آسيب شناسي تربيت ديني جوانان(3)
نويسنده: دكتر محمد گلزاري
شناختن تمايلات طبيعي و تمنيات فطري جوانان و ارضاي صحيح و معتدل هر يك از آن تمايلات، اساسي ترين پايه تربيت نسل جوان است. مربي لايق كسي است كه ابتدا، ساختمان طبيعي جوانان را مورد مطالعه دقيق قرار دهد و با بررسي كامل و همه جانبه، تمام خواهش هاي درون آنان را بشناسد و سپس هركدام را در جاي خود و با اندازه گيري صحيح و عاقلانه ارضاء نمايد. چنين تربيتي هم آهنگ با نظام حكيمانه خلقت و بر وفق قانون آفرينش است. چنين تربيتي بهترين و پايدارترين تربيت ها است و مي تواند جوانان را به شايستگي بسازد و موجبات خوش بختي و سعادت آنان را فراهم سازد.(1(
در آيين مقدس اسلام، برنامه تربيت نسل جوان، براساس احياي تمام تمايلات فطري، و هدايت همه خواهش هاي طبيعي استوار است.
به عقيده روان شناسان، دوران جواني و بلوغ، دوره بروز احساسات مذهبي و شكفته شدن تمايلات ايماني و اخلاقي است.
جوانان از هر ملت و نژادي، به طور فطري، خواهان معرفت الهي و سجاياي اخلاقي اند. اين خواهش عميق طبيعي باعث شده است كه دانشمندان روان شناس، دوران بلوغ و جواني را سنين ماوراي طبيعي بنامند و در مباحث «روان شناسي جوان» مستقلا درباره آن گفت وگو كنند. حتي كودكاني كه در خانواده هاي دور از مذهب و ايمان پرورش يافته اند، در دوران بلوغ علاقه بيش تري از خود نسبت به مسائل مذهبي نشان مي دهند؛ اما متأسفانه از آن جا كه بشر به مصداق كلام گهربار اميرمؤمنان علي (عليه السلام): لا تري الجاهل الا مفرطاً أو مفرطاً، هميشه در برداشت ها و استنباط ها و در نتيجه در عمل كردها گرفتار افراط ها و تفريط ها يا تندوري ها و كندروي ها است، در اين وادي نيز بسياري به خطا رفته اند.
دسته اي جوانان را يكسره قشري جاهل، ناشي، نافهم، بي تجربه و اصولا غيرقابل اعتماد مي دانند، اين عده جوانان را براي هيچ امري از امور فردي و اجتماعي لايق و طرف مشاوره و... نمي دانند. به اعتقاد آن ها، جوان بايد هم چون موجودي صم و بكم و چشم و گوش بسته به بزرگ ترها توجه كرده و مقلد بي چون و چراي آن ها باشد، و از طرف ديگر، گروهي نيز آن قدر دم از جوان و جواني مي زنند و آن قدر تعابير عجيب و غريبي درباره آنان به كار مي برند كه گاه امر بر خود جوانان نيز مشوه و مشكوك مي شود.
اين جاست كه جوان در وادي حيراني و سرگرداني، دچار اوهام، تخيلات و در نهايت بي هويتي و سرخوردگي و دل زدگي نسبت به تمام امور حتي خود مي شود و هميشه از خود مي پرسد كه آيا به واقع من كيستم؟ در كجاي دايره هستي واقع شده ام؟ چه ارزشي دارم؟ چه آينده اي در انتظار من است؟ آيا كسي هست كه مرا درك كند؟ اگر موفق نشوم چه؟ اگر شكست بخورم چه خواهد شد؟ فرياد جوان مسلمان در اين هياهوي قرن اين است كه: هان! اي رهبران! اي متوليان امر دين! اي دل سوختگان، اي بزرگان و اساتيد حوزه و دانشگاه! اي كساني كه داغ دين بر سينه داريد! مرا دريابيد! مرا، دينم را، انديشه ام را، تفكراتم را، گذشته ام را، آينده ام را، فرهنگم راه، ارزش هايم را، ميراث پربهاي اسلامي و ملي ام را و بالاخره من و تمام تعلقات پرارزشم را دريابيد.
مگر نمي بينيد كه چگونه عده اي تمام آن را به حراج ابتذال فرهنگي گذاشته و حاضرند آن را به ثمن بخس معامله كنند؟ مگر نمي بينيد كه چگونه دشمن براي همه اين ارزش ها، دندان طمع تيز كرده است؟
مگر نه اين است كه ما جوانان مسلمان ايراني، افتخارآفرينان روزهاي پرشكوه انقلاب 57 و هشت سال دفاع مقدس در دهه 60 بوده ايم؟ كام تشنه جوان، منتظر سيراب شدن توسط يك جواب قانع كننده مطابق با فطريات و طبيعيات اوست. پاسخي از سر صدق و صفا.
جوان در اين وادي، هميشه به سراغ كسي مي گردد كه خارج از هياهوي شعاري و بدون آن كه بخواهد از او كالايي بسازد و براي مواقعي خاص استفاده ببرد، بدون آن كه در پس پرده شعار حمايت از جوان و جوانان بر موج اين شعارها سوار و به اهداف شوم خود برسد، به واقع، او و تمايلات فطري او و دردهاي نهفته در درون او و سؤالات پاسخ نگفته او و هزاران خواسته به حق و مشروع او را درك كند و او را بيابد تا مرهمي هرچند مختصر بر دردهاي كهنه اش بگذارد. و چه خوش گفت آن پير جوان دل و آن ره رو راه علي و آن اميد دل تمام جوانان مسلمان ايران زمين كه: بي توجهي به دغدغه هاي واقعي جوانان و استفاده از آنان به عنوان كالايي كه تنها در مواقع خاص نظير انتخابات مورد استفاده دارد، امري كاملا غلط و بي انصافي به جوانان است.(2)
او جوانان ايراني مسلمان را، رادمرداني مي داند كه توانستند در دهه 50، سرنوشت يك ملت را تغيير داده و در آن هياهوي فساد و فحشاي حاكم بر جامعه آن روز ايران، معجزه انقلاب اسلامي را بيافرينند، و در دهه شصت، دشمن تا دندان مسلح و متكي به قدرت هاي بزرگ را با شجاعت و فداكاري به زانو درآورد و اكنون نيز نسل جوان ايران مي تواند در دهه 80 و 90 كارهاي بسيار بزرگي انجام دهد و خود را به عنوان الگوي جوانان جهان و افكار عمومي ملت ها معرفي نمايد.
ارسال توسط کاربر محترم:hasantaleb
در آيين مقدس اسلام، برنامه تربيت نسل جوان، براساس احياي تمام تمايلات فطري، و هدايت همه خواهش هاي طبيعي استوار است.
به عقيده روان شناسان، دوران جواني و بلوغ، دوره بروز احساسات مذهبي و شكفته شدن تمايلات ايماني و اخلاقي است.
جوانان از هر ملت و نژادي، به طور فطري، خواهان معرفت الهي و سجاياي اخلاقي اند. اين خواهش عميق طبيعي باعث شده است كه دانشمندان روان شناس، دوران بلوغ و جواني را سنين ماوراي طبيعي بنامند و در مباحث «روان شناسي جوان» مستقلا درباره آن گفت وگو كنند. حتي كودكاني كه در خانواده هاي دور از مذهب و ايمان پرورش يافته اند، در دوران بلوغ علاقه بيش تري از خود نسبت به مسائل مذهبي نشان مي دهند؛ اما متأسفانه از آن جا كه بشر به مصداق كلام گهربار اميرمؤمنان علي (عليه السلام): لا تري الجاهل الا مفرطاً أو مفرطاً، هميشه در برداشت ها و استنباط ها و در نتيجه در عمل كردها گرفتار افراط ها و تفريط ها يا تندوري ها و كندروي ها است، در اين وادي نيز بسياري به خطا رفته اند.
دسته اي جوانان را يكسره قشري جاهل، ناشي، نافهم، بي تجربه و اصولا غيرقابل اعتماد مي دانند، اين عده جوانان را براي هيچ امري از امور فردي و اجتماعي لايق و طرف مشاوره و... نمي دانند. به اعتقاد آن ها، جوان بايد هم چون موجودي صم و بكم و چشم و گوش بسته به بزرگ ترها توجه كرده و مقلد بي چون و چراي آن ها باشد، و از طرف ديگر، گروهي نيز آن قدر دم از جوان و جواني مي زنند و آن قدر تعابير عجيب و غريبي درباره آنان به كار مي برند كه گاه امر بر خود جوانان نيز مشوه و مشكوك مي شود.
اين جاست كه جوان در وادي حيراني و سرگرداني، دچار اوهام، تخيلات و در نهايت بي هويتي و سرخوردگي و دل زدگي نسبت به تمام امور حتي خود مي شود و هميشه از خود مي پرسد كه آيا به واقع من كيستم؟ در كجاي دايره هستي واقع شده ام؟ چه ارزشي دارم؟ چه آينده اي در انتظار من است؟ آيا كسي هست كه مرا درك كند؟ اگر موفق نشوم چه؟ اگر شكست بخورم چه خواهد شد؟ فرياد جوان مسلمان در اين هياهوي قرن اين است كه: هان! اي رهبران! اي متوليان امر دين! اي دل سوختگان، اي بزرگان و اساتيد حوزه و دانشگاه! اي كساني كه داغ دين بر سينه داريد! مرا دريابيد! مرا، دينم را، انديشه ام را، تفكراتم را، گذشته ام را، آينده ام را، فرهنگم راه، ارزش هايم را، ميراث پربهاي اسلامي و ملي ام را و بالاخره من و تمام تعلقات پرارزشم را دريابيد.
مگر نمي بينيد كه چگونه عده اي تمام آن را به حراج ابتذال فرهنگي گذاشته و حاضرند آن را به ثمن بخس معامله كنند؟ مگر نمي بينيد كه چگونه دشمن براي همه اين ارزش ها، دندان طمع تيز كرده است؟
مگر نه اين است كه ما جوانان مسلمان ايراني، افتخارآفرينان روزهاي پرشكوه انقلاب 57 و هشت سال دفاع مقدس در دهه 60 بوده ايم؟ كام تشنه جوان، منتظر سيراب شدن توسط يك جواب قانع كننده مطابق با فطريات و طبيعيات اوست. پاسخي از سر صدق و صفا.
جوان در اين وادي، هميشه به سراغ كسي مي گردد كه خارج از هياهوي شعاري و بدون آن كه بخواهد از او كالايي بسازد و براي مواقعي خاص استفاده ببرد، بدون آن كه در پس پرده شعار حمايت از جوان و جوانان بر موج اين شعارها سوار و به اهداف شوم خود برسد، به واقع، او و تمايلات فطري او و دردهاي نهفته در درون او و سؤالات پاسخ نگفته او و هزاران خواسته به حق و مشروع او را درك كند و او را بيابد تا مرهمي هرچند مختصر بر دردهاي كهنه اش بگذارد. و چه خوش گفت آن پير جوان دل و آن ره رو راه علي و آن اميد دل تمام جوانان مسلمان ايران زمين كه: بي توجهي به دغدغه هاي واقعي جوانان و استفاده از آنان به عنوان كالايي كه تنها در مواقع خاص نظير انتخابات مورد استفاده دارد، امري كاملا غلط و بي انصافي به جوانان است.(2)
او جوانان ايراني مسلمان را، رادمرداني مي داند كه توانستند در دهه 50، سرنوشت يك ملت را تغيير داده و در آن هياهوي فساد و فحشاي حاكم بر جامعه آن روز ايران، معجزه انقلاب اسلامي را بيافرينند، و در دهه شصت، دشمن تا دندان مسلح و متكي به قدرت هاي بزرگ را با شجاعت و فداكاري به زانو درآورد و اكنون نيز نسل جوان ايران مي تواند در دهه 80 و 90 كارهاي بسيار بزرگي انجام دهد و خود را به عنوان الگوي جوانان جهان و افكار عمومي ملت ها معرفي نمايد.
پي نوشت ها:
1- گفتار فلسفي، ص.333
2- گوشه اي از بيانات بسيار مهم مقام معظم رهبري- حضرت آيت الله خامنه اي در جمع جوانان گيلان
ارسال توسط کاربر محترم:hasantaleb