مدیریت گذشته گرا
هوا بسیار عالی بود، از پنجره كلاس دانشگاه می شد قامت كشیده و سرسبزی درختان حیاط دانشگاه را دید. یك تصویر زیبا از پیوند ابرها، آسمان و درختان با شاخ و برگ گسترده و در ضمن صدای خوش نواز استاد كه با گرمی و شیوایی خاص خود بحث شیرین رویكرد سیستمی را توضیح می داد، شیرینی بحث در این نكته بود كه هر چه از علم مدیریت و سیستم ها بیشتر توضیح می داد برایم جالب بود كه می دیدم میزان انطباق بحث با موضوع مورد علاقه ام یعنی روان شناسی و جامعه شناسی مبحث رفتارهای روزانه ما بسیار نزدیك بود. لذا با هر توضیح استاد، ذهن فضول و ماجراجوی من دنبال یك تشابه و مثال اجتماعی بود تا بتواند به ارزیابی آن رفته و از این علم برای تحلیل آن استفاده كند، امیدوارم كه زیاد از هدف درس و دانشگاه فاصله نگرفته باشم!!!
برای برخی علم روان شناسی علم مادر است چرا كه اگر با مفاهیم و اصول خودشناسی، رفتارشناسی، انسان شناسی، ریشه رفتارها و علت واكنش های بشری آشنا نباشیم و نشانه های شخصیتی و رفتاری را ندانیم چگونه می توانیم یك رفتار صحیح شخصی، اجتماعی را در قالب خانواده و فضای اداری یا تجاری ایفا نمائیم؟
و اما درس این جلسه: استاد درس خود را برگرفته از تجربیات مستند علم مدیریت این طور آغاز كرد كه مدیریت در سطح كلان مانند رنگ ها به سه دسته اصلی تقسیم پذیر است، مدیران گذشته گرا، حال گرا و آینده گرا. البته همان طور كه رنگ ها علی رغم طیف های متنوع و بسیار به سه رنگ اصلی تقسیم شده است، تعاریف و دسته بندی انواع مدیریت نیز دارای طیف وسیعی است.
طی این تقسیم بندی ما با انواع بینش ها، رفتارهای بازدارنده و پیش رو مواجه هستیم كه بحث بسیار شیرینی است، چرا كه قابل تطبیق با نوع تشكیل خانواده و نوع مدیریت آن است لذا ضعف ها و قوت های آن همان طور كه در تاریخ مدیریت به نقد و اثبات گذاشته شده است می تواند گره بسیاری از مشكلات خانوادگی ما را كه حاصل نوع مدیریت آن است بگشاید، البته چنان چه دور از تعصب و تأكید بر باورها باشیم.
رئیس سازمان همچون پدر تلقی می شود كه همه چیز را بهتر می داند و برای توجیه بسیاری از كارها نظر او (پیرمرد) تعیین كننده است. هر قدر رئیس (كه البته هیچ وقت یك زن نیست) مسن تر باشد، تجربیات بیشتری دارد و لابد بهتر از هر فرد دیگری می تواند مسائل را حل كند. «تجربه بهترین آموزگار است» و «مدرسه زمین خوردن ها بهترین مدرسه است.» ضرب المثل های مورد استفاده گذشته گرایان است.
بله درست است، بسیار شبیه نوع خانواده هایی است كه به صورت پدرسالار مدیریت می شود و جوانان - چه پسران و چه دختران- همان رویه پدر پیر را در پیش می گیرند و آینده مطلوب آنها همان وضعیت معین و مطلوب پدرشان است، لذا با همان رویه مسائل و تصمیم گیری های خود را پیش می برند. درست مانند مدیران گذشته گرا كه با مسائل آن طور برخورد می كنند كه ابتدا كوشش می شود تا دلایل و یا ریشه های مسئله را مشخص نمایند. سپس سعی می شود كه مسئله منتفی یا سركوب شود. این كار در صورت موفقیت تغییراتی را كه موجب بروز مسئله شده اند منتفی كرده و سیستم را به وضعیتی كه قبل از بروز مسئله وجود داشته بازمی گرداند. این فرایند در واقع نوعی چاره نسبی است. این فرایند در اصل اهمیت بالینی دارد كه عمدتاً بر تجربه مربوط به مسائل مشابه قبلی استوار است. تفكر حاكم در این فرایند بیشتر تجربی، كیفی و مبتنی بر برداشت متداول عامه است.
