پله پله تا سياهي

نويسنده مقاله سالها به عنوان يکي از اعضاي ارشد فرقه رام الله مشغول فعاليت بود و بعد از آگاهي يافتن از اقدامات تفرقه افکنانه و انحرافي اين جريان در قالب نوشتارهاي مختلفي پرده از چهره واقعي سر کرده اين فرقه
دوشنبه، 30 مرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
پله پله تا سياهي
 پله پله تا سياهي

گزارشگر: صالح سبحاني

 
نويسنده مقاله سالها به عنوان يکي از اعضاي ارشد فرقه رام الله مشغول فعاليت بود و بعد از آگاهي يافتن از اقدامات تفرقه افکنانه و انحرافي اين جريان در قالب نوشتارهاي مختلفي پرده از چهره واقعي سر کرده اين فرقه برداشت. مقاله حاضر نمونه‌اي از اين افشا گري‌ها است.
اگر از نگاه بيروني به نمودهاي بارز فرقه‌ها نظري بياندازيم درخواهيم يافت که همه فرقه‌ها مجمع الجزايري از صحبت‌هاي خوب، زيبا و عامه پسند هستند و حتي مباحثي که مطرح مي‌کنند ممکن است در قالب اصول معنوي هم قابل دفاع باشد، اما آنچه در بررسي فرق از ديد پنهان مي‌ماند، نه عقايد آنان بلکه روابط و عملکرد تشکيلاتي آنان است که عموماً و بلا استثناء بر پايه مريد و مرادي است. اغلب فرق فعاليت‌هايشان را با ظاهري زيبا و جذاب حتي در پوشش مؤسسات رسمي و قانوني و داراي مجوز در جامعه ارائه مي‌دهند اما با ورود به مراکز فعاليتي و بررسي روند کارها و برنامه‌هايشان مي‌توان به ماهيت فرقه‌اي آنان پي برد. بسياري از فرق در پوشش‌هايي مانند انجمن‌ها، مراکز هنرهاي رزمي، مؤسسات يا سازمان‌هاي زيست محيطي، آموزش علوم باطني، آموزش تفکر، علم موفقيت، مؤسسات فرهنگي، ان. جي. او.‌ها، مراکز اقتصادي، گروه‌هاي سياسي و مذهبي فعاليت مي‌کنند. آنها داراي رفتارهاي دوگانه مي‌باشند، در ظاهر به مسائلي تظاهر کرده و در باطن به چيز ديگري عمل مي‌نمايند، به ظاهر در فلان راستا تبليغ مي‌نمايند ولي در باطن آنها روابط تشکيلاتي فرقه‌اي حاکم است، روابطي از بالا به پايين يا همان مريد و مرادي، قطب و قطب بازي. قصد دارم در اين مقاله به بررسي و کالبد شکافي يکي از اين جريانات بپردازم که از اواخر سال 1375 در تهران شروع به فعاليت نمود و در مدت نه چندان زيادي رشد و گسترش يافت و متأسفانه گروهي از جوانان خوش باطن و داراي حسن نيت و خلوص جامعه ما را به گرداب مهلک خود فرو مي‌برد و مانند ويروسي کشنده ايدز، وارد فضاي ذهني افراد فرقه شده و پس از مدتي پنهان ماندن در ذهن آنها به مرور تکثير مي‌شود. اين جريان با تغيير بنيادين اصول انساني، اخلاقي و اعتقادي در حوزه ‌انديشه افراد، زندگي آنان و نزديکانشان را در مدتي نه چندان طولاني به ورطه تخريب و نابودي کشانده و در واقع افراد را از روال عادي زندگي خارج کرده و آنها را به ماشيني تبديل مي‌کند که کنترلش فقط در اختيار يک نفر است و آن کسي نيست جز سرکرده فرقه.
