درجات گناه، تاوان و پَتِت در دين زرتشتى(1)

گناه در دين زرتشتى بنابر روايات و متون پهلوى به درجات مختلفى تقسيم مى شود كه عبارتند از: 1. فرمان 2. سروشوچر نام 3. آگرفت 4. اويرشت 5. اردوش 6. خور 7. بازاى 8. يات 9. تناپوهل
پنجشنبه، 25 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
درجات گناه، تاوان و پَتِت در دين زرتشتى(1)

درجات گناه، تاوان و پَتِت در دين زرتشتى(1)
درجات گناه، تاوان و پَتِت در دين زرتشتى(1)


 

نويسنده: سيد حسن حسينى (آصف)




 

اشاره
 

گناه در دين زرتشتى بنابر روايات و متون پهلوى به درجات مختلفى تقسيم مى شود كه عبارتند از: 1. فرمان 2. سروشوچر نام 3. آگرفت 4. اويرشت 5. اردوش 6. خور 7. بازاى 8. يات 9. تناپوهل
برخى از اين گناهان چنانكه خواهيم ديد داراى كيفر و تاوانى سبك هستند كه با توبه و تعداد معين تازيانه اثرات آن از بين مى رود ولى برخى ديگر چون گناه تناپوهل، تاوانى سنگين داشته و شخص گناهكار بعد از تحمل كيفرهاى سخت به اعدام محكوم شده و در خور مرگ است. لازم به ذكر است كه براى چنين گناهانى اعدام هاى گوناگونى در نظر مى گرفتند كه در اين مقاله به چگونگى آنها اشاره شده است. علاوه بر اينها در دين زرتشتى گناهان به سه دسته تقسيم مى شوند كه هر يك شامل گناهى ديگر است: الف. گناه روان: گناهى است كه روان را مى آزارد و اثرات آن پس از مرگ جسمانى، باعث اذيت و آزار روح مى گردد. ب. گناه هميمالان يا خصمان: گناهى است كه در اين دنيا براى آن شاكى وجود دارد و كفاره آن بايد به شاكى پرداخت شود. ج. گناه عبور از پُل: گناهى است كه با كفاره و تاوان دادن اثرات آن از بين مى رود و براى شخص در روز داورى مانعى براى عبور از پُل چينود (پل صراط) ايجاد نمى كند.
همانند بسيارى از اديان در دين زرتشتى نيز توبه يا پتت در گناهان كوچك و بزرگ نقش مهمى ايفاد مى كند. با توبه اثرات آلوده گناهان از بين مى رود اما به هيچ وجه از اجراى حدود و كيفرهاى تعيين شده مطابق قوانين ونديدادى جلوگيرى نمى كند. با اين همه در اوستا برخى از گناهان بدون توبه خوانده شده و از آنها با عباراتى چون: «پَشوتَنو»، «پَرَتوتنو» و «تنوپِرِثَه» ياد مى شود وشخص گناهكار با انجام اين گناهان مرگ ارزان مى شود و مستحق مجازات اعدام است. به تمامى مطالب ياد شده در نوشتار حاضر به تفصيل پرداخته شده و همچنين در بخشى ويژه براى درجات گناه وتاوان آنها در ونديداد جدولى رسم شده است كه در كار مقايسه گناهان مختلف و مقدار تاوان و تعداد تازيانه هر يك با يكديگر به علاقمندان و محققين كمك شايانى مى كند. و بالاخره در جمع بندى بحث به چگونگى سودجويى هاى مغان در تعيين تاوان هاى سنگين و عجيب براى اشخاص خاطى مطالبى ذكر شده كه دانستن آنها خالى از لطف نيست. اميدوارم نوشتار حاضر مورد توجه و استفاده خوانندگان محترم قرار گيرد.
در كليه آيين ها و فرهنگ ها كارهاى زشت و ناپسند و اعمال نيك و بد انسانى، به خصوص رفتارهايى كه درآنها به حقوق ديگران تعرض مى شود بشدت نهى و گناه محسوب مى شود و مجرم و گناهكار بايد به تناسب عملى كه انجام داده، به كيفر و مجازات برسد. با تعريف هاى متفاوتى كه از گناه و گناهكار در ميان اقوام و ملل مختلف مى شود، اين مجازات ها تا حد بسيار زيادى با هم فرق دارند، زيرا ممكن است رفتارى از نظر گروهى بسيار ناپسند و در نظر ديگران اينگونه نباشد. به همين دليل براى گناه از جنبه هاى حقوقى و معنوى در ميان مردمان جهان تعريف ها و قوانينى وضع شده، كه افراد هر جامعه مطابق با قوانين مدنى و مذهب و آيين شان ملزم به اجراى دقيق آنها هستند. در يونان قديم، كوتاهى انسان از وظايف خود در برابر خويش و در برابر ديگران و جهان گناه محسوب مى شد، و اين كوتاهى را ناشى از نادانى مى دانستند. در دين مسيحيت گناه، نقض عمدى دستورات الهى است و آن را ناشى از غرور و اعجاب به نفس و سركشى و نافرمانى آدمى مى شمارد. اين اعتقاد دنباله اعتقاد يهود و كتاب عهد قديم است. بنابر كتاب مقدس، «تجاوز از شريعت اقدس الهى (ايوب 3:4) و يا هر گونه ناراستى گناه است (ايوب 5:17). هر چند در كتاب مقدس مبدأ پيدايش گناه را به والدين اوّل ما (آدم و حوا) نسبت مى دهد، لذا هيچ كس بدون گناه نمى باشد; امّا گناه نيز بر حسب جرم آن متفاوت است، چنانكه يوحنا در نامه اول فصل (5:16) در ميان گناهى كه منتهى به موت و گناهى كه منتهى به موت نيست فرق مى گذارد و مفاد آيه اين است كه انسان بدان درجه مى رسد كه روح مقدس خدا را از خود خارج كرده و از هر شفاعتى محروم مى گردد. و بايد دانست كه گناهى نيز هست كه به هيچ وجه آمرزيده نشود و آن گناه و ضدّيت به روح القدس مى باشد (متى 12:31ـ32)».[1]
در مسيحيت گناه رابه گناه اصلى (يا گناهكارى ذاتى Original sin) و گناه عملى (actual sin) تقسيم كرده اند. گناه اصلى وضعى است كه انسان در آن به دنيا مى آيد و صفات و خصال انسان را، از حرص و طمع و ميل بشر، در خود دارد.[2] گناه عملى گناهى است كه متعلق به اعمال انسان است، اعم از فكر بد يا سخن بد يا عمل بد. گناهان عملى نيز به گناهان مرگبار mortal sin و گناهان قابل بخشايش Venial sin تقسيم مى شود، كه تقريباً با جزيى تفاوت در تعريف و مصداق نظير گناهان كبيره و صغيره در دين اسلام است.
در شريعت اسلامى گناه يا معصيت به هر عقيده يا عملى كه بر خلاف عقايد و احكام دين اسلام باشد، اطلاق مى شود. مطابق با اين تعريف، شرك، قتل نفس، خيانت، دزدى، دروغ، زنا، ترك نماز و روزه و غيره گناه محسوب مى شوند، و اين گناهان بر حسب اهميتشان به گناهان كبيره و صغيره تقسيم مى شود. همچنين گناهان اعتقادى كه بر خلاف اصول دين باشند، مانند شرك، انكار نبوت پيغمبر اسلام، و انكار معاد موجب ارتداد و خروج شخص از دين اسلام مى شود.
در اين مقال پس از اشاراتى مختصر به تعريف گناه در اديان ابراهيمى به همين اندازه بسنده كرده و اكنون به موضوع اصلى يعنى بحث درباره گناه و درجات آن در دين زرتشتى مى پردازيم. البته بايد توجه داشت كه بسيارى از احكام و مجازات هاى ذكر شده در اين بحث (به خصوص مطالبى كه در ونديداد آمده است) امروزه در دين زرتشتى اجرا نمى شود و فقط اهميت اين گفتارها در جنبه هاى دين شناختى آن است كه اطلاع از آنها بر هر دين پژوهى الزامى مى نمايد.