مثلاً ایالات متحده مسئله ممنوعیت مصرف مشروبات الكلی را در اوائل قرن بیستم مطرح كرد. در واقع دولت علت مسئله را الكل تلقی كرد و تولید و فروش آن را غیرقانونی اعلام نمود. كما این كه در خانواده های پدرسالارانه نیز سیگار كشیدن را منع و حركت غیراخلاقی اعلام می نمایند. البته این قانون در آمریكا كاری از پیش نبرد. ممنوعیتی كه اعلام شد، الكل را غیرقابل دسترس نكرد، چون تولید غیرمجاز آن رایج شد و دسترسی به آن را آسان تر كرد و جرایم سازمان یافته را بیشتر كرد كه مسئله ای به مراتب بدتر از مصرف الكل بود. همان طور كه در بسیاری از خانواده های پدرسالارانه علیرغم این چنین تحریم ها و مراقبت های بزرگ خانواده، اما شاهد تمایل بسیار جوانان این خانواده ها به انجام این امور ممنوع شده، البته به صورت مخفی كاری و تبدیل این عمل از یك نیاز ساده به رفتارهای ناهنجار و بغرنج اجتماعی هستیم.
همانند بیشتر خانواده ها، غالب سازمان های گذشته گرا، براساس سلسله مراتب فردسالارانه عمل می كنند. هیچ عملی و از جمله برنامه ریزی بدون تأیید صریح و یا ضمنی «پیر خانواده» مطرح نیست. غالباً تمایل او برای برنامه ریزی زمانی تحریك می شود كه اطلاع پیدا كند یك سازمان گذشته گرای مورد تأییدش، دست به این كار زده است.
درست مانند خانواده های پدرسالار، كه زندگی از یك روند از پیش تعیین شده تبعیت می كند و دستورات از پیر خانواده صادر و طی یك سلسله مراتب لازم الاجراست و در امور انتخاب و ازدواج نسل جوانان، نظرات پیر خانواده محترم و مطرح است و غالباً انتخاب ها توسط بزرگان مطرح می شود و تقریباً نود و نه درصد لازم الاجرا است و تضمین آن نیز در گرو تجربیات بزرگان است.
منبع : بازآفرینی سازمان، نویسنده راسل. ال. ای كاف برگردان، تقی ناصر شریعتی، دكتر اسماعیل مردانی گیوی، دكتر سیاوش مریدی
ارسال توسط كاربر محترم :mohammad_43
برای برخی علم روان شناسی علم مادر است چرا كه اگر با مفاهیم و اصول خودشناسی، رفتارشناسی، انسان شناسی، ریشه رفتارها و علت واكنش های بشری آشنا نباشیم و نشانه های شخصیتی و رفتاری را ندانیم چگونه می توانیم یك رفتار صحیح شخصی، اجتماعی را در قالب خانواده و فضای اداری یا تجاری ایفا نمائیم؟
و اما درس این جلسه: استاد درس خود را برگرفته از تجربیات مستند علم مدیریت این طور آغاز كرد كه مدیریت در سطح كلان مانند رنگ ها به سه دسته اصلی تقسیم پذیر است، مدیران گذشته گرا، حال گرا و آینده گرا. البته همان طور كه رنگ ها علی رغم طیف های متنوع و بسیار به سه رنگ اصلی تقسیم شده است، تعاریف و دسته بندی انواع مدیریت نیز دارای طیف وسیعی است.
طی این تقسیم بندی ما با انواع بینش ها، رفتارهای بازدارنده و پیش رو مواجه هستیم كه بحث بسیار شیرینی است، چرا كه قابل تطبیق با نوع تشكیل خانواده و نوع مدیریت آن است لذا ضعف ها و قوت های آن همان طور كه در تاریخ مدیریت به نقد و اثبات گذاشته شده است می تواند گره بسیاری از مشكلات خانوادگی ما را كه حاصل نوع مدیریت آن است بگشاید، البته چنان چه دور از تعصب و تأكید بر باورها باشیم.
●مدیریت گذشته گرا
رئیس سازمان همچون پدر تلقی می شود كه همه چیز را بهتر می داند و برای توجیه بسیاری از كارها نظر او (پیرمرد) تعیین كننده است. هر قدر رئیس (كه البته هیچ وقت یك زن نیست) مسن تر باشد، تجربیات بیشتری دارد و لابد بهتر از هر فرد دیگری می تواند مسائل را حل كند. «تجربه بهترین آموزگار است» و «مدرسه زمین خوردن ها بهترین مدرسه است.» ضرب المثل های مورد استفاده گذشته گرایان است.
بله درست است، بسیار شبیه نوع خانواده هایی است كه به صورت پدرسالار مدیریت می شود و جوانان - چه پسران و چه دختران- همان رویه پدر پیر را در پیش می گیرند و آینده مطلوب آنها همان وضعیت معین و مطلوب پدرشان است، لذا با همان رویه مسائل و تصمیم گیری های خود را پیش می برند. درست مانند مدیران گذشته گرا كه با مسائل آن طور برخورد می كنند كه ابتدا كوشش می شود تا دلایل و یا ریشه های مسئله را مشخص نمایند. سپس سعی می شود كه مسئله منتفی یا سركوب شود. این كار در صورت موفقیت تغییراتی را كه موجب بروز مسئله شده اند منتفی كرده و سیستم را به وضعیتی كه قبل از بروز مسئله وجود داشته بازمی گرداند. این فرایند در واقع نوعی چاره نسبی است. این فرایند در اصل اهمیت بالینی دارد كه عمدتاً بر تجربه مربوط به مسائل مشابه قبلی استوار است. تفكر حاكم در این فرایند بیشتر تجربی، كیفی و مبتنی بر برداشت متداول عامه است.
مثلاً ایالات متحده مسئله ممنوعیت مصرف مشروبات الكلی را در اوائل قرن بیستم مطرح كرد. در واقع دولت علت مسئله را الكل تلقی كرد و تولید و فروش آن را غیرقانونی اعلام نمود. كما این كه در خانواده های پدرسالارانه نیز سیگار كشیدن را منع و حركت غیراخلاقی اعلام می نمایند. البته این قانون در آمریكا كاری از پیش نبرد. ممنوعیتی كه اعلام شد، الكل را غیرقابل دسترس نكرد، چون تولید غیرمجاز آن رایج شد و دسترسی به آن را آسان تر كرد و جرایم سازمان یافته را بیشتر كرد كه مسئله ای به مراتب بدتر از مصرف الكل بود. همان طور كه در بسیاری از خانواده های پدرسالارانه علیرغم این چنین تحریم ها و مراقبت های بزرگ خانواده، اما شاهد تمایل بسیار جوانان این خانواده ها به انجام این امور ممنوع شده، البته به صورت مخفی كاری و تبدیل این عمل از یك نیاز ساده به رفتارهای ناهنجار و بغرنج اجتماعی هستیم.
همانند بیشتر خانواده ها، غالب سازمان های گذشته گرا، براساس سلسله مراتب فردسالارانه عمل می كنند. هیچ عملی و از جمله برنامه ریزی بدون تأیید صریح و یا ضمنی «پیر خانواده» مطرح نیست. غالباً تمایل او برای برنامه ریزی زمانی تحریك می شود كه اطلاع پیدا كند یك سازمان گذشته گرای مورد تأییدش، دست به این كار زده است.
درست مانند خانواده های پدرسالار، كه زندگی از یك روند از پیش تعیین شده تبعیت می كند و دستورات از پیر خانواده صادر و طی یك سلسله مراتب لازم الاجراست و در امور انتخاب و ازدواج نسل جوانان، نظرات پیر خانواده محترم و مطرح است و غالباً انتخاب ها توسط بزرگان مطرح می شود و تقریباً نود و نه درصد لازم الاجرا است و تضمین آن نیز در گرو تجربیات بزرگان است.
منبع : بازآفرینی سازمان، نویسنده راسل. ال. ای كاف برگردان، تقی ناصر شریعتی، دكتر اسماعیل مردانی گیوی، دكتر سیاوش مریدی
ارسال توسط كاربر محترم :mohammad_43