بنده سال‌ها از اعضاي ارشد و مسئولين امور فرقه رام ا... بوده و در جريانات و برنامه ريزي‌هاي فرقه مذکور قرار داشته ام و چهره‌اي شناخته شده در بين اعضاي فرقه رام ا... بوده و اشراف کاملي بر فعاليت‌هاي اين فرقه در طول ده سال گذشته دارم. با نگارش اين مقاله قصد دارم با کنار زدن پرده، چهره واقعي پيمان ف. را به دوستان عزيزم که در دام انديشه‌هاي مسموم وي گرفتار شده‌اند و عمر و جواني خود را در راه باطل وي تلف مي‌کنند نشان دهم تا به خواست خداوند، زمينه‌اي فراهم شود که اين دوستان از دام اين فرقه بيرون بيايند.
يکي از مواردي که سال‌ها پيمان ف. سعي داشت آن را از تشکيلاتش دور کند برچسب فرقه‌اي بودن فعاليتهايش بود و به اين موضوع در نامه‌ها و مراجعات اعضاي فرقه به مراکز دولتي مکرراً تأکيد مي‌شد. حتي براي فريب ذهن شاگردانش برخي تحقيقات در زمينه فرقه‌ها را به آنها ارجاع مي‌داد تا در ظاهر خود را از مدعيان مبارزه با فرق و مخالفين اين جريانات مسموم نشان دهد غافل از اينکه ماهيت فعاليت‌هايشي فرقه‌اي بود و بعضي از اعضاي فرقه هنوز هم در توهم اين مسئله هستند که فعاليت‌هايشان فرقه‌اي نيست. در اين مقاله بر اساس اصول علمي اثبات شده توسط محققان حوزه اجتماعي داخلي و خارجي، به بررسي اين موضوع پرداخته ام.
اغلب فرق از يک فرمول کلي در ساختار تشکيلاتي شان پيروي مي‌کنند. بر اساس سه شاخص مي‌توان فرقه‌اي بودن يک جريان را تشخيص داد. 1- سرکرده يا بنيانگذار فرقه 2- ساختار تشکيلاتي (روابط سرکرده و اعضاي فرقه) 3- نصب دستگاه فکري فرقه در ساختار انديشه‌اي افراد جذب شده (نصب نرم افزار فرقه اي). در اينجا به توصيف هر کدام از اين سه شاخصه اصلي خواهم پرداخت.

الف: سرکرده فرقه

در اغلب فرقه‌ها يک نفر در راس فرقه قرار مي‌گيرد که در هيچ مرجع معتبر و شناخته شده اي، صلاحيت وي براي احراز اين مسند بررسي و تأييد نشده است و توسط خودش به اين مقام منصوب شده است. سرکردگان فرق مدعي اند که علم خاص و ويژه‌اي دارند که سايرين از آن محرومند و ادعا مي‌کنند که مأموريت ويژه‌اي براي نجات بشر داشته و فرمولي دارند که حلال همه مسائل و مشکلات بشريت است. از سوي ديگر اين افراد، خودمحور و قدرت طلب مي‌باشند و خيلي تمايل به قدرت نمايي و تسلط بر امورات مريدانشان دارند. اغلب سرکردگان توسط بعضي از مريدان مسخ شده و فريب خورده و همدستانشان، به عنوان شخصيتي خاص و منحصر بفرد در بين اعضاء فرقه و بيرون از فرقه توصيف مي‌شوند و در جهت شخصيت سازي و بزرگنمايي آنان در متون و سخنراني‌ها تبليغ مي‌شود و تمامي نگاه‌ها، احترام‌ها و ستايش‌ها مستقيم و غيرمستقيم معطوف به سرکرده فرقه مي‌شود. آنها براي خاص جلوه دادن خودشان و جذب افراد، ظواهر خاصي براي خودشان درست مي‌کنند يا بطور خاصي سخن گفته و ژست‌هاي خاصي مي‌گيرند تا بدين وسيله خود را متمايز از ديگران جلوه دهند. در فرقه رام ا... نيز چنين است. پيمان ف، در راس فرقه قرار گرفته و خودش را به سمت استادي! از منظرگاه بيروني و به جايگاه حتي اولوهيت از ديدگاه مريدان منصوب کرده است و در ابتدا اينگونه عنوان مي‌کرد که شاگرد ماهانتا روح ا... القدوس (تجسم انساني خداوند بر روي زمين) است و روح ا... القدوس در راس نظام دوازده گانه اساتيد حق قرار دارد!!! او خود را با القابي چون خالق، فتاح، ايليا، رام ا...، الياس (نبي) و... معرفي مي‌کند و از سوي همدستانش يعني فرشاد م. (با نام مستعار پيما الهي)، فرهاد م. (با نامهاي مستعار حشمت، سيد، بابايي)، مرتضي ر، (با نام مستعار توکل)، شباب ح، (با نام مستعار پريا، رويا شمس، شراره)، نازي ح، (با نام مستعار شيوا و شيلا) به عنوان شخصيتي خارق العاده، آسماني و روح يافته و القاگر روح معرفي مي‌شود. اين فضاسازي‌ها و خاصي و خارق العاده جلوه دادن پيمان تا حدي پيش مي‌رود که حتي با گذشت چند سال از شروع فعاليت‌هاي فرقه اي، او را خدا و پسر خدا معرفي مي‌کنند (. م، رام ا... = پدر، پسر، روح القدوس) و توسط همين اشخاص آنقدر بزرگ مي‌شود و از کاه کوه مي‌سازند که وي را صاحب کرامات معرفي کرده و مجموعه‌اي دروغين از اعمال خارق العاده! وي را با عنوان اخبار مکتوم (مجموعه‌اي ساختگي و تحريف شده) تهيه مي‌کنند و براي مسخ کردن و ترساندن اعضاي فرقه از آن استفاده مي‌نمايند. اين حلقه شش نفره (که عدد شش هم معروف به عدد شيطان و سمبل گروه‌هاي شيطاني مي‌باشد) با محوريت پيمان ف. (راما ...) از سال 1375 تاکنون با استفاده از تکنيک‌هاي روانشناسي، روش‌هاي اعمال نفوذ در افراد و بهره گيري از نسخ جادوگري و جذب افراد مختلف، فرقه‌اي را با نام رام ا... راه‌اندازي نمودند. در ابتدا سرکرده فرقه ادعا مي‌کرد که هنر و فرمول جديدي را کشف کرده که آن را هنر زندگي متعالي معرفي مي‌کرد و خود را معلم زندگي مي‌دانست و تنها راه نجات بشر را در پيروي از اصول هنرهاي زندگي متعالي مي‌پنداشت اما با گذشت زمان و ادامه فضاسازي‌هاي موهوم و شخصيت سازي از وي توسط حلقه مذکور و جمع شدن تعداد چند صد نفري از طيف‌هاي مختلف جامعه به دور فرقه، اين ادعاها ابعاد جديد و گسترده‌اي به خود گرفت و پيمان ف. با عنوان بنيانگذار الاهيسم نوين و راهنماي بشريت! (الياس نبي) معرفي گرديد. او را حتي معلم بسياري از پيامبران ناميدند و او نيز در ميان بعضي از حلقه‌هاي نزديک خود دايره ادعاهايش را به حدي رساند که اظهار داشت روزي خطاها و اشتباهات محمد (ص) را خواهم گفت!!! (البته مباحث مطرح شده در هنر زندگي متعالي هر چند رنگ و لعاب معنوي و الهي به خود گرفته است ولي آنچه از شواهد و عملکرد اعضاء بدست مي‌آيد نشان مي‌دهد که همه اين فلسفه بافي‌ها و لفاظي‌ها جز يک هدف را دنبال نمي کند و آن تسليم مطلق اعضاء در برابر خواسته‌هاي سرکرده فرقه مي‌باشد.)
