عام و خاص و مطلق و مقيد(5)

عام و خاص و مطلق و مقيد(5) نویسنده : موسوي بجنوردي مبحث دوم: مطلق و مقيد مقدمه مطابق تعريف علماء اصول ، مطلق عبارت از معنائي شايع است . در جنس خود . شيوع مذكور بمعني شمول براي هر چيزي است كه مطلق صلاحيت اشتمال و انطباق بر آن را دارد . چه اين شيوع و شمول استغراقي باشد و يا بدلي و يا مجموعي ( نظير شيوع و شمولي كه در بحث عام وخاص گذشت ) . شيوع گاه استغراقي است ، يعني بر تمام افرادي دلالت دارد كه مطلق صالح است افرا د مذكور را بطور مستقل و بگونه اي تحت...
دوشنبه، 16 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عام و خاص و مطلق و مقيد(5)

عام و خاص و مطلق و مقيد(5)


 

نویسنده : موسوي بجنوردي




 

مبحث دوم: مطلق و مقيد
 

مقدمه
 

مطابق تعريف علماء اصول ، مطلق عبارت از معنائي شايع است . در جنس خود . شيوع مذكور بمعني شمول براي هر چيزي است كه مطلق صلاحيت اشتمال و انطباق بر آن را دارد . چه اين شيوع و شمول استغراقي باشد و يا بدلي و يا مجموعي ( نظير شيوع و شمولي كه در بحث عام وخاص گذشت ) . شيوع گاه استغراقي است ، يعني بر تمام افرادي دلالت دارد كه مطلق صالح است افرا د مذكور را بطور مستقل و بگونه اي تحت حكم خود در آورد كه هر فردي از افراد مورد نظر براي امتثال و عصيان ، موضوع مستقل باشند .
اطلاق بدلي نيز كه همان شيوع بدلي است عبارت از رفتن حكم بر روي طبيعت ميباشد . وقتي بخواهيم كه طبيعت موجود باشد صرف الوجود محقق طبيعت است، چون طبيعت به اولين وجود تحقق پيدا مي كند . يعني وجودش به فرد واحد و انعدامش به انعدام تمام افراد است . بنابراين وقتي طبيعت خواسته ميشود و تمامي افراد عرضي و طولي طبيعت مورد طلب واقع ميگردند اين اطلاق بدلي است چه صرف الوجود طببعت بر اولين وجود منطبق شود و يا بر وجوداتي كه متأخر از وجود اول است منطبق گردد و يا بر مسائل عرضي انطباق يابد . يعني ميتوان صرف الوجود را متخصص به يك خصوصيت يا متخصص به خصوصيت ديگر موجود ساخت . مثلا اگر طبيعت صلوة مامور بها باشد ، اين طبيعت يك سلسله افراد طوليه دارد و يك رشته افراد عرضيه و انسان در تطبيق صرف الوجود مخير است كه صرف الوجود صلوه را بر صلوه اول وقت تطبيق دهد ، يا به صلوه وسط وقت ، يا صلوه آخر وقت ، يا باصلاه متخصص به خصوصيت جماعت ، يا صلوه متخصص به خصوصيت فرادي و يا به خصوصيت اقامه در مسجد و غير اينها .
ممكن است اطلاق و شمول و شيوع مجموعي باشد . يعني مجموع من حالمث مجموع موضوع حكم قرار گيرد به نحوث كه اگر مجموع آورده نشود امتثال تحقق پيدا نمي كند . در اينجا نيز همان اشكالاتي كه در عموم عنوان ميشد ، مطرح ميشود . يعني ميگويند تعريفي كه براي مطلق ميشود نه جامع است نه مانع ، يعني نه جامع تمام افراد مطلق است و نه مانع از دخول اغيار . در اين زمينه گفتيم كه اشكال مذكور بر تعريف حقيقي وارد است ، اما اگر تعريف ، تعريف حقيقي نباشد و تعريف به اظهر الخواص باشد ميتوان پذيرفت كه اين تعريف نه جامع باشد و نه مانع .
مقيد نيز مقابل مطلق است ، يعني شيوع و سريان ( شيوع و سريان استغراقي و مجموعي و بدلي ) به يك صنف و فرد خاص و نيز به خصوصيت خاص مقيد ميشود .

