قاطعیت در مدیریت
نويسنده: علی نصر اصفهانی: عضو هیئت علمی دانشکده علوم اداری و اقتصادی دانشگاه اصفهان
هدف از طرح موضوع قاطعیت این است که به افراد کمک شود در روابط خود با دیگران بیشتر به اصل مساوات و شرط انصاف برسند. مدیران در موقعیتهای مختلف به روشهایی احتیاج دارند تا بی آنکه به شأن و منزلت کسی خدشه وارد شود، مشکل خود را با دیگران درمیان گذارند. در این وضعیت برخی احساسات خود را پنهــان می کنند و ناراحت باقی می مانند و گروهی دیگر به شخصی که آنان را ناراحت کرده حملــه ور می شوند. این بحث به مساوات اعتقاد دارد نه توصیه می کند سرتان را پایین بیندازید و راه خود را بروید و نه به طرف مقابل حمله ور شوید. مجبور نیستید برای آنکه مرعوب دیگران نشوید آنها را مرعوب کنید. مجبور نیستید که به هر ساز دیگران برقصید. مدیر قاطع می تواند به طور مستقیم و صادقانه با این نگرانیها روبرو شود و تا حد امکان به همگان و سایر مدیران در سازمان به چشم برابر نگاه کند، قاطعیت، روابط مثبت میان اشخاص و احترام آنها به یکدیگر را تشویق می کند. موانع چندی بر سر راه مطرح شدن موضوع قاطعیت وجود دارد. به این ترتیب که برخی حق قاطع بودن را از خود دریغ می کنند و برخی از افراد از قاطعیت داشتن هراسان می شوند.
- جلو پایمال شدن حقوق خود را بگیرد؛
- تقاضاهای نامعقول دیگران را رد کند؛
- بتواند از دیگران درخواستهای معقولی داشته باشد؛
- با مخالفتهای نامعقول دیگران، برخورد درست و موثری بکند.
- حقوق دیگران را به رسمیت بشناسد؛
- رفتار دیگران در برابر خود را تغییر دهد؛
- از رفتارهای پرخاشگرانه غیرضروری خودداری کند؛
- در هر موردی موضع خود را با اعتماد به نفس و آزادانه مطرح سازد.
▪ افراد پرخاشگر: پرخاشگری یعنی تهدید دیگران و نادیده گرفتن حقوق آنها (WEISS, ۱۹۹۶, P.۱۲۰) . مردم افراد پرخاشگر را افرادی ناسازگار، زورگو، سلطه گر و غیرخویشتندار می دانند. (GORDON, ۱۹۹۳, P.۲۹۵) . اگرچه این افراد با نهیب زدن و ترساندن دیگران می توانند حرف خود را بـــه کرسی بنشانند، اما باعث می شوند تا دیگران از آنها بیزار و گریزان شوند. افراد پرخاشگر همواره به دنبال برنده شدن هستند، حتی اگر این برنده شدن به بهای ضرر رساندن به دیگران باشد. این افراد معتقدند که همیشه حق با آنان است و دیگران هیچ حقی ندارنـــد و آنچه خود می گویند، نسبت به گفته های دیگران از اهمیت بیشتری برخوردار است، و نقش و کمکشان در مقایسه با نقش و کمکی که دیگران ارائه می دهند، با ارزش تر است. این افراد تلاش می کنند با بلند حرف زدن، قطع کردن صحبت دیگران، قلدری، استفاده ازکنایه، و یا با استفاده از گفته های تهدیدآمیز و نگاههای خصمانه بر دیگران غلبه کنند. افزون بر این، اطمینان اغراق آمیزی نسبت به خود دارند. کلمه »من« را با تـــاکید به کار می برند، دیگران را در گفته های خود نادیده می گیرند، بسیار زود برافروخته می شوند و به شدت از دیگران انتقاد می کنند و دراغلب اوقات موضعی صریح دارند، همیشه پیشنهادات و خواسته هایشان را طوری مطرح می کنند که گویا درحال دستور دادن هستند. این افراد، پس از فرونشستن عصبانیتشان دیگران را مسئول برانگیخته شدن خشم خود می دانند. نسبت به افرادی که با آنان بدرفتاری کرده اند. دیدی تحقیرآمیز دارند، چنانچه دیگران مطابق خواست آنان عمل کنند، مشکلی بروز نخواهدکرد(GILLEN, ۱۹۹۴, P.۱۰) . هدف افراد پرخاشگر، برنده شدن بدون رعایت حقوق دیگران است. به طورکلی می توان علائم رفتاری افراد پرخاشگر را بدین صورت بیان کرد:
- فریاد کشیدن؛
- درها را به هم کوفتــــــن؛
- ناسزاگفتن؛
- اخم کردن؛
- تمسخر کــردن؛
- چشم غره رفتن؛
- انگشت خود را سوی دیگران نشانه رفتن؛
- پوزخند زدن؛
- تکان دادن مشتها؛
- صحبت دیگران را قطع کـــردن؛
- تحقیر دیگران در حضور جمع؛
- همه تقصیرات را به گردن دیگران انداختن.
البته قصد بیان آن را نداریم که رفتار پرخاشگری همواره رفتاری نامطلوب است. بلکه براساس نگاه اقتضایی به موضوع می توان رفتارهای پرخاشگرانه را گاهی مطلوب دانست. به این منظــــور، رفتار پرخاشگرانه می تواند دارای جنبه های مثبت و منفی باشد (5).
▪ مدیریت افراد پرخاشگر: این افراد خود را مصمم نشان می دهند اما درواقع این راهی است برای مخفی ساختن فقدان اعتماد به نفس شان. منطق این افــــــــراد آن است که باید برای آنچه می خواهند بجنگند و به هر قیمتی شده از خود دفاع کنند. وظیفه مدیریت در مواجهه با این افراد آن است که به آنان تفهیم کند ضرورتی ندارد همواره وضع تدافعی اتخاذ کنند، زیرا همه مترصد این نیستند که آنان را زمین بزنند. و اینکه می توانند بدون سرزنش دیگران هم به خواسته های خود برسند. مدیران برای کمک به این افراد لازم است:
- به آنان گوش سپارند و در هنگام بحث نگاهشان کنند؛
- روی مواردی تاکید کنند که با آنان توافق دارند؛
- به طور تلویحی نشان دهند که می شود در پایان همه پیروز باشند؛
- به خاطر مشارکتشان از آنان تشکر کنند.
▪ افراد کم رو: افراد کم رو (SUBMISSIVE PEOPLE) نقطه مقابل افراد پرخاشگر هستند. تمایل عمده آنان پرهیزاز برخورد، حتی به بهای تضییع حق شان است(6) . اگرچه پرهیز از برخورد، در اغلب اوقات مطلوب است، اما همواره نمی توان از آن اجتناب ورزید. افراد کم رو نه تنها در دفاع از حق خود طفره می روند، بلکه از قراردادن خود در موقعیتهایی که باید باشند نیز پرهیز می کنند. این افراد معتقدند دیگران »حق« دارند اما خودشان »محق« نیستند.
سخن خود را بسیار آهسته شروع می کنند. به دیگران اجازه می دهند تا سخنانشان را قطع کنند و در مقابل انتقاد، مضطرب می شوند و با اندک تهدیدی برخلاق میل خود عمل می کنند. (7) کمرویی یعنی درنظر نگرفتن خود و اتخاذ سبک انفعالی به نحوی که دیگران افکار، احساسات و حقوق ما را به راحتی نادیده بگیرند. افرادی مرددند که این سبک »خاضعانه« را دارند. در ظاهر آرام و درواقع بیقرارند و می خواهند از مسایل فرار کنند. بدون توجه به احساسات خود، با دیگران موافقت می ورزند. این افراد برعکس افراد پرخاشگر که تلاش می کنند خود را بزرگتر از آنچه هستند نشان دهند، سعی درکوچکتر نشان دادن خود دارند. با پذیرفتن نظر اکثریت، تمایلات خود را مخفی می کنند. هدف فرد کمرو آن است که به هر قیمتی که شده دیگران را خشنود سازد و از بروز هرگونه تعارض جلوگیری کند. علایم رفتارهای افراد کم رو را می توان به این صورت فهرست کرد:
- عدم تمایل به ابراز عقیده؛
- خود را دست کم گرفتن؛
- موافقت با انجام کارهایی که تمایلی به انجام آن ندارند؛
- با خود زیرلب حرف زدن؛
- پرحرفی کردن؛
- گریه کردن؛
- پشت سر دیگران گله و شکایت کردن؛
- برقرار نکردن تماس چشمی؛
- با خود و اشیای دوروبر بازی کردن (8).
- هنگامی که صحبت می کنند هشیارانه به آنان گوش بسپارند و نگاهشان کنند؛
- از آنها بخواهند که در بحث و گفتگو وارد شوند؛
- مشارکت آنان در بحث ولواندک را ارج نهند؛
- مسئولیت انجام کاری را به آنان واگذار کنند؛
- آنان را تشویق کنند که به هنگام نیاز کمک بخواهند.
- واکنش نشان دادن به لحنی دوستانه، اما قاطع؛
- برقراری تماس چشمی حاکی از اطمینان خاطر بدون خیره شدن؛
- ابراز احساسات و عقاید خود؛
- بهادادن به خود و نرنجاندن دیگران؛
- داشتن ژستهای مثبت و راحت؛
- توانایی و قاطعیت تصمیم گیری؛
- آنچه را که فکر می کنند در زمان مناسب به دیگران می گویند؛
- به احساسات سایر افراد توجه می کنند و به دیدگاههای آنان گوش فرا می دهند؛
- به شیوه ای رسا و شمرده حرف می زنند؛
- احساس برابری با دیگران می کنند. (جدول شماره دو)
۲) حق ابراز احساسات و پذیرش مسئولیت ابراز آنها؛
۳) حق تغییر عقیده و عدم عذرخواهی در این خصوص؛
۴) حق اشتباه کردن و داشتن مسئولیت در قبال آن؛
۵) حق »نه« گفتن؛
۶) حق دادن پاسخ مثبت به دیگران؛
۷) حق گفتن »نمی دانید«؛
۸) حق گفتن »متوجه نمی شوند«؛
۹) حق تقاضا کردن آنچه می خواهید؛
۱۰) حق مورداحترام بودن و به دیگران احترام گذاشتن؛
۱۱) حق استدلال کردن؛
۱۲) حق شنیده شدن سخنانتان و جدی تلقی کردن آن توسط دیگران.
▪ وقتی احساس کنید طرف مقابل در مخمصه افتاده است. مثلاً وقتی در رستوران شلوغی هستید و می دانید که پیشخدمت این رستـــــوران تازه کار است، می توانید بعضی از ضعفهای او را نادیده بگیرید (او به کسی که بعد از شما آمده زودتر رسیدگی می کند). در این حالت نباید قاطعیت نشان داد، زیرا او قصد پایمال کردن حق شما را نداشته است. نشان دادن قـــــاطعیت، استرس او را بی جهت می افزاید. در این حالت ممکن است به مشکلاتی که میان شما و او وجود دارد موقتاً بی اعتنایی کنید.
▪ هنگام تعامل با شخص بسیار حساس. هرگاه احساس می کنید قاطعیت شما موجب گریه کردن یا حمله شخص به شما می شود، بهتر است قاطعیت نشان ندهید، بخصوص اگر این »اولین و آخرین برخورد« شما با وی باشد.
▪ هنگامی که متوجه اشتباه خود شده اید. برای مثال پس از ارتکاب به تخلفات رانندگی، بهتر است در برابر مامور پلیس قاطعیت نشــان ندهید. در این وضعیت معذرت خواهی بهترین راه حل است. به جای اینکه درصدد اصلاح یا توجیه عمل خود برآیید، با کمال خونسردی به اشتباه خود اعتراف کنید. باید در نظر داشت که همیشه عدم قاطعیت مناسب نیست. معمولاً عدم قاطعیت مستمر، ناگهان به پرخاشگری مبدل می شود و فرد احساس می کند دیگر طاقت ندارد مورد سوءاستفاده قرار گیرد و دیگران او را نادیده بگیرند. بنابراین، بهتر است از همان ابتدای تعامل اجتماعی قاطعیت نشان دهید.
▪ هنگامی که با افراد سلطه جو و اصلاح نشدنی مواجه هستید. گاهی با افرادی مواجه هستید که کنار آمدن با آنها دشوار است. کمترین مقدار قاطعیت در برابر این اشخاص در هر زمان و مکان، واکنشهای منفی آنان را درپی دارد. برخی از افراد به قدری رفتارشان ناخوشایند است که ارزش برخورد کردن با آنها وجود ندارد و گاه سودی که عاید می شود در مقـــــایسه با ارزش ناراحتی که از آن ناشی می شود، بسیار کمتر است.
قاطعیت با افزایش برابری در روابط بین افراد، این امکان را برای فرد فراهم می کند با رعایت منافع خود روی پای خویش بایستید و بدون اضطراب و تشویش بی مورد به راحتی احساسات صادقانه خود را ابراز کند و حق و حقوق شخصی خود را بدون انکار حق دیگران مطالبه کند. پرخاشگری و قاطعیت مفاهیمی هستند که اغلب با هم اشتباه گرفته می شوند. اما قاطعیت نه تنها به معنای پایمال کردن حقوق دیگران نیست بلکه حقوق همه افراد محترم شناخته می شود. قاطعیت وسیله ای ارزشمند برای رسیدن به اعتماد به نفس و کنترل خویش است.
- برکو، ری ام، مدیریت ارتباطات، محمد اعرابی و داود ایزدی، چاپ اول، دفتر پژوهشهای فرهنگی، تهران، ۱۳۷۸. - تاواند، آنی، پرورش توانایی اظهار وجود، پرویز نظیری و آرش مولا، چاپ اول، آستان قدس رضوی، تهران، ۱۳۷۸. - جیمز، جودی، کلام جسم، آرین ابوک، چاپ اول، نسل نواندیش، تهران، ۱۳۷۷. - هارجی، اون و دیگران، مهارتهای اجتماعی در ارتباطات میان فردی، خشایار بیگی و مهرداد فیروزبخت، چاپ اول، رشد، تهران، ۱۳۷۷. - ANDERSON, A, ET.AL, EFFECTIVE ORGANIZATIONAL BEHAVIOR, ۱۹۹۴, FIRST EDITION, BLACKWELL PUBLISHERS. - DAVIS, K, AND J, NEW STROM, ORGANIZATIONAL BEHAVIOR, ۲۰۰۲, ۱۱TH EDITION, MCGRAW-HILL COMPANIES. - GILLEN, T, ASSERTIVENESS FOR MANAGERS, ۱۹۹۴, FIRST EDITION GOWER PUBLISHING. - GORDON, J, ORGANIZATIONAL BEHAVIOR, ۱۹۹۳, FOURTH EDITION, ALLYN AND BACON. - HERSEY, P, AND, K, BLANCHARD, MANAGEMENT OF ORGANIZATIONAL BEHAVIOR, ۱۹۸۸, FIFTH EDITION, PRENTICE-HALL. - MOORHEAD, G, AND, R, CRIFFIN, ORGANIZATIONAL BEHAVIOR, ۲۰۰۱, SIXTH EDITION, HOUGHTON MIFFLIN COMPANY. - WEISS, J, ORGANIZATIONAL BEHAVIOR AND CHANGE, ۱۹۹۶, FIRST EDITION, WEST PUBLISHING COMPANY.
منبع: ماهنامه تدبیر
<http://vista.ir >
ارسال توسط كاربر محترم :mohammad_43
● مقدمه
● تعریف قاطعیت
● مراحل
● کارکردها
- جلو پایمال شدن حقوق خود را بگیرد؛
- تقاضاهای نامعقول دیگران را رد کند؛
- بتواند از دیگران درخواستهای معقولی داشته باشد؛
- با مخالفتهای نامعقول دیگران، برخورد درست و موثری بکند.
- حقوق دیگران را به رسمیت بشناسد؛
- رفتار دیگران در برابر خود را تغییر دهد؛
- از رفتارهای پرخاشگرانه غیرضروری خودداری کند؛
- در هر موردی موضع خود را با اعتماد به نفس و آزادانه مطرح سازد.
● زمینه فرهنگی قاطعیت
● طبقه بندی رفتار افراد
▪ افراد پرخاشگر: پرخاشگری یعنی تهدید دیگران و نادیده گرفتن حقوق آنها (WEISS, ۱۹۹۶, P.۱۲۰) . مردم افراد پرخاشگر را افرادی ناسازگار، زورگو، سلطه گر و غیرخویشتندار می دانند. (GORDON, ۱۹۹۳, P.۲۹۵) . اگرچه این افراد با نهیب زدن و ترساندن دیگران می توانند حرف خود را بـــه کرسی بنشانند، اما باعث می شوند تا دیگران از آنها بیزار و گریزان شوند. افراد پرخاشگر همواره به دنبال برنده شدن هستند، حتی اگر این برنده شدن به بهای ضرر رساندن به دیگران باشد. این افراد معتقدند که همیشه حق با آنان است و دیگران هیچ حقی ندارنـــد و آنچه خود می گویند، نسبت به گفته های دیگران از اهمیت بیشتری برخوردار است، و نقش و کمکشان در مقایسه با نقش و کمکی که دیگران ارائه می دهند، با ارزش تر است. این افراد تلاش می کنند با بلند حرف زدن، قطع کردن صحبت دیگران، قلدری، استفاده ازکنایه، و یا با استفاده از گفته های تهدیدآمیز و نگاههای خصمانه بر دیگران غلبه کنند. افزون بر این، اطمینان اغراق آمیزی نسبت به خود دارند. کلمه »من« را با تـــاکید به کار می برند، دیگران را در گفته های خود نادیده می گیرند، بسیار زود برافروخته می شوند و به شدت از دیگران انتقاد می کنند و دراغلب اوقات موضعی صریح دارند، همیشه پیشنهادات و خواسته هایشان را طوری مطرح می کنند که گویا درحال دستور دادن هستند. این افراد، پس از فرونشستن عصبانیتشان دیگران را مسئول برانگیخته شدن خشم خود می دانند. نسبت به افرادی که با آنان بدرفتاری کرده اند. دیدی تحقیرآمیز دارند، چنانچه دیگران مطابق خواست آنان عمل کنند، مشکلی بروز نخواهدکرد(GILLEN, ۱۹۹۴, P.۱۰) . هدف افراد پرخاشگر، برنده شدن بدون رعایت حقوق دیگران است. به طورکلی می توان علائم رفتاری افراد پرخاشگر را بدین صورت بیان کرد:
- فریاد کشیدن؛
- درها را به هم کوفتــــــن؛
- ناسزاگفتن؛
- اخم کردن؛
- تمسخر کــردن؛
- چشم غره رفتن؛
- انگشت خود را سوی دیگران نشانه رفتن؛
- پوزخند زدن؛
- تکان دادن مشتها؛
- صحبت دیگران را قطع کـــردن؛
- تحقیر دیگران در حضور جمع؛
- همه تقصیرات را به گردن دیگران انداختن.
البته قصد بیان آن را نداریم که رفتار پرخاشگری همواره رفتاری نامطلوب است. بلکه براساس نگاه اقتضایی به موضوع می توان رفتارهای پرخاشگرانه را گاهی مطلوب دانست. به این منظــــور، رفتار پرخاشگرانه می تواند دارای جنبه های مثبت و منفی باشد (5).
▪ مدیریت افراد پرخاشگر: این افراد خود را مصمم نشان می دهند اما درواقع این راهی است برای مخفی ساختن فقدان اعتماد به نفس شان. منطق این افــــــــراد آن است که باید برای آنچه می خواهند بجنگند و به هر قیمتی شده از خود دفاع کنند. وظیفه مدیریت در مواجهه با این افراد آن است که به آنان تفهیم کند ضرورتی ندارد همواره وضع تدافعی اتخاذ کنند، زیرا همه مترصد این نیستند که آنان را زمین بزنند. و اینکه می توانند بدون سرزنش دیگران هم به خواسته های خود برسند. مدیران برای کمک به این افراد لازم است:
- به آنان گوش سپارند و در هنگام بحث نگاهشان کنند؛
- روی مواردی تاکید کنند که با آنان توافق دارند؛
- به طور تلویحی نشان دهند که می شود در پایان همه پیروز باشند؛
- به خاطر مشارکتشان از آنان تشکر کنند.
▪ افراد کم رو: افراد کم رو (SUBMISSIVE PEOPLE) نقطه مقابل افراد پرخاشگر هستند. تمایل عمده آنان پرهیزاز برخورد، حتی به بهای تضییع حق شان است(6) . اگرچه پرهیز از برخورد، در اغلب اوقات مطلوب است، اما همواره نمی توان از آن اجتناب ورزید. افراد کم رو نه تنها در دفاع از حق خود طفره می روند، بلکه از قراردادن خود در موقعیتهایی که باید باشند نیز پرهیز می کنند. این افراد معتقدند دیگران »حق« دارند اما خودشان »محق« نیستند.
سخن خود را بسیار آهسته شروع می کنند. به دیگران اجازه می دهند تا سخنانشان را قطع کنند و در مقابل انتقاد، مضطرب می شوند و با اندک تهدیدی برخلاق میل خود عمل می کنند. (7) کمرویی یعنی درنظر نگرفتن خود و اتخاذ سبک انفعالی به نحوی که دیگران افکار، احساسات و حقوق ما را به راحتی نادیده بگیرند. افرادی مرددند که این سبک »خاضعانه« را دارند. در ظاهر آرام و درواقع بیقرارند و می خواهند از مسایل فرار کنند. بدون توجه به احساسات خود، با دیگران موافقت می ورزند. این افراد برعکس افراد پرخاشگر که تلاش می کنند خود را بزرگتر از آنچه هستند نشان دهند، سعی درکوچکتر نشان دادن خود دارند. با پذیرفتن نظر اکثریت، تمایلات خود را مخفی می کنند. هدف فرد کمرو آن است که به هر قیمتی که شده دیگران را خشنود سازد و از بروز هرگونه تعارض جلوگیری کند. علایم رفتارهای افراد کم رو را می توان به این صورت فهرست کرد:
- عدم تمایل به ابراز عقیده؛
- خود را دست کم گرفتن؛
- موافقت با انجام کارهایی که تمایلی به انجام آن ندارند؛
- با خود زیرلب حرف زدن؛
- پرحرفی کردن؛
- گریه کردن؛
- پشت سر دیگران گله و شکایت کردن؛
- برقرار نکردن تماس چشمی؛
- با خود و اشیای دوروبر بازی کردن (8).
● مدیریت افراد کمرو
- هنگامی که صحبت می کنند هشیارانه به آنان گوش بسپارند و نگاهشان کنند؛
- از آنها بخواهند که در بحث و گفتگو وارد شوند؛
- مشارکت آنان در بحث ولواندک را ارج نهند؛
- مسئولیت انجام کاری را به آنان واگذار کنند؛
- آنان را تشویق کنند که به هنگام نیاز کمک بخواهند.
● افراد قاطع
- واکنش نشان دادن به لحنی دوستانه، اما قاطع؛
- برقراری تماس چشمی حاکی از اطمینان خاطر بدون خیره شدن؛
- ابراز احساسات و عقاید خود؛
- بهادادن به خود و نرنجاندن دیگران؛
- داشتن ژستهای مثبت و راحت؛
- توانایی و قاطعیت تصمیم گیری؛
- آنچه را که فکر می کنند در زمان مناسب به دیگران می گویند؛
- به احساسات سایر افراد توجه می کنند و به دیدگاههای آنان گوش فرا می دهند؛
- به شیوه ای رسا و شمرده حرف می زنند؛
- احساس برابری با دیگران می کنند. (جدول شماره دو)
● حقوق انسانی در بحث قاطعیت در بحث قاطعیت اعتقاد بر آن است که هر فردی دارای حقوق انسانی است که باید مورداحترام باشد. در زیر برخی از این حقوق ارائه می شود.
۲) حق ابراز احساسات و پذیرش مسئولیت ابراز آنها؛
۳) حق تغییر عقیده و عدم عذرخواهی در این خصوص؛
۴) حق اشتباه کردن و داشتن مسئولیت در قبال آن؛
۵) حق »نه« گفتن؛
۶) حق دادن پاسخ مثبت به دیگران؛
۷) حق گفتن »نمی دانید«؛
۸) حق گفتن »متوجه نمی شوند«؛
۹) حق تقاضا کردن آنچه می خواهید؛
۱۰) حق مورداحترام بودن و به دیگران احترام گذاشتن؛
۱۱) حق استدلال کردن؛
۱۲) حق شنیده شدن سخنانتان و جدی تلقی کردن آن توسط دیگران.
● زمان قاطعیت
▪ وقتی احساس کنید طرف مقابل در مخمصه افتاده است. مثلاً وقتی در رستوران شلوغی هستید و می دانید که پیشخدمت این رستـــــوران تازه کار است، می توانید بعضی از ضعفهای او را نادیده بگیرید (او به کسی که بعد از شما آمده زودتر رسیدگی می کند). در این حالت نباید قاطعیت نشان داد، زیرا او قصد پایمال کردن حق شما را نداشته است. نشان دادن قـــــاطعیت، استرس او را بی جهت می افزاید. در این حالت ممکن است به مشکلاتی که میان شما و او وجود دارد موقتاً بی اعتنایی کنید.
▪ هنگام تعامل با شخص بسیار حساس. هرگاه احساس می کنید قاطعیت شما موجب گریه کردن یا حمله شخص به شما می شود، بهتر است قاطعیت نشان ندهید، بخصوص اگر این »اولین و آخرین برخورد« شما با وی باشد.
▪ هنگامی که متوجه اشتباه خود شده اید. برای مثال پس از ارتکاب به تخلفات رانندگی، بهتر است در برابر مامور پلیس قاطعیت نشــان ندهید. در این وضعیت معذرت خواهی بهترین راه حل است. به جای اینکه درصدد اصلاح یا توجیه عمل خود برآیید، با کمال خونسردی به اشتباه خود اعتراف کنید. باید در نظر داشت که همیشه عدم قاطعیت مناسب نیست. معمولاً عدم قاطعیت مستمر، ناگهان به پرخاشگری مبدل می شود و فرد احساس می کند دیگر طاقت ندارد مورد سوءاستفاده قرار گیرد و دیگران او را نادیده بگیرند. بنابراین، بهتر است از همان ابتدای تعامل اجتماعی قاطعیت نشان دهید.
▪ هنگامی که با افراد سلطه جو و اصلاح نشدنی مواجه هستید. گاهی با افرادی مواجه هستید که کنار آمدن با آنها دشوار است. کمترین مقدار قاطعیت در برابر این اشخاص در هر زمان و مکان، واکنشهای منفی آنان را درپی دارد. برخی از افراد به قدری رفتارشان ناخوشایند است که ارزش برخورد کردن با آنها وجود ندارد و گاه سودی که عاید می شود در مقـــــایسه با ارزش ناراحتی که از آن ناشی می شود، بسیار کمتر است.
● نتیجه گیری
قاطعیت با افزایش برابری در روابط بین افراد، این امکان را برای فرد فراهم می کند با رعایت منافع خود روی پای خویش بایستید و بدون اضطراب و تشویش بی مورد به راحتی احساسات صادقانه خود را ابراز کند و حق و حقوق شخصی خود را بدون انکار حق دیگران مطالبه کند. پرخاشگری و قاطعیت مفاهیمی هستند که اغلب با هم اشتباه گرفته می شوند. اما قاطعیت نه تنها به معنای پایمال کردن حقوق دیگران نیست بلکه حقوق همه افراد محترم شناخته می شود. قاطعیت وسیله ای ارزشمند برای رسیدن به اعتماد به نفس و کنترل خویش است.
پي نوشت ها :
1-هارجی و دیگران، ۱۳۷۷، ص ۲۹۶
2-DAVIS AND ET.AL ۲۰۰۲, P.۲۶۹
3-هارجی و دیگران، ۱۳۷۷، ص ۲۹۷
4-برکو، ۱۳۷۸، ص ۲۱۳
5-جیمز، ۱۳۷۷، ص ۲۲۲
6-WEISS, ۱۹۹۶, P.۱۲۰
7-GILLEN, ۱۹۹۴, P.۱۱
8-جیمز، ۱۳۷۷ ص ۲۲۹
- برکو، ری ام، مدیریت ارتباطات، محمد اعرابی و داود ایزدی، چاپ اول، دفتر پژوهشهای فرهنگی، تهران، ۱۳۷۸. - تاواند، آنی، پرورش توانایی اظهار وجود، پرویز نظیری و آرش مولا، چاپ اول، آستان قدس رضوی، تهران، ۱۳۷۸. - جیمز، جودی، کلام جسم، آرین ابوک، چاپ اول، نسل نواندیش، تهران، ۱۳۷۷. - هارجی، اون و دیگران، مهارتهای اجتماعی در ارتباطات میان فردی، خشایار بیگی و مهرداد فیروزبخت، چاپ اول، رشد، تهران، ۱۳۷۷. - ANDERSON, A, ET.AL, EFFECTIVE ORGANIZATIONAL BEHAVIOR, ۱۹۹۴, FIRST EDITION, BLACKWELL PUBLISHERS. - DAVIS, K, AND J, NEW STROM, ORGANIZATIONAL BEHAVIOR, ۲۰۰۲, ۱۱TH EDITION, MCGRAW-HILL COMPANIES. - GILLEN, T, ASSERTIVENESS FOR MANAGERS, ۱۹۹۴, FIRST EDITION GOWER PUBLISHING. - GORDON, J, ORGANIZATIONAL BEHAVIOR, ۱۹۹۳, FOURTH EDITION, ALLYN AND BACON. - HERSEY, P, AND, K, BLANCHARD, MANAGEMENT OF ORGANIZATIONAL BEHAVIOR, ۱۹۸۸, FIFTH EDITION, PRENTICE-HALL. - MOORHEAD, G, AND, R, CRIFFIN, ORGANIZATIONAL BEHAVIOR, ۲۰۰۱, SIXTH EDITION, HOUGHTON MIFFLIN COMPANY. - WEISS, J, ORGANIZATIONAL BEHAVIOR AND CHANGE, ۱۹۹۶, FIRST EDITION, WEST PUBLISHING COMPANY.
منبع: ماهنامه تدبیر
<http://vista.ir >
ارسال توسط كاربر محترم :mohammad_43