استعاره درماني
همه ي انسان ها- بزرگ و کوچک- از شنيدن قصه و حکايت لذت مي برند. ما دوست داريم داستان زندگي هاي ديگران را بشنويم و از اتفاقاتي که براي آنان افتاده، پند بگيريم. به طور معمول، بيش ترين درخواست که يک کودک از والدين خود دارد، اين است که:«برام يه قصه بگو!»
در کتاب آسماني «قرآن کريم»، براي انتقال مفاهيم اخلاقي، به کرّات از قصه و حکايت استفاده شده است. به نظر مي رسد خداوند حکيم، قصه را مؤثرترين روش آموزش مي داند. در ادبيات پُربار فارسي نيز موارد زيادي از کاربرد استادانه ي استعاره، حکايت، لطيفه و قصه ديده مي شود. کليله و دمنه، هزار و يک شب، منظومه ي موش و گربه، مثنوي معنوي، گلستان سعدي و... از آن جمله اند.
همه ي ما براي يادگيري روش ها و مهارت هاي صحيح زندگي و اجتناب از ارتکاب اشتباه ها، نيازمند آموزش و نصيحت هستيم. اما اغلب مردم، شنيدن نصيحت ها و توصيه هاي مستقيم را دوست ندارند. با دريافت غيرمستقيم پند و اندرز، مقاومت هايي که معمولاً هنگام شنيدن نصيحت در فرد فعال مي گردد، کنار گذاشته شده و شخص، آن ها را بدون مقاومت و به راحتي مي پذيرد؛ بنابراين بهترين راه انتقال مفاهيم، بيان غيرمستقيم آن ها در استعاره، حکايت و داستان است:
بهتر آن باشد که سرّ دلبران
گفته آيد در حديث ديگران
استعاره (Metaphor) در لغت به معني عاريه گرفتن است و منظور، استفاده از وجه تشابه دو کلمه يا دو موضوع براي بيان مفهوم مورد نظر است. براي نمونه، وقتي به کسي مي گوييم:«سنگدل»، مي دانيم دِل نمي تواند از جنس سنگ باشد اما نامهرباني و انعطاف ناپذيري قلب او را به سنگ تشبيه کرده ايم و يا زماني که مي گوييم:«دل مادر، درياي عطوفت و مهرباني ست.» عظمت و فراواني مهر مادري را به بزرگي دريا تشبيه نموده ايم. اين ها نمونه هايي از استعاراتي ست که در گفت و گوهاي روزمره به کرات استفاده مي شوند.
حکايت (Parable)، داستان کوتاهي ست که در آن، موضوعات اخلاقي و اجتماعي، با ظرافت و دقت بيان شده؛ مانند حکايات نقض و زيبايي که در «گلستان سعدي» مي خوانيم.
قصه (Tale) نيز اين امکان را مي دهد که با جزئيات کامل، ماجراهايي را تبيين و تشريح نمايم.
استفاده از استعاره، حکايت و قصه، از مؤثرترين روش هاي روان درماني و هيپنوتراپي ست.«دکتر ميلتون اريکسون»، هيپنوتراپيست برجسته، به کرات و با استادي تمام، از بيان قصه در جريان هيپنوتراپي بهره مي جست. وقتي فردي در حالت هيپنوتيزمي قرار مي گيرد، سه ويژگي از خود نشان مي دهد: تمرکز، کاهش آگاهي محيطي و تلقين پذيري؛ بنابراين زماني که فرد در حالت هيپنوتيزمي قرار دارد، تمرکزش بر مطالب دريافتي، بيش تر مي شود و محيط اطراف، کم تر توجه او را جلب مي کند و در نتيجه نمي تواند موجب پرت شدن حواس اش شود. از سوي ديگر، سوژه ي هيپنوتيزم شده، مطالب دريافتي را بدون مقاومت ها و انتقادهاي معمول مي پذيرد. در واقع در حالت هيپنوتيزمي، مطالب دريافتي در لايه هاي عميق ذهن، ثبت، ضبط و حک مي شود. همين ويژگي هاست که هيپنوتيزم را به يکي از مؤثرترين ابزارها در روان درماني تبديل کرده است.
چرا قصه درماني تحت هيپنوتيزم، تا آن حد مؤثر است؟
فرد با شنيدن يک داستان، به طور خودکار، ارتباطي بين ماجراي آن و زندگي خويش برقرار مي کند و نکته ي مهم و اصلي حکايت را براساس زندگي خصوصي خود دريافت مي نمايد.
داستان مي تواند ديدگاه جديدي در فرد ايجاد کند، عقايد نو و کارآمد را در ذهن او بکارد و راه هاي مختلف حل مشکل را نشان دهد.
استعارات و حکايات، توانايي هاي فرد را به او يادآوري مي کنند و موجب افزايش اعتماد به نفس اش مي شوند.
به دليل غيرمستقيم بودن انتقال مفاهيم، مقاومت هاي خودآگاه و ناخودآگاهِ سوژه فعال نمي شوند و مطالب بدون نقد موشکافانه و فارغ از سوگيري ها و خطاهاي شناختي، در عميق ترين لايه هاي ذهن پذيرفته مي شوند.
با توجه به گستردگي مفاهيم در استعارات و حکايات، هر فردي به فراخور موقعيت و مسأله ي خويش، بردشت خاص خود را خواهد داشت.
استعارات و قصه ها را مي توان از بين داستان هاي موجود در ادبيات، انتخاب و يا آن ها را به فراخور نياز سوژه طراحي نمود. يک درمانگر مجرب، قادر است با طراحي و ارائه ي صحيح يک استعاره يا داستان، مفاهيم درماني لازم را در اعماق ذهن سوژه جايگزين نمايد و تغييرهاي مثبت و پايداري در ساختار فکري او ايجاد کند. اين روش بسيار مؤثر درماني، در هر دو گروه کودکان و بزرگ سالان، متناسب با نيازهاي شان، قابل استفاده است.
منبع: نشريه شادکامي- شماره 76