2 ميليون سال پيش؛ ترك موطن اوليه

هموارگاستر(1) در دوره اي پديدار شد كه سرد و خشك شدن آب و هواي جهان شدت يافته بود؛ و اين مطلب باعث شد كه بخش هاي هر چه بيشتري از جنگل هاي پر باران آفريقا از بين بروند و در نيمه شمالي آفريقا، بياباني لم يزل پديد آيد.
پنجشنبه، 22 ارديبهشت 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
2 ميليون سال پيش؛ ترك موطن اوليه

2 ميليون سال پيش؛ ترك موطن اوليه
2 ميليون سال پيش؛ ترك موطن اوليه


 





 
هموارگاستر(1) در دوره اي پديدار شد كه سرد و خشك شدن آب و هواي جهان شدت يافته بود؛ و اين مطلب باعث شد كه بخش هاي هر چه بيشتري از جنگل هاي پر باران آفريقا از بين بروند و در نيمه شمالي آفريقا، بياباني لم يزل پديد آيد.

داستان يك پسر
 

يكي از بهترين منابع اطلاعاتي موجود درباره هموارگاستر، اسكلتي است كه در سال 1984 توسط "آلن واكر"(2) و "كامويا كيميو"(3) در ناريوكوتومي(4) واقع در توركاناي غربي(5) در كنيا كشف شد.
مشخص شده است كه اين بقايا مربوط به پسر بچه اي است كه به هنگام مرگ 11 تا 13 سال داشته است. حدود 5/1 ميليون سال پيش، جسد اين پسر در باتلاقي كه در محل زندگي او قرار داشت فرو رفت و بدل به يك سنگواره شد. دندان هاي پسر مورد نظر در محل افتادگي دندان هاي شيري، علائمي از آبسه را نشان مي دهند و اين مطلب دلالت بر آن دارد كه وي احتمالا بر اثر عفونت خون (سپتي سمي) درگذشته است.
اين پسر بچه كه پسر نوريوكوتومي ناميده مي شود، در ميان چشمان خود يك برجستگي ضخيم استخواني داشت. او در زير بيني دراز و پهن خويش صاحب يك جفت دندان پيش آمده بود كه از دهان بزرگ و جلو رفته او بيرون مي زده اند.

اندام هاي كشيده
 

قد اين پسر 160 سانتي متر بود و اگر به سن بلوغ مي رسيد. اين ميزان به 185 سانتي متر نيز افزايش مي يافت.
پسر ناريوكوتومي مشخصا موجودي چهار شانه و رشيد بوده است، و شكل بدن او به نحوي كامل با يك زندگي فعال در زير تابش آفتاب سازگاري داشت. جمعيت هاي انساني اي كه امروزه در علفزارهاي استوايي به سر مي برند، نظير ماسايي هاي(6) كنيا، نيز از چنين قد و قواره اي بلند و كشيده اي برخوردارند.
اين شكل بدني، سطح وسيعي را پديد مي آورد كه بدن مي تواند از طريق آن خود را به نحو آسان تري خنك كند. به اين ترتيب، پسر ناريوكوتومي در زير آفتاب درخشان دچار گرماي بيش از حد نمي شد.

جاندار خُنَك
 

احتمالا اين موجود، نخستين انسان واره اي بوده است كه دماي بدن خود را به وسيله تعريق تنظيم مي كرده است. براي موجوداتي كه بايد در زيستگاه هاي خشك، در آفتاب ميانه روز فعاليت كنند، تعريق موثرترين سازوكار براي حفظ سلامت بدن و دماي مغز است.
بدن هموارگاستر احتمالا نرم و عمدتا عاري از مو بوده است؛ زيرا دفع گرما به وسيله تعريق، از طريق پوست برهنه بهتر انجام مي شود. تقريبا يقين داريم كه پوست اين انسان، تيره بوده است تا آن را از گزند پرتوهاي مضر خورشيد حفظ كند.

بيرون از خانه
 

زماني كه هموارگاستر در تقلا بود تا لاشه اي بيابد و با تغذيه كافي از گوشت آن، بدن و مغز در حال رشد خود را سير كند، پاي پياده مسافت هاي طولاني را مي پيمود و سفر مي كرد. ارگاستر براي افزايش كارايي عضلات دخيل در راه رفتن مستقيم، بر اثر تكامل مجهز به لگن خاصره باريك تري شد. با اين حال، سرين كشيده بي هزينه نبود.
در وهله نخست، باريك شدن خاصره باعث شد كه بخش تحتاني قفسه سينه باريك تر شود. سپس، براي آن كه حجم ريه ها كاهش پيدا نكند، بخش فوقاني قفسه سينه ارگاستر توسعه يافت و سينه او شكل استوانه اي سينه يك انسان را پيدا كرد. مهم تر اين كه باريك تر شدن لگن خاصره، باعث تنگ تر شدن مجراي تولد در انسان هاي مونث شد. اين دگرگوني كالبدي منفرد، ظاهرا اثرات ژرفي بر روابط انساني بر جاي گذاشت.

دلايلي براي وفاداري
 

تنگي استخوان لگن مي توانست در هنگام تولد نوزادان مشكلاتي ايجاد كند. همگام با افزايش ابعاد مغز، مادران مجبور بودند نوزاداني كه مغزشان پيوسته بزرگ تر مي شد را از طريق لگن خاصره كه قبلا تنگ شده بود، به دنيا بياورند. راه حل اين مشكل ، در قالب نوعي معامله پديد آمد. در حالي كه شمپانزه ها با مغزهايي كه تقريبا به رشد كامل رسيده اند ولادت مي يابند، نوزادان انسان مغزهايي نسبتا نارس دارند. اين مطلب، باعث مي شود نوزاد انسان طي نخستين سال زندگي خود كه مغز، در حال پديد آوردن ارتباطات حياتي نروني (عصبي) است، آسيب پذير و بي دفاع باشد.
در نتيجه، لازم است كه انسان مادر براي تامين نيازمندي هاي فرزند خود، از تغذيه اي كافي و مناسب برخوردار شود. اين الزام باعث مي شود كه زنان هر چه بيشتر به حمايت مردان خود و ديگر اعضاي گروه اجتماعي اي كه بدان تعلق دارند، وابسته شوند. بسياري از متخصصان، اين دگرگوني و تحول را به عنوان آغاز پيدايش "خانواده هسته اي" تلقي مي كنند.

ارزش هاي نوين
 

اندك بودن عوامل متمايز كننده دو جنس در ميان هموارگاستر ها، مي تواند منعكس كننده يك الگوي انساني بارز در زمينه شراكت و همكاري ميان زنان و مردان باشد.
احتمالا اين انسان ها با استفاده از ايما و اشاره، همراه با مجموعه اي از اصوات محدود، با يكديگر ارتباط برقرار مي كرده اند. ظاهرا مجراي مياني ستون مهره ها در پسر ناريوكوتومي آن قدر رشد نكرده بود كه او را قادر به اعمال كنترل تنفسي لازم براي بيان الفاظ پيچيده كند.
دندان هاي آسياي كوچك پسر ناريوكوتومي نشان مي دهد كه ار گاسترها براي فرآوري غذا بيشتر به ابزارهاي سنگي متكي بوده اند. نقطه آغاز اين كاربرد، "ابزارهاي سنگي اولدووايي" است. اينها ابزارهاي بدوي بودند كه تنها اندكي از سنگ هاي شكسته با لبه هاي تيز پيشرفته ترند. ولي حدود 6/1 ميليون سال پيش، ارگاسترها نوعي تبر دستي متقارن قلبي شكل ساختند كه تحت عنوان "دو وجهي آچيولين"(7) شناخته مي شوند. اين وسيله باعث شد كه انسان وارگاه تسلط بيشتري بر كار قصابي پيدا كنند.

بيرون از آفريقا
 

هوموارگاستر در حدود 1/9 ميليون سال پيش پاي به عرصه گيتي نهاد و اندك زماني بعد از آن، آدميان براي نخستين بار شروع به ترك آفريقا و مهاجرت به قاره هاي ديگر كردند.
انسان هاي اوليه در حدود 1/8 ميليون سال پيش خود را به دمانيسي(8) در گرجستان رساندند. در اينجا، آنان با علفزارهاي فصلي سردسيري مواجه شدند كه در آنها جانوران آفريقايي نظير شتر مرغ و زرافه در كنار گونه هاي اوراسيايي همانند گرگ و ببر دندان خنجري يا مگانتريون(9) زندگي مي كردند. آدميان به سرعت به سمت شرق پراكنده شدند و به جزيره جاوه در اندونزي رسيدند.
انسان وارگاني كه در اين زمان در مناطق حاره آسيا سكنا گزيدند، به گونه هموار كتوس يا انسان راست قامت تعلق داشتند. اين انسان هاي اوليه آموختند كه چگونه در جنگل هاي بامبو يا خيزران كه اين بخش از آسيا را پوشانده بود، به حيات خود ادامه دهند. كم بودن ابزارهاي سنگي يافت شده در مناطق زندگي انسان وارگان جنوب شرقي آسيا، مويد اين مطلب است كه احتمالا اركتوس ها نوعي فناوري مبتني بر چوب خيزران را پديد آورده بودند. خيزران ماده اي مقاوم و قابل كاربرد در امور مختلف است.

ابزارهاي خيزراني
 

پرفسور "راسل سيوكون"(10) از دانشگاه آيووا مي گويد: "احتمالا آنان از بامبو براي ساختن نيزه هاي شكار و ابزارهايي بلند براي فرو انداختن جانوران از درختان مرتفع استفاده مي كرده اند."
در اين جنگل هاي خيزران به جز انسان راست قامت، خوك ها، نوعي از فيل به نام استگودون(11) و بزرگ ترين موجود نخستي شناخته شده يعني ژيگانتوپيته كوس(12) كه نوعي بوزينه گياه خوار غول پيكر بوده است زندگي مي كردند. حتي ممكن است كه انسان هاي اوليه آسيايي اين ژيگانتوپيته كوس را شكار مي كرده اند. سيوكون مي گويد: "احتمالا انان بوزينه هاي بالغ بزرگ را شكار نمي كردند، بلكه جوان ترها را هدف قرار مي دادند. اگر به انسان هايي كه امروزه در جنگل ها به سر مي برند توجه كنيم، در مي يابيم كه آنها هم اين بوزينگاه را مي‌خورند."

ورود اوليه
 

درباره ورود هموار كتوس به نواحي حاره اي آسيا بحث هاي شديدي جريان دارد. گر چه مشخص است كه اركتوس ها در حدود 1/8 ميليون سال پيش در سراسر اين ناحيه جايگير شده بودند، ولي از برخي مناطق چنين پيداست كه ورود آنان بدان ها در ازمنه اي باز هم كهن تر اتفاق افتاده است. استخوان آرواره و ابزارهاي سنگي اي كه در حفاري هاي غار لانگاپو(13) در چين به دست آمده اند، ممكن است حدود 1/9 ميليون سال قدمت داشته باشند.
تاريخ هاي مشابهي نيز براي مناطق كشف بقاياي انسان وارگان در موجوكرتو(14) و سانجيران(15) در جاوه به دست آمده است. اين عشق نوظهور به سفر، احتمالا حاصل اتكاي رو به تزايد به گوشت به عنوان غذا بوده است. گوشت خواران نسبت به گياه خواران هم اندازه خود، عموما نياز به حوزه هاي زيستي گسترده تري دارند؛ زيرا ميزان كلي كالري قابل حصول به ازاي هر واحد از سطح زمين، براي آنان كمتر است.
***********

پي‌نوشت‌ها:
 

1- Homo ergaster/ 2- Alan Walker/ 3- kamoya Kimeu/ 4- Nariokotome/ 5- Turkana/ 6- Masai/ 7- Acheulean/ 8- Dmanisi/ 9- Megantereon/ 10- Russell Ciochon/ 11- Stegodon/ 12- Gigantopithecus/ 13- Longuppo/ 14- Mojokerto/ 15- Sangiran
 

منبع: نشريه دانشمند- ش563




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط