گستره حقوق حیوانات در اسلام و غرب(5)
نویسنده : شيما پور محمدي
6ـ نواهي در مورد شکار و ذبح
الفـ صيد يا ذبح حيوان در شب: در کتب فقهي صيد حيوانات وحشي و پرندگان يا ذبح حيوانات در شب مکروه اعلام شده است، مگر هنگامي که ضرورت اقتضا کند (طوسي، 1343، ج 2، ص 594). شايد فلسفه کراهت که در آيات متعددي از قرآن هم بيان شده، اين باشد که خداوند شب را مايه آرامش و استراحت قرار داده است، لذا به هم خوردن آسايش و آرامش هيچ موجودي حتي حيوانات در شب روا نخواهد بود.
ب ـ وسيله صيد: در مورد وسيله صيد و ذبح نيز دستورهايي هم چون برنده بودن وسيله (براي آزار نديدن حيوان)، نهي از قطع و بريدن و مثله کردن اندامي از حيوان قبل از ذبح، متناسب بودن وسيله صيد با شکار و... ديده ميشود. از جمله اينکه ذبح کردن بايد با وسيله آهني تيز باشد و گرنه جايز نيست مگر در هنگام ضرورت که آن هم بايد سعي شود وسيله حتي الامکان تيز و برنده باشد (حر عاملي، 1403ه، ج 8، ص 361).
ج ـ ضرورت شکار: در احاديث آمده است که شکار حيوانات براي تفريح و بدون احتياج حرام است (همو، ج 16، ص 241). به همين جهت کسي که براي تفريح به شکار ميرود، سفرش معصيت است و بايد نماز را در اين سفر تمام بخواند.
د ـ حرمت شکار جوجه: پرندگان در آشيانه مادامي که به پرواز در نيامده است، حرام است؛ زيرا جوجه در آشيانه در پناه خداست (اسلامي، بي تا، ج 2، ص 213 و 205).
هـ ـ حـرمت شکار در حال احرام: در کتب فقهي ميخوانيـم که از «محرمـات احرام، شکار صحراست، از حيث شکار نمودن و خوردن ولو اينکه کسي که محرم نيست آن را شکار کرده باشد. و نيز اشاره کردن و راهنمايي نمودن و بستن و سر بريدن و از جهت جوجه و تخم. پس اگر آن را سر ببرد، بنابر مشهور ميته ميشود و اين احوط است و پرندهها حتي ملخ در حکم شکار صحرايي ميباشند. احتياط آن است که کشتن زنبور و مورچه در صورتي که قصد اذيت او را ندارند، ترک شود و کشتن جانوراني که در بدن سکونت ميگزينند از قبيل شپش و کک و مانند اينها و همچنين است حيواناتي که در بدن ديگر حيوانات ميباشند و انداختن آنها از بدن و انتقال دادن آنها از جايشان به جايي که از آن ميافتد جايز نيست بلکه احتياط آن است که آنها را به جايي که در معرض سقوط ميباشند، نيز انتقال ندهد... (اسلامي، بي تا، ج 2، ص 213 و 205).
فلسفه تحريم صيد در حال احرام
اسلام احکام شکار را به طور يقين تشريح نموده است و سيره ائمه هم نشان ميدهـد که بـه طور كلـي شکار و صيـد حيوانات از نظـر ايشان چندان مطلـوب و پسنديده نبوده و آن را موجب سياهي قلب ميدانستند.
نهي از آزار حيوانات و رعايت حقوق آنان در احاديث و روايات بسيار مفصل و دقيق است و حتي کوچکترين مسائل از نظر دور نمانده است به طوري که در حديث آمده است: سزاوار است کسي که شير را ميدوشد، ناخنهاي انگشتان را بگيرد تا حيوان اذيت نشود. ذکر همين مقدار نشانگر اهميتي است که اسلام به حقوق حيوانات داده است.
غيب گويي با توجه به رفتار حيوانات
فالگيري از روي رفتار حيوانات، خطوط شانه گوسفند، ديدن دل و جگر حيوانات يا نگريستن پرواز طيور و... صورت ميگرفت (تاج بخش،1382، ج 1، ص 175).
مسلماً چگونگي پرواز پرندگان، جگر يا نشانه حيوانات و غيره به هيچ وجه تأثيري در اطلاع از آينده ندارد و اگر گاهي پيشگويي به حقيقت پيوسته است، يا برحسب تصادف بوده و يا توان نفساني و قوه واهمه ناشناخته گوينده است که نکتهاي را بيان کرده و بعداً مصداق حقيقي پيدا کرده است.
پيشگويي در ميان اعراب و ايرانيان به شدت رواج داشت. به قول جرجي زيدان اعراب پس از اسلام نيز همانند ساير ملتهاي معاصر از چنگ کهانه و عرافه يعني غيبگويي از گذشته و آينده و فالگيري از آهنگ پرواز پرندگان رهايي نيافتند.
در قرآن مجيد، آيات متعددي در مورد تطير و بيهـودگي آن ديده ميشـود؛ از جمله آيه 131 اعراف، آيه 47 نمل و 18 و 19 يس. در سوره مبارکه يس چنين آمده است:
قالوا انا تطيرنا بکم لئن لم تنتهوا لنرجمنکم و ليمسنکم منا عذاب اليم. قالوا طائرکم معکم ائن ذکرتم بل انتم قوم مسرفون؛ «گفتند: ما شما را به فال بد گرفتهايم، وجود شما شوم و مايه بدبختي شهر و ديار ماست. اگر از اين سخنان دست بر نداريد، مسلماً شما را سنگسار خواهيم کرد و مجازات دردناکي از ما به شما خواهد رسيد. (رسولان گفتند) شومي شما از خود شماست و اگر درست بينديشيد به اين حقيقت واقف خواهيد شد. شما گروهي اسرافکار و متجاوزيد».
«تطير» به معناي فال بد زدن است و ريشه اصلي کلمه «طير» به معناي پرنده ميباشد. عرب، فال بد را غالباً به وسيله پرندگان ميزد، مثلاًَ گاهي صدا کردن کلاغ را به فال بد ميگرفت و گاهي پريدن پرندهاي را از دست چپ نشانه تيره روزي ميپنداشت (مكارم شيرازي، 1380، ج 6، ص 316).
آل فرعون هرگاه دچار ناراحتي و مشکلي ميشدند فوراً به موسی(علیه السلام) و پيروانش نسبت ميدادند و ميگفتند اين از شر قدم اينها است» (اعراف، 131).
اين طرز فکر مخصوص فرعونيان نبود، قرآن مجيد ميگويد دشمنان پيامبر اسلام(علیه السلام) نیز در برابر او چنين منطقي داشتند (نساء، 78) و در جاي ديگري ميگويد انسانهاي منحرف چنين هستند (فصلت،50).
همانطور که گفتيم فال نيک و بد در ميان انسانها و اقوام مختلف رواج داشت اين امر اثر طبيعي ندارد اما بيترديد اثر رواني ميتواند داشته باشد، فال نيک غالباً مايه اميدواري و حرکت، و فال بد موجب يأس و نوميدي است. شايد به همين دليل است که در روايات اسلامي از فال نيک نهي نشده، اما فال بد به شدت محکوم گردیده است. در حديث معروفي از پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)نقل شده: تفالوا بالخير تجدوه؛ «کارها را به فال نيک بنگريد تا به آن برسيد» در مورد فال بد كه شديداً مذمت شده از پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)نقل شده است: «الطيره شرک» فال بد زدن يک نوع شرک به خداست.
از امام صادق(علیه السلام) در مورد اثر فال چنين آمده است الطيره علي ما تجعلها ، ان تهونتها تهونت، وان شددتها، تشددت وان لم تجعلها شيئا لم تکن شيئاً؛ «و فال بد اثرش به همان اندازه است که آن را ميپذيري، اگر آن را سبک بگيري کم اثر خواهد بود و اگر آنرا محکم بگيري پر اثر و اگر به آن اعتنا نکني هيچ اثري نخواهد داشت» (مكارم شيرازي، 1380، ج 6، ص 318 ـ 319).
نهي مسابقاتي كه منافي حقوق حيوانات باشند
در عصر جاهلیت بعضی افراد در کشتن شترهاي خويش با يکديگر مسابقه ميگذاشتند و هر کس تعداد بيشتري از شترهاي خود را ميکشت، غلبه و پيروزي از آن وي بود. اين عمل را معاقره ميخواندند. در کتب لغت عقر به معناي قطع کردن پاي حيوان است و وجه تسميه کشتن شترها و معاقره اين بود که اول يکي از چهارپاي را با ضربه شمشير قطع مينمودند و چون به زمين ميافتاد، نحرش ميکردند. گويي قطع پاي شتر پيش از کشتن يکي از شرايط اين مسابقه بود و اين خود نمونه واضح آزار و اذيت حيوان پيش از قرباني کردن بود. ريشه رواني اين عمل، خود خواهي، تفوق طلبي، رياکاري و فخر فروشي بود. مسابقهدهندگان گوشت شترهاي نحر شده را به رايگان در اختيار عموم ميگذاردند، و در واقع با اين بذل و بخشش به کار خلاف اخلاق خود لباس فتوت و انفاق ميپوشاندند و عمل قبيح خود را زيبا نشان ميدادند. پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)این مسابقه خلاف اخلاق را ممنوع كرد و جنبه انفاق و احسان آن را ناديده گرفت و پيروان خود را از چنين رقابت جاهلانه و زيانباري که مايه فساد اجتماعي و کينهتوزي بود، بر حذر داشت. به علاوه از قطع کردن پاي حيوانات زنده که يک عمل غير انساني و از رسوم قبيح دوره جاهليت بود، نهي فرمودنده آن را غير مشروع اعلام کرد (فلسفي، 1397، ج 2، ص 201).
در لسان العرب آمده است: «في الحديث لاعقر في الاسلام. ان النبي(علیه السلام) نهي عن معاقره الاعراب» (همو). از ديگر تفريحات مرسوم در زمان جاهليت که هنوز هم در جوامع و ملل گوناگون ديده ميشود، مسابقه از طريق به جنگ انداختن حيوانات بود. طرفين مسابقه دو حيوان نظير خروس يا سگ را وادار به جنگيدن با هم ميکردند و هر حيوان که ميبرد، آن طرف برنده محسوب ميشد و تماشاچيان هم بر سر برد و باخت آنها شرطبندي ميکردند. پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)این کار غير انساني را به شدت نهي و قدغن نمودند.
نهي رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) عن تجریش البهائم؛ «پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)از اینکه حیوانات را وا دارند که با هم بجنگند و زور آزمايي کنند نهي فرمودند».
از امام ششم(علیه السلام) در مورد جنگ انداختن ميان دو حيوان ميپرسند. فقال: کلّه مکروه؛ «تمام اينها را مکروه ميدانم».
خداوند لعنت کند کسي را که يال و دم اسب را که وسيله دفاع اوست، قطع کند. همچنين در «وسايل الشيعه» آمده است شکار حيوانات براي تفريح و بدون احتياج حرام است. بنابراين سفر کسي که براي تفريح به شکار ميرود، سفر معصيت بوده و بايد نمازش را تمام بخواند (حر عاملي، 1403ه، ج 8، ص 361). ادامه اين بحث در تاريخ ايران و در حقوق بينالملل به نوشتار بعدي موكول گرديده است.
منبع: www.lawnet.ir
ادامه دارد...
/ج