همانطور که در ابتدا گفته شد يکي از ويژگي‌هاي فرق، خاص و کاريزماتيک جلوه دادن سرکرده فرقه مي‌باشد و فرقه رام ا... نيز از اين قاعده مستثني نيست. در ابتداي کتاب جريان هدايت الهي که مجموعه‌اي از گفته‌هاي سرکرده اين فرقه مي‌باشد شخصيت وي چنين توصيف مي‌شود: " او در ميان پيروان خود، به نام‌هاي متعددي خوانده شده. برخي از پيروان استاد او را "آواتار" به معني "تجسم جريان حقيقت"، "روح مجسم حق" و "تجسم الهي" ناميده‌اند. " بني سماء لقبي است که از جانب ايشان به او داده شده است. "
همچنين برخي از کارت ويزيت‌هايي که با هدف عضوگيري و تبليغات براي فرقه در سطح شهر تهران و برخي از شهرستان‌ها پخش شد و يا در ميان برخي از کتاب‌هاي انتشارات مربوط به فرقه مذکور (تعاليم حق، حم، ياهو و ...) گذاشته مي‌شد با اين القاب پيمان را توصيف مي‌کرد بنيان گذار علوم باطني، قطب علوم باطني، بنيانگذار الاهيسم نوين.
در مدارک و مستنداتي که از محل سکونت سرکرده فرقه بدست آمده و در اختيار برخي از محققين قرارداده شده است، مشخص شده که تمام اين القاب و عناوين دهان پرکن و بزرگنمايي‌ها از شخصيت وي، ساخته و پرداخته ذهن بيمار پيمان ف. مي‌باشد. رام ا... هميشه با لباس‌هاي مشکي در ميان مردم ظاهر مي‌شد و با لحن خاصي صحبت مي‌کرد (از سوي همدستانش ادعا مي‌شد آنهايي که روح يافته هستند، تن صدايشان بم است و همه روزه اين فضاسازي‌ها از زواياي مختلف ادامه داشت) و ظاهرش را به گونه‌اي خاص آراسته مي‌کرد. اما اگر با ديدي روانشناسانه به اين مسئله نگاه کنيم چه دليلي دارد که پيمان اينقدر شخصيت سازي کرده و خودش را بزرگ جلوه دهد؟ جواب اين مسئله با بررسي دوران کودکي و شرايط خانوادگي و محيط زندگي او مشخصي مي‌گردد. پيمان در توصيف دوران کودکي اش مي‌گويد من بچه دوازدهم از 15 فرزند خانواده بودم. هميشه برادر بزرگترم مرا تنبيه مي‌کرد. برادرم آنقدر مرا کتک مي‌زد تا گريه کنم. وقتي گريه مي‌کردم مرا وادار مي‌کرد بخندم. اگر نمي خنديدم مرا بيشتر کتک مي‌زد.
يکي از شگردهاي رواني که پيمان و همدستانش در اين سال‌ها بکار گرفتند اين بود که عنوان مي‌کردند اساتيد حق در ناشناختگي زندگي مي‌کنند و ايشان (رام ا...) نيز در ناشناختگي کامل زندگي مي‌کنند. در ابتداي کتاب جريان هدايت الهي آماده "شخصيتش بسيار اسرارآميز و چند پهلو است ... او در پس حجاب‌هاي ارادي و در ناشناختگي زيسته ... " اما در اين ناشناختگي زيستن ساختگي و دروغين و اين گذشته نامشخص و پر از ابهام پيمان (رام ا...) اهداف پنهاني وجود دارد: هدف اول که بيشتر جنبه رواني دارد اين مسئله است که حس کنجکاوي انسان در برابر انسان ناشناخته‌اي که به عنوان استاد و راهنماي وي مطرح است. چندان براي تفحص و تحقيق در مورد مرشد خود تحريک نمي شود و او (استاد) از گزندهاي احتمالي اين مسئله (که همان انساني عادي بودن است) در امان مي‌ماند هدف دوم از اين پنهان کاري و ناشناخته زيستن استاد! اين مسئله بود که اگر در ابتداي شکل گيري فرقه، گذشته زندگي شخصي پيمان و وضعيت خانوادگي، محيط تربيتي و تحصيلي و پيشينه او، براي مريدان مشخص مي‌شد به جرات مي‌توان گفت هيچ يک از اين مريدان فريب خورده و ساده دل امروزى لحظه‌اي هم حاضر نمي شدند او را نگاه کنند چه برسد به اينکه مسخ انديشه‌هاي مسموم وي شوند. در اين راستا توصيه مي‌شود افراد با اعضاي درجه يک خانواده اين فرد ملاقات داشته باشند.

ب - روابط سرکرده با اعضاي فرقه

سرکرده در راس فرقه قرار مي‌گيرد و رابطه‌اي با موضع از بالا به پايين برقرار مي‌شود. تمام تصميم گيري‌ها به وي ختم مي‌شود و هيچ کسي بدون اجازه‌اش دست به اقدامي نمي زند و البته در بعضي از فرق، عده‌اي از همدستان سرکرده و يا بعضي از مريدان مسخ شده از سوي راس فرقه براي نظارت بر رفتار مريدان و اجراي برنامه‌هاي فرقه‌اي انتخاب مي‌شوند. معمولا سرکردگان فرق عده‌اي از همدستان و وفاداران از فيلتر گذشته را براي نظارت بر رفتار و فعاليت‌هاي اعضاي فرقه انتخاب مي‌کنند. فرقه رام ا... نيز از اين قواعد مستثني نبود. پيمان ف. يا همان "حضرت استاد" در راس روند (فرقه) و تعاليم قرار داشت و واژه خودساخته "هماهنگي" را در بين اعضاء تئوريزه کرده بود. بدون هماهنگي با "استاد" کسي جرات نداشت به جايي برود يا دست به اقدامي بزند. پيمان حلقه‌ها و مدارهاي مختلفي براي پيروان طراحي کرده بود. مانند "حم"، "ياسين" و گروه‌هاي حرکتي، همه مي‌بايست براي انجام امورات جاري روند (فرقه) با مرجع بالاتر هماهنگ مي‌کردند و هر کدام از اين گروه‌ها، هماهنگ کننده‌اي داشت که برنامه‌هاي جاري را با مرجع بالاتر هماهنگ مي‌کرد و نهايتاً کارها با هماهنگي استاد و يا بالاترين مرجع بعد از استاد يعني "حم" هماهنگ مي‌شد. "حم" به عنوان بخشي زميني فرقه رام ا... و "استاد" به عنوان جنبه آسماني فرقه مطرح بود. پيمان اعضاي حم را افرادي فراتوانمند، فراهوشيار، فراقدرتمند معرفي مي‌کرد که نشر و گسترش تعاليم استاد، راهبرد فرقه و امورات عالم هستي! و نظارت بر رفتار و عملکرد مريدان توسط آنان صورت مي‌پذيرفت. ايشان در ناشناختگي محض و زير نظر حضرت استاد! فعاليت مي‌کردند. در بين اعضاء وقتي گفته مي‌شد مثلاً فلان مطلب يا برنامه از سوي "حم" مطرح شده، آن را وحي منزل دانسته و کسي در برابر آن مطلب و دستور تشکيلاتي از خود مقاومت نشان نمي داد. اگر آن برنامه خوب به اجرا در مي‌آمد به حساب توانمندي و هوشياري و توان بالاي بچه‌هاي "حم" گذاشته مي‌شد ولي اگر برنامه با مانع روبرو مي‌شد و متوقف مي‌شد به حساب ناتواني و ضعف بچه‌هاي اينطرف (يعني حوزه ياسين و گروه‌هاي حرکتي) گذاشته مي‌شد و گفته مي‌شد فرصت خدمتگزاري از دست رفت. استاد! در متون نجوا که يکي از فرمول‌هاي مغزشويي و نرم افزاري فرقه رام ا... محسوب مي‌شود مي‌گويد ما شما را از طريق کارها و اموري که به شما محول مي‌کنيم مورد محک و امتحان قرار مي‌دهيم! در نتيجه مريدان وي تصور مي‌کردند هر اتفاقي که براي آنها مي‌افتد يا موانعي که براي آنان ايجاد مي‌شود نوعي امتحان است. وي با درگير کردن ذهن مريدان با اين تئوري‌هاي ساختگي آنها را به بازي گرفته و مانع پي بردن آنها به حقايق پشت پرده فعاليت‌ها مي‌شد.
در ادامه موضوع به علل ايجاد واحدهاي حم توسط پيمان مي‌پردازم که پس از دستگيري وي مشخص شد ماهيت "حم" دروغي بوده و توسط اين کلاهبردار حرفه‌اي جهت سوء استفاده‌هاي مختلف مطرح شده بود. اما علل مطرح شدن حم عبارتند از:
الف - ايجاد حس اعتماد در بين اعضاء به عنوان پشتوانه‌اي قوي در مقابل ترديدها و ... (پيمان چنان اعضاي حم را توصيف مي‌کرد که گويي جملگي از دم مسيحايي برخوردار بوده و هر چه اراده کنند خواهد شد. البته عمليات رواني و بزرگنمايي از شگردهاي وي در برخورد با اعضاي فرقه و اعضاي بيروني محسوب مي‌شد که در طول اين سال‌ها بهره‌هاي فراواني از آن مي‌برد).
ب - ايجاد حس حقارت و رقابت در بين اعضاي پايين تر و ترغيب آنان براي رسيدن به جايگاه حم (به عنوان نمونه پيمان شبي در باغ آقاي مهندس حسين ط، واقع در پونک در بين برخي خانم‌ها که از مسئولين ارشد شوراي ياسين بودند، عنوان کرد فقط خانم‌هايي که عضو حم باشند از امکان ازدواج با استاد (پيمان) برخوردارند!...)
ج - توجيه برخي نظرات تعارض دار با اصول اوليه ديني و مذهبي اعضاء و اينکه اين نظرات از سوي حم بوده است و نه استاد.
د- سلب نمودن مسئوليت‌هاي قانوني و القاي آن به مجموعه‌اي ناشناخته و غيرقابل دسترسي (مانند مقدمه کتاب جريان هدايت الهي که نوشتن آن به پيما الهي يا همان فرشاد م. که فوت شده بود، ارجاع داده شد)
و- توجيه برخي اشتباهات احتمالي و عدم انتساب آن به استاد (برخي مقالات منتشر شده در نشريات فرقه که بعدا به شرح آن مي‌پردازم)
از آنجايي که پيمان مي‌دانست آنچه ادعا مي‌کند حقيقت ندارد و ادعاي آسماني و الهي بودنش دروغي بيش نيست لذا هميشه خودش را در پشت چيزي پنهان مي‌کرد تا اگر کاري و برنامه‌اي اشتباه از کار در آمد به جايگاه و شخصيت پوشالي که براي خودش ساخته بود، انتقاد و ايرادي وارد نشود. نمونه ديگري از اين پنهان شدن‌ها را مي‌توان در مقالاتي که در نشريه حرکت دهندگان و نشريه تفکر متعالي به نام پريا و در خصوص تحليل‌هاي سياسي به چاپ مي‌رسيد مشاهده نمود. پس از دستگيري وي و مدارک به دست آمده از محل زندگيش (که کاخي زيبا در منطقه‌اشرافي نشين مهرشهر بود) مشخص شد که کليه تحليل‌هاي به چاپ رسيده در نشريات فوق الذکر با نام مستعار پريا (که در واقع نام مستعار همسر پيمان مي‌باشد)، به دستخط پيمان بوده است و وي از آنجا که احتمال داده اين تحليل‌ها درست از آب در نيايد و يا نويسنده اين مطالب مورد پيگرد قانوني قرار گيرد، براي اينکه مسئوليتي متوجه‌اش نگردد شخص ديگري را سپر بالاي خود قرار داده است و از نام شخص ديگري استفاده کرده تا تبعات منفي اين موضوع متوجه‌اش نشود. او آنقدر سرمست رسيدن به قدرت و مطامع دنيوي خود بود که حتي در اين راه به همسر خود هم رحم نکرد و از نام او سوء استفاده مي‌نمود. (در آن زمان‌ها در بين اعضاي فرقه اينگونه تصور مي‌شد که خانم پريا از شاگردان نزديک و مقربون استاد! است اما پس از دستگيري وي مشخص شد پريا يا همان شباب ح، همسر پيمان بوده که وي آن را اعلام نکرده است و اين مجرد بودن استاد در بين اعضاي زن فرقه چه مزايايي براي وي داشته بماند. به عنوان مثالي ديگر مي‌بايست به مقدمه کتاب جريان هدايت الهي اشاره کرد که با هدف بزرگنمايي شخصيت پيمان و الهي جلوه دادن وي نگارش شده است. پيمان دوست داشت در اذهان عمومي و در بين شاگردانش بسيار خاص، منحصر به فرد و قدرتمند جلوه کند. از سويي ديگر مي‌دانست اين بزرگ شدن مي‌تواند براي او دردسرساز شده و تبعات منفي در پي داشته باشد از اين رو با طراحي و نگارش اين مقدمه، بيوگرافي دروغيني از خود ارائه داد و اين مقدمه و نگارش آنرا به فرشاد م. (در بين پيروان معروف به پيما الهي) منتسب کرد. در سال‌هاي بعد پيمان وقتي ديد اين مقدمه برايش دردسرساز شد سريعاً آن را به پيما منتسب کرد تا از عواقب احتمالي آن فرار کند و در نامه‌هاي متعددي که به مسئولين نظام و نهادهاي مربوطه فرستاده شد، آمده استاد بارها از نگارش اين کتاب و مقدمه آن اظهار ناخرسندي کرده و گفتند که ما مخالف اين حرکت بوديم! و در ادامه نامه هم ذکر شد پيما الهي فوت گرديده است. پيمان با اين کار مسئوليت قانوني موضوع را از خود سلب کرده و گناه آن را به گردن مرحوم فرشاد م، انداخته است در صورتي که وي در توصيف شخصيت پيما (فرشاد م.) مي‌گويد: او چنان به من نزديک بود که لقب او را پيما گذاردم. پيما فقط يک نون از پيمان کمتر دارد. از سوي ديگر فرشاد از همدستان و بنيانگذاران فرقه رام ا... مي‌باشد و صد البته که او مانند ساير اعضاء از پيمان تبعيت کامل داشته است و بدون هماهنگي با استاد! هرگز دست به اقدام اينچنيني نمي زده است. تمام کتاب‌هاي منتشر شده از سوي انتشارات فرقه قبل از ارائه به وزارت ارشاد توسط پيمان مميزي مي‌شده است. اين مسئله در مدارک و دفاتر شخصي به دست آمده از سرکرده فرقه و نزديکان و همدستانش مانند شباب ح، نازي ح، فرهاد م. و مرتضي را کاملاً مشهود و ملموس است. دوستان توجه کنيد پيمان حتي عزيزترين کسي و همدستش يعني پيما را هم براي رسيدن به اهدافش نردبان کرده و آنها را فداي تمايلات خويش نموده است. البته پيمان از مرگ مشکوک فرشاد م. هم سوء استفاده نمود و براي ترساندن اعضاي فرقه از آن بهره برداري کرد. در سندي ديگر که به دست خط وي و با عنوان حم براي خانم منيژه الف. (مسئول واحد گرافيک) ارسال شده است آماده خانم منيژه الف. کارت‌هاي شناسايي (جعلي) را طراحي کند. در اين کارت‌هاي مجعول از پيمان با عناوين دکتر مسيح موسوي، دکتر ايمان‌هاشمي، ادريس مهرنژاد، کوروش آريا نژاد، قطب علوم باطني، بنيانگذار علوم باطني، متخصص هيپنوتيزم و... ياد شده است.
ج - نصب دستگاه فکري فرقه در ساختار انديشه‌اي افراد جذب شده (نصب نرم افزار فرقه اي) فرقي مي‌دانند مبناي عملي انسان بينشي و انديشه اوست لذا از زماني که فرد وارد يک فرقه مي‌شود در جريان يکسري برنامه‌هاي پرورشي و آموزشي از قبل طراحي شده قرار مي‌گيرد تا به شخص جديدي تبديل شود.
براي تحقق اين امر فرد در بدو ورود به فرقه از شخصيت قبلي خود بطور کامل تهي مي‌گردد و به شخصيتي جديد با معيارها، ارزش‌ها، رفتار و مناسک جديد تبديل مي‌شود (دعايي برکت، سوتراها، نجو، مرا از خودم بشناس 1 تا 8 که جزء تعاليم خصوصي بوده و مملو از ادعاها و کفرگويي‌هاي پيمان ف. مي‌باشد، روزه‌هاي 24 ساعته و تسبيح مخصوص فرقه نيز بخشي از مناسک فرقه رام ا... است که در جهت هويت بخشي فرقه‌اي بر افراد طراحي گرديده است.) در اين مرحله سعي مي‌شود تمامي راههاي بازگشت و خروج از فرقه مسدود شود و ذهن فرد کاناليزه شده و تنها ورودي ذهنش تعاليم فرقه‌اي خواهد شد. هدف از اين آموزش‌ها توليد و تولد هويت فرقه‌اي در سوژه (مريد) است. اين آموزش‌ها تا جايي پيش مي‌رود که فرد به مريد تبديل مي‌شود يعني انسان از هويت قبلي اش تهي شده و هويتي جليل که مبنايش همان انديشه‌هايي فرقه‌اي در او ظاهر مي‌شود. فرقه‌ها افراد را از ارزش‌ها و کرامات انساني تهي کرده و بجاي آن ارزش‌ها و ناهنجاري‌هاي فرقه‌اي را جايگزين مي‌نمايند.
در فرقه رام ا... نيز افراد از طرق مختلف جذب مي‌شدند و در طول زمان همين پروسه را طي مي‌کردند. در ابتدا با عنوان آموزش هنرهاي زندگي متعالي جذب مي‌شدند اما پس از طي دوره‌هاي عمومي، وارد مراحل بعدي مي‌شدند و در آنجا با مفاهيمي چون مبارز حق، مسافر حق، خدمتگزاري، تسليم، قرباني آشنا مي‌شدند و سعي مي‌شد در اين هويت‌ها مستقر شوند و چون ادبيات اين تعاليم بر اساس زبان و انديشه‌هاي سرکرده فرقه طراحي شده بود و او نيز از ابتدا طوري تعاليم را طراحي کرده بود که در انتها به عنوان روح مجسم حقيقت (خداوند) و تجسم الهي شناخته شود بستر براي سوء استفاده‌هاي متعددش فراهم مي‌گرديد. در خروجي اين آموزش‌ها و تعاليم افرادي بودند که وي را به عنوان خداي خود قبول داشتند و براي رضاي اين خدا، دست به هر کاري مي‌زدند، از ترک تحصيل و شغل، ترک خانواده و همسر و فرزندانشان گرفته تا برهم زدن زندگي مريدان مسخ شده و خانواده‌هايشان تا خودسوزي و فدايي شدن.
هر چند شيوه فريبکارانه فرقه رام ا... طوري بود که مباني اعتقادي انحرافي فرقه به بيرون از حلقه‌هاي خاص مريدان نشر داده نمي شد ولي با اين حال مدارک بدست آمده نشان دهنده اوج و عمق انحرافات فکري سرکرده اين فرقه است که به مريدان تسليم شده نيز اشاعه يافته است.
منابع :
- راهنماي فرقه‌ها
- پايگاه اينترنتي مرکز مطالعات فرقه‌ها در انگليسي
- گسستن بندها، نويسنده: حسن استيو
- فرقه‌ها در ميان ما، نويسنده: مارگارت سينگر
- مصاحبه‌هاي متعدد با اشخاص جدا شده از فرقه رام ا... که مجدانه خواسته‌اند نامشان فاش نشود


منبع مقاله:
جمعي از نويسندگان؛(1388)، کژراهه (گزارش‌هايي از فرقه‌هاي نوپديد و عرفان‌هاي دروغين)، تهران: موسسه جام جم، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.