارد...