برهان لطف و غيبت(2)
نويسنده: حسين الهي نژاد
ج. لطف بودن امام
به طور كلي بايد گفت لطف بودن امام از هردو منظر قابل اثبات است.
1. لطف محصل و امامت
در تعريف لطف محصل چنين بيان شد كه خداوند يك سري زمينهها و مقدماتي را انجام ميدهد كه بدون آنها نقض غرض خلقت و آفرينش پيش ميآيد. حال بايد ببينيم عدم تعيين رهبران الهي از سوي خدا، آيا خللي در تحقق هدف آفرينش انسانها پيش ميآورد يانه؟
بنا بر اصل حكمت كه سراسر آفرينش را فرا گرفته و آفرينش همه موجودات بر اساس آن توجيه ميشود، هدفمندي و متكامل بودن آفرينش روشن ميشود. از آن جا كه خداي حكيم، بينياز مطلق و داراي اوصاف كمال نامحدود ميباشد، هدفمندي و تكامل فقط در آفرينش او قابل توجيه است. ميان آفريده ها، خلقت انسانها نيز از اين امر مستثني نبوده و داراي هدف است. از آن جا كه انسانها داراي شاخصههاي عقل و شهوت بوده و در پيروي از هر يك از آنها آزادند تحقق هدف و رسيدن به كمال مطلوب، نيازمند يك سري مقدمات و زمينههايي است كه تعيين رهبر در قالب بعثت و نصب، از اين زمينهها به شمار ميآيد. اگر از سوي خدا تعيين پيامبر وامام براي هدايت انسان ها، صورت نگيرد، حكمت الهي در هدفمندي و سير تكاملي انسانها نقض ميشود.
پس خود داري خدا از تشريع، تكليف، بعثت و نصب، موجب قرار گرفتن انسانها در جهالت و ضلالت ميشود و اين كار از خداي حكيم به دور است. در نتيجه خداوند حكيم، هم دين و شريعت را به انسانها هديه ميدهد و هم هادي و راهنما را.
2. لطف مقرب و امامت
وقتي خداوند براي انسانها تكاليف قرار داد، براي انجام آنها به يك سري زمينهها و مقدماتي نياز است تا انسان به بهترين گونه تكاليف خود را انجام دهد، به اين زمينهها و مقدمات كه انسانها را به سوي انجام تكاليف نزديك ميكند، لطف مقرب گفته ميشود.
پس لطف مقرب پس از آمدن تكليف مطرح است. از طرفي ديگر انسانها به سبب هواهاي نفساني از انجام عبادت گريزان هستند و در صورتي به انجام عبادت تن ميدهند كه زمينهها و مقدماتي از طرف خدا فراهم شود؛ مانند وعده به بهشت، وعيد به جهنم و نصب امام و رهبر كه با نظارت و شرافت بر اعمال بندگان، آنها را به انجام عبادت ترغيب و به ترك معاصي و زشتيها تحريص كند. اين نكته به وضوح براي همه روشن است كه اگر در مجموعهاي رهبر و نظارت رهبري وجود داشته باشد، با مجموعه ديگري كه اين گونه نباشد، در انجام وظايف و ترك تخلفات متفاوت خواهد بود؛ پس وجود رهبر براي هدايت مردم به سوي انجام تكاليف ـ اعم از تكاليف عقلي يا شرعي ـ ضرورت دارد.
توجه به دو قسم بودن تكاليف، لطف بودن امام را نيز ميتوان، هم از راه تكاليف عقلي و هم شرعي ثابت كرد كه هردوي اين تقريرها و تبيين ها، در كلمات متكلمان اماميه يافت ميشود.
سيد مرتضي، در تبيين لطف بودن امامت چنين گفته است:
ما، امامت و رهبري را به دو شرط لازم ميدانيم: يكي اين كه تكاليف عقلي وجود داشته باشد، و ديگري اين كه مكلفان معصوم نباشند. هرگاه هر دو شرط يا يكي از آن دو، منفي گردد امامت و رهبري لازم نخواهد بود. دليل بر وجوب امامت و رهبري، با توجه به دو شرط ياد شده، اين است كه هر انسان عاقلي كه با غرض و سيره عقلاني بشر آشنايي داشته باشد، اين مطلب را به روشني تصديق ميكند كه هرگاه در جامعهاي رهبري باكفايت ومدبر باشد كه از ظلم و تعدي جلوگيري و از عدالت و فضيلت دفاع كند، شرايط اجتماعي براي بسط فضايل و ارزشها فراهمتر خواهد بود، و مردم از ستمگري و پليدي دوري ميگزينند و يا در اجتناب از پليدي و تبهكاري، نسبت به وقتي كه چنين رهبري در بين نباشد، وضعيت مناسب تري دارند. اين چيزي جز لطف نيست؛ زيرا لطف چيزي است كه با تحقق آن، مكلفان به طاعت و فضيلت روي ميآورند و از پليدي و تباهي دوري ميگزينند و يا اين كه در شرايط مناسب تري قرار ميگيرند. پس امامت و رهبري، در حق مكلفان لطف است؛ زيرا آنان را به انجام دادن واجبات عقلي و ترك قبايح بر ميانگيزد و مقتضاي حكمت الهي، اين است كه مكلفان را از آن محروم نسازد (سيدمرتضي، همان: ص409).
سيد مرتضي با دو پيش فرض تكاليف عقلي و معصوم نبودن انسان ها، به اثبات لطف بودن امام ميپردازد؛ يعني فرض را بر اين گرفته است كه انسانها از منظر عقل، يك سري تكاليفي دارند كه بايد آنها را انجام دهند و از طرف ديگر به دليل معصوم نبودن آن ها، احتمال تعدي و تجاوز و عدم انجام تكاليف وجود دارد؛ پس لازم است رهبر و امامي باشد، تا آنها را در انجام دادن تكاليف و اجتناب از تعدي وتجاوز، ترغيب و تشويق كند، شيخ طوسي از شاگردان سيد مرتضي، همين روش را برگزيده و اين مطلب را از بديهيات عقلي دانستهاست (طوسي، 1417: ص5).
اما برخي بزرگان، لطف بودن امام را با پيش فرض تكاليف شرعي ثابت كرده وچنين گفتهاند كه نصب امام، لطفي است از جانب خداوند در انجام دادن واجبات و تكاليف شرعي، و ا نجام دادن هرلطفي با ويژگي ياد شده، به مقتضاي حكمت الهي، واجب است، پس نصب امام از جانب خداوند، تا وقتي كه تكليف باقي است، واجب است (بحراني، بيتا: ص 175).
پس حد وسط در دليل فوق، تكاليف شرعي است و با وجود تكاليف شرعي به اثبات لطف بودن امام و وجوب تعيين آن از سوي خدا پرداخته شده است.
البته واژه امام كه از جمله مصاديق لطف به شمار ميآيد، مطلق است يعني شامل پيامبران و جانشينان آنها ميشود؛ ولي اگر در برهان لطف حد وسط تكاليف عقلي باشد، منظور از امام پيامبران هستند و اگر تكاليف شرعي باشند، منظور از امام، مطلق است كه شامل همه رهبران الهي ميشوند.
د. وجوب لطف
پس لطف كه در حصول هدف آفرينش و تحقق تكاليف مؤثر است، لزوم آن از بديهيات و قطعيات به شمار ميآيد. در اين زمينه از برخي بزرگان و متكلمان چنين نقل شده است:
دليل بر وجوب لطف، آن است كه غرض مكلّف (خداوند) بر آن متوقف است. پس لطف واجب است و اين، همان مطلوب است (شيخ مفيد، همان: ص 32).
علامه حلي نيز گفته است:
دليل بر وجوب لطف، آن است كه لطف، غرض مكلف (خدا) را حاصل ميگرداند؛ بنابر اين، واجب است و اگر نباشد، نقض غرض لازم ميآيد (طوسي، بيتا: ص 324؛ اصفهاني، بيتا: ص 55).
سيد هاشم بحراني آورده است:
برهان وجوب لطف، آن است كه اگر ترك لطف جايز باشد، پس فرض آن كه خداوند حكيم آن كار را ترك كند، غرض خود را نقض كرده است؛ ليكن اين لازم (نقض غرض) باطل است و در نتيجه ملزوم (جايز بودن ترك لطف) همه باطل است (بحراني، بيتا: ص48).
بيان ملازمه چنين است كه خداوند تعالي، از مكلف، اطاعت و فرمان برداري را خواستار است؛ پس اگر بداند كه آن مكلف، فقط زماني فرمان بردار ميشود و به خداوند نزديكتر ميگردد كه خداوند كاري براي او انجام دهد، در اين صورت، حكمت خداوند ايجاب ميكند آن كار را انجام دهد؛ زيرا اگر اين كار را ترك كند، نشان دهنده آن است كه خداوند، از مكلف، اطاعتي نخواسته است؛ مثلا شخصي از ديگري ميخواهد كه با او غذا بخورد و ميداند كه آن ميهمان، زماني حاضر ميشود كه كسي دنبال او فرستاده شود. حال اگر ميزبان، كسي را دنبال ميهمان نفرستد، غرض خود را نقض كرده است.
از آن چه گفته شد، روشن ميشود، قاعده لطف از بديهيات است و به خداوند متعال، اختصاص ندارد؛ زيرا هر عاقلي، در كارها و اهداف خود، از آن غافل نيست و براي همين، آن چه او را به اهدافش نزديك ميسازد، آماده ميسازد و از آن چه با اهدافش منافات دارد، دوري ميكند.[5]
ه. تعيين امام از طرف خدا
وجود دو معيار براي عرضه لطف الهي (تعيين و معرفي امام) به بشر ضروري است؛ يكي وجود تكاليف عقلي و شرعي و ديگري معصوم نبودن بشر؛ پس معصوم نبودن بشر، يكي از معيارهاي لزوم لطف از سوي خدا به شمار ميآيد. حال اگر امام و رهبري كه براي انسانها تعيين ميشود، داراي مقام عصمت نباشد ـ لطف الهي (تعيين امام ديگر) براي او نيز ضروري است و اين فرايند، در صورت معصوم نبودن امام و رهبر، تا بينهايت تسلسل پيدا ميكند و تسلسل نيز باطل و محال است. پس لازم است امام و رهبر كه يكي از مصاديق لطف است، معصوم باشد (حمصي الرازي، 1414: ص 278). از آن جا كه عصمت، امري پوشيده و باطني است كه تشخيص آن خارج از توان بشر است لازم است امام معصوم عليه السلام از سوي خدا تعيين و به مردم معرفي شود.
پس عصمت كه يكي از شرايط امام است، از دو راه قابل شناخت است؛ يكي از راه اعلام خدا كه از طريق پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم صورت ميگيرد و ديگري از راه معجزه (كرامت) كه از خود امام سر ميزند.
پي نوشت ها :
[5]. ر.ك: مجله انتظار موعود، شماره 9 و 8، سال سوم، تابستان و پائيز1382، ص 78، مقالهاي از آيتالله خرازي.
ادامه دارد
/ع