سريال‌هاي خارجي با ما چه مي‌کنند؟

در جمع روان‌پزشکان، شايد دکتر افشين يداللهي، گزينه مناسب‌تري براي پاسخ‌ دادن به اين سوال باشد؛ روان‌پزشکي که سال‌ها با سريال‌هاي تلويزيوني، به عنوان ترانه‌سرا، همراهي کرده و اين همراهي، زمينه مطالعه و تعمق در موضوع رسانه را براي او فراهم کرده است. با او در همين رابطه گفتگو کرده‌ايم.
يکشنبه، 28 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سريال‌هاي خارجي با ما چه مي‌کنند؟

سريال‌هاي خارجي با ما چه مي‌کنند؟
سريال‌هاي خارجي با ما چه مي‌کنند؟


 






 

گفتگو با دکتر افشين يداللهي درباره تاثير روابط بين فردي درسريال‌هاي خارجي بر خانواده‌هاي ايراني
 

در جمع روان‌پزشکان، شايد دکتر افشين يداللهي، گزينه مناسب‌تري براي پاسخ‌ دادن به اين سوال باشد؛ روان‌پزشکي که سال‌ها با سريال‌هاي تلويزيوني، به عنوان ترانه‌سرا، همراهي کرده و اين همراهي، زمينه مطالعه و تعمق در موضوع رسانه را براي او فراهم کرده است. با او در همين رابطه گفتگو کرده‌ايم.

الگوبرداري از مفاهيم آموزش ‌داده‌ شده در سريال‌هاي خارجي موجود در بازار، چه تاثيري روي خانواده‌هاي ايراني دارد؟
 

کلا در برخورد با فيلم يا سريال، چه خارجي چه ايراني، بايد يک نکته را مدنظر داشت. اينکه ما چه شناختي از خود، از اهداف خود يا از مسير زندگي خود داريم. متاسفانه بعضي افراد آگاهي درست و کاملي درباره اهداف و زندگي خود ندارند و براساس برخي تعاريف کليشه‌اي زندگي مي‌کنند. اين، نقطه ضربه‌پذيري برخي خانواده‌هاست که در برخورد با هر پديده‌اي يا به طور خاص در برخورد با فيلم يا سريال – چه ايراني چه خارجي- توانايي سنجش و سبک سنگين کردن اتفاقات و مفاهيم منتقل شده وجود ندارند. اين موضوع مي‌تواند افراد را به سمت نوعي الگوبرداري منفعلانه يا تاثير‌پذيرانه هدايت کند.

آيا الگوبرداري از روابط خانوادگي در سريال هاي خارجي مي‌تواند به جاي آموزش ميان خانواده‌ها، بين آنها دعوا بيندازد؟
 

زندگي کردن نياز به آموزش و شناخت دارد. روابط بين فردي در چارچوب يک خانواده محتاج حسابگري و مطالعه بسيار است. تنها از اين راه مي‌توان از بروز افراط و تفريط‌هاي بين همسران جلوگيري کرد. درواقع بي‌اطلاعي و شناخت ناکافي از چنين مسايلي نقطه‌اي است که خانواده‌ها از آن ضربه مي‌خورند. بايد جهت‌گيري حرکت به سمتي باشد که آگاهي نسبت به حل بحران‌ها، برخورد با همسر يا تربيت فرزندان افزايش پيدا کند.

چگونه مي‌توان خانواده يا جامعه را در برابر اين ضربه‌پذيري بيمه کرد؟
 

موضوع مهمي است. يک جامعه با تکيه بر پيشينه سرزمين و باورهاي مذهبي قوام پيدا مي‌کند. تاکيد مي‌کنم که برخورد متعصبانه با هر کدام از اين دو (چه باورهاي مذهبي چه ارزش‌هاي ملي)، يا «ناديده گرفتن هر يک از اين دو»، آموزش فرهنگي ما را دچار شعارزدگي مي‌کند و باورپذيري آن را کاهش مي‌دهد. يک فرد به‌عنوان عضوي از جامعه بايد شناختي درست و مبتني بر واقعيت از مشخصات ملي و مذهبي خود داشته باشد. اين شناخت و اين آگاهي، به ما کمک مي‌کند که در مواجهه با پيام‌هاي فرهنگي برخوردي منفعلانه نداشته باشيم و آن را با معياري صحيح مورد ارزيابي قرار دهيم. در چنين حالتي نگراني ما از ضربه‌پذيري فرهنگي کاهش مي‌يابد.

يا برعکس؟
 

دقيقا! يک زن ايراني ساختار فرهنگي يا شخصيتي خود را در اين سرزمين و در دين يا مذهب مشخصي شکل داده است. برخورد با همسر، توقعات قانوني و تعهدي بين زن و مرد نمي‌تواند بي‌ارتباط با زمينه فرهنگي مبدأ و مقصد کپي‌برداري شود. در اين صورت ما با يک ملغمه فرهنگي روبه‌رو خواهيم شد. در واقع باعث و باني اين قضيه، همان ناآگاهي و بي‌اطلاعي است که صحبت آن گذشت. من در اينجا کاري به درست و غلط بودن قضيه ندارم اما بايد دانست که يک موضوع اقتباس شده از يک فيلم يا سريال خارجي به‌طور کامل و صد در صد قابل انطباق با فرهنگ ما به‌عنوان فرهنگ مقصد نيست. همان‌طور که اگر يک سريال ايراني در سرزميني ديگر و در يک بستر فرهنگي متفاوت پخش شود نکته‌هاي آن قابليت انطباق کامل و بي‌کم و کاست با فرهنگ مقصد را نخواهد داشت چون سرزمين‌ها و فرهنگ‌ها زمينه‌هاي قومي و تاريخي متفاوتي دارند.

ولي مي‌گويند زمانه عوض شده!
 

(با خنده) درست است. زمانه عوض شده، همان‌طور که هميشه عوض مي‌شده است. زمان، مکان يا محيط جغرافيايي انسان هميشه در حال تغيير يا تبديل است و بنابراين هر زمانه يا دوره‌اي نسبت به زمانه يا دوره قبل از آن تغييري داشته است. پس ما نمي‌توانيم با تکرار يک جمله و با گفتن اينکه زمانه عوض شده از خودمان سلب مسووليت کنيم. بايد ببينيم که در اين زمانه و اين دوره ما چه نقشي داريم تا بتوانيم آن را به نحو احسن ايفا کنيم. اين نقش هم به صورت برخورد حذفي يا نفي‌کننده نمي‌تواند باشد. اما ريشه‌‌هاي فرهنگي و به‌خصوص مذهبي خطوط قرمزي را براي افراد تعريف کرده‌اند.

خيلي‌ها چه در سطح خانواده چه در سطح جامعه با آن موافق‌اند.
 

خب، اگر نتيجه مي‌داد، شايد خوب بود ولي وقتي يک پدر در خانواده با فرزندان خود برخورد حذفي يا شديد مي‌کند، اين، پاک کردن صورت مساله است. اين پدر احساس آرامش مي‌کند که در ظاهر موضوعي که فرهنگ و سلامت خانواده را تهديد کند وجود ندارد اما يک آرامش کاذب است. اين پدر و مادر در جايي به مشکل برمي‌خورند که مسايل ناديده گرفته شده، پس از مدتي به صورت شديدتري دوباره سر باز مي‌کند. در سطح جامعه نيز، به خصوص امروزه و با پيشرفت تکنولوژي، خيلي از محصولات فرهنگي به طور کلي، با وجود ميل متوليان و دلسوزان فرهنگي، در اختيار لايه‌هاي آسيب‌پذير فرهنگي قرار مي‌گيرد. با حذف چنين پديده‌اي در سطح جامعه، همان اتفاقي که در خانواده‌ها مي‌افتاد تکرار مي‌شود يعني پيام‌هاي مختلف و متنوع جذب لايه‌هاي زيرين جامعه و شبکه‌هاي زيرزميني مي‌شود و بنابراين معتقد خواهيم شد که بايد تدبير ديگري انديشيده شود.

ولي واقعيت اين است که خيلي از ما با کنترل خانواده و فرزندان خود به طور کاذب احساس آرامش مي‌کنيم.
 

مثالي مي‌زنم روزگاري يک صوفي در بيرون شهر و در بياباني زندگي مي‌کرد. عبادت پروردگار و مراقبت نفس او را به درجه‌اي از مقامات عرفاني رسانده بود. کرامت‌اش اين بود که مي‌توانست آب را در قفس نگه دارد، طوري که آب از قفس بيرون نريزد. روزي اين صوفي به دعوت زرگري در بازار زرگران شهر به دکان او مي‌رود. به محض ورود، تا چشم‌اش به زني يا زري در دکان مرد ميزبان مي‌افتد، آب از قفس بيرون مي‌ريزد. به عبارتي نگاه‌اش آلوده به گناه مي‌شود و خداوند کرامت را از او مي‌گيرد و کرامت او از دست مي‌رود. اصلا اين از مباني ايمني‌شناسي پزشکي است. اگر يک موجود زنده در محيطي مصنوعي و استريل بزرگ شود و بدن‌اش با هيچ ميکروبي تماس نداشته باشد، دستگاه ايمني او دچار ضعف خواهد شد.
البته معني اين حرف آن نيست که افراد خود را در معرض هر آلودگي و ناپاکي قرار دهند بلکه ما بايد دائما مراقبت کنيم. من پلشتي را به ميکروب تشبيه مي‌کنم. البته نمايش واقعيت‌هاي موجود و در بعضي موارد، بدي‌ها بايد همراه با اعتدال باشد يعني از آن طرف قضيه هم نبايد چنان بي‌پروا باشيم که قبح بعضي مسايل از بين برود. به طور کلي، با مطالعه آراي موافق و مخالف و بي‌طرف به‌گونه‌اي حساب ‌شده و تعمق دروني، انسان مي‌تواند به بينش دست يابد. اين بينش دروني، ضربه‌پذيري انسان را در برخورد با فرهنگ‌هاي متفاوت به طور عام و در برخورد با محصولات فرهنگي بيگانه به‌طور خاص کاهش مي‌دهد. در چنين صورتي است که ما مي‌توانيم خانواده و جامعه‌اي امن از نظر فرهنگي داشته باشيم.

نگاه کارشناسان
 

نگاه اول: دکتر احمد توکلي استاد علوم ارتباطات
 

سريال‌ها و فيلم‌ها جزو برنامه‌هاي پربيننده هستند و به طور غيرمستقيم تاثير زيادي روي مخاطبان مي‌گذارند.
 

البته از نظر ميزان تاثيرگذاري تفاوتي ميان سريال‌هاي داخلي و خارجي وجود دارد چون سريال اگر درست کدگذاري نشود و محتواي خوبي نداشته باشد، از نظر فرهنگي، عامل تخريبي زيادي دارد. فيلم‌ها و سريال‌هايي که از ماهواره پخش مي‌شود، گاهي مخاطب را جذب مي‌کند و شرايط به گونه‌اي است که برخي از مردم به سمت اين‌ برنامه‌ها کشيده مي‌شوند. اين سريال‌ها به دليل فرهنگ‌ خاصي که به مخاطب نشان مي‌دهد، عمدي يا غيرعمدي، بر فرهنگ ما تاثير مخرب دارد. از آنجايي که جامعه ما يک جامعه سنتي است، تماشاي اين برنامه‌ها از ماهواره، به نظر من، يک نوع دوگانگي و پارادوکس ايجاد مي‌کند و به دليل آنکه در جامعه يک سري آداب و رسوم سنتي و تربيت خانوادگي خاص حاکم است که با فرهنگ اين سريال‌ها تناسب ندارد، خانواده‌ها و به خصوص جوان‌ها دچار بحران‌هاي فکري و روحي مي‌شوند. البته اين حرف به آن معني نيست که همه سريال‌هاي خارجي داراي تاثير منفي هستند. ممکن است يک سري عادت‌هاي خوب در برخي از سريال‌هاي خارجي نمايش داده شود که براي جامعه ما مفيد هم باشد و يک نوع تبادل فرهنگي مثبت صورت بگيرد اما برخي از شبکه‌هاي ماهواره‌اي بدون هيچ چارچوب و ضابطه‌اي اقدام به پخش فيلم و سريال‌هايي مي‌کنند که قطعا براي فرهنگ جامعه ما مضر است. تاثير فرهنگي و تخريبي اين شبکه‌ها به نظر من کمتر از شبکه‌هاي سياسي نيست. اين برنامه‌ها بنيان خانواده را تخريب مي‌کند و بحران‌هاي روحي و مسايل خانوادگي‌اي به وجود مي‌آورد که قابل جبران نيست. در ضمن، برخي از سريال‌هايي که در کشور خودمان هم توليد مي‌شود، محتواي خاصي ندارد و برخي الفاظ زشت را القا مي‌کند که مناسب نيستند و مردم بيشتر به شخصيت بازيگر و نوع حرکات‌اش مي‌خندند، بدون اينکه مفهومي از ديدن سريال دريافت کنند. نکته حايز اهميت در ساخت اين سريال‌ها و نمايش آنها در تلويزيون، توجه به محتواي داستان است که متاسفانه صدا و سيما در اين زمينه خوب عمل نکرده است.

نگاه دوم: دکترحسين قندي استاد علوم ارتباطات
 

سريال‌ها هميشه جزو برنامه‌هاي تاثيرگذار در حوزه رسانه بوده و بر فرهنگ و نوع رفتار افراد جامعه تاثير مي‌گذارند.
 

اين تاثير مربوط به سريال‌هاي جديد نيست، بلکه همواره تماشاي سريال روي مخاطبان خود تاثيراتي به همراه داشته است. به اعتقاد من، اگر معضلات يا مسايلي که در جامعه وجود دارد در سريال‌ها نمايش داده شود، مانعي ندارد و بديهي است که با پنهان کردن مسايل نمي‌توان آنها را حل کرد. اگر در جامعه ما برخي ضدارزش‌‌ها وجود دارد، نمي‌توان آنها را در تلويزيون نمايش نداد؛ بلکه بايد واقعيت را پذيرفت و به فکر چاره‌اي براي آن بود.بسياري از اتفاقاتي که در سريال‌هاي خارجي نمايش داده مي‌شود، در کشور ما هم رخ مي‌دهد؛ گاهي نمايش دادن آنها البته بصورت مديريت شده، تاثير منفي نمي‌گذارد. فرهنگي که در جامعه ما شکل گرفته بايد نشان داده شود و واقعيت‌‌ها بايد نمايش داده شود. شايد بهتر باشد سريال‌هايي توليد کنيم که در عين داشتن جذابيت و محتوا آثار مخرب سريال‌هاي خارجي را هم نداشته باشد.
منبع:www.salamat.com



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط