استانداردهای کاربردپذیری
مترجمان: دكتر ماكویی و مهندس محمدعلی سرخوش
بیش از دودهه از طرح مبحث كاربردپذیری می گذرد. مبحثی كه فصل مشترك موضوع هایی نظیر «كیفیت در استعمال»، «طراحی انسان/ كاربرمدار»، «ممیزی فرایندها و سیستم های نرم افزاری»، «طراحی وب» و غیره است.
مقاله حاضر سعی دارد تا با روشن كردن مفهوم كاربردپذیری، استانداردهای آن را نیز مورد بررسی قرار داده و اهمیت موضوع را به خواننده منتقل سازد و نشان دهد كه درحال حاضر یكی از مهمترین عوامل در طراحی محصولات جدید، كاربردپذیری و استانداردهای مربوطه هستند.
در شرایطی كه مشتری گرایی و توجه به نیازهای اول، شعار و هدف كلیه سازمانها، نهادها و بنگاههای كوچك و بزرگ اقتصادی گردیده، بدیهی است كه به جهت تحقق آن، راهكارهایی ایجاد و در راه نزدیك شدن به نیازهای واقعی مشتریان و مصرف كنندگان توسعه یابند.
یكی ازاین دسته راهكارها – كه پیرامون ساده سازی استعمال محصولات و سیستم ها، و تطبیق هرچه بیشتر آنها با نیازها و احتیاجات كاربران، مطرح و توسعه یافته – مبحث كاربردپذیری است كه همچنین به عنوان یكی از مهمترین مشخصه های كیفی محصولات مبتنی بر نرم افزار نیز، باز شناخته می شود. (۱)
تعریفهای زیادی از كاربردپذیری ارائه شده است. ازجمله استاندارد ایزو – ۱۴۲۹ آن را بدین صورت تعریف می كند: اندازه وحدی كه یك محصول بتواند به وسیله كاربرانی معین، جهت دستیابی به اهدافی خاص توأم با اثربخشی، كارایی و رضایتمندی، در یك زمینه مشخص از كاربرد، مورداستفاده قرار گیرد (۲). این تعریف كه علاوه بر اینكه افق گسترده كاربردپذیری را نشان می دهد، براین امر تكیه دارد كه كاربردپذیری یك محصول، وابسته و مربوط است به زمینه استفاده و كاربردش (۴). یاكوب نیلسن (۱۹۹۳)، تعریفی مختصرتر از كاربردپذیری ارائه كرده: قابلیت یادگیری، كارایی، خطاها، به یادآوری و رضایتمندی. همچنین استاندارد ISO۱۹۲۶(ISO/IEC ۲۰۰۰B) نیز كاربردپذیری را به عنوان تركیبی از قابلیت فهم، قابلیت یادگیری، قابلیت به كارانداختن و جذابیت تعریف می كند (۲). اما كاربردپذیری را در یك جمله می توان گفت كه: كاربردپذیری عبارت است از ساده سازی استعمال محصولات و سیستم ها و تطبیق و سازگاركردن هرچه بیشتر آن با الزامات و نیازهای كاربران.(۱)
كاربردپذیری سه جنبه اساسی را دربر می گیرد:
- اثربخشی: اینكه آیا كاربران می توانند وظایف خود را به طوركامل، به انجام برسانند؟ آیا می توانند با به كارگیری محصول، به اهداف خود – مثلا آنچه كه می خواهند انجام دهند – دست یابند؟
- كارایی: اینكه برای انجام و تحقق این امر – یعنی انجام كار به وسیله محصول و دستیابی به اهداف – كاربران می باید چه اندازه كوشش كنند؟ (كه اغلب در واحد زمان نیز سنجیده می شود)
- رضایتمندی: اینكه به تصور كاربران استفاده از سیستم یا محصول، تا چه حد سهل و آسان است؟ كه خود آمیخته و تحت تاثیر موارد زیر هستند:
الف = كاربران: اینكه چه كسی محصول را مورداستفاده قرار می دهد؛
ب – اهداف كاربران: آنچه كاربران با به كارگیری محصول سعی در انجام و تحقق آن دارند؛
ج – زمینه، وضعیت و موقعیت استفاده: اینكه كجا و چگونه محصول مورداستفاده قرار می گیرد.
نگاهی گذرا به عناوین مقالات وكتابها، با عنایت به تاریخ انتشار آنها، بیانگر سیر تاریخی و روند توسعه موضوعهای مرتبط به مبحث كاربردپذیری است. مسئله ساده تعریف معیارهایی برای سادگی استعمال محصولات در اوایل دهه ۸۰ میلادی درقالب موضوعهایی نظیر توسعه میانجی های رایانه ای كاربردپذیر و متدهای ارزیابی كاربردپذیری نرم افزار توسعه یافت. تا اینكه به طرح موضوع مهندسی كاربردپذیری انجامید.
اواخر دهه ۸۰ و آغاز دهه ۹۰، با تسری مقوله كاربردپذیری به دامنه وسیع تری از محصولات و سیستم ها، توأم گردید. ضمن آنكه مباحث قبلی نیز تداوم یافته و شكل یكپارچه تری به خودگرفتند. مهندسی و مدیریت كیفیت نرم افزار و كیفیت ازجمله دیگر عناوین مطرح در این دوره بودند. آنچه كه مقدمتا مربوط به میانجی های انسان – ماشین می شد، بدانجا انجامید كه كاربردپذیری باید هدف طراحی سیستم ها و محصولات باشد. (۳)
۱ – كاربردپذیری درعمل: در پاسخ به این پرسش كه واقعا كاربردپذیری به چه معناست؟ پاسخهای متنوعی ارائه شده است. اگرچه برخی كاربردپذیری را كیفیت در استعمال نامیده اند، لیكن كاربردپذیری تفاوت ظریفی با كیفیت دارد. در مقوله كیفیت، مشتری، محور مباحث قرار می گیرد. حال آنكه كاربردپذیری بر تعامل كاربر با محصول تمركز دارد.
۲ – جام جهانی ۲۰۰۲: این موردكاوی بیانگر نقش كلیدی طراحی كاربرمدار و كاربردپذیری طرح محصول، در موفقیت یا عدم موفقیت یك محصول و اثران آن، ازجمله تاثیرات اقتصادی و اجتماعی، است.
۳ – فورد تاروس: برای بسیاری از كسانی كه به تاریخ صنعت خودروسازی علاقه مند هستند، نام «فورد تاروس» نامی آشناست. «تاروس» محصولی است كه تاریخ فورد جدید و موفقیتهایش بدان مدیون است. محصولی طلایی كه اعتبار رو به افول فورد را مجددا احیا كرد.
در دهه ۸۰ میلادی، شركت فورد، به خاطر پافشاری بر روشهای قدیمی خود، در همه ابعاد زیربنایی، در آستانه بحران ورشكستگی قرار گرفته بود. مشتریان، فورد را تولیدكننده محصولاتی می دانستند كه علاوه بر اینكه از طرحهای تكراری وكسل كننده ای برخوردارند، هر روز نیاز به تعمیر و رسیدگی پیدا می كنند.
خوشبختانه تغییر زاویه نگرش مدیران این شركت و پیامد آن تغییرات گسترده در همه ابعاد مدیریتی، فنی، طراحی و...، در ارائه محصول جدید این شركت – یعنی فورد تاروس – تاكنون بارها و بارها و از زوایای مختلف بررسی و تحلیل شده است. اما آنچه كه تاكنون، در كشور ما، درمورد این محصول ناگفته مانده، انجام تست های كاربردپذیری و استفاده از تكنیك های كاربردپذیری در طراحی آن است.
۴ – گوشی های همراه نوكیا: همانگونه كه ذكر شد، مقوله كاربردپذیری حول محور میانجی های كاربر یك سیستم، شكل گرفته است و با تعامل میان سیستم و كاربر ازطریق این میانجی سروكار دارد. گوشی های تلفن همراه ازجمله وسایل پیچیده ای هستندكه مفهوم سیستم تعاملی را به معنای تام دربردارند. شركت نوكیا ازجمله شركتهای پیشرو در عرصه تولید گوشی های همراه است كه تقریبا از آغاز طرح موضوع كاربردپذیری با سیر تحولات آن همراهی كرده و نقش مهمی را ایفا كرده است.
نسل اولیه گوشی های همراه، به مانند تلفن های معمولی، صرفا جهت ارضای نیاز به برقراری تماس تلفنی، تحت شرایط در حركت بودن كاربر، طراحی و تهیه شده بودند. در اواخر دهه ۹۰ كاركردهای جدیدی نظیر تقویم، پیغام های نوشتاری، قابلیت اتصال به اینترنت و ... به كاركرد گوشی ها افزوده شد. در ادامه نیز یك سری لوازم جانبی نظیر قاب قابل تعویض و هدست با گوشی ها همراه گردید.
گوشی های ساده اولیه به سوی تلفن های هوشمند چندمنظوره سوق گرفتند تا بتوانند به طور اثربخش نیازهای متنوع كاربران را برطرف سازند. نهایتا اینكه امروزه، گوشی های همراه به یك سیستم ارتباطات شخصی بدل شده اند كه برقراری ارتباط بین انسانها با یكدیگر و با سیستم های تعاملی دیگر را میسر می سازند. با عنایت به این توسعه كاركردی، توجه به كاربردپذیری و ارزیابیهای مربوط جزو لاینفك طراحی این رده محصولات گشته است.
ازجمله جنبه هایی كه در تست های كاربردپذیری این محصول مطرح هستند، می توان به: یكپارچگی كاركردی، دسترس پذیری، سودمندی و سهولت خدمات مورداستفاده، آمادگی برای كاربرد، مطلع كنندگی، فایده مندی موادپشتیبان و قابلیت به كارگیری بینالمللی، اشاره كرد.
منافع ناشی از به كارگیری متدهای كاربردپذیری و طراحی كاربرمدار را می توان براساس گروههای مختلف ذی نفعان آن، دسته بندی كرد:
الف – منافع كاربردپذیری برای كسب وكارها:
- ارزان تر بودن- سریع تر بودن- ایمن تر بودن - افزایش فروش - برندگی رقابتی بیشتر
ب – منافع كاربردپذیری برای مدیریت پروژه:
- بهبود مدیریت ریسك - تسهیل برنامه ریزی - ارائه شواهدی از موفقیت در اسرع وقت
ج – منافع كاربردپذیری برای تیم طراحی:
- طراحی های دقیق تر - اثبات قابلیت كار طرحها - ارائه تصویری دقیق از چگونگی كار كاربران - استرس كمتر در آزمون پذیرش كاربر - حذف تغییرات در آخرین لحظه
د – منافع كاربردپذیری برای تیم مستندسازی:
- آغاز بسیار زودتر مستندسازی - مستندسازی كمتر
ه = منافع كاربردپذیری برای گروه كاربران:
- كاهش زمانهای انجام وظیفه - كاهش خطاهای كاربری - كاهش زمان آموزش كاربران - كاهش تغییر و تحول كاركنان
ز – منافع كاربردپذیری برای تیم پشتیبانی:
-خدمات پشتیبانی و راهنمایی تلفــنی اثربخش تر- كارآیی بهتر - مواد آمـوزشی كمتر-كاهش زمان آموزش برای تیم پشتیبانی
ج – محاسبه و تحلیل هزینه ها و منافع كاربردپذیری: حصول منافع مالی بستگی به چگونگی اجرای كامل طراحی كاربرمدار دارد. با موازنه هزینه ها و منافع می توان نشان داد كه ارزش منافع حاصله، از هزینه فعالیتهای طراحی كاربر مدار، به طور قابل توجهی بیشتر هستند. جهت محاسبه و تحلیل هزینه – منفعت كاربردپذیری و طراحی مبتنی بر كاربر باید:
- صرفه جوییهای بالقوه درخلال توسعه، فروش، استعمال و پشتیبانی را تخمین زد.
- هزینه هایی را تخمین زد كه درخلال فعالیتهای كاربرمدار تحمیل خواهندشد. به كارگیری یك شیوه متمركز بر كاربر در طراحی هرگونه محصولی، می تواند عملكرد پروژه های منفرد، همچنین وضعیت كل كسب و كار را به طور اساسی بهبود بخشد. (۸)
الف – موانع توسعه طراحی كاربرمدار: ازجمله موانع گسترش كاربردتكنیك های كاربردپذیری و طراحی كاربرمدار می توان به موانع متدولوژیك و روش شناختی ، عدم شناخت كامل الزامات و احتیاجات ، موانع عملی ، و موانع تجاری اشاره كرد.
یكی از دلایل توسعه استاندارد ایزو- ۱۳۴۰۷، این بوده است كه بسیاری از فرآیندهای جاری توسعه ، از شیوه های كاربرمدار استفاده نكرده و بنابراین، در لحاظ كردن بازخوردها ازكاربران و شناسایی تمامی نیازهای آنها دچار اشتباه هستند . این استاندارد ، راهنماییهای معتبری را در چگونگی دستیابی به كاربردپذیری ـ از طریق دخیل كردن فعالیتهای طراحی كاربرمدار در خلال چرخه عمر سیستم های تعاملی مبتنی بر رایانه ـ ارایه می دهد .
ب - موانع متدولوژیك و روش شناختی: اگر توسعه دهندگان سیستم ها بتوانند راه حلهای خویش را با اهداف كلی تعریف شده تطبیق دهند ، دستیابی گسترده به دسترس پذیری و كاربرد پذیری بسیار ساده تر خواهد بود . این امر نیازمند به كارگیری متدها ، تكنیك ها و ابزارهایی مناسب است ـ كه بتوانند كیفیت در استعمال را بهبود بخشند .
استانداردهای بین المللی ایزو-۱۴۵۹۸ (۱۹۸۸) و ایزو- ۹۱۲۶(۱۹۹۹) با موضوع كیفیت نرم افزار منابع بیشتری را در این باره ارایه میدهند. مطابق تعریف ارایه شده از كاربردپذیری در استاندارد ایزو۱۱-۹۲۴۱، هدف اصلی در توسعه سیستم ها، كیفیت است.
استاندارد ایزو ۱۱ – ۹۲۴۱ تشریح می كند كه چگونه كیفیت در استفاده می تواند تشخیص داده شده و اندازه گیری گردد. و ایزو-۱۳۴۰۷ نیز بر فرایند طراحی كاربرمدار ـ كه جهت دستیابی به اهداف كاربردپذیری و كیفیت در استفاده لازم است ـ تصریح می كند . [۳]
ج - نقص در تشخیص احتیاجات و الزامات: برای اینكه یك فرایند طراحی ، خط مشی و شیوه ای كاربرمدار را در شناسایی نیازمندیها و احتیاجات ، اتخاذ كند ، باید فعالیتهایی را دربرگیرد ـ كه بتوانند هم نیازمندیها و احتیاجات كاربردپذیری را ، با استفاده از ظرفیتها و قابلیتهای گروه كاربران نهایی ، شناسایی كنند و هم نیازهای دسترس پذیری كاربران با احتیاجات خاص را .
شیوه ها و مشی های مرسوم و متداول جهت مهندسی نیازها و احتیاجات ، متمركز است بر شناسایی احتیاجات كاركردی و نیازمندیهای وظیفه ای و اطمینان از اینكه محصول توسعه یافته، این نیازمندیها و احتیاجات را برآورده می كند . سایر احتیاجات غیركاركردی اهمیت كمتری دارند . البته هنوز از دیدگاه كاربران، كیفیت در استعمال ، جهت اجرای موفق وظایف ، حیاتی است .
د - موانع عملی : تعریف نشده بودن زمینه كاربرد: ویژگیهای كاربران ، وظایف و محیط فیزیكی و سازمانی تعریف كننده زمینه ای است كه در آن محصول به كار گرفته می شود . جهت هدایت سریع تصمیمات طراحی ، و به منظور ارایه مبنایی برای ارزیابیها ، درك و شناسایی جزییات این زمینه ، مهم هستند .
ه - موانع تجاری: یك مانع عمده برای طراحی كاربردپذیر ، مدنظر قراردادن هزینه های ناشی از فعالیتهای متمركز بر كاربر است . اعم از هزینه های سخت افزاری و نرم افزاری ـ كه به منظور ارایه دسترس پذیری به طور گسترده لازم هستند . اگر چه نحوه محاسبه منافع اقتصادی پروژه های كاربردپذیری توسط بیاس و می هیو (۱۹۹۴) برشمرده شده اند . اما هنوز مقاومت گسترده ای در زمینه تكنیك ها و متدهای مورد نیاز ، جهت سازگاری و تطبیق باطراحی كاربر مدار وجود دارد .
كاربری آسان یك سیستم یا محصول، ضامن بهره وری عملكرد و رضایتمندی كاربران و موفقیت آن است . اگرچه بسیاری از محصولات و سیستم هایی كه امروزه به خدمت گرفته می شوند ، همچنان به لحاظ كاربردپذیری دچار ضعفهای عمده و جدی هستند ، اما افق حركتی برخی صنایع پیشرو ، نوید اقبالی گسترده به كاربردپذیری و طراحی كاربرمدار را می دهد .
با توجه به اینكه كاربران یك سیستم مهمترین مشتریان آن هستند، استفاده از اصول كاربردپذیری و طراحی كاربرمدار ، در پروژه های توسعه ، نه تنها بسیار مفید است ، بلكه در آینده ای نه چندان دور امری اجتناب ناپذیر و ضروری خواهد بود . امروزه دیگر ، سازمانهای پیشرو در طراحی و توسعه محصولات كاربردپذیر ، از ممیزی ظرفیت و قابلیتشان در نهادینه كردن كاربردپذیری و طراحی كاربرمدار دم می زنند.
با این توصیف می توان از كاربردپذیری و موضوعهای وابسته به آن به عنوان یك مبحث كاربردی رو به رشد یاد كرد كه به تدریج در حال بازیافتن نقش كلیدی خویش در طیف گسترده ای از محصولات و سیستم هاست . راه اندازی وب سایتی تحت این عنوان ، و انتشار چندین استاندارد بین المللی در حواشی این موضوع، طی سالهای اخیر ، در كنار برگزاری كنفرانس های سالانه و انتشار كتابها و مقالات ، جملگی مؤید این امر است.
از جمله موضوعهای قابل پیگیری، بحث ممیزی ظرفیت كاربردپذیری (UCA) است كه بویژه در استاندارد ایزو – ۱۵۵۰۴ مدنظر قرار گرفته است . ضمن آنكه برخی پروژه های اروپایی نیز بدان پرداخته اند. عنوان دیگر ، طراحی كاربر / انسان مدار است كه موضوع دو استاندارد بین المللی ایزو - ۱۳۴۰۷ و ایزو - ۱۸۵۲۹ گردیده و همچنان باب مطالعه و بررسی پیرامون آن باز است.
منابع:
What is Usability? [1]
at:http://www.usabilitynet.org/management/b_what.htm [۲]
Jokela,T.(۲۰۰۱)Assessment of User-Centered Design Processes as a Basis for Improvement Action An Experimental Study in Industrial Settings. Department of Information Processing Science ,University of Oulu. Infotech Oulu,Finland . ۲۰۰۱. [۳]
Bevan ,N.(۱۹۹۹),"Design for Usability" Proceeding of HCI International ۱۹۹۹,۲۲-۲۶ Aug , Munich. [۴]
ISO ۱۳۴۰۷:۱۹۹۹(E) ,Human-Centered Design Processes for Interactive Systems. [۵]
Sawyer,M . (۱۹۹۰) " Automobile Usability Assessment ,"Psychology ۵۳۱ Usability Project .
[۶]Ketola ,P. and Roykkee ,M.(۲۰۰۰) , "The Three Facts of Usability in Mobile Handsets ,"Nokia ,Visiokatu ۱,FIN –۳۳۷۲۰ Tampere , Finland. [۷]
"Quotes,"at http://www.usabilitynet.org/management/c_quotes.htm [۸]
Calculate the Benefits of Usability – for your Business ," at : http://www.usability.org/management/c_benefits.htm
منبع: ماهنامه تدبیر
ارسال توسط كاربر محترم : mohammad_43
مقاله حاضر سعی دارد تا با روشن كردن مفهوم كاربردپذیری، استانداردهای آن را نیز مورد بررسی قرار داده و اهمیت موضوع را به خواننده منتقل سازد و نشان دهد كه درحال حاضر یكی از مهمترین عوامل در طراحی محصولات جدید، كاربردپذیری و استانداردهای مربوطه هستند.
در شرایطی كه مشتری گرایی و توجه به نیازهای اول، شعار و هدف كلیه سازمانها، نهادها و بنگاههای كوچك و بزرگ اقتصادی گردیده، بدیهی است كه به جهت تحقق آن، راهكارهایی ایجاد و در راه نزدیك شدن به نیازهای واقعی مشتریان و مصرف كنندگان توسعه یابند.
یكی ازاین دسته راهكارها – كه پیرامون ساده سازی استعمال محصولات و سیستم ها، و تطبیق هرچه بیشتر آنها با نیازها و احتیاجات كاربران، مطرح و توسعه یافته – مبحث كاربردپذیری است كه همچنین به عنوان یكی از مهمترین مشخصه های كیفی محصولات مبتنی بر نرم افزار نیز، باز شناخته می شود. (۱)
تعریفهای زیادی از كاربردپذیری ارائه شده است. ازجمله استاندارد ایزو – ۱۴۲۹ آن را بدین صورت تعریف می كند: اندازه وحدی كه یك محصول بتواند به وسیله كاربرانی معین، جهت دستیابی به اهدافی خاص توأم با اثربخشی، كارایی و رضایتمندی، در یك زمینه مشخص از كاربرد، مورداستفاده قرار گیرد (۲). این تعریف كه علاوه بر اینكه افق گسترده كاربردپذیری را نشان می دهد، براین امر تكیه دارد كه كاربردپذیری یك محصول، وابسته و مربوط است به زمینه استفاده و كاربردش (۴). یاكوب نیلسن (۱۹۹۳)، تعریفی مختصرتر از كاربردپذیری ارائه كرده: قابلیت یادگیری، كارایی، خطاها، به یادآوری و رضایتمندی. همچنین استاندارد ISO۱۹۲۶(ISO/IEC ۲۰۰۰B) نیز كاربردپذیری را به عنوان تركیبی از قابلیت فهم، قابلیت یادگیری، قابلیت به كارانداختن و جذابیت تعریف می كند (۲). اما كاربردپذیری را در یك جمله می توان گفت كه: كاربردپذیری عبارت است از ساده سازی استعمال محصولات و سیستم ها و تطبیق و سازگاركردن هرچه بیشتر آن با الزامات و نیازهای كاربران.(۱)
كاربردپذیری سه جنبه اساسی را دربر می گیرد:
- اثربخشی: اینكه آیا كاربران می توانند وظایف خود را به طوركامل، به انجام برسانند؟ آیا می توانند با به كارگیری محصول، به اهداف خود – مثلا آنچه كه می خواهند انجام دهند – دست یابند؟
- كارایی: اینكه برای انجام و تحقق این امر – یعنی انجام كار به وسیله محصول و دستیابی به اهداف – كاربران می باید چه اندازه كوشش كنند؟ (كه اغلب در واحد زمان نیز سنجیده می شود)
- رضایتمندی: اینكه به تصور كاربران استفاده از سیستم یا محصول، تا چه حد سهل و آسان است؟ كه خود آمیخته و تحت تاثیر موارد زیر هستند:
الف = كاربران: اینكه چه كسی محصول را مورداستفاده قرار می دهد؛
ب – اهداف كاربران: آنچه كاربران با به كارگیری محصول سعی در انجام و تحقق آن دارند؛
ج – زمینه، وضعیت و موقعیت استفاده: اینكه كجا و چگونه محصول مورداستفاده قرار می گیرد.
● تاریخچه
نگاهی گذرا به عناوین مقالات وكتابها، با عنایت به تاریخ انتشار آنها، بیانگر سیر تاریخی و روند توسعه موضوعهای مرتبط به مبحث كاربردپذیری است. مسئله ساده تعریف معیارهایی برای سادگی استعمال محصولات در اوایل دهه ۸۰ میلادی درقالب موضوعهایی نظیر توسعه میانجی های رایانه ای كاربردپذیر و متدهای ارزیابی كاربردپذیری نرم افزار توسعه یافت. تا اینكه به طرح موضوع مهندسی كاربردپذیری انجامید.
اواخر دهه ۸۰ و آغاز دهه ۹۰، با تسری مقوله كاربردپذیری به دامنه وسیع تری از محصولات و سیستم ها، توأم گردید. ضمن آنكه مباحث قبلی نیز تداوم یافته و شكل یكپارچه تری به خودگرفتند. مهندسی و مدیریت كیفیت نرم افزار و كیفیت ازجمله دیگر عناوین مطرح در این دوره بودند. آنچه كه مقدمتا مربوط به میانجی های انسان – ماشین می شد، بدانجا انجامید كه كاربردپذیری باید هدف طراحی سیستم ها و محصولات باشد. (۳)
● كاربردپذیری، منافع و موانع
۱ – كاربردپذیری درعمل: در پاسخ به این پرسش كه واقعا كاربردپذیری به چه معناست؟ پاسخهای متنوعی ارائه شده است. اگرچه برخی كاربردپذیری را كیفیت در استعمال نامیده اند، لیكن كاربردپذیری تفاوت ظریفی با كیفیت دارد. در مقوله كیفیت، مشتری، محور مباحث قرار می گیرد. حال آنكه كاربردپذیری بر تعامل كاربر با محصول تمركز دارد.
۲ – جام جهانی ۲۰۰۲: این موردكاوی بیانگر نقش كلیدی طراحی كاربرمدار و كاربردپذیری طرح محصول، در موفقیت یا عدم موفقیت یك محصول و اثران آن، ازجمله تاثیرات اقتصادی و اجتماعی، است.
۳ – فورد تاروس: برای بسیاری از كسانی كه به تاریخ صنعت خودروسازی علاقه مند هستند، نام «فورد تاروس» نامی آشناست. «تاروس» محصولی است كه تاریخ فورد جدید و موفقیتهایش بدان مدیون است. محصولی طلایی كه اعتبار رو به افول فورد را مجددا احیا كرد.
در دهه ۸۰ میلادی، شركت فورد، به خاطر پافشاری بر روشهای قدیمی خود، در همه ابعاد زیربنایی، در آستانه بحران ورشكستگی قرار گرفته بود. مشتریان، فورد را تولیدكننده محصولاتی می دانستند كه علاوه بر اینكه از طرحهای تكراری وكسل كننده ای برخوردارند، هر روز نیاز به تعمیر و رسیدگی پیدا می كنند.
خوشبختانه تغییر زاویه نگرش مدیران این شركت و پیامد آن تغییرات گسترده در همه ابعاد مدیریتی، فنی، طراحی و...، در ارائه محصول جدید این شركت – یعنی فورد تاروس – تاكنون بارها و بارها و از زوایای مختلف بررسی و تحلیل شده است. اما آنچه كه تاكنون، در كشور ما، درمورد این محصول ناگفته مانده، انجام تست های كاربردپذیری و استفاده از تكنیك های كاربردپذیری در طراحی آن است.
۴ – گوشی های همراه نوكیا: همانگونه كه ذكر شد، مقوله كاربردپذیری حول محور میانجی های كاربر یك سیستم، شكل گرفته است و با تعامل میان سیستم و كاربر ازطریق این میانجی سروكار دارد. گوشی های تلفن همراه ازجمله وسایل پیچیده ای هستندكه مفهوم سیستم تعاملی را به معنای تام دربردارند. شركت نوكیا ازجمله شركتهای پیشرو در عرصه تولید گوشی های همراه است كه تقریبا از آغاز طرح موضوع كاربردپذیری با سیر تحولات آن همراهی كرده و نقش مهمی را ایفا كرده است.
نسل اولیه گوشی های همراه، به مانند تلفن های معمولی، صرفا جهت ارضای نیاز به برقراری تماس تلفنی، تحت شرایط در حركت بودن كاربر، طراحی و تهیه شده بودند. در اواخر دهه ۹۰ كاركردهای جدیدی نظیر تقویم، پیغام های نوشتاری، قابلیت اتصال به اینترنت و ... به كاركرد گوشی ها افزوده شد. در ادامه نیز یك سری لوازم جانبی نظیر قاب قابل تعویض و هدست با گوشی ها همراه گردید.
گوشی های ساده اولیه به سوی تلفن های هوشمند چندمنظوره سوق گرفتند تا بتوانند به طور اثربخش نیازهای متنوع كاربران را برطرف سازند. نهایتا اینكه امروزه، گوشی های همراه به یك سیستم ارتباطات شخصی بدل شده اند كه برقراری ارتباط بین انسانها با یكدیگر و با سیستم های تعاملی دیگر را میسر می سازند. با عنایت به این توسعه كاركردی، توجه به كاربردپذیری و ارزیابیهای مربوط جزو لاینفك طراحی این رده محصولات گشته است.
ازجمله جنبه هایی كه در تست های كاربردپذیری این محصول مطرح هستند، می توان به: یكپارچگی كاركردی، دسترس پذیری، سودمندی و سهولت خدمات مورداستفاده، آمادگی برای كاربرد، مطلع كنندگی، فایده مندی موادپشتیبان و قابلیت به كارگیری بینالمللی، اشاره كرد.
● منافع كاربردپذیری و طراحی كاربرمدار
منافع ناشی از به كارگیری متدهای كاربردپذیری و طراحی كاربرمدار را می توان براساس گروههای مختلف ذی نفعان آن، دسته بندی كرد:
الف – منافع كاربردپذیری برای كسب وكارها:
- ارزان تر بودن- سریع تر بودن- ایمن تر بودن - افزایش فروش - برندگی رقابتی بیشتر
ب – منافع كاربردپذیری برای مدیریت پروژه:
- بهبود مدیریت ریسك - تسهیل برنامه ریزی - ارائه شواهدی از موفقیت در اسرع وقت
ج – منافع كاربردپذیری برای تیم طراحی:
- طراحی های دقیق تر - اثبات قابلیت كار طرحها - ارائه تصویری دقیق از چگونگی كار كاربران - استرس كمتر در آزمون پذیرش كاربر - حذف تغییرات در آخرین لحظه
د – منافع كاربردپذیری برای تیم مستندسازی:
- آغاز بسیار زودتر مستندسازی - مستندسازی كمتر
ه = منافع كاربردپذیری برای گروه كاربران:
- كاهش زمانهای انجام وظیفه - كاهش خطاهای كاربری - كاهش زمان آموزش كاربران - كاهش تغییر و تحول كاركنان
ز – منافع كاربردپذیری برای تیم پشتیبانی:
-خدمات پشتیبانی و راهنمایی تلفــنی اثربخش تر- كارآیی بهتر - مواد آمـوزشی كمتر-كاهش زمان آموزش برای تیم پشتیبانی
ج – محاسبه و تحلیل هزینه ها و منافع كاربردپذیری: حصول منافع مالی بستگی به چگونگی اجرای كامل طراحی كاربرمدار دارد. با موازنه هزینه ها و منافع می توان نشان داد كه ارزش منافع حاصله، از هزینه فعالیتهای طراحی كاربر مدار، به طور قابل توجهی بیشتر هستند. جهت محاسبه و تحلیل هزینه – منفعت كاربردپذیری و طراحی مبتنی بر كاربر باید:
- صرفه جوییهای بالقوه درخلال توسعه، فروش، استعمال و پشتیبانی را تخمین زد.
- هزینه هایی را تخمین زد كه درخلال فعالیتهای كاربرمدار تحمیل خواهندشد. به كارگیری یك شیوه متمركز بر كاربر در طراحی هرگونه محصولی، می تواند عملكرد پروژه های منفرد، همچنین وضعیت كل كسب و كار را به طور اساسی بهبود بخشد. (۸)
● منابع راهگشا در مقابله با موانع كاربردپذیری
الف – موانع توسعه طراحی كاربرمدار: ازجمله موانع گسترش كاربردتكنیك های كاربردپذیری و طراحی كاربرمدار می توان به موانع متدولوژیك و روش شناختی ، عدم شناخت كامل الزامات و احتیاجات ، موانع عملی ، و موانع تجاری اشاره كرد.
یكی از دلایل توسعه استاندارد ایزو- ۱۳۴۰۷، این بوده است كه بسیاری از فرآیندهای جاری توسعه ، از شیوه های كاربرمدار استفاده نكرده و بنابراین، در لحاظ كردن بازخوردها ازكاربران و شناسایی تمامی نیازهای آنها دچار اشتباه هستند . این استاندارد ، راهنماییهای معتبری را در چگونگی دستیابی به كاربردپذیری ـ از طریق دخیل كردن فعالیتهای طراحی كاربرمدار در خلال چرخه عمر سیستم های تعاملی مبتنی بر رایانه ـ ارایه می دهد .
ب - موانع متدولوژیك و روش شناختی: اگر توسعه دهندگان سیستم ها بتوانند راه حلهای خویش را با اهداف كلی تعریف شده تطبیق دهند ، دستیابی گسترده به دسترس پذیری و كاربرد پذیری بسیار ساده تر خواهد بود . این امر نیازمند به كارگیری متدها ، تكنیك ها و ابزارهایی مناسب است ـ كه بتوانند كیفیت در استعمال را بهبود بخشند .
استانداردهای بین المللی ایزو-۱۴۵۹۸ (۱۹۸۸) و ایزو- ۹۱۲۶(۱۹۹۹) با موضوع كیفیت نرم افزار منابع بیشتری را در این باره ارایه میدهند. مطابق تعریف ارایه شده از كاربردپذیری در استاندارد ایزو۱۱-۹۲۴۱، هدف اصلی در توسعه سیستم ها، كیفیت است.
استاندارد ایزو ۱۱ – ۹۲۴۱ تشریح می كند كه چگونه كیفیت در استفاده می تواند تشخیص داده شده و اندازه گیری گردد. و ایزو-۱۳۴۰۷ نیز بر فرایند طراحی كاربرمدار ـ كه جهت دستیابی به اهداف كاربردپذیری و كیفیت در استفاده لازم است ـ تصریح می كند . [۳]
ج - نقص در تشخیص احتیاجات و الزامات: برای اینكه یك فرایند طراحی ، خط مشی و شیوه ای كاربرمدار را در شناسایی نیازمندیها و احتیاجات ، اتخاذ كند ، باید فعالیتهایی را دربرگیرد ـ كه بتوانند هم نیازمندیها و احتیاجات كاربردپذیری را ، با استفاده از ظرفیتها و قابلیتهای گروه كاربران نهایی ، شناسایی كنند و هم نیازهای دسترس پذیری كاربران با احتیاجات خاص را .
شیوه ها و مشی های مرسوم و متداول جهت مهندسی نیازها و احتیاجات ، متمركز است بر شناسایی احتیاجات كاركردی و نیازمندیهای وظیفه ای و اطمینان از اینكه محصول توسعه یافته، این نیازمندیها و احتیاجات را برآورده می كند . سایر احتیاجات غیركاركردی اهمیت كمتری دارند . البته هنوز از دیدگاه كاربران، كیفیت در استعمال ، جهت اجرای موفق وظایف ، حیاتی است .
د - موانع عملی : تعریف نشده بودن زمینه كاربرد: ویژگیهای كاربران ، وظایف و محیط فیزیكی و سازمانی تعریف كننده زمینه ای است كه در آن محصول به كار گرفته می شود . جهت هدایت سریع تصمیمات طراحی ، و به منظور ارایه مبنایی برای ارزیابیها ، درك و شناسایی جزییات این زمینه ، مهم هستند .
ه - موانع تجاری: یك مانع عمده برای طراحی كاربردپذیر ، مدنظر قراردادن هزینه های ناشی از فعالیتهای متمركز بر كاربر است . اعم از هزینه های سخت افزاری و نرم افزاری ـ كه به منظور ارایه دسترس پذیری به طور گسترده لازم هستند . اگر چه نحوه محاسبه منافع اقتصادی پروژه های كاربردپذیری توسط بیاس و می هیو (۱۹۹۴) برشمرده شده اند . اما هنوز مقاومت گسترده ای در زمینه تكنیك ها و متدهای مورد نیاز ، جهت سازگاری و تطبیق باطراحی كاربر مدار وجود دارد .
● نتیجه گیری
كاربری آسان یك سیستم یا محصول، ضامن بهره وری عملكرد و رضایتمندی كاربران و موفقیت آن است . اگرچه بسیاری از محصولات و سیستم هایی كه امروزه به خدمت گرفته می شوند ، همچنان به لحاظ كاربردپذیری دچار ضعفهای عمده و جدی هستند ، اما افق حركتی برخی صنایع پیشرو ، نوید اقبالی گسترده به كاربردپذیری و طراحی كاربرمدار را می دهد .
با توجه به اینكه كاربران یك سیستم مهمترین مشتریان آن هستند، استفاده از اصول كاربردپذیری و طراحی كاربرمدار ، در پروژه های توسعه ، نه تنها بسیار مفید است ، بلكه در آینده ای نه چندان دور امری اجتناب ناپذیر و ضروری خواهد بود . امروزه دیگر ، سازمانهای پیشرو در طراحی و توسعه محصولات كاربردپذیر ، از ممیزی ظرفیت و قابلیتشان در نهادینه كردن كاربردپذیری و طراحی كاربرمدار دم می زنند.
با این توصیف می توان از كاربردپذیری و موضوعهای وابسته به آن به عنوان یك مبحث كاربردی رو به رشد یاد كرد كه به تدریج در حال بازیافتن نقش كلیدی خویش در طیف گسترده ای از محصولات و سیستم هاست . راه اندازی وب سایتی تحت این عنوان ، و انتشار چندین استاندارد بین المللی در حواشی این موضوع، طی سالهای اخیر ، در كنار برگزاری كنفرانس های سالانه و انتشار كتابها و مقالات ، جملگی مؤید این امر است.
از جمله موضوعهای قابل پیگیری، بحث ممیزی ظرفیت كاربردپذیری (UCA) است كه بویژه در استاندارد ایزو – ۱۵۵۰۴ مدنظر قرار گرفته است . ضمن آنكه برخی پروژه های اروپایی نیز بدان پرداخته اند. عنوان دیگر ، طراحی كاربر / انسان مدار است كه موضوع دو استاندارد بین المللی ایزو - ۱۳۴۰۷ و ایزو - ۱۸۵۲۹ گردیده و همچنان باب مطالعه و بررسی پیرامون آن باز است.
منابع:
What is Usability? [1]
at:http://www.usabilitynet.org/management/b_what.htm [۲]
Jokela,T.(۲۰۰۱)Assessment of User-Centered Design Processes as a Basis for Improvement Action An Experimental Study in Industrial Settings. Department of Information Processing Science ,University of Oulu. Infotech Oulu,Finland . ۲۰۰۱. [۳]
Bevan ,N.(۱۹۹۹),"Design for Usability" Proceeding of HCI International ۱۹۹۹,۲۲-۲۶ Aug , Munich. [۴]
ISO ۱۳۴۰۷:۱۹۹۹(E) ,Human-Centered Design Processes for Interactive Systems. [۵]
Sawyer,M . (۱۹۹۰) " Automobile Usability Assessment ,"Psychology ۵۳۱ Usability Project .
[۶]Ketola ,P. and Roykkee ,M.(۲۰۰۰) , "The Three Facts of Usability in Mobile Handsets ,"Nokia ,Visiokatu ۱,FIN –۳۳۷۲۰ Tampere , Finland. [۷]
"Quotes,"at http://www.usabilitynet.org/management/c_quotes.htm [۸]
Calculate the Benefits of Usability – for your Business ," at : http://www.usability.org/management/c_benefits.htm
منبع: ماهنامه تدبیر
ارسال توسط كاربر محترم : mohammad_43