AssAssiNS CREED قاتلي که به قتل رسيد!

AssAssiNS CREED نامي بزرگ و محبوب به شمار مي آيد و ياد آور بازيي جذاب و براي برخي از بازيبازها شاهکار است. اما AssAssiNS CREED: Blood Lines يک شاهکار نيست، حتي کار وزير هم نيست!
چهارشنبه، 18 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
AssAssiNS CREED قاتلي که به قتل رسيد!

AssAssiNS CREED قاتلي که به قتل رسيد!
AssAssiNS CREED قاتلي که به قتل رسيد!


 

نويسنده: بهزاد ميرمظفري




 
AssAssiNS CREED نامي بزرگ و محبوب به شمار مي آيد و ياد آور بازيي جذاب و براي برخي از بازيبازها شاهکار است. اما AssAssiNS CREED: Blood Lines يک شاهکار نيست، حتي کار وزير هم نيست!
AC:BL اثري کوتاه، بي روح و عجيب است که در خوشبينانه ترين وضعيت مي توان آن را متوسط دانست. با اين وجود، در نگاه اول، اين بازي، هرچه از يک بازي "AC" انتظار داشتيم برآورده مي کند، بازي از نظر داستاني پس از نسخه ي اول کنسولي اتفاق مي افتد و قهرمان کم حرف و معروف ماالطير (Altelir) در ادامه تعقيب و شکار پايان ناپذيرش از شواليه هاي معبد، اين بار با جزيره ي قبرس مي آيد.
داستان بازي کوتاه و غيرجذاب است و اگر چه سعي شده راز و رمز گونه باشد، در واقع تنها نکته ي مثبت آن ارتباطي است که با دوبازي اصلي کنسول هاي خانگي دارد. در بازي با شخصيت «ماريا» که در AC اول حضور داشت بيشتر آشنا مي شويم. همچنين در بين ماموريت ها الطير را مي بينيم که مشغول نوشتن نوعي دفترچه ي خاطرات است. اين همان صفحات Codex معروف هستند که در AC2 قهرمان جديد ما اتزيو پيدا مي کند و نقش کليدي در داستان آن بازي دارد. بنابراين داستان تنها در صورت آشنايي با آثار ديگر مجموعه مي تواند کمي جذاب باشد، اما به تنهايي بي روح، کسل کننده و عجيب خواهد بود و حتي نام بازي، وراث (Bloodlines)، در حد انتظارات ما توضيح داده نمي شود!
شباهت اصلي ديگر Bloodlines به بازي هاي اصلي سري، گيم پلي است. در اين اثر تقريباً هر کاري که الطيردر بازي اول انجام مي داد، اينجا نيز انجام مي دهد. به راحتي از در و ديوار بالا مي رود، از موانع بلند مي پرد، در مخفي کاري همچنان ماهر و در مبارزه هنوز هم کابوس دشمنان است. متأسفانه در اين زمينه نيز بازي دچار برخي مشکلات است محيط هاي بازي بسيار کوچک تر از حد انتظارات ما حتي از PSP که کنسولي دستي است شده اند. بنابراين دويدن و پريدن روي سقف ها و عبور از موانع، آن لذت آشنا را ديگر به همراه ندارند. گير کردن هاي پياپي در پشت ديوارهايي نامرئي و وجود باگ هايي در سيستم موجود از ديوارها نيز مزيد بر علت شده اند. خوشبختانه مبارزات وضعيت بهتري دارند و تقريباً عيناً برگردان نسخه هاي کنسول هاي خانگي بازي هستند. حمله، ضربات تمام کننده، دفاع و ضد حمله، همگي بسيار خونين، خوش ساخت و راضي کننده هستند. بدبختانه يکسان بودن دشمنان و تعداد پايان ناپذير آن ها، مبارزات را به سرعت يکنواخت و کسل کننده مي کنند. تنها برخي دشمنان سپردار و چند باس بازي کمي از اين روند مي کاهند که البته اصلاً کافي نيست. سيستم آشناي ديگر بازي، ضربات مخفي با استفاده از تيغه ي مخفي معروف الطير است که به نحوي راضي کننده اجرا مي شوند. البته اينجا هوش مصنوعي گاه بسيار خرگوشي و گاه بسيار بي هوشي (!)، استفاده از اين سيستم را به کاري بسيار سخت و بدون هيچ جذابيت و چالشي تبديل کرده است.
بازي داراي تعدادي مأموريت اصلي و فرعي است. و ماموريت هاي فرعي شامل بالا رفتن از برج ها، نامه رساني، تعقيب و جاسوسي و البته قتل هستند که اکثريت قريب به اتفاق آن ها هيچ گونه جذابيتي ندارند. مأموريت هاي اصلي و داستاني وضعيت کمي بهتري دارند اما کوتاه هستند و بازي را در کمتر از 3 ساعت مي توان به پايان برد و دليل خاصي هم براي تکرار آن وجود ندارد. در واقع بازي درحد يک بسته ي الحاقي تک مرحله اي "AC" اول است. سيستم ساده ي شخصي سازي و بخش جوايز نيز جذابيت خاص و تنوع خوبي به بازي اضافه نمي کنند.
شايد يکي از دلايلي که نمي شود با وجود کنترل کاملاً آشناي بازي، از گيم پلي آن لذت برد، گرافيک بي روح آن باشد. بازي در دو شهر Limassol و Kyrenic در قبرس اتفاق مي افتد. در واقعيت يکي از ديگري زيباتر، اما در بازي يکي از ديگري بي روح تر، بد رنگ تر و مرده تر! اين شهرها هر کدام به چندين بخش کوچک و مجزا تقسيم شده اند. با اين وجود باز هم از کمبودهاي شديد بصري رنج مي برند. همه چيز در بازي لب تيز و مکعبي است! بافت ها درشت و بد فرم هستند. رنگ بندي در حدود 90 درصد، در طيف خاکستري دور مي زند. شهرها خالي از سکنه و مرده به نظر مي رسند. نه مغازه اي، نه سخنراني، هيچ! تنها تعداد انگشت شماري رهگذر و هرازچند گاهي يک شواليه ي معبد بخت برگشته که نمي داند تا چند ثانيه ي ديگر به دست ما خواهد مرد! مدل سازي خود الطير هم چندان چنگي به دل نمي زند. به طور کلي بد ساخت نيست اما قيافه اش کمي تغيير کرده است که البته خيلي مهم نيست! در مبارزه و بالا رفتن از موانع حرکات و انيميشن بسيار نرم، روان و ديدني دارد که جاي تحسين دارد. اما متاسفانه در هنگام دويدن سريع، به قول يکي از دوستان، به حالت مرغي مي دود! در زمينه ي تکنيکي کار، اگر بشود يک سري کمبودهاي گرافيکي را تا حدي در ماهيت و توانايي کنسول توجيه کرد، آنچه به هيچ وجه قابل توجه نيست، صدا و موسيقي افتضاح بازي است! از نظر صداگذاري شخصيت ها ، بازي چندان بد هم نيست، اگر چه صداي الطير عوض شده که در ابتدا شديداً توي ذوق مي زند! و با اين که صداگذاري در حد عالي نيست اما قابل قبول است.
چيزي که اصلاً قابل قبول نيست موسيقي است. کجا هستند آن تم هاي زيباي ديدباني از بالاي برج، مبارزه و تعقيب و گريز؟ در واقع سازندگان براي ساخت موسيقي بازي زياد به خود زحمت نداده اند. تنها کافي بوده يک قطعه فلز زنگ زده را بر قطعه فلز ديگر بکشند. به اين ترتيب هم موسيقي بازي ساخته شده و هم اعصاب و روح ما حسابي سوهان کشيده مي شود!
Griptonit Games، اگرچه در ساخت بازي براي کنسول هاي دستي تجربه دارد و اگرچه سعي کرده به ساخت اثري مشابه بازي اصلي، طرفداران را جلب کند، اما شايد بهتر بود "Ubisoft" خود براي اين بازي وقت مي گذاشت و با صرف بودجه ايي کمي بيشتر، چنين اثر متوسط و بي روحي خلق نمي کرد! در نهايت Assassins creed: Bloodlines به هيچ عنوان انتظارات طرفداران مجموعه را برآورده نمي کند.
منبع:نشريه بازي رايانه، شماره 33



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط