به کوشش: جمعي از نويسندگان
رشد و گسترش فرقههاي نو معنويت گرا در دهههاي اخير، از موضوعات مهم تحت بررسي و تحقيق جامعه شناسان دين بوده است. اين جريانها که در غرب از آن به جنبشهاي نو پديد ديني ياد ميشود، به عنوان يک مساله که توانسته در حوزههاي مختلف ديني، فرهنگي، سياسي و بويژه خانواده تاثير گذار باشد، مورد توجه بوده است. در بستر شناسي ظهور و رشد اين فرقهها نگرشهاي متفاوتي ارائه شده است که بسترهاي شرقي و غربي آن گاهي مشترک و گاهي متفاوت است. مهمترين وجوهي که ياد شده است، عبارتند از:
شکل گيري مدرنيته و سپس پست مدرنيسم و تاکيد بر نيازمندي بشر به ساحت دين، تاثير گذاري مفاهيم موثري چون پلوراليسم ديني در بسترهاي فرهنگي جوامع، نيازمندي بيش از گذشته آدميان بر آرامشهاي معنوي، جايگزيني محسوس معنويت به جاي شريعت مشکلات روحي، رواني انسانها، گرايش نسل امروزين به قرائتهاي نو از دين رسمي و...
عمده فرقههاي نو پديد در ايران، نمايندگي فرقههاي نو پديد خارج را به عهده دارند و کمتر فرقه اي از نوع نو پديد در ايران حضور دارد که زاييده دين و فرهنگ کشورمان باشد. در بررسي همين اندک فرقهها هم تاثيرات جنبشهاي نو پديد ديني کاملا مشهود است و خلوص کمتري در آن ديده ميشود. يکي از اين معدود فرقهها که نمايندگي يک فرقه بين المللي را ندارد فرقه رام الله است؛ اما بايد دانست اين فرقه متاثر از جريان هندي ساي باباست و مفاهيم بي شماري را از اين جريان وام گرفته و بومي کرده است.
وي بعدها به سمت مطالعه کتب و نوشتارهاي مرتبط با علوم متافيزيک روز از جمله سايکوتکنولوژي،هاله بيني، رويابيني، ماها مديتيشن، انرژي درماني و ديگر علوم موسوم به علوم کيهاني رفت و با افراد معروف در اين حوزه ملاقات کرد.
وي با وجود نداشتن تحصيلات رسمي و کلاسيک، با مطالعات خود و بهره گيري از استعداد و توانمندي نسبي اش، خلا شخصيتي خود را بخوبي پر کرد و به تبع آن زندگي از نوع ديگري را برگزيد. بزرگ ترين مشکل و مانع آغاز مسير نو و سيماي جديد، نام و نشان و خانواده وي بود که با مهاجرت به تهران با عقبه خود وداع کرد و يکباره از خانواده و نام قبلي خود جدا شد و با ادعاهاي جديد، زندگي کاملا متفاوتي را شروع کرد.
خانواده او معتقدند وي از لحاظ رواني، طبيعي نبوده و به همين علت در اين باره با خانواده خود اختلاف داشته است.
وي با برنامه ريزي کامل با بهره گيري از روان شناسي، راز توفيق خود را نه در ماندن ميان جمع، بلکه رفتن در پستوي خفا و ناآشکاري دانست و بدون آن که خود در اجتماع ظاهر شود، با تاثيرگذاري بر اين جمع اندک توانست آرام آرام در جمع بزرگ تر شهرتي کسب کند.
ظهور شبه فرقه جديد رام الله، اساسا از کتاب «جريان هدايت الهي» است که در سال1377 چاپ و توزيع شد. اين کتاب به عنوان مانيفست گروه، به رازآلودگي رام الله افزود و تشنگي بيشتري در طرفدارش براي شناخت بيشتر وي پديد آورد. با تورق در مقدمه کتاب رام الله در قالب تجسد و تجسم الهي، از آواتار، روح خدا و ديگر عناوين کفرآلود ياد ميشود. ف.م با نام مستعار پ.الف به عنوان نويسنده مقدمه کتاب، مطالبي درباره رام الله عنوان کرده است که خواننده با مطالعه آن در بهت فرو ميرود.
«... برخي از پيروان استاد، او را آواتار به معني تجسم الهي ناميدهاند... درباره تولدش حکايت شگفت انگيزي نقل ميشود... آواتار معلم اعظم حق و قطب الهي در زمين ميباشد... روح خدا در او حلول کرده و جاري است...»
با گسترش دامنه شهرت رام الله و ويژگيهاي به اصطلاح ماورايي او، موسسات متعددي شکل گرفت يا برخي موسسات و نشريات فرهنگي غيروابسته با هدف جلب مخاطب به معرفي و تبليغ رام الله پرداختند و در تبيين ويژگيهاي رام الله از يکديگر سبقت گرفتند و فضاي رواني عجيبي در انتساب ويژگيهاي خارق العاده به رام الله شکل دادند.
اين فضا، فرصت مغتنمي براي موسسات ايجاد کرد تا با ثبت نام از علاقه مندان شرکت در کلاسهاي رام الله، درآمد اقتصادي فراهم آورند. علاقه مندان ميبايد ماهها مترصد پذيرش آنها ميشدند.
در کلاسهاي مقدماتي، ملاقات استاد! و استفاده از سخنان وي ميسر نبود. بايد مريدان، کلاسهاي متعددي طي ميکردند تا در نهايت شايد صرفا از صداي استاد از طريق نوار کاست يا سيماي استاد از طريق نوارهاي تصويري، بهره مند ميشدند.
شهرت و ويژگيهاي رام الله به حدي رسيد که وي ضرورت انجام هدفمند فعاليت را احساس و ساختار منسجم، گسترده و در عين حال حفاظت شده اي ايجاد کرد تا روابط مريد و مرادي، انقياد بدون چون و چراي مريدان، تقديس خود، بيگاري مريدان و ديگر ويژگيهاي مطرح در روابط فرقه اي، جايگاه خود را کسب و جريان رام الله به شکل يک فرقه ظاهر شود.
از طرفي ديگر، با اين که ش.ح معروف به پريا و همسر پ.ف بوده کسي از نسبت فاميلي آن دو اطلاع نداشته است.
نکته ديگر اين که ميان مريدان وي، تنها 5 نفر از اسم و فاميل اصلي او خبر داشتند. هيچ کس بجز يک نفر با پ.ف ارتباط نداشت و کليه امور مربوط به وي توسط مرکز اوامر يس پيگيري ميشد و مکاتبات و اسنادي را که بايد توسط وي ديده ميشد با طبقه بندي موسوم به حم (حساس محرمانه) به وسيله پيک ويژه به دستش ميرسيد.
اين تشکيلات با هدف جلوگيري از افشاي اسرار و مقابله با کنترلهاي احتمالي، دستورالعملهايي را به مسوولان تشکيلات ابلاغ کرده بود که از تلفنهاي عمومي براي ارتباط استفاده کنند و اسامي افراد در مکالمات ذکر نشود، حين گفتگوي تلفني به موضوع اشاره کامل نشود و.... .
تردد به کلاسها و جلسات گاهي به وسيله دوربين مخفي کنترل ميشد و اعضاي تشکيلات طرحهايي براي مقابله با بازداشت عناصر تشکيلات و برخوردهاي احتمالي نظام با فرقه داشتند. در اين طراحي که به ماکت موسوم بود، تعداد 200 سوال احتمالي مطرح در بازجويي تهيه و پاسخ آن بررسي ميشد تا عناصر بازداشت شده در بازجويي از آن استفاده کنند. در طراحي ديگر نيز نامه پراکني، عمليات رواني گسترده در اينترنت و مراجعات مکرر به مسوولان، خودسوزي برخي مريدان و... مورد توجه قرار گرفته بود.
اين تشکيلات برخلاف ديگر فرقهها که به جذب افراد خاصي ميپردازند، از هر گرايشي افرادي را به فرقه خود جذب کرد. در تشکيلات اين فرقه، افراد حزب اللهي، مخالفت نظام، مذهبي، غيرمذهبي، محجبه، غيرمحجبه و... حضور دارند و علاوه بر آن وي از هر حرفه و رشته اي با هدف پيشبرد اهداف تشکيلاتي و استفاده رايگان از توانمنديها به تشکيلات خود جذب نيرو کرده بود و افراد اعم از مترجم، هنرمند، محقق، نويسنده، ورزشکار و... به گروه او پيوسته بودند.
در جريان بازداشت پ. ف، وي متواري شد اما پس از مدتي کوتاه دستگير و به زندان منتقل شد.
وي به محض اطلاع از ورود ماموران، به آتش زدن تعدادي از اسناد و مدارک اقدام کرد که با حضور بموقع نيروهاي عمل کننده، از سوختن کامل اسناد توسط وي و نفر دوم تشکيلات جلوگيري به عمل آمد.
مهم ترين اين مجموعهها در سلسله کتابچههايي موسوم به «اخبار مکتوم » گردآوري شده است. به نمونه اي از اظهارات و ادعاهاي مريدان در خصوص رام الله اشاره ميکنيم:
«... او با انگشت خود دانههاي ريز ميوه را بيرون آورد و در حياط خانه پاشيد. هر قدمي که جلو ميرفت انگشتش را حرکتي ميداد و دانههايي از انگشتش به روي زمين ريخته ميشد. هر کدام از دانههاي بسيار ريز در برخورد با زمين فورا به ميوه اي مانند ميوه مادر يعني همان ميوه اي که در دست او بود، تبديل شدند. اين خارق العاده بود. دانههاي نارس به محض برخورد با زمين به ميوه تبديل شدهاند، سرعت زمان و سرعت رشد، صدها برابر شده بود و اين چيزي نبود جز قدرت خلاقه او. او كاملا از نيروى آفرينندگي و خلق کردن برخوردار بود و کافي بود تا جداً قصد چيزي را بکند و همان ميشد.» (اخبار مکتوم، ص 17)
«... او نقاشي يک لاک پشت روي کاغذ را زنده کرده و روح بخشيد... سپس او روح لاک پشت را با نفس خود از بدن حيوان خارج کرده و در يک آن، بدن آن را به حد فساد و پوسيدگي رساند. قبل از مردن لاک پشت و قبل از اين که پوسيده شود او گفت همان طور که با بازدم خودم روح دميدم با دم خود هم روح او را ميبرم، بعد از اين جمله، او نفس عميقي کشيد و کار تمام شد.» (اخبار مکتوم، ص 43)
«... من و 2 تن از دوستان به همراه استاد سوار ماشين بوديم... ناگهان متوجه شديم يک نفر مامور با انيفورم در حال کتک زدن يک پسر نوجوان است. استاد به سمت مامور رفت و مامور از ترس هيبت استاد فرار کرد. مامور را با دستور استاد دستگير کرديم و... استاد در يکي از ميادين عمومي شهر به مجازات مامور پرداخت و حکم زدن 60 ضربه شلاق را صادر فرمود. با همان ضربه اول، نوجوان رضايت داده و مامور از طرف استاد بخشيده شد.» (پسر آسمان، روح خدا، ص 2)
«... برايم روشن شده است که نتيجه خشم و لعن استاد، هميشه بلا و گرفتاري را به دنبال داشته است. اين گرفتاري به صورتهاي مختلفي عينيت پيدا کرد و در اوج آن، من شاهد جنون و مرگ بوده ام، بيش از يک بار و 2 بار و 3 باري» (همان، ص 4)
«... او داراي قدرت و شعور خداست. هر چه پيش از اين گفت، پس هر چه پس از اين هم بگويد، ميشود. او توسط ارواح و موجوداتي ناشناخته، کاملا پشتيباني ميشود. از اين نظر من او را هزار روح ناميده ام. او برخوردار از روح هفتگانه خداست. من شخصا تکان دادن و لرزاندن زمين را که به اراده او انجام شده است، تجربه کرده ام.
ايجاد باد و وزاندن آن را توسط او شاهد بوده ام. در حضور من، او پرنده مرده را زنده کرد. عده زيادي او را در يک زمان و اتحاد در دو مکان ديدهاند، حتي در 2 کشور که هزاران کيلومتر فاصله دارند.» (همان، ص 5)
«... در حال غرق شدن در دريا بودم. من با تمام وجودم او را به کمک طلبيدم. در حقيقت خدا را از طريق او طلبيدم، او آمد و مرا دوباره زنده کرد. حتي نفهميدم که چطور آمد و چطور رفت. اين روح خدا بود که مرا از مرگ رهانيد و از غرق شدن نجات داد. (همان، ص 26)
«... او آماده تا دوباره متولد کند، زيرا زاييده ملکوت است. او همان رهاننده و باز گرداننده است. حق سيرت او و خود، صورت حق است. اوست داناي اسرار حق و حلقه گمشده بين خالق و مخلوق، اوست نوشداروي بيماريهاي بشر و درمان شر. کلام او كلام خدا، نگاه او نگاه خدا، اراده او اراده خدا، راه او راه خدا، حضور او حضور خدا، قدرت او قدرت خدا، نزديکي به او نزديکي به خدا و او، خود روح خداست.) (همان، ص 47)
حکايتهاي ديگري نيز در اين نوشتارها آمده است که حکايت از اقدامات خارق العاده رام الله به زعم مريدان دارد.
اقداماتي چون آوردن مرغ بريان از آسمان، بيرون کشيدن تسبيح گمشده از دل يک سنگ، تبديل يک تار مو به مار، پرتاب يک استکان به سمت شيطان و نوشته شدن واژه شيطان بر ديوار، پيش بيني زلزله بم، پيش بيني مرگ تعدادي از مريدان و پيش بيني جنگ 33 روزه حزب الله نمونه از اين ادعاهاست.
يک از سايتهاي طرفدار وي نيز در هنگام بازداشت وي، مواردي را از توانمنديها و ادعاهاي ايليا ذکر کرد که بيان آن خالي از لطف نيست.
يکي از مريدان در باره وي مينويسد: ايليا «ميم» همچنين استادي مسلم در روشهاي درمانگري است و توانايي فوق العاده اي در شفادهي دارد. اگر چه او به کار شفاي بيماريها نپرداخته است اما وجود چند تجربه انگشت شمار از قدرت او در شفاي بيماريهاي لاعلاج که از نظر علم پزشکي غيرممکن بوده است، وي را به شفاگري بي نظير بدل ساخته است.
ديگري مينويسد: در مواقعي حکمت و دانايي اش آنقدر با دانش مرسوم در تناقض قرار ميگيرد که حرکاتش نامعقول به نظر ميرسد و براي يک قاضي عجول، شايد ديوانگي باشد.
در جاي ديگر آمده است: از مجموعه اين شواهد به نظر ميرسد که او از بزرگترين پديدههاي شعوري قرن حاضر باشد.
سومي مينويسد: نمونههاي زيادي رخ داده است که گوياي دانايي متفاوت و خارق العاده او ميباشد. او بارها از آينده خبر داده است. خبرهاي دقيقي که عمدتاً پيش بيني ناپذير بودهاند... زاويههاي نگاه او به موضوعات بهاندازه اي است که انسان را گيج و مبهوت ميکند.
سرانجام يکي ديگر درباره خدا بودن او هم ادعاهايي را مطرح ميکند و مينويسد: همه ما، کساني که استاد را ميشناسيم ميتوانيم دهها دليل و نشانه را ذکر کنيم که اثبات ميکند و مانند معدني از جواهرات است و آخرين نشانه ما اين است که او کماکان زنده است و واجد همه آن شعورها و تواناييها و اين گوي و اين ميدان، اگر کسي شبيه به اوست يا شبيه او ميتواند يا ميداند، به ميدان بيايد تا ما او را روح بزرگ بناميم؛ اما مطمئناً اگر در همه اين سالها چنين کسي بود بايد نشاني از او پديدار ميشد، که نشد. بر خلاف بعضي از دوستان افراطي که استاد را خداوند مجسم ميدانند من چنين اعتقادي ندارم بلکه او را انساني بزرگ و يکي از استثنائات ميدانم. انساني که مثل همه ما محدوديتها و ويژگيهاي انساني را دارد، اما در موارد بسياري نشان داده است که ميتواند فراتر از اين محدوديتها حرکت کند و آنها را در هم بشکند. من بر خلاف اين دوستان استاد را خدا نمي دانم، اما مطمئنم که او حامل روح خدا و برخوردار از روح خداست، در تحليل و بازشناسي اين فضا عواملي وجود دارد که موجب تشديد جو رواني به وجود آماده شده است که مهم ترين ان عبارتند از:
1- پ.ف با زندگي پنهاني و علم حضور متوالي ميان مريدان، موجب شکل گيري زندگي افسانه اي و گاهي غيربشري شده است.
2- برخي مريدان به دليل اين که خود را نسبت به ديگران نزديک تر به وي نشان دهند، افسانههايي در مورد او ساختند و خود را شاهد آن ماجرا معرفي کردند.
3- مريدان و شاگردان حلقه اول رام الله که برخي از آنها نيز از فسادهاي وي مطلع بودند، به دليل ذي نفع بودن خود، به شرايط دامن زدند.
پرونده وي در حال رسيدگي است.
منبع مقاله:
جمعي از نويسندگان؛(1388)، کژراهه (گزارشهايي از فرقههاي نوپديد و عرفانهاي دروغين)، تهران: موسسه جام جم، چاپ اول.
شکل گيري مدرنيته و سپس پست مدرنيسم و تاکيد بر نيازمندي بشر به ساحت دين، تاثير گذاري مفاهيم موثري چون پلوراليسم ديني در بسترهاي فرهنگي جوامع، نيازمندي بيش از گذشته آدميان بر آرامشهاي معنوي، جايگزيني محسوس معنويت به جاي شريعت مشکلات روحي، رواني انسانها، گرايش نسل امروزين به قرائتهاي نو از دين رسمي و...
عمده فرقههاي نو پديد در ايران، نمايندگي فرقههاي نو پديد خارج را به عهده دارند و کمتر فرقه اي از نوع نو پديد در ايران حضور دارد که زاييده دين و فرهنگ کشورمان باشد. در بررسي همين اندک فرقهها هم تاثيرات جنبشهاي نو پديد ديني کاملا مشهود است و خلوص کمتري در آن ديده ميشود. يکي از اين معدود فرقهها که نمايندگي يک فرقه بين المللي را ندارد فرقه رام الله است؛ اما بايد دانست اين فرقه متاثر از جريان هندي ساي باباست و مفاهيم بي شماري را از اين جريان وام گرفته و بومي کرده است.
سير زندگي
پ.ف در سال 1351 در خانواده اي پرجمعيت در کرمانشاه به دنيا آمد و تحصيلات خود را تا دوره راهنمايي و دبيرستان در همان شهر ادامه داد. وي به دليل مشکلات عديده خانوادگي بويژه جو رواني پرتلاطم و پر از درگيري خانواده، مجبور به ترک تحصيل و گوشه نشين و منزوي شد. وي از همان ابتداي جواني به حرکات و اعمال رازآلود از جمله شعبده بازي و فنون تردستي علاقه مند بود و همچنين در گفتگويهاي 2 نفره يا چند نفره سعي ميکرد سخناني رازآلود و پيچيده به زبان بياورد تا شنوندگان را دچار سردرگمي کند.وي بعدها به سمت مطالعه کتب و نوشتارهاي مرتبط با علوم متافيزيک روز از جمله سايکوتکنولوژي،هاله بيني، رويابيني، ماها مديتيشن، انرژي درماني و ديگر علوم موسوم به علوم کيهاني رفت و با افراد معروف در اين حوزه ملاقات کرد.
وي با وجود نداشتن تحصيلات رسمي و کلاسيک، با مطالعات خود و بهره گيري از استعداد و توانمندي نسبي اش، خلا شخصيتي خود را بخوبي پر کرد و به تبع آن زندگي از نوع ديگري را برگزيد. بزرگ ترين مشکل و مانع آغاز مسير نو و سيماي جديد، نام و نشان و خانواده وي بود که با مهاجرت به تهران با عقبه خود وداع کرد و يکباره از خانواده و نام قبلي خود جدا شد و با ادعاهاي جديد، زندگي کاملا متفاوتي را شروع کرد.
خانواده او معتقدند وي از لحاظ رواني، طبيعي نبوده و به همين علت در اين باره با خانواده خود اختلاف داشته است.
آغاز فعاليتهاي فرقه اي
پس از حضور پ.ف در تهران، وي با اسامي جعلي و مستعار از جمله ايليا و رام الله با افراد مختلف بويژه همسايگان و دوستان جديد رو به رو شده و با برخوردهاي غيرشفاف و پيچيده، روال جديدي را برگزيد. ابتداي کار، با جمع اندکي ارتباط داشت و در همين جمع اندک توانست خود را به عنوان چهره اي مرموز، خارق العاده، متصل به ماورا و داراي پيام جديد معرفي کند.وي با برنامه ريزي کامل با بهره گيري از روان شناسي، راز توفيق خود را نه در ماندن ميان جمع، بلکه رفتن در پستوي خفا و ناآشکاري دانست و بدون آن که خود در اجتماع ظاهر شود، با تاثيرگذاري بر اين جمع اندک توانست آرام آرام در جمع بزرگ تر شهرتي کسب کند.
ظهور شبه فرقه جديد رام الله، اساسا از کتاب «جريان هدايت الهي» است که در سال1377 چاپ و توزيع شد. اين کتاب به عنوان مانيفست گروه، به رازآلودگي رام الله افزود و تشنگي بيشتري در طرفدارش براي شناخت بيشتر وي پديد آورد. با تورق در مقدمه کتاب رام الله در قالب تجسد و تجسم الهي، از آواتار، روح خدا و ديگر عناوين کفرآلود ياد ميشود. ف.م با نام مستعار پ.الف به عنوان نويسنده مقدمه کتاب، مطالبي درباره رام الله عنوان کرده است که خواننده با مطالعه آن در بهت فرو ميرود.
«... برخي از پيروان استاد، او را آواتار به معني تجسم الهي ناميدهاند... درباره تولدش حکايت شگفت انگيزي نقل ميشود... آواتار معلم اعظم حق و قطب الهي در زمين ميباشد... روح خدا در او حلول کرده و جاري است...»
با گسترش دامنه شهرت رام الله و ويژگيهاي به اصطلاح ماورايي او، موسسات متعددي شکل گرفت يا برخي موسسات و نشريات فرهنگي غيروابسته با هدف جلب مخاطب به معرفي و تبليغ رام الله پرداختند و در تبيين ويژگيهاي رام الله از يکديگر سبقت گرفتند و فضاي رواني عجيبي در انتساب ويژگيهاي خارق العاده به رام الله شکل دادند.
اين فضا، فرصت مغتنمي براي موسسات ايجاد کرد تا با ثبت نام از علاقه مندان شرکت در کلاسهاي رام الله، درآمد اقتصادي فراهم آورند. علاقه مندان ميبايد ماهها مترصد پذيرش آنها ميشدند.
در کلاسهاي مقدماتي، ملاقات استاد! و استفاده از سخنان وي ميسر نبود. بايد مريدان، کلاسهاي متعددي طي ميکردند تا در نهايت شايد صرفا از صداي استاد از طريق نوار کاست يا سيماي استاد از طريق نوارهاي تصويري، بهره مند ميشدند.
شهرت و ويژگيهاي رام الله به حدي رسيد که وي ضرورت انجام هدفمند فعاليت را احساس و ساختار منسجم، گسترده و در عين حال حفاظت شده اي ايجاد کرد تا روابط مريد و مرادي، انقياد بدون چون و چراي مريدان، تقديس خود، بيگاري مريدان و ديگر ويژگيهاي مطرح در روابط فرقه اي، جايگاه خود را کسب و جريان رام الله به شکل يک فرقه ظاهر شود.
اقدامات حفاظتي فرقه
مسوولان فرقه، اقدامات حفاظتي گسترده اي براي شخص پ.ف و تشکيلات او تدارک ديدند، از جمله اين که از محل سکونت وي، صرفا يکي از عناصر شاخص فرقه مطلع بود و براي جلوگيري از شناسايي احتمالي آن، وي با نام مستعار در محل زندگي ميکرد.از طرفي ديگر، با اين که ش.ح معروف به پريا و همسر پ.ف بوده کسي از نسبت فاميلي آن دو اطلاع نداشته است.
نکته ديگر اين که ميان مريدان وي، تنها 5 نفر از اسم و فاميل اصلي او خبر داشتند. هيچ کس بجز يک نفر با پ.ف ارتباط نداشت و کليه امور مربوط به وي توسط مرکز اوامر يس پيگيري ميشد و مکاتبات و اسنادي را که بايد توسط وي ديده ميشد با طبقه بندي موسوم به حم (حساس محرمانه) به وسيله پيک ويژه به دستش ميرسيد.
اين تشکيلات با هدف جلوگيري از افشاي اسرار و مقابله با کنترلهاي احتمالي، دستورالعملهايي را به مسوولان تشکيلات ابلاغ کرده بود که از تلفنهاي عمومي براي ارتباط استفاده کنند و اسامي افراد در مکالمات ذکر نشود، حين گفتگوي تلفني به موضوع اشاره کامل نشود و.... .
تردد به کلاسها و جلسات گاهي به وسيله دوربين مخفي کنترل ميشد و اعضاي تشکيلات طرحهايي براي مقابله با بازداشت عناصر تشکيلات و برخوردهاي احتمالي نظام با فرقه داشتند. در اين طراحي که به ماکت موسوم بود، تعداد 200 سوال احتمالي مطرح در بازجويي تهيه و پاسخ آن بررسي ميشد تا عناصر بازداشت شده در بازجويي از آن استفاده کنند. در طراحي ديگر نيز نامه پراکني، عمليات رواني گسترده در اينترنت و مراجعات مکرر به مسوولان، خودسوزي برخي مريدان و... مورد توجه قرار گرفته بود.
شگردهاي تشکيلاتي
هرچند اين فرقه از نظر ماهيت، تفاوتي با ديگر فرقهها ندارد، ولي در ظاهر تفاوتهايي وجود دارد که اين تفاوت به نوعي تاکتيک فرقه محسوب ميشد.اين تشکيلات برخلاف ديگر فرقهها که به جذب افراد خاصي ميپردازند، از هر گرايشي افرادي را به فرقه خود جذب کرد. در تشکيلات اين فرقه، افراد حزب اللهي، مخالفت نظام، مذهبي، غيرمذهبي، محجبه، غيرمحجبه و... حضور دارند و علاوه بر آن وي از هر حرفه و رشته اي با هدف پيشبرد اهداف تشکيلاتي و استفاده رايگان از توانمنديها به تشکيلات خود جذب نيرو کرده بود و افراد اعم از مترجم، هنرمند، محقق، نويسنده، ورزشکار و... به گروه او پيوسته بودند.
اقدامات بازدارنده
مسوولان مربوطه از سالهاي پيش، اقداماتي براي محدودسازي فعاليتهاي تشکيلات به عمل آوردند به برخي مراجع، تعدادي از طرحهاي فرقه را متوقف کرد؛ ولي اين اقدامات به دليل وسعت دامنه فعاليت فرقه، نتوانست روند رو به رشد فرقه را متوقف کند؛ بنابراين پس از تکميل اطلاعات در مورخ 7/3/86 با حکم قضايي، پ.ف دستگير و تعدادي از اماکن وابسته به فرقه بازرسي شد.در جريان بازداشت پ. ف، وي متواري شد اما پس از مدتي کوتاه دستگير و به زندان منتقل شد.
وي به محض اطلاع از ورود ماموران، به آتش زدن تعدادي از اسناد و مدارک اقدام کرد که با حضور بموقع نيروهاي عمل کننده، از سوختن کامل اسناد توسط وي و نفر دوم تشکيلات جلوگيري به عمل آمد.
رام الله از نظر مريدان
براي تشخيص اين مهم که جريان رام الله يک فرقه است يا يک جريان فرهنگي، کافي است به معرفي رام الله از نظر شاگردان و مريدان بپردازيم. ديدگاه مريدان بويژه مريدهاي خانم در قالب رويا و مشاهدات حضوري در اشکال مختلف مطرح و ميان ديگر مريدان و شنوندگان ترويج شده است. عمده ترين شکل طرح به صورت سال نامه به رام الله يا اظهار تجارب شخصي به صورت شفاهي بوده است. مرکز اوامر يس (ياسين) نيز از طريق گروههاي وابسته، به تدوين اين ديدگاهها در قالب جزوات و کتابچههاي فاقد مجوز و انتشار محدود اقدام کرده است.مهم ترين اين مجموعهها در سلسله کتابچههايي موسوم به «اخبار مکتوم » گردآوري شده است. به نمونه اي از اظهارات و ادعاهاي مريدان در خصوص رام الله اشاره ميکنيم:
«... او با انگشت خود دانههاي ريز ميوه را بيرون آورد و در حياط خانه پاشيد. هر قدمي که جلو ميرفت انگشتش را حرکتي ميداد و دانههايي از انگشتش به روي زمين ريخته ميشد. هر کدام از دانههاي بسيار ريز در برخورد با زمين فورا به ميوه اي مانند ميوه مادر يعني همان ميوه اي که در دست او بود، تبديل شدند. اين خارق العاده بود. دانههاي نارس به محض برخورد با زمين به ميوه تبديل شدهاند، سرعت زمان و سرعت رشد، صدها برابر شده بود و اين چيزي نبود جز قدرت خلاقه او. او كاملا از نيروى آفرينندگي و خلق کردن برخوردار بود و کافي بود تا جداً قصد چيزي را بکند و همان ميشد.» (اخبار مکتوم، ص 17)
«... او نقاشي يک لاک پشت روي کاغذ را زنده کرده و روح بخشيد... سپس او روح لاک پشت را با نفس خود از بدن حيوان خارج کرده و در يک آن، بدن آن را به حد فساد و پوسيدگي رساند. قبل از مردن لاک پشت و قبل از اين که پوسيده شود او گفت همان طور که با بازدم خودم روح دميدم با دم خود هم روح او را ميبرم، بعد از اين جمله، او نفس عميقي کشيد و کار تمام شد.» (اخبار مکتوم، ص 43)
«... من و 2 تن از دوستان به همراه استاد سوار ماشين بوديم... ناگهان متوجه شديم يک نفر مامور با انيفورم در حال کتک زدن يک پسر نوجوان است. استاد به سمت مامور رفت و مامور از ترس هيبت استاد فرار کرد. مامور را با دستور استاد دستگير کرديم و... استاد در يکي از ميادين عمومي شهر به مجازات مامور پرداخت و حکم زدن 60 ضربه شلاق را صادر فرمود. با همان ضربه اول، نوجوان رضايت داده و مامور از طرف استاد بخشيده شد.» (پسر آسمان، روح خدا، ص 2)
«... برايم روشن شده است که نتيجه خشم و لعن استاد، هميشه بلا و گرفتاري را به دنبال داشته است. اين گرفتاري به صورتهاي مختلفي عينيت پيدا کرد و در اوج آن، من شاهد جنون و مرگ بوده ام، بيش از يک بار و 2 بار و 3 باري» (همان، ص 4)
«... او داراي قدرت و شعور خداست. هر چه پيش از اين گفت، پس هر چه پس از اين هم بگويد، ميشود. او توسط ارواح و موجوداتي ناشناخته، کاملا پشتيباني ميشود. از اين نظر من او را هزار روح ناميده ام. او برخوردار از روح هفتگانه خداست. من شخصا تکان دادن و لرزاندن زمين را که به اراده او انجام شده است، تجربه کرده ام.
ايجاد باد و وزاندن آن را توسط او شاهد بوده ام. در حضور من، او پرنده مرده را زنده کرد. عده زيادي او را در يک زمان و اتحاد در دو مکان ديدهاند، حتي در 2 کشور که هزاران کيلومتر فاصله دارند.» (همان، ص 5)
«... در حال غرق شدن در دريا بودم. من با تمام وجودم او را به کمک طلبيدم. در حقيقت خدا را از طريق او طلبيدم، او آمد و مرا دوباره زنده کرد. حتي نفهميدم که چطور آمد و چطور رفت. اين روح خدا بود که مرا از مرگ رهانيد و از غرق شدن نجات داد. (همان، ص 26)
«... او آماده تا دوباره متولد کند، زيرا زاييده ملکوت است. او همان رهاننده و باز گرداننده است. حق سيرت او و خود، صورت حق است. اوست داناي اسرار حق و حلقه گمشده بين خالق و مخلوق، اوست نوشداروي بيماريهاي بشر و درمان شر. کلام او كلام خدا، نگاه او نگاه خدا، اراده او اراده خدا، راه او راه خدا، حضور او حضور خدا، قدرت او قدرت خدا، نزديکي به او نزديکي به خدا و او، خود روح خداست.) (همان، ص 47)
حکايتهاي ديگري نيز در اين نوشتارها آمده است که حکايت از اقدامات خارق العاده رام الله به زعم مريدان دارد.
اقداماتي چون آوردن مرغ بريان از آسمان، بيرون کشيدن تسبيح گمشده از دل يک سنگ، تبديل يک تار مو به مار، پرتاب يک استکان به سمت شيطان و نوشته شدن واژه شيطان بر ديوار، پيش بيني زلزله بم، پيش بيني مرگ تعدادي از مريدان و پيش بيني جنگ 33 روزه حزب الله نمونه از اين ادعاهاست.
يک از سايتهاي طرفدار وي نيز در هنگام بازداشت وي، مواردي را از توانمنديها و ادعاهاي ايليا ذکر کرد که بيان آن خالي از لطف نيست.
يکي از مريدان در باره وي مينويسد: ايليا «ميم» همچنين استادي مسلم در روشهاي درمانگري است و توانايي فوق العاده اي در شفادهي دارد. اگر چه او به کار شفاي بيماريها نپرداخته است اما وجود چند تجربه انگشت شمار از قدرت او در شفاي بيماريهاي لاعلاج که از نظر علم پزشکي غيرممکن بوده است، وي را به شفاگري بي نظير بدل ساخته است.
ديگري مينويسد: در مواقعي حکمت و دانايي اش آنقدر با دانش مرسوم در تناقض قرار ميگيرد که حرکاتش نامعقول به نظر ميرسد و براي يک قاضي عجول، شايد ديوانگي باشد.
در جاي ديگر آمده است: از مجموعه اين شواهد به نظر ميرسد که او از بزرگترين پديدههاي شعوري قرن حاضر باشد.
سومي مينويسد: نمونههاي زيادي رخ داده است که گوياي دانايي متفاوت و خارق العاده او ميباشد. او بارها از آينده خبر داده است. خبرهاي دقيقي که عمدتاً پيش بيني ناپذير بودهاند... زاويههاي نگاه او به موضوعات بهاندازه اي است که انسان را گيج و مبهوت ميکند.
سرانجام يکي ديگر درباره خدا بودن او هم ادعاهايي را مطرح ميکند و مينويسد: همه ما، کساني که استاد را ميشناسيم ميتوانيم دهها دليل و نشانه را ذکر کنيم که اثبات ميکند و مانند معدني از جواهرات است و آخرين نشانه ما اين است که او کماکان زنده است و واجد همه آن شعورها و تواناييها و اين گوي و اين ميدان، اگر کسي شبيه به اوست يا شبيه او ميتواند يا ميداند، به ميدان بيايد تا ما او را روح بزرگ بناميم؛ اما مطمئناً اگر در همه اين سالها چنين کسي بود بايد نشاني از او پديدار ميشد، که نشد. بر خلاف بعضي از دوستان افراطي که استاد را خداوند مجسم ميدانند من چنين اعتقادي ندارم بلکه او را انساني بزرگ و يکي از استثنائات ميدانم. انساني که مثل همه ما محدوديتها و ويژگيهاي انساني را دارد، اما در موارد بسياري نشان داده است که ميتواند فراتر از اين محدوديتها حرکت کند و آنها را در هم بشکند. من بر خلاف اين دوستان استاد را خدا نمي دانم، اما مطمئنم که او حامل روح خدا و برخوردار از روح خداست، در تحليل و بازشناسي اين فضا عواملي وجود دارد که موجب تشديد جو رواني به وجود آماده شده است که مهم ترين ان عبارتند از:
1- پ.ف با زندگي پنهاني و علم حضور متوالي ميان مريدان، موجب شکل گيري زندگي افسانه اي و گاهي غيربشري شده است.
2- برخي مريدان به دليل اين که خود را نسبت به ديگران نزديک تر به وي نشان دهند، افسانههايي در مورد او ساختند و خود را شاهد آن ماجرا معرفي کردند.
3- مريدان و شاگردان حلقه اول رام الله که برخي از آنها نيز از فسادهاي وي مطلع بودند، به دليل ذي نفع بودن خود، به شرايط دامن زدند.
سرانجام
در جريان دستگيري وي، مريدان از هيچ اقدامي براي آزادي وي از جمله راهاندازي سايت و وبلاگ، نامه نگاري براي برخي مسوولان و رسانههاي گروهي، تهديد نظام به افشاگري در مورد اتفاقات دوران بازداشت ايليا، انتشار کتاب ديجيتالي، مصاحبه با برخي شبکههاي خارجي از جمله صداي امريکا و... فروگذار نکردند و اين تلاشها در حال حاضر گرچه کم رنگ شده است، اما همچنان ادامه دارد.پرونده وي در حال رسيدگي است.
منبع مقاله:
جمعي از نويسندگان؛(1388)، کژراهه (گزارشهايي از فرقههاي نوپديد و عرفانهاي دروغين)، تهران: موسسه جام جم، چاپ اول.