كيش زرتشت

اين نوشتار بخشى است از مقاله كيش زرتشت نوشته پروفسور مرى بويس كه در بخش آغازين آن به زرتشت، پيشينه نگارش در ميان زرتشتيان، متون مقدس بهويژه اوستا، و ترجمه و تدوينِ تقريبىِ تمام آثار پهلوى اشاره كرده، سپس گذرا به تاريخ ديانت زرتشتى پرداخته و از پيشينه ايران و ايرانيان، زرتشت، آغاز تبليغات او و گسترش و رسميّت يافتن
پنجشنبه، 25 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
كيش زرتشت

كيش زرتشت
كيش زرتشت


 

نويسنده: مرى بويس ؛ مصطفى فرهودى




 

اشاره
 

اين نوشتار بخشى است از مقاله كيش زرتشت نوشته پروفسور مرى بويس كه در بخش آغازين آن به زرتشت، پيشينه نگارش در ميان زرتشتيان، متون مقدس بهويژه اوستا، و ترجمه و تدوينِ تقريبىِ تمام آثار پهلوى اشاره كرده، سپس گذرا به تاريخ ديانت زرتشتى پرداخته و از پيشينه ايران و ايرانيان، زرتشت، آغاز تبليغات او و گسترش و رسميّت يافتن دين او ياد كرده است; مغان و تأثيرگذارىِ آنها بر آموزه هاى زرتشتى و آسيب ديدن اين كيش در چيرگى اسكندر نيز از نظرِ وى دور نمانده است.
در ادامه در ذيل عنوان تعاليم اصلى، باورهاى مؤبدان ايرانى،اسطوره هايى درباره آفرينش و پرستش خدايان طبيعت در مرتبه فرازين و فرودين مطرح، و زمينه هاى پيدايش انديشه هاى زرتشت و دين زرتشتى و خدايان و اصول اعتقادىِ آن معرفى گشته است. درهمين بخش به امشاسپندان وآفريده هايشان ونيز فلسفه تعاليم زرتشت وانتظار او از پيروانش، هچنين شرايط خاص آخرالزمان و نجات بخشِ ويژه و پيروزى او ونيز چگونگى پيدايش زُروانى گرى وباورهاى آنان نيزمطرح گرديده است.
مرى بويس دربخش پايانى در ذيل عنوان تحولات جديد ازجمله به اين مسائل پرداخته است:
طرح مباحث اعتقادى از سوى برخى مبلغان مسيحى و دفاعيات زرتشتيان از دين زرتشت و تلاش آنها در همگون سازى آن با نيازهاى زمان; تأسيس انجمن اصلاحى زرتشتيان; تأثيرپذيرى زرتشتيان از آيين هندو و رويكرد باطنىِ آن; تلاش هاى فرهنگى و آموزشىِ خاص، به منظور آشناسازى كودكان با آيين زرتشتى; تأثيرگذار بودن الاهيات اخلاقىِ سنّتى در شكل گيرى زندگى زرتشتيان و خدمات عام المنفعه آنها و ورود ايشان به امور سياسى.
مقدمه
كيش زرتشت مقدس است، اما تمام متون «اوستاى جديد» آميزه اى از آثار دانشوران و شاعران گمنام از نسل موبدان مى باشد. اوستاى كامل در دوران حكومت سلسله ساسانيان در ايران نوشته شده و در آن زمان مجموعه حجيمى در بيست و يك كتاب بوده است. نسخه هاى معدودى كه از اين مجموعه فراهم شده بود در ويرانى هايى كه بعدها در چيرگىِ عرب ها، ترك ها ومغول ها به بارآمد، از ميان رفت. ازاين رو اوستاى برجاى مانده عبارت ازمناجات نامه، سرودها و ادعيه است. نسخه خطىِ آن به دوران ساسانى برمى گردد، اما قديمى ترين نسخه موجود، در 1323 م نوشته شده است. اوستاى چاپ شده و ترجمه هايى از آن را به زبان آلمانى، فرانسوى، انگليسى، گَجَراتى و فارسى مى توان يافت. با توجه به روشنگرى هايى كه همچنان پيوسته از راه پژوهش ها صورت مى گيرد، هيچ كدام از آن ترجمه ها را نمى توان معتبر دانست.
بعضى از دست نوشته هاى اوستايى، ترجمه روانى به زبان پهلوى يا تفسيرمشهورند; زبانى كه به خط دشوارى نوشته مى شده است. ترجمه ها و خلاصه هايى به زبان پهلوى از كتاب هاى مفقودشده اوستاى دوره ساسانى، و همچنين آثارى مذهبى كه در درجه دوم اهميت است وجود دارد. اكثر اين متون بى نام و نشانند. تقريباً تمام آثار پهلوى تدوين و ترجمه شده است، اما برخى از ترجمه ها به شدت به بازنگرى نيازمند است. آثار مذهبىِ متأخر به زبان فارسى، گَجَراتى و انگليسى است.

مقدمه اى كوتاه بر تاريخ ديانت زرتشتى
 

شواهد درونىِ متون «اوستاى قديم» گواهى مى دهد كه زرتشت قبل از آن كه ايرانيان، سرزمينى را كه اكنون به نام ايران مى نامند فتح كنند مى زيسته است. به احتمال، اين كشورگشايى به حدود 1200 ق.م باز مى گردد (51ـ27:8). در آن هنگام، ايرانيان به عنوان شبان هاى روستانشين در جلگه آسياى مركزى در شرق ولگا معروف بودند. آموزه هاى زرتشتى در آن زمان تأثير زيادى بر برخى رعاياى پارس به ويژه يهوديان برجاى گذاشت.
عمده شواهد صريح درباره عقايد و مناسك زرتشتى در اين دوران از آثار و كتيبه هاى ايرانى و نوشته هاى يونانى فراهم آمده است. به نظر مى رسد كه چيرگىِ اسكندر بر امپراطورى ايران و از دست رفتن متون مقدس با مرگ موبدان، سهمگين ترين ضربه را بر پيكره سنت شفاهى زده باشد.
در همين زمان پارت ها، مردم شمال شرقى ايران، امپراتورى ديگرى را تأسيس كردند (در حدود 129 ق.م تا 224 م) و بار ديگر زرتشتى گرى را دين رسمى خود قرار دادند(100ـ78:9). دومين امپراتورى ايرانى يعنى ساسانيان نيز همين رويه را پى گرفت. آنان براى امور دينى، سازمان مذهبى نيرومندى را همراه با سلسله مراتب متنوعِ موبدان و معابد و مدارس فراوان به وجود آوردند. در قرن هفتم با غلبه اعراب، اسلام به مثابه دين رسمى ايرانيان جايگزين زرتشتى گرى شد، هرچند گسترش اين دين بر سرتاسر اين سرزمين، 300 سال بعد تحقق يافت.
بنابه باورهاى زرتشتى، در اواخر قرن هفتم ميلادى گروهى از زرتشتيان براى دست يابى به آزادى دينى سفرى دريايى را به شرق آغاز كردند و سرانجام در 716 در سنجان در گُجرات اقامت گزيدند. در آنجا عده اى به آنان پيوستند و هسته مركزى جامعه «پارسيان» هند را تشكيل دادند. پارسيان تا نسل ها به عنوان كشاورز و خرده بازرگانِ پراكنده در شمال و در طول سواحلِ ميان براج از رونق اندكى برخوردار بودند. اما از قرن نوزدهم با آمدن روحانيان اروپايى به سرعت پيشرفت كردند و مالك ثروت عظيم و برهم انباشته اى شدند. جامعه اصلىِ زرتشتيان در ايران كه بعدها در اطراف شهرهاى كويرى يزد و كرمان متمركز شدند برخلاف پارسيان، پيوسته متحمل فقر و مشقت بودند. پارسيان نقش قابل توجهى در توسعه بمبئى ايفا كردند و تا قرن بيستم جامعه اى عمدتاً شهرى را با طبقه متوسط و تحصيلاتى مناسب پديد آوردند. ايرانيان زرتشتى تقريباً از طريق كمك آنان تا حدودى توانستند خود را از پارسيان، اضمحلال نجات دهند و در تهران با يك جامعه رو به گسترش توانستند به آنان تأسى كنند. و در سال 1947 با پايان يافتن حكومت بريتانيا در هند، گروهى از پارسيان در خارج از كشور بهويژه در كشورهاى انگلستان، كانادا، استراليا و آمريكا سكنا گزيدند و به طور فزاينده اى در سال 1979 پس از برپايى جمهورى اسلامى ايران گروهى از زرتشتيان ايرانى نيز به آنها پيوستند. زرتشتيان اگرچه متنعمند، از جمعيت بسيار كمى برخوردارند.

تعاليم اصلى
 

روحانيان ايرانى كه ساكنان استپ هاى وسيع و خالى بودند، در باب آفرينش اسطوره اى سخت بسيط خلق كردند FF:9;FF130:5. آنان معتقد بودند كه جهان را خدايان از ماده اى بى شكل در هفت مرحله ساختند; نخست، آسمان را از سنگ با پوسته سختى دورتادور آن آفريدند، سپس زمين را مانند بشقابى بزرگ و مسطح بر روى آن قرار داده اند و آن گاه در مركز آن، اولين گياه و پس از آن گاو نرِ تنها را آفريده، سپس اولين انسان، يعنى كيومرث پايدارخواهدماند. واين بازتابِ نظم درجهان، و عدالت وحقيقت درميان انسان هااست.
ايرانيان خدايان طبيعت، يعنى سه موجود اخلاقى بزرگ را همراه با تكريم مى پرستيدند. اين سه را كه اهوراها (خداوندان) مى ناميدند عبارتند از: اهورا مزدا، خداوند ميثاق و سوگند، كه اگر باهم لحاظ شوند به انسان ها برپايه قانون اشه انسجام خواهند بخشيد.
زرتشت خود روحانى اى بود كه با اين عنوانِ موروثى زاده شد، اما چنان كه از گات ها برمى آيد، جامعه ديرپاىِ شبانىِ ايرانيان در زمان حيات زرتشت در حال از هم پاشيدن بود. عصر برنز در آن زمان، مراحل شكوفايى خود را طى مى كرد و شاهزادگان جنگجو و پيروانشان كه مجهز به اسلحه هاى كارى و ارابه هاى جنگى بودند، مدام در جنگ و غارت غرق بودند; گويا قوم زرتشت قربانى تهاجم همسايگان پيشرفته و غارتگر شده بود. بدين ترتيب زرتشت كه خود شاهد اين خشونت ها و بى عدالتى ها بود، به تفكر عميق درباره خير و شر، و منشأ آن دو سوق داده شد. وى در موعد مقرّر آنچه را دريافته بود و به صورت سلسله اى از الهامات الاهى تجربه كرد. اين الهاماتْ او را به تبليغ دين جديدى رهنمون شد. او پيروانش را چنين تعليم داد كه تنها يك خداى سرمدى وجود دارد كه او آن را اهورا مزدا مى دانست; موجودى كه حكيم، خير و عدل كل است، اما قادر مطلق نيست; زيرا كه خود وى گفته است: «به درستى كه دو روح نخستين وجود دارد; دو همزادى كه در ستيز با يكديگر شهره اند. آنها در انديشه و گفتار و كردار، دوگانه اند: خير و شر» (يسنه 30،3); يعنى خدا دشمنى به نام انگره مئينيو تحقق بخشيد.
نمودار زير امشاسپندان بزرگِ ششگانه و يك سپنته مينيوى بزرگ، يعنى موجودات هفتگانه بزرگ را همراه با مخلوقاتى كه تحت حمايت ومحل سكناى آنهايند نشان مى دهد:
اوستا (پهلوى) برگردان تقريبى به فارسى مخلوق
1. خْشَژوَئيريه (شهريور) قدرت/سلطنت آرزو شده آسمان
2. هئورهوتات (خرداد) انسجام / تندرستى آب
3. سْپَنْتَه اَرمَئيْتى (اسپندارمذ) عشق / پارسائى مقدس زمين
4. اَمِرِتات (امرداد) زندگى طولانى / بى مرگى گياهان
5. وهُوْمَنَه (وهمن) قصد نيك / هدف نيك گاو
6. سْپَنْتَ مَينيو روح مقدس انسان
7. اشه وَهْيْشته (اَرْدِوهيشت) حقيقت / درستكارى، نظم آتش
هر كدام از اين هفت موجود يكى از مخلوقات هفتگانه را حمايت كرده، در آن، سكنا مى گزيند و در عين حال همچون وجهى از خدا، و ايزدى مستقل به شمار مى آيد، كه از آن رو كه تجلى او است، پرستيده مى شود.
تمام آنانى كه مى خواهند اشون شوند، يعنى براساس اشه زندگى را بگذرانند، مى بايد تلاش كنند تا امشاسپندان بزرگ را در قلب و بدن خود درآورند و با پاس داشتن مخلوقات مادىِ خود به آنان خدمت كنند. اين نظريه در خصوص خلق انسان شالوده نوع دوستى فراوان و مستمرى را پى ريزى كرده است. خصوص خشثره را كه دربرگيرنده فلزات و آسمانِ سنگى مى انگاشتند (بسيارى از مردمان كهن هيچ تمايز اساسى اى بين فلزات و سنگ نمى گذاشتند). بنابراين عنايتى كه به همه اشكال فلزات مى شد مى توانست نوعى احترام گذاشتن به او باشد (كه نهايتاً سكه ها را نيز در برمى گرفت تا از آن به خوبى و خيرخواهانه استفاده كنند).
اين امشاسپندانْ ناميرايان مقدس ديگرى، يعنى ايزدان را كه موجوداتى سزاوار ستايشند برانگيختند. در ميان خدايان سودمند قديمى دو اهوراى كِهْتَر نيز وجود دارد; انگره مينيو از دوران باستان با ايجاد، و به مدد ارواح شرير مانند «دِوَها يا خدايان شرير جنگ» به مخلوقات خير حمله آورد. از ديدگاه تعاليم زرتشتى او است كه اولين گياه، گاو و انسان را از بين برد و مرگ را به اين جهان آورد، در حالى كه امشاسپندان با آفريدن زندگانى هاى بيشتر از دل مرگ، شر را به خير تبديل كردند. مبارزه با شر و تقويت خير وظيفه امشاسپندان است. مخلوقات آنان به طور غريزى در راه دست يافتن به همين هدف تلاش مى كنند; به استثناى انسان ها كه مى بايد با انتخاب سنجيده خود و در پرتو وحى زرتشت اين كار را صورت دهند، سپس به هنگام مرگ درباره همه آنها داورى خواهد شد; اگر پندار، گفتار و كردار نيكشان بر بدى آنها غلبه كند، روحشان از پلِ فراخ، عبور و به بهشت عروج خواهد كرد، در غير اين صورت از پل تنگ به درون دوزخ با تمام مجازات هاى آن سقوط مى كنند.
هدف نهايى از تلاش هاى فضيلت آميز، نجات از اين دنيا است. براساس تعاليم زرتشت، مجموعه كوشش هاى نيكوكاران كم كم شر را ضعيف خواهد كرد و بدين ترتيب پيروزى خير را ميسر مى گرداند و اين انتظارى است كه همواره از پيروان او مى رود. به هر تقدير مجموعه اى از اعتقادات به دلائل مختلف گسترش يافت كه از آنها برمى آيد كه نشانه آخرالزمان بدبختى روزافزون و مصائب عالم گير خواهد بود، سپس چنان كه عموماً مى انگارند منجى عالم، سوُشينت، با شكوه خواهد آمد. تقدير چنان است كه او از نطفه زرتشت پيامبر، كه به گونه اى معجزه آسا در درياچه اى نگهدارى مى شود از مادرى باكره متولد مى گردد. در آن زمان نبرد عظيمى بين ايزدان و ديوان درخواهد گرفت كه سرانجام با پيروزى خير پايان مى پذيرد و بدن هاى كسانى كه پيش از اين مرده اند دوباره شكل مى گيرد و به ارواحشان خواهند پيوست و داورى نهايى از طريق آزمونى سخت و آتش بار صورت مى گيرد; فلزاتى كه در كوه ها هستند ذوب خواهند شد و سيلاب سوزانى تشكيل مى شود كه شريران را نابود و جهنم را از آنان پاك خواهد ساخت. اما بنابه تعديلى كه براى اولين بار در قرن نهم در اين نظريه صورت گرفت، شريرانى كه با درد و رنجِ اين آزمايشِ سخت، پالوده شده، زنده مى مانند، به سعادتمندان مى پيوندند و به آنها خوراك بهشتى مى دهند و بدن هاى آنان همانند روحشان ناميرا خواهد شد. پادشاهى اهورا مزدا بر زمينى كه بازسازى شده است برقرار خواهد شد و سعادتمندانْ جاودانه، در حضور او شادمان خواهند بود.
تنها يك گرايشِ عمده اى وجود دارد كه نسبت به دين زرتشت بدعت به شمار مى رود و آن زروانى گرى است كه احتمالا در قرن پنجم ق.م در بابِل (كه در آن زمان جزو قلمرو حكومت ايرانيان بود) ظهور پيدا كرد . آيين آنان بر يكتاپرستى استوار بود; با اين اعتقاد بنيادى كه فقط يك موجود غير مخلوق به نام زروان (زمان) كه پدر اهورا مزدا ونيز انگره مئينيو است وجوددارد. اين بدعتْ بسيارخطرناك بود، چراكه بدين ترتيب براى خير وشر، منشأ مشتركى فرض مى كرد، اما زروانى ها معتقدبودند كه زروان، كه خدايى دورازدسترس است، قدرت هاى خود را به پسر نيك خويش سپردهوبه اين ترتيب او جهان را آفريده است. از اين رو است كه زروانى ها و بهكيشان همه مى توانستند به رغم تفاوت بنيادين اعتقادى، خالق، يعنى «اهورا مزدا» را يكسان پرستش كنند...

تحولات جديد
 

از حدود قرن نهم، زرتشتى ها از پيشرفت هاى عمومى در آموزش محروم بودند و نمى توانستند كارى بيش از عمل به تكاليف مذهبى و حفظ ايمان خود انجام دهند. افزايش ثروت در ميان پارسيان موجب هيچ تغيير واقعى اى در اين وضعيت نشد تا آن كه در اوائل قرن نوزدهم، مردم عامى توانستند در بمبئى پسران خود را به مدارسى از نوع غربى بفرستند. در آن ايام، موبدى پارسى اولين دستگاه چاپ را در آن شهر به راه انداخت و روزنامه هاى پارسى انتشار يافت، اما اندكى پس از آن، مبلّغى اسكاتلندى به نام جى. ويلسون است، در حالى كه «اهورا مزدا و اهريمن» چيزى بيش از تمثيل هايى براى نفوس خيروشر بشرنيستند. آنان براين اعتقادبودندكه ايزدانْ عقول ميانى هستند و زرتشت آموزه تناسخ و نيل به نجات از راه از خود گذشتگى و روزه دارى را به طور تلويحى بيان كرده است. اگرچه همه اينها درواقع باآيين زرتشت مغايربود، برخى از پارسيان آن را به عنوان راه گريزى از تحيّرى كه ناگهان بر آنان تحميل شده بود، پذيرفتند.
زرتشتيان ديگر نيز تلاش كردند تا به نحوى معقول تر ايمانشان را با نيازهاى زمان مطابق سازند. و در همين راستا در سال 1851م انجمن اصلاح زرتشتيان تأسيس شد «تا از هزار و يك تعصّب دينى كه موجب كند شدن پيشرفت جامعه مى شود، گذر كنند.» برخى از اعضاى اين انجمن اين ايده افراطىِ غربى (تبليغ شده توسط ويلسون) را كه زرتشت يكتاپرستى محض) قرار گرفتند. اين گروه فقط يك جنبش زرتشتى معتقد به علوم خفيه است كه آن را در سال 1902م يك پارسى تحصيل نكرده به نام بهرام شاه شرف، پى ريزى كرد. او اوستا را در پرتو مكاشفات خود تفسير كرد و افزون بر اين، خداى واحدِ غيرشخصى و مراحل هستى و تناسخ را همراه با افسانه هاى فراوانى كه درهم آميخته و به سيارات، مربوط بودند، تعليم داد. وى دقت متنى يا تاريخى را كاملا بى اهميت شمرد، اما بر اهميت اجراى صحيح مراسم عبادت و پيروى از قواعد پرهيزكارى تأكيد كرد. تعدادى آتشكده ايلمى خشوم وجود دارد، اما اين جنبش على رغم رشد خود اكنون به جناح هاى رقيب تقسيم شده است.
اصلاح طلبان پيش از اين، نسخه هايى از خرده اوستاى كتاب نيايش زرتشتيان را به خط گَجراتى و با چاپى ارزان منتشر كرده بودند، به طورى كه هر پارسى در آن موقع به متون مقدس دسترسى مستقيم داشت. اين امر نقش موبدان را باز هم كاهش داد; موبدانى كه به سرعت از مقام افراد آگاه و مورد احترام به جايگاه افراد ناآگاه تنزل يافتند; به گونه اى كه از معرفت غيردينى جديد و حتى از محتواى واقعى كتاب هاى مقدس، آگاهى ندارند. نياز به درك بهترِ محتواى كتاب هاى مقدس موجب آن شد كه شخصى غير موبد به نام كى. آر. كاما پژوهش خود را درباره قواعد لغت شناسى غربى ارائه دهد. شاگردان او كه همگى موبدان جوانى بودند با رغبت به كار تصحيح و ترجمه متون اوستايى و پهلوى پرداختند، اما نسبت به مطالعات بنيادين كلامى اقدامى نكردند. پارسيان، كه حتى فاقد يك مرجع مذهبى پذيرفته شده هستند، سردرگم ماندند و به گروه هاى مذهبىِ رقيب تقسيم شدند. سنت دوگانه پرستىِ كهن عمدتاً در شهرهاى كوچك و روستاهاى گجرات باقى ماند، اما در بمبئى علناً بيش از هر چيز، يگانه پرستى از نوع غربى يا از نوع اعتقاد به نيروهاى اسرارآميز وجود داشت. با وجود اين در دهه 1970 توجه مجدد غربى ها به ثنويت زرتشتى به تدريج بر مردم تأثير گذاشت و در عين حال جنبش ديگرى در ميان عوام به راه افتاد تا اعتقادات سنتىِ بيشترى احيا شود و اساطير باستانى با دانش علوم روز منطبق شود.
از اواخر قرن نوزدهم جنبش اصلاحىِ پارسى در جوامع شهرى ايران نفوذ كرد، اما كهن كيشىِ محض تا اوايل نيمه قرن بيستم در نواحى روستايى ايران باقى ماند. در خارج از ايران و هند، پارسيان و ايرانيان با هم نشست و برخاست مى كنند و در ميان آنان علاوه بر سكولاريسم متداول، هر عقيده دينى اى كه داراى تفاوت اندكى است، نمايندگانى دارد. حفظ ايمان بيشتر اوقات به عنوان بخشى از شرايط نگهدارى هويت اجتماعى محسوب مى شود. به همين خاطر و نيز به دلايل كاملا ديندارانه غالباً تلاش هاى پرشورى در سطح منطقه به عمل مى آيد تا حيات دينى تداوم يابد. تلاش هاى فرهنگى خاصى نيز هم اكنون انجام مى شود تا براى كودكان زرتشتى كتاب هاى آموزشى جذابى منتشر، و اطمينان حاصل شود كه آنان با دين خود آشنا مى گردند. اين كه آيا افراد زرتشتى كه پدر يا مادر غيرزرتشتى دارند مى توانند كاملا پذيرفته شوند يا نوكيش قلمداد مى گردند موضوع هاى بحث برانگيزى هستند كه به دليل شمار رو به كاهش جامعه زرتشتى كه ناشى از كاهش نرخ تولد، و جذب به جوامع مجاور است، به عنوان امرى بسيار مبرم مورد توجه قرار گرفته است.
على رغم ابهامات عقيدتى مى توان ملاحظه كرد كه الاهيات اخلاقى سنتى همچنان در شكل گيرى زندگى زرتشتيان مؤثر است. پيامبر آنان به هر يك از پيروانش ضرورت اين نكته را تعليم داد كه همواره در كمك به پيشبرد امر خير كوشا باشيد. از زمانى كه زرتشتيان در صحنه تاريخ عمومى، مجدداً ظاهر شدند مى توان مشاهده كرد كه برخى از آنان از طريق هداياى سخاوتمندانه، در كارهاى عام المنفعه، مانند خدمات درمانى جد و جهد مى كنند و اخيراً نيز وارد امور سياسى محلى و ملى شده اند و از اين راه نه تنها از اقليت هاى خود، بلكه از كل جامعه حمايت مى كنند. سه نفر پارسى عضو مجلس عوام انگليس بوده اند و ديگرانى نيز در امور سياسى هند فعاليت مى كردند و مى توان گفت كه يكى از اعضاى مؤسس اولين مجلس در ايران در سال 1906 نيز يك زرتشتى ايرانى بود. دستاوردهاى فوق العاده دو اقليت زرتشتى كه در قرن نهم از هم جدا شدند و هر دو براى مدت طولانى دچار فقر و ستم بودند، به نظر مى رسد ناشى از دو عامل بوده كه ميان هر دو اقليت مشترك است: نياكان دلاورى كه آماده بودند تا تقريباً هر چيزى را براى ايمانشان فدا كنند; و خود ايمان كه شجاعت، راستى، عشق به خدا و هم نوع و مقاومت فعال و بدون واهمه در برابر گناه را در هر شكل آن، ايجاب مى كند.
كتاب نامه
1. GELDNER, K., Avesta: The Sacred Books of the Parsis, 3 vols, Stuttgart, Kohlhammer, 1896.
2. BOYCE, M., Zoroastrianism: Its Antiquity and Constant Vigour, Columbia Iranian Lectures, Costa Mesa, Mazda Publishers, 1992.
3. BOYCE, M., A History of Zoroastrianism, vol. 2, Under the Achaemenians, Leiden, Brill, 1982 (Handbuch der Orientalistik, ed. B. Spuler, I. viii. 1. 2)
4. BOYCE, M., Zoroastrians: Their Religious Beliefs and Practices, London/Boston, Routledge, 1979; pb 1984.
5. BOYCE, M., A History of Zoroastrianism, vol. 1, The Early Period, Leiden, Brill, 1975 (Handbuch der Orientalistik, ed. B. Spuler, I. viii. 1.2); repr. with corrs 1989, 1996
6. BOYCE, M., with GRENET, F., A History of Zoroastrianism, vol. 3, Under Maeedonian and Roman Rule, Leiden, Brill, 1991 (Handbuch der Orientalistik, ed. B.
منبع : پایگاه دانشگاه ادیان و مذاهب 



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما