الگوی همیشگی
درآمد
کان درد به صد هزار درمان ندهم
آيت الله شيخ عبدالخالق عبدالهي يکي از علماي قديمي است که با آموزه هاي زيبايي که از فرهنگ دوستي درمکتب رسول خدا(ص) آموخته، به زيبايي تمام آن ها را در وجود چهارمين شهيد محراب يافته وآن بزرگوار را به مقام دوستي برگزيده است.ايشان دراين گفت وگو تمام ويژگي هاي آيت الله اشرفي را در مقام يک دوست برشمرده است.
ازنخستين برخوردهاي تان با آيت الله اشرفي بگوييد.
بهتراست فرموده رسول خدا(ص) را بيش تر بشکافيد.
رسول الله(ص) مي فرمايد «ذکرکم الله رويه» دوستي را انتخاب کن که وقتي در صورتش که نگاه مي کني،به ياد خدا بيفتي و واقعاً ايشان اين طور بودند.انسان، وقتي به چهره اين مردبزرگ نگاه مي کرد، به ياد خدا مي افتاد. کسي هم که به ياد خدا بيفتد، غير خدا را فراموش مي کند وخودش هم مشغول ذکر خدا مي شود.آيه شريفه مي فرمايد کسي که زياد ياد خدا را کند،خدا و ملائکه هميشه بر اوصلوات مي فرستند:«اولئک عليهم صلوات من ربهم ورحمه و اولئک هم المهتدون».حتي عکس هايي که ازشهيد محراب باقي مانده است،انسان را به ياد خدا مي اندازد،مخصوصاً درکتاب زندگي نامه ايشان،عکسي هست که آن را يک ساعت قبل از شهادت انداخته اند وخيلي روحاني است. هرچه انسان به اين عکس نگاه مي کند، درشگفتي فرو مي رود!همين طور که حضرت امام(ره) به طريق اولي اين طور بودند، هم زيارت امام،انسان را به ياد خدا مي انداخت وهم عکس هاي شان. عکس هاي حضرت آيت الله خامنه اي هم همين طوراست.همه بندگان خوب خدا اين طور هستند. يادم مي آيد روزي خدمت امام بودم-دراتاقي که مردم براي زيارت ايشان مي آمدند- جواني ژيگول آمد که من تعجب کردم چطوراو به اين جا آمده، وقتي او يک نگاه به آقا کرد،آن چنان منقلب شد که رفت، کناري نشست ودقايقي اشک شوق مي ريخت.ياد اين حديث افتادم که پيغمبر اکرم(ص) مي فرمايد:«خيرالجلساءمن ذکر کم الله رويه».غالباً شهيد محراب، متبسم بودند، همان طورکه در رفتار واخلاق پيامبر(ص) هست،وقتي نگاه مي کردي، درحال تبسم بوده اند.
راجع به مؤمن و ويژگي هاي او صحبت کنيد.
اين طورکه مي فرماييد، ايشان درمسائل سياسي منطقه نقش محوري داشته اند؟
صفت دومي که رسول اکرم(ص) مي فرمايد: «زاد في علمکم منطق» گفتار او وسيله زيادي علم شما باشد.درسوره نور آمده:«الله نور السموات والارض مثل نوره کمشکوه فيها مصباح» درتفسيرآمده که اين نور، نور خداست ودر دل مؤمنين هم هست. مؤمن درپنج نور زندگي مي کند:اول اين که کلام وسخنش نور است؛ همان طورکه در مورد آيت الله اشرفي اصفهاني گفتيم.دوم، عملش نوراست.سوم،محل ورود ومدخلش نور است،به منزلش که مي روي نوراني است، دست هايش نور دارند،مؤمن اهل دين است ومخرج دين هم نوراست، ازخانه که بيرون مي رود کسبش،کارش، مغازه اش واداره اش نور است از برکت وجود خود مؤمن وهدفش هم نوراست که ان شاء الله به لقاءخدا برسد دربهشت جاوداني که «الجنه طيب لايدخلها الا الطيب».
شما اين صفات را در شهيد اشرفي يافتيد؟
اين جا جمله اي هم به مناسبت از امام بگوييم که ايشان غالباً ساکت بودند ومراقب بودند تا لغو هم نگويند.ازدخترگرامي حضرت امام،درراديو نقل شد که ما وقتي خدمت معظم له بوديم،گاهي که مي خواستيم از کسي حرفي بزنيم،امام مي فرمودند حرف کسي را نزن،عرض کردم پدرجان، حرف خوبي اش را مي خواهيم بزنيم. ايشان فرمودند بقيه حرف ها هم کم کم مي آيد. ما بايد ازامام هم بسيار بسيار درس گرفته باشيم که الحمدالله چند سالي خدمت امام همه مشرف بوده ايم. اما سوم صفتي که رسول الله مي فرمايد:«رغبکم في الاخره علمه»اعمال ورفتار او هم شما را ترغيب کند به عمل آخرت. فرموده اند افرادي هم که مي خواهند امربه معروف ونهي از منکرکنند،به عمل شان مراقبت کنند که درعمل آن قدراثردارند که به قول شاعر:"دوصد گفته چون نيم کردارنيست." شهيد محراب، با اعمال ورفتارشان با آن سن حدود هشتاد سال شان، مخصوصاً در جبهه ها که گاهي قدم مي گذاشتند،لباس رزم مي پوشيدند وگاهي اسلحه به دست مي گرفتند، خوداين عمل،چقدر افراد را ترغيب مي کرد به جديت در راه خدا. يکي از خصوصيات حاج آقا تواضع شان بود که يک مطلب اخلاقي است.ايشان،درمجالس خيلي تواضع داشتند وبه مثلاً يک بچه طلبه احترام زيادي مي گذاشتند.به واسطه اين که ايشان از امام و انقلاب پشتيباني مي کردند،بعضي ها مخالفت مي کردند،حتي درمجالس موعظه،وايشان صبرمي کردند.خدا فرموده هرکسي تواضع کند من اورا بلند مي کنم، هر کسي که تکبرکند او را کوچک مي کنم. حديثي هست که مي گويد:«من شش چيز را در شش جا قرارداده ام ومردم در جاي ديگري به دنبال آن مي گردند وهر قدر بگردند تا قيامت آن را نخواهند يافت.يکي «اني بصفت رفعه في التواضع الناس يطلبونها في التکبر»من رفعت وبلند مرتبگي را درتواضع قرارداده ام ومردم در تکبربه دنبال آن مي گردند.رفعت رسول الله(ص) هم به جهت تواضع شان بود.حضرت (ص) به بچه ها سلام مي کردند،روي خاک با فقرا مي نشستند،پهلوي غلام ها مي نشستند. کسي به ايشان گفت مگرشما غلام هستيد؟ گفت بله، من غلام بنده هاي خدا هستم، افتخار من اين است.ايشان تواضع مي فرمودند.ما الان به عينه مي بينيم-اين فرمايش خدا را -که چه رفعتي به ايشان داد. همان طورکه به امام -اعلي الله مقامه-درجه بالا داد؛به ايشان هم داد.الان به خيابان مي روي، نام خيابان، آيت الله اشرفي است.قرآن مي گويد:«ورفعنا لک ذکرک» مدرسه،به دانشگاه علوم قرآن مي روي، به نام آيت الله اشرفي است،مسجد به نام آيت الله اشرفي است،به فرودگاه مي روي به نام آيت الله اشرفي،به درمانگاه وبيمارستان هم که مي روي همين طور وخدا خواست به اين مرد عزيزي که اين طور تواضع کرد،اين گونه رفعت بدهد.معجزه قرآن است که پيغمبر(ص) هم مي فرمايد:«ورفعنا لک ذکرک».
به خاطراعمالي است که انجام دادند.درحديث داريم که اعمال رفيق تان بايد شما را براي آخرت ترغيب کند. اعمال شهيد کاملاً با احتياط بود. وضع زندگي شان درکمال قناعت،منزل شان منزل کوچکي بود.حضرت امام شنيده بودند که منزل آيت الله اشرفي مختصراست ودرمضيقه هستند، به ايشان فرموده بودند شما منزلي تهيه کنيد،من وجهش را خواهم رساند.با اين حال، ايشان به همان منزل حقيراکتفا کردند وگفتند همين براي من کافي است؛کمال احتياط مخصوصاً درعمل شان. من يک روز خدمت ايشان بودم. چند دقيقه بعد، وقتي خواستم بروم، با کمال تواضع بنده را تا در خانه بدرقه کردند.خودشان دررا باز کردند، اتفاقاً دررا که بازکردند،دختر کوچکي بود پشت درکه گويا مبلغي کفاره آورده بود تا به ايشان بدهد.تا دررا که بازکردند، ايشان صورت شان را برگرداندند.دختر بچه گفت آقا اين را آورده ام خدمت شما.ايشان همان طور که صورت شان برگشته بود،دامن قباي شان را گرفتند وگفتند بگذاراين جا وبرو.دست شان را درازنکردند تا مبادا دست شان به دست اين دختربچه بخورد. حتي صورت شان را هم برگرداندند. خوداين درسي شد براي هميشه بنده. صحبت احتياط شد،قرائت نمازشان هم بسيار مهم بود.من هميشه از بچگي درنمازهاي جماعت شرکت مي کردم و وقتي هم مي خواستم اقتدا کنم خيلي به امام جماعت نزديک مي شدم،به سبب اين که معطل نشوم تا به رکوع برسيم وتا او مي گويد الله اکبر،من هم بگويم الله اکبر واز آن طرف هم خاطرم جمع باشد که اتصال افرادي که دراطرافم هستند صحيح است.درنماز، مطلبي را به ايشان عرض کردم، فرمودند که من براي کلمه «غير مغضوب» دراصفهان شش ماه پيش معلم تجويد رفتم تا تلفظم درست شد.
يک زماني به عنوان روحاني به مکه رفته بوديم ومجلسي براي قرائت حمد وسوره داشتيم.الان هم رسم است که روحانيون کاروان بايد حمد وسوره همه زائران را تصحيح کنند.کلاس گذاشته بوديم ويکي، دو نفر از خانم ها نيامده بودند.پرسيديم کجا مي رويد؟ گفته بودند در بقيع مداحي مي آيد که خيلي عالي مي خواند و آن جا حالي پيدا مي کنيم.گفتم اين حمد وسوره واجب است واگر نباشد ازاحرام بيرون نمي آييد. مداح خيلي خوب است،اما حضور مداحي اش مستحب است.هزارتا مستحب،قربان يک واجب. بياييد حمد وسوره تان را درست بخوانيد. مي خواستم درمقام ابراهيم نماز بخوانيم. خانمي آمد وگفت حمد وسوره مرا گوش بدهيد، مي خواهم آن را درست کنم.گفتم مگر درميان اين جمعيت مي شود تا سرپا شما حمد وسوره ات را درست کني؟ کلاس را نيامده اي،حالا آمده اي اين جا؟
بعضي هاي شان مي روند پيش مداح، بعضي هاي شان را هم زرق وبرق بازار وسوغات آرام نمي گذارد.گفتم آيت الله اشرفي براي يک جمله غيرمغضوب، شش ماه پيش استاد تجويد رفت تا خواندنش درست شد،شما مي خواهي سرپايي حمد وسوره ات را درست کني. پيغمبراکرم(ص) مي فرمايد با کسي دوست شويد که اعمال او شما را براي اعمال آخرت ترغيب کند. از اين جا يافتيم حضرت امام درهنگام شهادت ايشان نوشتند،نظيرنداشت ومطالبي که فرمودند واقعيت دارد.نوشته بودند ايشان از رجالي است که قرآن مجيد فرموده: " من المؤمنين رجال صدقوا ماعاهدو الله عليه..." واقعاً ايشان از اين رجال بود.بعضي مثل حضرت علي(ع)، شهيد محراب شدندوهزاران شهيد جمهوري اسلامي که ان شاء الله،خداوند، به حق محمد(ص) درهر آني برعلو مراتب شان بيفزايد.گاهي دعا مي کنند که خدا با امام حسين(ع) محشورشان کند، ولي من اين طوري مي گويم که با امام حسين محشور هستند.خداوند، مؤمنين، مؤمنات، امام وشهداي ما را بر علو مراتب شان بيفزايد. هم چنين امام خميني فرمودند شهيد محراب، از آن هايي است که امام زمان(عج) فرموده است فقها وعلمايي که برهواي نفس شان غالبند ومراقبت دين شان هستند، ايشان از مصاديق اش بود وهمان طور بود که حضرت امام (ره) بودند. روزهاي آخر هم رفتند محل شان،همه اقوام را جمع کردند، خداحافظي کردند،فرمودند که من ان شاء الله شهيد چهارم هستم ومن ديدم که ايشان به خصوص در روزهاي آخر از همه خداحافظي مي کردند، حلاليت مي طلبيدند، با بنده وديگران احساس کردم که چرا ايشان، اين ساعت، اين حال را دارد، چون به مقامي رسيده بودند که قرآن مي فرمايد:« لا تقولوا لمن يقتل في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون»ان شاء الله ما را هم فرداي قيامت شفاعت کنند.
باشهيد محراب از چه زماني آشنا شديد؟
به عقيده شما تأثير ايشان در پيشبرد علوم ديني درکرمانشاه چگونه بود؟
علت اين که شهيد محراب توانست اين مسائل را تحمل کند، چه بود؟
از مبارزات سياسي شهيد محراب نيز بگوييد.
علت اين که به رديف اول که آقايان روحاني بودند،تيراندازي نکردند چه بوده؟
درآن جلسات هفتگي به غير از مسائل سياسي چه بحث هايي مطرح مي شد؟
شهيد محراب- چه قبل از انقلاب وچه بعد از آن- با اهل سنت وفرق مذهبي ديگر کرمانشاه،چگونه برخورد مي کردند؟
ارادت متقابلي ميان امام وآيت الله اشرفي وجود داشت .همان طور که آيت الله اشرفي به امام ارادت داشتند، ايشان هم به آيت الله اشرفي ارادت داشتند،علت آن را در چه مي دانيد؟
يک علت،آن است که مقصد هر دو خدا بود. هردونور بودند ونورهم به هم ربط دارد.
ازآخرين ديدارها يا ملاقات هاي شخصي تان با شهيد محراب اگر خاطره اي داريد تعريف کنيد.
خبر شهادت آقاي اشرفي اصفهاني را چگونه شنيديد؟
شهادت ايشان چه تأثيري برمردم ومنطقه کرمانشاه گذاشت؟
خاطره اي از آن روزها نداريد؟
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 44
/ج