كسب و كارهاي فراموش شده
ايران - شغل آدمهاي هر روزگار، اثر مستقيم روي رفتار و فرهنگشان دارد
حالا خيلي از آن شغلها فراموش شدهاند. گذر روزگار و پيشرفت زندگي بشر، ديگر جايي براي بسياري از آنها نگذاشته است. بخشي از آنها به خاطر توسعه صنعت و علم از بين رفتهاند، براي بخشي ديگر هم فرصت و حالي نمانده است. با اين حال هنوز در گوشه و كنار محلههاي قديميتر، كساني هستند كه به همان شيوههاي قديمي كار ميكنند و خدماتي به مردم ميدهند كه ديگر كمتر ميتوان نشانهاي از آن در شهرها پيدا كرد.
در همين محله ما هم كه روزگاري جايگاه درودگران و آهنگران و زورخانه و قهوهخانه بود، حالا ديگر نشانههاي قديمي كمرنگ شدهاند. با دكتر سيد مهدي ميرصادقي كه در رشته مردمشناسي تحصيل كرده است، درباره اين تغييرات فرهنگي و گذشته شغلي محلهمان گفتوگو كردهايم.
چرا شغلهاي قديمي از رواج ميافتند؟
در كشورهاي در حال توسعه افكار آن چنان به حفظ و باز توليد سنت و عرف مشغولند كه كمتر ميل و فرصتي براي شناختهاي تازه دست ميدهد و اين در خود غرق شدن، كه نه در سمت و سوي تغييرات دنياي مدرن است و نه با شتاب اين تغييرات سازگاري دارد، حتي اثر دگرگونيهاي ناگزير را نيز به نوعي خنثي ميكند.
بازتاب اين طرز فكرها در زندگي روزمره، ميراث فرهنگي هر كشور را تشكيل ميدهد و هويتي را به وجود ميآورد كه مردم آن كشور تصوير خود را در آن پيدا ميكنند و اين هويت به نوبه خود ضامن حفظ اين ميراث ميشود. ما اين هويت را در كشورهاي در حال توسعه سنت ميناميم كه در محدوده آن ساختار و كاركرد جامعه باز توليد ميشود و تداوم مييابد.
سنتي كه از طريق انتقال دانستهها، عقايد مذهبي و اسطورهها، از قرني به قرن بعد منتقل ميشود، از نسلي به نسل ديگر از طريق نوشتهها يا گفتهها و امثال و حكم و نيز از طريق آنچه عرف ميناميم. شغلها هم بخشي از اين سنتها هستند.
شغل مردم از چه زماني تخصصي شده؟
اكثراً كم سوادند و بعضي از آنها اصولاً سواد خواندن و نوشتن ندارند و بعضي حتي قادر به امضاي اسم خود نيستند ولي شم كاسبي دارند و در كار خود موفق هستند. به قول خودشان، «كسي كه كف بازار بزرگ شده شم تجارت و خريد و فروش را بيش از كسي كه چند دكترا در اقتصاد گرفته دارد» و عقيده دارند كه بازار بهترين دانشگاه علم تجارت است.
گويا در گذشته همه در مغازهها كار نميكردهاند و دستفروشي بيشتر رواج داشته. همين طور است. در گذشته انواع كسبِ دستفروش كالايشان را بر سر دست عرضه ميكردند. از جمله قبا، گليم و لبادهايها كه متاع خود را يككتي روي شانه ميانداختند. كفاشهاي نو و نيمدار فروش، طواف، ميوهفروش، سيب زميني، كبابي، لبويي، شلغمي، دل و جگري، دوغي، تخممرغي، پنيري، باقلايي، چاي دارچيني، پاتيليهاي آشي و پلويي كه در تهران قديم بيشتر در سبزه ميدان كار ميكردند.
يكي ديگر از اين نوع شغلها آب زرشكي بود كه غرابهاي پيزُر كشيده از دوش آويزان ميكرد و كاسهآبي همدانياي يخ ميانداخت و صدا ميزد: آب زرشك جگرو جلا ميده تشنه، دوغي هم قدحي بزرگ مرغي را با ليواني چند بر روي چهار پايهاي كوتاه ميگذاشت و داد ميكشيد، يا اگر زمستان بود، شيري و شلغمي و لبويي كه پاتيل و لاوك خود را ميگذاشتند و داد ميزدند و در برابر يك شاهي صد دينار آن را در اختيار مردم ميگذاشتند.اين شكل كسب و كار در گذشته رواج زيادي داشت كه حالا كمتر اثري از آن مانده و محدود شده است.
ويژگي شغلهاي قديم چه بود كه حالا ديگر از رواج افتادهاند؟
اشياي محصول اين دكانها عبارت بود از بيل و كلنگ بنايي، بيل باغباني و شنكش، ديلم و قلم و چكش سنگتراشي، سيخ و كفگيرك نانوايي، انواع زنجير كلفت و نازك براي مصارف مختلف مثل آويختن چلچراغ و چراغ و گوي و قنديل و افسار، دهانههاي شتر و قاطر و گردن سگ و زنجيرهاي چارواداري، منقلهاي بزرگ و كوچك اسفند و كرسي و انبر و سهپايه،
تغارتراش و كجبيل، ساج نانپزي، شاهين ترازو، كفههاي بزرگ و كوچك و سرطاس، قپانهاي اهرمي سنگ قپان و ترازو، پايههاي نيمكتهاي قهوهخانه، دريچه در راه آب و پنجره و طارمي، نعل اسب و الاغ، قطعات آهني گاري و درشكه و كالسكه و دليجان، مانند توپ و تسمه دور چرخ و فنر و اهرمهاي كروك و مال بند، انواع حلقه و بست و قلاب كه البته ديگر هيچ كدام اين چيزها كاركردي ندارند و طبيعي است كه ديگر آهنگري به اين معني وجود نداشته باشد.
چه شغلهايي در منطقه ما از گذشته رواج داشتهاند؟
بخش غربي منطقه، همان روستاهاي قديمي اطراف تهران در دوران قاجار را تشكيل ميدهد كه در اثر توسعه و گسترش شهر تهران عمدتاً نوسازي شده و داراي بافت ريزدانه و قطعات كوچك و متراكم با عملكرد غالب مسكوني است.
اراضي بخش شرقي بافت منظمي دارد و سيستم شهرسازي نوين و نسبتاً همگاني در اين بخش به اجرا درآمده است. عمدِ اين بخش را محلات صددستگاه و پرستار تشكيل ميدهد. در متون تاريخي، آباديهاي دولاب و سليمانيه را به عنوان نواحي مسكوني حاشيه شرقي تهران، در محدوده منطقه 14معرفي ميكنند.
دولاب يكي از دروازههاي دوازدهگانه شهر تهران بوده كه متأسفانه به دستور كريم بوذرجمهري، شهردار وقت تهران در عصر پهلوي تخريب شده و امروزه تنها نامي از اين بناي باارزش باقيمانده. سليمانيه، جزيي از آبادي دولاب بوده و نام قديمي آن اصفهانك بوده است.
خود دولاب دهي بسيار قديمي بود كه در جنوب شرق تهران و خارج از برج و باروي دوره صفوي قرار داشت و زمينهاي آن بيشتر براي صيفيكاري و ترهبار مصرفي تهران كشت ميشد. با اين حساب ميبينيد كه اين منطقه از شهر تهران بيشتر حالت كشاورزي و گلكاري داشته و به معناي امروزي تجاري نبوده.
اصولاً در گذشته بيشتر كسبه در بازار مستقر بودند. به اين ترتيب بيشتر مشاغل اين منطقه مشاغلي بودهاند كه به نوعي با كشاورزي و پرورش گل ارتباط داشتهاند و حتي اولين گلفروشيها هم در همين منطقه بوده است.
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت : sifalaw
/ج