تعريف گناه و درجات آن در كتب پهلوى
 

گناه در پهلوى، ويناه Vina¦h (گناه، خراب كردن);[4] در شايست ناشايست، بخش اول كه داراى چهار بند است، از درجات و مراتب گناهان و عناوين آنها چنين ياد شده است:
«چنان كه از اوستا پيداست، در «جُد ديوداد Vâ¦-dae¦va-da¦ta» (= ونديداد) گفته شده است كه اين هشت پايه (درجه و مرتبه) گناه در دين گفته شده است; كه چنين است: فْرَمان frama¦n; آگِرفْت a¦grift; اويرِشت o¦yris§t; اَرْدوش ardus§; خْوَر xwar; بازاى ba¦za¦y; يات ya¦t; وتنافور(تناپوهل tana¦puhl). هر فرمان گناه چهار استير،[8]
توضيح و شرح گناهان مذكور بنابر متون پهلوى چنين است:
1ـ فْرَمان :frama¦n كمترين درجه گناه فرمان است و چه بسا كه با پشيمانى فرد و پَتِت patetيا توبه كردن و پتت خوانى بخشوده شود. «3. در خانه اى هر گاه كسى «ويدران Windera¦n» شود، يعنى بميرد، اگر تا يك ماه در تابستان و تا نُه شب در زمستان، كسى بدان خانه رود مرتكب گناه شده است. 4. غذاهاى پخته نشده در تابستان يك ماه و زمستان نُه شب و روز نبايد به كار رود... 5. آتش و آب به چنين خانه اى تا مدت ياد شده نبايد برده شود كه هر گاه كسى چنين كند، مرتكب گناه شده است. 6. در اين مدت اگر كسى آب بدان خانه برده و در محلى كه مرگ روى داده بريزد، مرتكب يك فْرَمان گناه شده و يا در مدت ممنوع بدان خانه اندر شود، گناهش همين مقدار است».[9]
بسيارى از گناهان ديگر نيز موجب گناه فرمان مى شود كه شخص خاطى بنابر روايت پهلوى بايد با صدقه دادن و يا تحمل چند ضربه شلاق، تاوان آن را مى پرداخت. بطور مثال استفاده نادرست از آتش (روايت پهلوى، 6/37)، هرگاه كسى بعضى مراسم دينى را برگزار نكند ، يك فرمان گناه كرده است (همان، 15/15) ، و يا راه رفتن با يك پيراهن بدون كُشتى بستن، از گام نخست تا چهارم، مرتكب يك فرمان گناه شده است (همان، 1/11) لازم به ذكر است كه از نخستين پايه گناهان در اوستا ذكرى نيست. در ونديداد پهلوى (فرگرد 6، بند9، تفسير، ص210) اصطلاح frama¦nspo¦xtan (به تعويق انداختن يا اجرانكردن دستور يا تقاضا) و در پتت پشيمانى بلند (زند خرده اوستا، ص65) handarzframa¦n (اندرز فرمان، دستور و تقاضا در وصيت يا توصيه و سفارش) مى آيد كه محتمل است واژه فرمان يا فرمانى ، كوتاه شده آنها باشد. در اين پتت، گناه «اندرز فرمان» سرپيچى از وصيت در گذشتگان يا توصيه و سفارش مسافران تعريف شده است. تاوان و پادافراه آن در منابع گوناگون يكسان نيست و به دليل ارزش و نقشمندى وصيت در جهان باستان، مثلا در تقسيم ارث خاندان، گاهى سبك ترين گناه نيز به شمار نمى آيد.
2ـ سْروشوچَرَنام :sro¦s§oc§arana¦m اگر شخصى از انجام وظايف و مراسم دينى كوتاهى كرده باشد، مرتكب اين گناه شده است. همچنين به معنى شلاق است كه موبدان ملقب به «سْرَوشاوَرِزْ sro¦s§a¦warz» آن رابه دست مى گرفتند و خطا كاران را مجازات مى كردند. اين موبدان حدود شرعى را چون شلاق زدن، انواع مجازات هاى مرگ ارزانى و اعدام را اجرا مى كردند.[10]
3ـ آگِرفت يا آگريفت :(Av. a¦g ¦r pta) a¦grift گناه ضرب و جرح; در ونديداد (17/4) در تعريف آن آمده: «كسى كه به آهنگ زدنِ ديگرى برخيزد، گناهش آگِرِپْتَه است».[14]
4ـ اُيْريشْت :o¦yris§t دراوستا «اَوَاُيريشْتَه avaoiris§ta» به معنى (تاب دادن و گرداندن) ـ گناهِ اقدام به حمله با سلاح ـ اين جرم در اصطلاح فقهى آن است كه كسى به قصد ايراد ضرب و جرح ديگرى، سلاح و رزم افزارى به دست گرفته، تاب دهد و آهنگ زدن ديگرى رابكند، امّا ضرب و جرحى وارد نكرده و طرف مقابلش زخمى نشود. درباره اين گناه و حدود شرعى آن در ونديداد، فرگرد چهارم بند 25ـ22 توضيحاتى آمده است. در ابتداى بند 22 اشو زرتشت از اورمزد درباره اين گناه چنين مى پرسد:

كسى كه به گناه «اَوَاُيريشْت» آلوده شود، پاداَفْرِه گناهش چيست؟
 

اهوره مزدا پاسخ داد:
ده تازيانه با اَسْپَهِه اشترا، ده تازيانه با سَرَوشُوچَرَنَ.
دومين بار پانزده تازيانه با اَسْپَهِه اشترا، پانزده تازيانه با سَرَوشُوچَرَنَ.
سومين بار سى تازيانه با اَسْپَهِه اشترا، سى تازيانه با سَرَوشُوچَرَنَ.
چهارمين بار پنجاه تازيانه...، پنجمين بار هفتاد تازيانه...، ششمين بار نود تازيانه...
و بالاخره كسى كه براى بار هفتم و هشتم مرتكب اين گناه شود، بى آنكه تاوان بارهاى پيشين را داده باشد، كردار او كردارِ «پشوتَنو»[16]
همانطور كه ديديم تاوان اين جرم تا حدودى شبيه به مجازات و تاوان گناه آگرفت است. از اين جهت مى گوييم تا حدودى، چون اين گناه فقط در تعداد تازيانه درباره اول تا ششم با آگرفت تفاوت دارد، ولى در بار هفتم و هشتم در هر دو گناه شخص گناهكار، كردارش «پشو تَنو» محسوب شده و بايد دويست ضربه شلاق اسب رانى (اَسْپَهِه اشترا) و دويست ضربه شلاق فرمانبردارى (سَرَوشُوچَرَنَ) به او زده شود.
5 ـ اَرْدوش ardus§: در اوستا آرِدوش ar dus§، نام گناه ضرب و جرح است به طورى كه كسى مضروب يا مجروح نشود. به عبارتى ديگر اگر كسى باافزارى آغاز به زدن كسى كند، امّا به گونه اى كه او زخمى نشود و يا اگر زخمى به او وارد شد، در مدّت سه روز درمان پذيرد. در برهان قاطع اَرَدوش ardus§ ضبط شده به معنى «نام مقدار معينى است از گناهان به زعم فارسيان». از اين گناه و كيفر و تاوان آن در ونديداد فرگرد چهارم بند 29ـ25 با مشخص كردن تعداد تازيانه ها ياد شده است. بنابر توضيح ونديداد (4، بند17) به دنبال وقوع اين گناه، اگر كسى پنج بار مرتكب گناه اَرِدوش بشود، همه تن و جسم او پر از گناه مى شود.[17]
6ـ خْوَرْ :xwar در اوستا خْوَرَ xvara[19]
7ـ بازاى :ba¦za¦y نام گناه كسى است كه ديگرى را چنان بزند كه استخوانى از وى را بشكند. «دراوستا بازوجَتَه ba¦zu- jataهمان است كه در پهلوى به صورت «بازاـ زَنِشنيه ba¦za¦- zanis§nâ¦h» ياد شده است، و آن زدن زخم و ضربه بر دست است كه موجب بريدگى و شكستگى شود. حد بريدگى را تا سه انگشت ذكر كرده اند و پادافراه و تاوان آن شست استير است».[20]
8ـ يات :ya¦t دراوستا «ياتَ ya¦ta»; نام گناه ايراد ضرب و جرح كه موجب خونريزى يا نقص عضو شود. از اين درجه گناه در ونديداد ذكرى نيست، امّا در شايست ناشايست بخش هاى يازده و شانزدهم از اين گناه و تاوان آن ياد شده است كه توضيح آن در ادامه خواهد آمد. اين گناه عبارت از زدن و زخمى كردن پاى كسى است كه اندازه آن چهار انگشت بريدگى و يا شكستگى مى باشد.
9ـ تَناپوهْل tana¦puhl يا تَنافور: دراوستا تَنَوپِرِثَه tanu- p r ¶a به معنى «تن به سزا رسيده» يا پشوتَنُو يعنى تن به سزا ارزانى يا تن محكوم و به عبارتى به معنى «كسى كه تن خود را بايد براى گناهى كه كرده است بدهد» آمده است. در گزارش پهلوى تَناپوهل يگانيه tana¦ puhlâ¦ga¦nâ¦h; تناپوهل tana¦puhl و يا تناپوهر; و در پازند تنافور شده و در توضيح افزوده شده: مرگ ارزان، يعنى به مرگ ارزانى يا در خورِ مرگ.[21]
واژه پشوتنو در گاثاها (يسنا، هات53، بند9) فقط يكبار ذكر شده، امّا در جاهاى ديگر اوستا چون مهريشت، بند97، و ونديداد، فرگرد چهارم، بند20 و غيره بسيار به آن بر مى خوريم و در اكثر موارد اين كلمه در توصيف گناهكارى است كه سزاى گناهش دويست تازيانه با «اَسْپَهِه اشترا»، دويست تازيانه با «سَرَوشوچَرَنَ» است. لازم به ذكر است كه در ونديداد به دو تعريف كه در مقابل يكديگرند بر مى خوريم. در يك جا (فرگرد5، بند1) مى خوانيم كه پشوتنو گناهانى است كه اگر مردمان بدانها دست بيالايند، پشيمانى و دادن تاوان آنان را رهايى نمى بخشد، و در جايى ديگر (فرگرد16، بند18) آمده است كه پشوتنو گناهى است ساده تر از تناپوهل كه مرگ ارزان باشد.
ادامه دارد ...

پي نوشت ها :
 

[1]. رك: قاموس كتاب مقدس، جيمز هاكس، ص753; همچنين براى آگاهى از انواع گناهان و كيفر آنها رك: عدالت كيفرى در آيين يهود، حسين سليمانى.
[2]. گناه آدم ابوالبشر كه در نتيجه آن نوع بشر خود را از فيض خدا دور كرده است، در الاهيات مسيحى به گناهكارى ذاتى تعبير شده است. مسيحيان اين كيفيت را مربوط به طبيعت بشرى مى دانند كه از اصل شرير است و بايد به وسيله اى از آن جلوگيرى شود. اينان معتقدند كه آب تعميد اين گناه اصلى را مى شويد و انسان را به حالت بى گناهى باز مى گرداند، ولى حتى پس از تعميد، تمايل به گناه كردن در انسان باقى مى ماند.
[3]. در زبان پهلوى اين تركيبات براى ويناه ذكر شده است: wina¦hâ¦h (گناهى، گناه كردگى، گناهكارى); a-wina¦hâ¦h=بى گناهى); wina¦his§n (1ـ گناه كردگى، ويران بودگى 2ـ تخريب، آزار 3ـ دورشدگى); wina¦his§ngar(مخرب، ويرانگر، گناهكار); wina¦hâ¦dan (گناهيدن، گناه كردن); wina¦hga¦r(گناهكار); wina¦hga¦râ¦h(گناهكارى)، رك: فرهنگ پهلوى، دكتر بهرام فرهوشى، ص471ـ470; واژه نامه مكنزى.
[4]. رك: فرهنگ دهخدا، ذيل گناه; وام واژه هاى ايرانى ميانه غربى در زبان ارمنى، ص177
[5]. بنابر روايات دينى جزاى گناه و پادافراه آن با واحد استير stir تعيين شده است. استير (ستير) هم واحد وزن و هم واحد پول بوده است. در برهان قاطع آمده: «سْتير به معنى سير است كه يك حصّه از چهل حصه من باشد و آن به وزن تبريز پانزده مثقال است، چه يك من تبريز شش عدد مثقال و هر مثقالى شش دانگ، و بعضى گويند ستير شش درهم و نيم بوده است».
به روايتى هر ستير شش و نيم درم و به روايتى چهار درم يا درهم بوده است. البته درم نيز چون استير هم واحد وزن و هم پول بوده است، اما به نظر مى رسد منظور از «درم سنگ» وزنى خاص بوده و معناى پول براى آن بعيد مى نمايد.
صاحب فرهنگ انجمن آراى ناصرى در كلمه «ستير» به تعريف ديگر فرهنگ نويسان تاخته و مى نويسد: آنچه درباره وزن آن نوشته اند خطاست. و نيز: «ستير» مخفف استار است و عربى است نه پارسى و وزن استار چهار مثقال و نيم بود، همچنين درباره ستير و درهم رك: هرمزدنامه، پورداود، ص268ـ264.
[6]. رك: توضيحات پاورقى قبل.
[7]. «بود كسى» منظور دهنده فتوى و صاحب رأى و نظر است; و ساده شده اين جمله چنين است: بنابر روايتى بيشترين تاوان (توزشن to¦zis§n) براى اين گناهان، يك درم پول است.
[8]. رك: شايست ناشايست، فصل اول، بند 2ـ1.
[9]. روايت پهلوى (6ـ3/2).
[10]. رك: ونديداد، هاشم رضى، (1: 493); دانشنامه ايران باستان، همان، (3: 99ـ1398)
[11]. رك: اوستا، گزارش جليل دوستخواه، (2: 691).
[12]. اين واژه در ونديداد از فرگرد سوم به بعد آمده و معمولا با «سَروشُوچَرَن» همراه است و چنانچه از كاربرد آن برمى آيد، يقيناً نام يكى از ابزارهاى تنبيه و مجازات گناهكاران بوده است. دارمستتر اذاعان دارد كه بنابر ريشه يابى منابع سانسكريت و يونانى، اسپهه اشترا نام گونه اى تسمه يا تازيانه بوده كه با آن اسب را به تند تاختن وا مى داشتند. امّا نيبرگ بدون هيچ توضيحى اسپهه اشترا را «تازيانه اسب» و سَرَوشُوچَرَن را «تازيانه تسمه اى» مى خواند، رك: همان، (2:913).
[13]. استاد بهار مى نويسد: «پهلوى: sro¦s§o¦c§arana¦m ، اوستا: sraos§o¦- c§arana¦ ، تنبيهى است خاص براى حّدى از گناه ـ اين دسته از گناهان نيز سروشوچرنام خوانده مى شوند. واژه در اصل نام چوبدستى است كه پيشوايان دين براى تنبيه گناهكاران در دست مى گرفته اند»، رك: پژوهشى در اساطير ايران، ص297.
همانطور كه قبلا اشاره شد، اين دو واژه در ونديداد معمولا مترادف و با هم به كار رفته و احتمالا منظور از هر دو واژه همان تازيانه تنبيه و مجازات گناهكاران باشد.
[14]. براى آگاهى از ترجمه متن ونديداد رك: ونديداد، هاشم رضى (1:457 ـ 456); اوستا، دوستخواه (2:692ـ691).
[15]. درباره اين واژه در گناه تناپوهل توضيحات لازم آمده است.
[16]. درباره متن كامل ونديداد رك: اوستا، دوستخواه (2: 693ـ692); مجموعه قوانين زرتشت، ترجمه موسى جوان، 105ـ104; ونديداد; هاشم رضى، (1: 458).
[17]. براى آگاهى از متن آن رك: ونديداد، هاشم رضى (1: 456) پايين صفحه.
[18]. خْوَرَ اسم مذكر است به معنى جراحت يا زخم. اين واژه از ريشه خْوَرْ يعنى آسيب وارد كردن، مجروح كردن و زخم زدن مى باشد. رك: همان، ص500، يادداشت 148.
[19]. آقاى هاشم رضى (همان، 500، يادداشت 148) مى نويسد: «...خْوَرْ به موجب ونديداد، ايراد ضربى سخت است كه اثر بگذارد، چون كبودى و تورم امّا موجب خونريزى نشود».
در توضيح بايد گفت بنده نمى دانم آقاى هاشم رضى از كجا و با استناد به چه منبعى به اين نتيجه رسيده اند زيرا در بند 34 از فرگرد چهارم ونديداد كه ايشان خود ترجمه كرده اند به اين موضوع كاملا اشاره شده است: «اى دادار گيتى استومند، اى اَشو: اگر كسى مردى را خون جارى كند و زخم بزند چه او را هست سزا؟»
[20]. رك: همان، ص488.
[21]. رك: يادداشت هاى گاثاها، پورداود، 381ـ380; ونديداد، هاشم رضى، (1:498); اوستا، دوستخواه، (2:957).



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما