![يك ميليون سال پيش؛ نخستين اروپائيان يك ميليون سال پيش؛ نخستين اروپائيان](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/84c58ecb-6adf-41fb-8f1d-611315cacad7.jpg)
يك ميليون سال پيش؛ نخستين اروپائيان
تا زمان كشف سامانه غارهاي آهكي آتاپوئركا(2) در شمال اسپانيا، اطلاعات دانشمندان همواره محدود به مقادير اندكي از سنگواره هاي يافت شده انسان وارگان بود.
ولي آن چه كه در آتاپوئركا كشف شد، در مقايسه با شواهد ناقص ديگري كه در بقيه مناطق به دست آمده است، گنجينه اي تمام عيار محسوب مي شود.
پرفسور "خوزه برمودز دي كاسترو"(4)، از موزه ملي علوم طبيعي مادريد و مدير همكار در گروه پژوهشي آتاپوئركا، مي گويد: "آتاپوئركا جاي خوبي براي زندگي بود- در ارتفاع قرار داشت و رودخانهاي از نزديكي آن مي گذشت. بنابر اين محل مناسبي براي شكارچيان محسوب مي شد و به علاوه، آنها مي توانستند در پناه غارها، خود را در امان نگه دارند.
نمونه يافت شده، ويژگي هاي مشترك بسياري با هموارگاستر دارد؛ ولي پرفسور "خوان لوئيس آرسوآگا"(6)، از دانشگاه "كامپلوتنس"(7) مادريد و مدير همكار در تحقيقات آتاپوئركا، وجوه تمايز نمونه نويافته را براي نسبت دادن آن به گونه اي جديد، كافي تشخيص داده است.
او اين گونه را "هموانته سسور"(8) ناميده است.
البته همه "انسان ديرينه شناسان" با اين طبقه بندي موافق نيستند، زيرا بر مبناي نمونه اي نابالغ انجام گرفته است؛ در حالي كه ويژگي هاي كليدي يك گونه، اغلب در سنين پس از بلوغ نمود مي يابند.
پرفسور "اودالد كاربونل"(9) از دانشگاه "روويرا اي ويرجيلي"(10) در تاراگوناي(11) اسپانيا مي گويد: بررسي هاي اخير روي بقاياي به دست آمده از ترينچرا دولينا، نشان مي دهند كه همو انته سسور نمي توانسته است نياي هايدلبر گنسيس باشد."
به گفته او، انته سسورها احتمالا در حدود 600 هزار سال پيش منقرض شده اند.
9 سال قبل از آن در سال 1993، باستان شناسان استخوان قلم پاي (درشت ني) انسان مذكر تنومندي را از زير خاك هاي منطقه باكس گروو بيرون اورده بودند. طول اين استخوان 35 سانتي متر بود و بر روي آن علائم ژرفي از جاي عضلات وجود داشت. با تكيه بر اين شواهد، مشخص بود كه صاحب استخوان مذكور قدي حدود 180 سانتي متر و وزني معادل 88 كيلوگرم داشته است.
اين موجود، به گونه هموهايدلبر گنسيس تعلق داشته است. جمجمه هاي به دست آمده از ساير نقاط اروپا و آفريقا نشان مي دهند كه هايدلبر گنسيس ها مغزي بزرگ داشتند و هم اكنون گونه آنان را به عنوان حلقه تكاملي رابط ميان ارگاستر و انسان نوين در نظر مي گيرند.
امروزه باكس گروو معدن شن و ماسه است، ولي نيم ميليون سال پيش در آنجا ساحل با صخره هاي آهكي و يك گمرداب كشندي"(13) وجود داشت. مرداب جزر و مدي باكس گروو پشت صخره اي دماغه اي قرار مي گرفت. در اين منطقه، همراه با يك گروه از انسان هاي نخستين مبتكر، جانوراني نظير اسب ها، مگالوسروس ها(14) يا گوزن هاي غول پيكر، كرگدن ها، موش هاي چمنزار(15) و گرگ ها نيز حضور داشتند.
نكته روشنگر آن كه خطوط بريدگي، در زير اثر دندان هاي جانوران گوشت خوار قرار گرفته اند؛ و اين نشان مي دهد كه آدميان زودتر از حيوانات مردار خوار به شكار رسيده اند. از نظر "ماركس رابرتز"، باستان شناس و رهبر حفاري هاي باكس گروو، اين مطلب نشان مي دهد كه انسان هاي بكس گروو شكارچي بوده اند نه مردار خوار.
رابرتز مي گويد: "هر يك از اين لاشه ها چيزي در حدود 700-600 كيلوگرم وزن داشته اند و دهان صيادان ديگر را آب مي انداختند. با اين حال، تك تك آنها به صورت ماهرانه اي سلاخي شده اند.
گوشت هاي راسته را از ستون فقرات جدا كرده اند و استخوان ها را خرد كرده اند تا مغز استخوان ها را بيرون بياورند. كاري از اين دست، تنها از عهده شكارچياني بر مي آيد كه فرمانبرداري كاملي از رئيس خود دارند."
گمبل به زوبين هاي چوبي حفظ شده در يكي از باتلاق هاي منطقه شونينگن(18) آلمان اشاره مي كند گفته مي شود كه اين زوبين ها مربوط به شكار اسب بوده اند. ابزارهاي مذكور كه حدود 400 هزار سال قدمت دارند، نخستين مدارك متقن درباره شكارگري آدمي محسوب مي شوند. انتهاي اين زوبين ها را سنگين تر ساخته اند تا بتوان آنها را همانند نيزه پرتاب كرد.
گمبل مي گويد: "من اصولا در اين باره كه از زوبي هاي شونينگن استفاده شده باشد، ترديد دارم. گر چه در آن روزگار شونينگن اسب هم داشته است، ولي چرا نوك نيزه ها آسيبي نديده اند؟ اگر قرار بوده است كه آنها بدن اسب را بشكافند، پس چرا دچار شكستگي نشده اند؟"
احتمالا ابزار و ادوات شكار براي انسان هايدلبرگ نقش مهمي در تظاهرات اجتماعي داشته و شايد اين نقش تا آستانه مراسم آئيني پيش رفته باشد ولي ما هنوز نتوانسته ايم آن را به خوبي درك كنيم.
گمبل مي گويد: "شايد آنان اشيا را براي اين مي ساخته اند كه نشان دهند كه هستند و چه چيزي برايشان مهم است. شايد آنها فقط هفته اي يك بار اقدام به كشتار مي كردند."
برمودر دي كاسترو مي گويد: "احتمالا فاجعه اي روي داده است كه شايد عامل آن نوعي بيماري همه گير يا امراض ديگر بوده باشد. بسياري ازاستخوان ها علائمي از شرايط نامطلوب بهداشتي نظير سوئ تغذيه، عفونت و انواع حالت هاي غير طبيعي رشد و نمو را نشان مي دهند "
با اين حال كاربونل توضيحي ارائه داده است كه به عقيده خودش، وجود نوجوانان متعدد در ميان اجساد اين گودال را توجيه مي كند.
او مي گويد: "به عقيده من، مرگ و مير زياد نوجوانان در جمعيت هاي اواسط و اواخر دوره پليستوسن، امري عادي بوده است. افراد مونث 16 تا 18 ساله احتمالا بر اثر زايمان هاي مرگبار از پاي در مي آمدند، و افراد مذكور 9 تا 12 ساله هم در مرحله اي قرار مي گرفتند كه پوشش حمايتي خانواده را از دست داده و در عين حال در برابر كنش هاي طبيعت همچنان شكننده و آسيب پذير بودند. بنابر اين، احتمال زيادي بود كه آنان توسط جانوران درنده كشته شوند.
در مقابل، پروفسور "پيتر اندرور"(19) از موزه تاريخ طبيعي لندن فكر مي كند كه شايد اجساد اين افراد بر اثر جاري شدن گل و لاي، داخل حفره مورد نظر انباشته شده اند.
برمودزدي كاسترو مي گويد: "متقاعد كردن همكاران در اين باره كه اينها مداركي دال بر انجام مراسم آييني در انسان هاي اوليه اند، كار بسيار دشواري است."
اين روزنه هاي باريكي كه به سوي ذهن و زندگي روزمره انسان ها هايدلبرگ گشوده مي شوند، در عين مجذوب كنندگي، حس ياس را نيز بر مي انگيزند. با اين حال، ترديدي نيست كه اين انسان اوليه در شرف دستيابي به ذهني پيچيده بود و زماني براي پسگرد وجود نداشت.
************
ولي آن چه كه در آتاپوئركا كشف شد، در مقايسه با شواهد ناقص ديگري كه در بقيه مناطق به دست آمده است، گنجينه اي تمام عيار محسوب مي شود.
چاله پر استخوان
پرفسور "خوزه برمودز دي كاسترو"(4)، از موزه ملي علوم طبيعي مادريد و مدير همكار در گروه پژوهشي آتاپوئركا، مي گويد: "آتاپوئركا جاي خوبي براي زندگي بود- در ارتفاع قرار داشت و رودخانهاي از نزديكي آن مي گذشت. بنابر اين محل مناسبي براي شكارچيان محسوب مي شد و به علاوه، آنها مي توانستند در پناه غارها، خود را در امان نگه دارند.
كهن ترين اروپائيان
نمونه يافت شده، ويژگي هاي مشترك بسياري با هموارگاستر دارد؛ ولي پرفسور "خوان لوئيس آرسوآگا"(6)، از دانشگاه "كامپلوتنس"(7) مادريد و مدير همكار در تحقيقات آتاپوئركا، وجوه تمايز نمونه نويافته را براي نسبت دادن آن به گونه اي جديد، كافي تشخيص داده است.
او اين گونه را "هموانته سسور"(8) ناميده است.
البته همه "انسان ديرينه شناسان" با اين طبقه بندي موافق نيستند، زيرا بر مبناي نمونه اي نابالغ انجام گرفته است؛ در حالي كه ويژگي هاي كليدي يك گونه، اغلب در سنين پس از بلوغ نمود مي يابند.
پرفسور "اودالد كاربونل"(9) از دانشگاه "روويرا اي ويرجيلي"(10) در تاراگوناي(11) اسپانيا مي گويد: بررسي هاي اخير روي بقاياي به دست آمده از ترينچرا دولينا، نشان مي دهند كه همو انته سسور نمي توانسته است نياي هايدلبر گنسيس باشد."
به گفته او، انته سسورها احتمالا در حدود 600 هزار سال پيش منقرض شده اند.
نخستين ساكنان بريتانيا چه كساني هستند؟
9 سال قبل از آن در سال 1993، باستان شناسان استخوان قلم پاي (درشت ني) انسان مذكر تنومندي را از زير خاك هاي منطقه باكس گروو بيرون اورده بودند. طول اين استخوان 35 سانتي متر بود و بر روي آن علائم ژرفي از جاي عضلات وجود داشت. با تكيه بر اين شواهد، مشخص بود كه صاحب استخوان مذكور قدي حدود 180 سانتي متر و وزني معادل 88 كيلوگرم داشته است.
اين موجود، به گونه هموهايدلبر گنسيس تعلق داشته است. جمجمه هاي به دست آمده از ساير نقاط اروپا و آفريقا نشان مي دهند كه هايدلبر گنسيس ها مغزي بزرگ داشتند و هم اكنون گونه آنان را به عنوان حلقه تكاملي رابط ميان ارگاستر و انسان نوين در نظر مي گيرند.
امروزه باكس گروو معدن شن و ماسه است، ولي نيم ميليون سال پيش در آنجا ساحل با صخره هاي آهكي و يك گمرداب كشندي"(13) وجود داشت. مرداب جزر و مدي باكس گروو پشت صخره اي دماغه اي قرار مي گرفت. در اين منطقه، همراه با يك گروه از انسان هاي نخستين مبتكر، جانوراني نظير اسب ها، مگالوسروس ها(14) يا گوزن هاي غول پيكر، كرگدن ها، موش هاي چمنزار(15) و گرگ ها نيز حضور داشتند.
تبرها و نيزه ها
نكته روشنگر آن كه خطوط بريدگي، در زير اثر دندان هاي جانوران گوشت خوار قرار گرفته اند؛ و اين نشان مي دهد كه آدميان زودتر از حيوانات مردار خوار به شكار رسيده اند. از نظر "ماركس رابرتز"، باستان شناس و رهبر حفاري هاي باكس گروو، اين مطلب نشان مي دهد كه انسان هاي بكس گروو شكارچي بوده اند نه مردار خوار.
رابرتز مي گويد: "هر يك از اين لاشه ها چيزي در حدود 700-600 كيلوگرم وزن داشته اند و دهان صيادان ديگر را آب مي انداختند. با اين حال، تك تك آنها به صورت ماهرانه اي سلاخي شده اند.
گوشت هاي راسته را از ستون فقرات جدا كرده اند و استخوان ها را خرد كرده اند تا مغز استخوان ها را بيرون بياورند. كاري از اين دست، تنها از عهده شكارچياني بر مي آيد كه فرمانبرداري كاملي از رئيس خود دارند."
شواهدي از مراسم آئيني
گمبل به زوبين هاي چوبي حفظ شده در يكي از باتلاق هاي منطقه شونينگن(18) آلمان اشاره مي كند گفته مي شود كه اين زوبين ها مربوط به شكار اسب بوده اند. ابزارهاي مذكور كه حدود 400 هزار سال قدمت دارند، نخستين مدارك متقن درباره شكارگري آدمي محسوب مي شوند. انتهاي اين زوبين ها را سنگين تر ساخته اند تا بتوان آنها را همانند نيزه پرتاب كرد.
گمبل مي گويد: "من اصولا در اين باره كه از زوبي هاي شونينگن استفاده شده باشد، ترديد دارم. گر چه در آن روزگار شونينگن اسب هم داشته است، ولي چرا نوك نيزه ها آسيبي نديده اند؟ اگر قرار بوده است كه آنها بدن اسب را بشكافند، پس چرا دچار شكستگي نشده اند؟"
احتمالا ابزار و ادوات شكار براي انسان هايدلبرگ نقش مهمي در تظاهرات اجتماعي داشته و شايد اين نقش تا آستانه مراسم آئيني پيش رفته باشد ولي ما هنوز نتوانسته ايم آن را به خوبي درك كنيم.
گمبل مي گويد: "شايد آنان اشيا را براي اين مي ساخته اند كه نشان دهند كه هستند و چه چيزي برايشان مهم است. شايد آنها فقط هفته اي يك بار اقدام به كشتار مي كردند."
مرگ هاي اوليه
برمودر دي كاسترو مي گويد: "احتمالا فاجعه اي روي داده است كه شايد عامل آن نوعي بيماري همه گير يا امراض ديگر بوده باشد. بسياري ازاستخوان ها علائمي از شرايط نامطلوب بهداشتي نظير سوئ تغذيه، عفونت و انواع حالت هاي غير طبيعي رشد و نمو را نشان مي دهند "
با اين حال كاربونل توضيحي ارائه داده است كه به عقيده خودش، وجود نوجوانان متعدد در ميان اجساد اين گودال را توجيه مي كند.
او مي گويد: "به عقيده من، مرگ و مير زياد نوجوانان در جمعيت هاي اواسط و اواخر دوره پليستوسن، امري عادي بوده است. افراد مونث 16 تا 18 ساله احتمالا بر اثر زايمان هاي مرگبار از پاي در مي آمدند، و افراد مذكور 9 تا 12 ساله هم در مرحله اي قرار مي گرفتند كه پوشش حمايتي خانواده را از دست داده و در عين حال در برابر كنش هاي طبيعت همچنان شكننده و آسيب پذير بودند. بنابر اين، احتمال زيادي بود كه آنان توسط جانوران درنده كشته شوند.
در مقابل، پروفسور "پيتر اندرور"(19) از موزه تاريخ طبيعي لندن فكر مي كند كه شايد اجساد اين افراد بر اثر جاري شدن گل و لاي، داخل حفره مورد نظر انباشته شده اند.
ذهن اسرار آميز
برمودزدي كاسترو مي گويد: "متقاعد كردن همكاران در اين باره كه اينها مداركي دال بر انجام مراسم آييني در انسان هاي اوليه اند، كار بسيار دشواري است."
اين روزنه هاي باريكي كه به سوي ذهن و زندگي روزمره انسان ها هايدلبرگ گشوده مي شوند، در عين مجذوب كنندگي، حس ياس را نيز بر مي انگيزند. با اين حال، ترديدي نيست كه اين انسان اوليه در شرف دستيابي به ذهني پيچيده بود و زماني براي پسگرد وجود نداشت.
************
پينوشتها:
2- Atapuerca/ 3- Lasima de los huesos/ 4- Jos e Bermudez de castro/ 5- Trinchera Dolina/ 6- Juan Luis Arsuaga/ 7- Complutense/ 8- Homo antecessor/ 9- Eudald Carbonell/ 10- Rovira I viegili/ 11- Tarragona/ 12- Box grove/ 13- Tidal lagoon/ 14- megaloceros/ 15- vole/ 16- Clive Gamble/ 17- Southampton/ 18- Schoningen/ 19- Peter Andrews/ 20- Chris stringer
/ج