مسائل
 

1. اطلاق و تقييد در معاني حرفيه راه ندارد
 

برهان اين معني از آن راه نيست كه معني حرفي جزئي است . در جاي خود ثابت شده است كه وضع و موضوع له و مستعمل فيه در باب حروف عام است و در عالم كليات بين معني حرفي و معني اسمي هيچگونه فرقي وجود ندارد ، يعني در هر دو آنها وضع و موضوع له عام است . پس انچه بعضي گفته اند كه وضع و موضوع له جزئي اند و چون جزئي اند اطلاق و تقييد درآنها راه ندارد درست نيست لكن ماهمانطور يكه درمعني حرفي گذشت قائليم به اينكه معناي حرفي در جوهر ذاتش غير مستقل و قائم به دو طرف است و بهيچوجه قابل تعقل مستقل نيست و حتي در ذهن بدون تعقل اطرافش قابل اين معني نيست . زيرا شأن هر وجود رابط چنين است ، يعني وجود رابط ، قائم به طرفين است . بنابراين در دو طرف قضيه بايد قابل تعقل باشد تابتوان رابط را تعقل نمود . نيز موجودات رابط ، از قبيل اعراض خارجي نيستند تا از لوازم وجود موضوع و در مقام ذات مستقل باشند . بلكه حقيقت معاني حرفيه صرف ربط و محض نسبت و ارتباط بين اطراف خويش است به حيثيتي كه اگر از اين جهت منسلخ گردد از زمرة معاني حرفيه خارج ميشود . د ر واقع قوام معاني حرفيه عبارت از صرف ربط و محض نسبت و ارتباط بين منتسبين است . زيرا نسبت بدون منتسبين ، محال و غير غير معقول است . يعني بايد منتسبين در خارج باشند تا نسبت بيايد .
بنا براين قابل تعقل نيستند و چون قابل تعقل نيستند پس قابل تقييدنمي باشند ، زيرا تقييد بايد تصور گردد . يعني اطراف مسئله و تمامي جزئيات بايد تصور شود و سپس تقييد بر مطلق وارد گردد. اما وقتيكه قابل تعقل نبوده و از قبيل معاني حرفيه باشند ، تقييد محال ميشود و اگر تقييد محال باشد به همان معني اطلاق نيز محال خواهد بود . چون اطلاق عبارت است از شيوع و سريان در موضوعي كه قابل تقييد باشد . وقتي تقييد محال باشد اطلاق هم محال است . بدين ترتيب معاني حرفيه استقلال ندارند و بنابراين مسند و مسند اليه واقع نمي شوند ، زيرا مسند و مسنداليه احتياج به لحاظ استقلالي دارند و وقتي قابليت لحاظ نداشته باشد غير مستقل هستند و استقلال در تعقل ندارند .

2. تقابل بين اطلاق و تقييد
 

اين تقابل ، تقابل عدم و ملكه است . زيرا تحقيق در مقام اين است كه اطلاق به مقدمات حكمت ثابت ميشود و مدلول لفظ و خود لفظ نيست تابالوضع باشد . بنابراين نياز به يك رشته مقدمات دارد كه بعداز تماميت آنها شيوع و سريان مي يابد.
با اين بيان اطلاق عبارت است از عدم تقييد طبيعت و عدم تقييد ماهيت به قيد وجودي و يا به قيد عدمي در موضوعي كه قابليت تقييد داشته باشد .
پس اگر قرار باشد كه طبيعت يا ماهيت قابليت تقييد نداشته باشند ، بهمان اصطلاحي كه در فلسفه گفته ميشود ، نمي توان مطلق داشت بنابراين چون وجود اطلاق نياز به مقدمات حكمت دارد و بايد در موضوع قابل اين تقييد وارد شود ، در نتيجه تقابل اين دو ( اطلاق و تقييد ) تقابل عدم و ملكه خواهد بود و نبايد تصور كرد كه اين تقابل سلب و ايجاب و يا تقابل تضاد است . چون وقتي اعتبار قابليت درتقييد را در موضوع قابل آورده و ذكر كرده ايم ، قهرا“ امر منحصر در تقابل عدم و ملكه ميشود نه سلب و ايجاب و نه تضاد . د ر واقع در اين قسم از تقابل ها قابليت محل شرط نيست ، حال آنكه در خصوص مطلق و مقيد اين قابليت محل شرط است .

3. اعتبارات ماهيت و طبيعت
 

دراين بحث بايد به چند امر پرداخت . الف . ماهيت بهشرط شئي ، ب . ماهيت به شرط لا ، ج . ماهيت لا بشرط قسمي ، د . ماهيت لابشرط مقسمي ، ه . ماهيت مهمله . پس از بحث درباره اين پنج اعتبار و تحديد حدود آنها بايد ديد كه موضوع له اسماء اجناس چيست و كداميك از اين اقسام مي باشد .
اعتبارات ماهيت و طبيعت گاه مطلق يا مخلوط و يا مجرد مي باشند .
معني مطلق آن است كه عدم تقييد به قيدي و تخصص به خصوصيتي ، مطلق است . معني مخلوط آن است كه تخصص به خصوصيت و تقييد به قيد مخلوط است و معني اينكه طبيعت مجرده است ، آن است كه از تمامي ملاحظات مفارقه و جميع خصوصيات يا هر امر عارض ديگري ، مجرداست.

الف . ماهيت به شرط شيئي
 

ماهيت به شرط شيئي عبارت است از ملاحظة طبيعت و ماهيت ، بشرط اتحاد و انضمام . مثلا درعتق رقبة مؤمنه ، عتق رقبة تنها خواستة مولا نيست ، بلكه رقبة مشروط و مقيد و منضم به ايمان يعني ماهيت به شرط شيئي ، مورد نظر است .

ب. ماهيت بشرط لا
 

ماهيت و طبيعت به شرط لا عبارت از ملاحظه طبيعت و ماهيت . بشرط عدم اقتران و يا شرط عدم اتحادش به آن شيئي است ، و اصطلاحا“ آن را به شرط لاء قسمي ميگويند . مثلا مسافر بايد در صلوه رباعيه تقصير كند و روزه هم نمي تواند بگيرد . اما در اينجا يك قيد عدمي وجوددارد و آن اين است كه مسافرت نبايد سفر حرام باشد .
حرام نبودن سفر و عدم عصيان در اين ماهيت اخذ شده است . يعني سفربشرط لا معصيت است .

ج. ماهيت لا بشرط قسمي
 

در ماهيت لا بشرط قسمي ، طبيعت را لابشرط از اتحاد و انضمام و عدم انضمام ملاحظه مي كنند . اكثر تكاليفي كه واجب است از اين گونه است . خطاب « يا ايها الذين …… » يك خطاب عمومي به تمام مكلفان است . مثلا در مورد بجا آوردن نماز .
در اينجا هيچگونه قيدي اخذ نشده است اعم از حر و عبد و مريض و يا سالم . يعني وجود و عدم اين خصوصيات و عوارض هيچيك اخذ نشده است و هر مكلفي بايد تكاليف مذكور را به انجام رساند . در لا بشرط قسمي اشاره اي ميكنيم به كلام شيخ الرئيس و خواجه نصيرالدين طوسي ( ره ) كه ميگويند لا بشرط قسمي همان كلي طبيعي است بنابراين موجود است در خارج . به اين بيان كه لحاظ ماهيت ممكن است به تنهائي باشد نو يا همراه با خصوصيتي از خصوصيات ، كه قدر مشترك بين خصوصيات خارجيه است و قهرا“ در خارج موجود است اما مرحوم حاج ملا هادي سبزواري در منظومه معتقد است كه لا بشرط قسمي در خارج موجود نيست و بر همين اساس نيز منكر است كه بشرط قسمي كلي طبيعي باشد .

د. ماهيت لا بشرط مقسمي
 

در لا بشرط مقسمي ، طبيعت بگونه اي ملاحظه مي شود كه در آن هيچ گونه امر و اعتباري لحاظ نگردد حتي اعتبار لا بشرط از اتحاد و عدم اتحاد و انضمام و عدم انضمام . بنابراين لحاظ ماهيت است همراه خارج از ذات خود و غير مشروط بوجود و با به عدمش و خلاصه لا بشرط است به آنها . بدين ترتيب فرق بين لا بشرط قسمي و لا بشرط مقسمي اين است كه در لا بشرط قسمي طبيعت لا بشرط است نسبت به تقييد به وجود يا به عدم عوارض ، اما در لا بشرط مقسمي ملاحظة طبيعت بالنسبه به نفس همين اعتبارات ثلاث يعني به شرط لائيت و به شرط شيئيت و لا بشرطيت است كه همة اينها از اقسام لا بشرط مقسمي هستند . پس لا بشرط قسمي ملاحظه طبيعت است غير مقيد بوجود خصوصيت يا خصوصيات و غير مقيد است به عدم آن خصوصيات . اما لا بشرط مقسمي عبارت است از ملاحظة طبيعت غير مقيد بوجود يكي از اين اعتبارات ثلاث يا به عدم آنها .
در واقع ماهيت به شرط شيئي و ماهيت بشرط لا و نيز ماهيت لا بشرط قسم هستند و لا بشرط مورد بحث ما مقسم است از براي هر سه . و مقسم وقتي ميتواند مقسم باشد كه در هر سه سريان داشته باشد .

هـ . ماهيت مهلمه
 

ماهيت مهمله عبارت از ملاحظه ماهيت من حيث هي و بدون هيچگونه ملاحظه اي غير از ذات و ذاتيات آن است و بهمين حيث گفته مي شود : « الماهيه من حيث هي ليست الاهي » و تمام نقائص محذوف است و لهذا گفته ميشود : « لا موجوده و لا معدومه و لا كليه و لا …… »
بنابراين ماهيت مهمله ، فوق مقسم است . يعني به اين اعتبار نه قسم است و نه مقسم . چون حتي اعتبار مقسميت متأخر است از اين مرتبه . زيرا اعتبار مقسميت در مرتبة ملاحظة ماهيت است غير مقيد به احد اعتبارات ثلاث ، اما در اين لحاظ هيچگونه نظري جز به ذات و ذاتيات نمي شود . از اين رو گفته ميشود كه نقائص جميعا“ در اين مرتبه منتفي اند .
اسماء اجناس موضوع له شان همين ماهيت مهمله است جون ماهيت مهمله و ذات معني بدون هيچگونه ملاحظة خصوصيتي ديگر در مقام وضع لحاظ مي شود . اگر به وجدان خود مراجعه كنيم مي بينيم وقتي واضع ميخواهد اسما ء اجناس را وضع كند ، ذات معني را وضع مينمايد و براي آنها هيچگونه خصوصيت و عوارض خارجيه اي غير از ذات و ذاتياتش در نظر نميگيرد .
اينجا اشاره كوچكي به تعبير مرحوم آقاي آخوند ( قدس سره ) در كفايه مي كنيم . نسبت به وضع اسماء اجناس ايشان « ماهيت مبهمه » است و مقصودشان از اين تعبير همان ماهيت مهمله است . زيرا ابهام در ماهيت محال است حتي در باب جنس گفته ميشود كه : « ابهام الجنس بحسب الوجود لا بحسب الماهيه » ، چه برسد به ماهيت تامة نوعيه .
بايد دانست كه در كلمات بزرگان در اين باب اضطراب وجود دارد و برخي از بزرگان بين لا بشرط مقسمي و ماهيت مهمله تخليه كرده اند ، حتي مرحوم ميرزاي نائيني قدس سره قائل شده اند كه الفاظ از براي ماهيت لا بشرط مقسمي وضع شد ه است . اما به اين بياني كه ما كرديم اين مطلب درست نيست . چون در لا بشرط مقسمي بايد ملاحظة لا بشرط از اين اعتبارات ثلاث باشد و گفتيم كه اگر بوجدان مراجعه كنيم مي بينيم واضع غير ذات معني هيچگونه ملاحظه اي نكرده است . پس موضوع له اسماء اجناس ، همان ماهيت مهمله است نه لا بشرط مقسمي . بعضي نيز در تعريف لا بشرط مقسمي ، به تعريفي پرداخته اند كه ما براي ماهيت مهمله مي كنيم . شوارق در تعريف لا بشرط مقسمي ميگويد كه ماهيتي است كه « من حيث هي هي التي ليست الا هي » . ماهيت « من حيث هي هي التي ليست الاهي » نمي تواند لا بشرط مقسمي بشود .
وقتي گفتيم در مقسم بايد ملاحظة لا بشرطيت از اعتبارات ثلاث بشود ، تا بتواند مقسم باشد ، چطور ميشود كه بگوئيم لا بشرط مقسمي عبارت است از « ماهيه من حيث هي هي التي ليست الاهي » ؟ .
به طور خلاصه لا بشرط قسمي عبارت از همان كلي طبيعي است و لا بشرط مقسمي عبارت است از ملاحظة ماهيت لا بشرط از اعتبارات ثلاث اعتبار ( كه بشرط شيئيت و بشرط لائيت و لا بشرطيت باشد ) و ماهيت مهمله عبارت است از ملاحظه ماهيت ، ذات و ذاتيات معني فقط ، و بدون هيچگونه ملاحظه ، حتي ملاحظة قسميت و مقسميت .
مدعاي ما آن است كه موضوع له الفاظ از براي اسماء اجناس ، همان ماهيت مهمله است نه لا بشرط مقسمي و يا لا بشرط قسمي . اگر گفتيم كه اسماء اجناس براي ماهيت مهمله وضع شده اند كه تحقيق نيزهمين است و يا اگر گفته شود كه اين اسماء براي لا بشرط مقسمي وضع گرديده اند ( همانطور كه مرحوم ميرزاي نائيني « قدس سره » ميگويد ) به قول گروهي نا چار خواهيم بودكه در مقام اثبات اطلاق و شيوع و سريان به مقدمات حكمت تمسك كنيم . يعني اگر مقدمات حكمت نباشد نمي توانيم استفاده اطلاق و شمول نمائيم . به همين بيان در ماهيت مهمله نيز اين اطلاق و شمول را بايد از جاي ديگر يعني از مقدمات حكمت ، استفاده كرد ، چون از لفظ استفاده نمي شود . اما اگر بگوئيم كه موضوع له الفاظ و اسماء اجناس ، همان لا بشرط قسمي است ، يعني همان كلي طبيعي كه درخارج موجود است قهرا“ اطلاق مدلول خود لفظ خواهد بود ، زيرا لا بشرط از وجود قيد و عدم قيد است و وقتي لا بشرط از وجود قيد و عدم قيد بود ، پس مدلول خود لفظ است ، مثل عام ، و در اينجا نيازي به مقدمات حكمت نيست . اما چون مختار ما آن است كه موضوع له الفاظ و اسماء اجناس عبارت از ماهيت مهمله است ، بنابر اين بايد بسراغ مقدمات حكمت رفت و ديد كه آيا مقدمات حكمت تمام است يا نه ؟ اگر تمام شد اطلاق خواهيم داشت و الا نه .
منبع:www.lawnet.ir
ادامه دارد...



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
تظاهرات دانشجویان مقابل سفارت اسرائیل در آتن
play_arrow
تظاهرات دانشجویان مقابل سفارت اسرائیل در آتن
نجات یک خانم بعد از چهار روز گیر کردن بین ۲ دیوار
play_arrow
نجات یک خانم بعد از چهار روز گیر کردن بین ۲ دیوار
ماجرای پیشنهاد نجومی به وحید شمسایی برای تبلیغ برنج!
play_arrow
ماجرای پیشنهاد نجومی به وحید شمسایی برای تبلیغ برنج!
منوی عجیب رستوران وحید شمسایی؛ چه غذایی در منو نیست؟
play_arrow
منوی عجیب رستوران وحید شمسایی؛ چه غذایی در منو نیست؟
مرحوم صابری (گل آقا)؛ نمونه طنزپرداز متعهد
play_arrow
مرحوم صابری (گل آقا)؛ نمونه طنزپرداز متعهد
نماهنگ/ تو را است معجزه در کف... عصا بیفکن!
play_arrow
نماهنگ/ تو را است معجزه در کف... عصا بیفکن!
گفت‌وگو | آحاد مردم در حوزه نظارت، تولید و مدیریت اقتصادی مشارکت خواهند داشت
play_arrow
گفت‌وگو | آحاد مردم در حوزه نظارت، تولید و مدیریت اقتصادی مشارکت خواهند داشت
گفت‌وگو | تأمین مالی بنگاه‌های اقتصادی کشور در راستای جهش تولید خواهد بود
play_arrow
گفت‌وگو | تأمین مالی بنگاه‌های اقتصادی کشور در راستای جهش تولید خواهد بود
حمله به اسرائیل با کدامیک از جنگ افزارهای ایرانی انجام شد؟
play_arrow
حمله به اسرائیل با کدامیک از جنگ افزارهای ایرانی انجام شد؟
روایت جالب شمسایی از روز پاسخ ایران به اسرائیل
play_arrow
روایت جالب شمسایی از روز پاسخ ایران به اسرائیل
نحوه برخورد صحیح با همسر در جمع چگونه است؟
نحوه برخورد صحیح با همسر در جمع چگونه است؟
غیرت چیست؟ اقسام غیرت کدامند؟ علل بی غیرتی چیست؟
غیرت چیست؟ اقسام غیرت کدامند؟ علل بی غیرتی چیست؟
جایگاه تعلیم در اسلام و برخی اصول آن
جایگاه تعلیم در اسلام و برخی اصول آن
تاثیر پماد آنتی هموروئید بر درمان بواسیر داخلی و خارجی چیست؟
تاثیر پماد آنتی هموروئید بر درمان بواسیر داخلی و خارجی چیست؟
حمله با گاز فلفل به دانشجویان معترض آمریکا
play_arrow
حمله با گاز فلفل به دانشجویان معترض آمریکا