جان پيامبر اکرم (ص)

فاطمه، در مکه چشم به جهان گشود؛ چشم اندازش يا آسمان سربي بود و يا زمين سياه؛ روزگار دشواري. از زمين کوهستاني و آتش گرفته ي مکه، گل محبتي نمي روييد و از آسمان، سنگ فتنه مي باريد. تنها فرزند خانواده بود؛ زيرا خواهرانش پيش از او ازدواج کرده و از خانه رفته بودند و برادرانش نيز پيش از آمدنش چشم از جهان فروبسته بودند.
چهارشنبه، 25 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جان پيامبر اکرم (ص)

جان پيامبر اکرم (ص)
جان پيامبر اکرم (ص)


 

نويسنده:حسن سيّدي




 

نگاهي کوتاه به شخصيت بالا بلند حضرت زهرا(س)
 

کودکي
 

فاطمه، در مکه چشم به جهان گشود؛ چشم اندازش يا آسمان سربي بود و يا زمين سياه؛ روزگار دشواري. از زمين کوهستاني و آتش گرفته ي مکه، گل محبتي نمي روييد و از آسمان، سنگ فتنه مي باريد. تنها فرزند خانواده بود؛ زيرا خواهرانش پيش از او ازدواج کرده و از خانه رفته بودند و برادرانش نيز پيش از آمدنش چشم از جهان فروبسته بودند.
تربيت در دامن وحي و والاترين مربي جهان آفرينش و عنايت خداوند، از او شخصيتي آفريد با جسمي به سان پولاد آبديده و روحي به لطافت باران. در روزگار قحطي عاطفه براي دختران، پدر مي گفت:«بهترين فرزندان شما، دختران اند.» و «از خوش قدمي زن آن است که نخستين فرزندش دختر باشد!» و «کسي که دختري داشته باشد و او را نيازارد و تحقير نکند و پسرانش را بر او برتري ندهد، خداوند وارد بهشتش مي کند.»
اين سيرابي از چشمه ي محبت، بعدها او را چشمه ي محبت ساخت؛ چشمه اي که فرزندان و همسرش دور از جفاي دوران و دشمن بيرون از خانه، در هواي صميميت داخل خانه تنفس مي کردند.
خُردي جسم، مانع از بزرگي روح او نبود؛ بنابراين هم دم و همراز مادري بود که خود «کامل ترين انديشه» و «زيباترين رخسار» را داشت.
تندباد مرگ، گلِ خوشبوي خانه ي محمد را پرپر کرد و بانويي به سراي جاويد کوچيد که پيامبر از وي به نيکي ياد مي کرد و مي فرمود:«پروردگار بهتر از او را به من نداده است.»
اينک، نوبت او بود تا گُلِ خوشبوي اين خانه شود؛ ريحانه ي النبي(ص). روزگاري انديشمندي گفته بود:«آن که مي ماند با ديدن جاي خالي آن که رفته است دلش بيش تر آتش مي گيرد.» خديجه رفته و فاطمه مانده بود با زخم زبان ها و ريش خندهاي نامردمان در کوچه هاي مکه. اينک بايد دست هاي کوچک فاطمه، شکمبه هاي شتر را از شانه هاي پيامبر(ص)پاک کند؛ شانه هايي که رنج انسان و تاريخ و انسان تاريخي را بر خود تاب مي آورد. خود را سپر سنگ هايي سازد که به سوي پدر پرتاب مي شد. پاي پدر هنگام فرار از سنگ پراکني مکيان و پناه بردن به کوه هاي آفتاب سوخته ي اطراف شهر، مجروح و خونين مي شد. پدر به خانه پناه مي آورد؛ اما گاه سنگ ها به داخل خانه پرواز مي کردند. برخي نوشته اند «آن گاه که نمي توانست از پدر در برابر اين طوفان محافظت کند مي گريست.»
رفتارش با پدر چنان مهربانانه و نوازش گرانه بود که پدر به او نشان «ام ابيها»داد؛ نشاني که نشان گر نگاه احترام آميز پدر به او هم بود؛ نشاني که تا فرجام عمر، آن را چونان افتخاري بر سينه داشت.
فاطمه، آرامش بخش و به تعبير پدر«شاديِ بخش دل»،«پاره ي تن»،«نور چشم»، «ميوه ي دل»،«قلب»و«جان»او بود، و در حقيقت، بخشي از بار سنگين رسالت بر شانه هاي کوچک -آن هم دخترانه ي -وي قرار داشت.
با کوچيدن به مدينه، از فشارهاي مکه کاسته شد، اما بحران هاي ديگر رخ نمود و اين تاب آوردن بار رسالت، تا پايان عمر کوتاه اما سبز او تداوم يافت.

دانشوري
 

بهره مندي بانو از دانش تا بدان پايه بود که پيامبر(ص)فرمود:او را «فاطمه»[جدا شده]ناميدند، زيرا پروردگار خجسته و فرازمند، او را[از مردان]با دانش [ويژه]«جدا»ساخته است.
حارثه پسر قدامه مي گويد:سلمان به من گفت:روزي عمار به من گفت:مي خواهي تو را به کاري شگفت خبر دهم؟ گفتم:آري. گفت:ديدم علي(ع)بر فاطمه واردشد. چون چشم زهرا به او افتاد گفت:«نزديکم بيا تا به تو در مورد آن چه [در جهان]رخ داده و تا روز رستاخير رخ مي دهد و يا رخ نخواهد داد بگويم!» ديدم:علي برگشت. همراهش برگشتم تا بر پيامبر(ص)وارد شديم. رسول خدا به او گفت:«اي ابالحسن!نزديک بيا.» هنگامي که امام نشست بدو فرمود:«تو، مي گويي يا من بگويم؟!» امام فرمود:«سخن شنيدن از شما خوش تر است اي فرستاده ي خدا.»
ـ گويا با تو بودم که برفاطمه وارد شدي و به تو چنين و چنان گفت و تو برگشتي.
ـ نور فاطمه، از نور ماست؟
ـ نمي دانستي؟!
پس علي براي سپاس از خداوند والا، سجده ي شکر به جاي آورد.
پسر مسعود مي گويد:روزي مردي نزد بانو آمد و از وي پرسيد:اي دختر فرستاده ي خدا، آيا پيامبر نزد شما چيزي[از دانش]گذاشته است که از آن بهره مند شويم؟
زهرا به خدمتگزار خود فرمود:آن [پارچه اي ]ابريشمين را بياور.
زن به جستجو برآمد اما آن را نيافت. فاطمه به او فرمود:واي برتو![ارزش] آن [نوشته ها]براي من، به اندازه ي ارزش حسن و حسين است!
زن بار ديگر گشت و آن را يافت.
با توجه به اين رهنمود ارزش مند، اهميت حفظ ميراث علمي و فرهنگي پيامبر، نزد اهل بيت به خوبي آشکار و نکات ظريف زير روشن مي شود:
1ـ حضرت فاطمه ي زهرا(س)تمام روايات و احاديث پيامبر را مي نوشت.
2ـ احاديث نوشته شده را طوري نگهداري مي فرمود که زود متوجه مي شد، فلان روايت در جاي خود قرار دارد يا نه.
3ـ آيا در جهان کسي را مي توان سراغ داشت که ارزش يک روايت را با ارزش فرزنداني همانند امام حسن و امام حسين(ع)برابر بداند؟!
امام عسکري(ع)فرمود:روزي زني نزد حضرت زهرا(س)آمد و گفت:مادر ضعيفي دارم که درباره ي نماز دچار اشتباه شده است و مرا نزد شما فرستاد تا مسأله را بپرسم.
بانو پاسخ وي را داد. زن بار ديگر پرسيد و او پاسخ داد تا ...اين که پرسش و پاسخ ده بار تکرار شد. زن از بسياريِ سؤال شرمگين شد و گفت:اي دختر فرستاده ي خدا!بيش تر از اين شما را به سختي نمي اندازم.
-باز هم بيا و سؤال هايت را بپرس. اگر کسي را اجير کنند که بار سنگيني را به پشت بام ببرد و صدهزار دينار طلا دستمزد بگيرد، آيا باز هم اين عمل سخت و دشوار خواهد بود؟
ـ نه.
ـ من براي هر مسأله اي که پاسخ مي دهم، بيش از فاصله ي بين عرش تا زمين، مرواريد پاداش مي گيرم؛ پس من[نسبت به آن کارگري که بار به پشت بام حمل مي کند]سزاوارترم از اين که پرسيدنت برايم دشوار نباشد. از پدرم شنيدم که مي فرمود:«به همه ي دانشمندان شيعه ي ما، در روز رستاخير به خاطر بسياريِ دانش و هدايت بندگان خدا، يک ميليون جامه از نور مي پوشانند؛ سپس آواز دهنده اي از سوي خداوند ندا خواهد داد:اي سرپرستان يتيمان خاندان محمد!اي کساني که هنگام گسستگي مردم از پدرانشان-که همان پيشوايان و امامان بودند-ايشان را سرپرستي کرده ايد و آنان را به اوج برديد و جامه هاي دانش در دنيا به آنان پوشانديد!پس به خاطر هر کدام از آن يتيمان به اندازه اي که دانش از آنان برگرفتيد، به اين عالمان جامه ها مي پوشانند. سپس خداوند والا مي گويد: «به اين دانشمنداني که سرپرستان
يتيمان هستند باز جامه ها[يي از نور]بپوشانيد و بيفزاييد.]و چنين خواهند کرد و آيندگان نيز نسبت به گذشتگان خود چنين خواهند کرد... .»
فاطمه، با دانش خداوندي خود به سان جامعه شناسي انديشمند آينده ي امّت اسلامي پس از سقيفه را در عيادت زنان انصار و مهاجر از وي چنين بازگو مي کند:به جان خودم سوگند، ناقه ي خلافت باردار شده، منتظر باشيد چندان نمي گذرد بچه اي به دنيا مي آورد، ببينيد چه فرزندي آورده! پس به جاي شير، خون تازه و سَمّ کُشنده بدوشيد. و آن زمان است که باطل گرايان گرفتار خسران (و از دست دادن سرمايه هاي معنوي خود)مي شوند . و پسينيان فرجام کاري را که پيشينيان آنان انجام داده اند خواهند دريافت.
زين پس به دنياي خود دل خوش باشيد و شادمان؛ اما براي آزمون و فتنه اي که در انتظار شماست، مهيا باشيد و خوش حال، از شمشيرهاي آخته و سلطه ي تجاوزگراني ستمگر و خون ريز و هرج و مرجي فراگير و حکومت مستبد بيدادگران؛ حکومتي که ثروت هاي شما را بر باد مي دهد و اندوخته و مردمان شما را درو مي کند.
دريغا برشما!چگونه آرزوي رهايي داريد، در حالي که حقيقت بر شما پنهان مانده؟! «آيا ما مي توانيم شما را به پذيرش اين دليل روشن مجبور سازيم، با اين که شما کراهت داريد؟!»
قتل عام و شکنجه ي امويان به نام دين، فاجعه ي کربلا، ماجراي حرّه و کشتار مسلمانان مدينه و تجاوز به دختران اين شهر از سوي سپاهيان يزيد، شکنجه ي مسلمانان از سوي حجّاج، شهوت راني هاي عباسيان و ... همه و همه، پي آمدهاي طبيعي سقيفه و انحراف قدرت از زمام داران معصوم به فرمانرويان ناشايست بود. ابو عبيده مي گويد:برخي از دوستان ما از امام صادق(ع)درباره ي «مصحف فاطمه(س)»پرسيدند. حضرت مدتي دراز خاموش ماند. سپس گفت:...فاطمه هفتاد و پنج روز پس از پيامبر زنده بود. به خاطر پدرش بسيار اندوه گين بود. جبرئيل فرود مي آمد و به او دلداري مي داد و از جاي گاه پدرش[در بهشت ]برايش مي گفت و از آن چه در آينده براي تبارش[و حوادث ديگر]رخ مي داد آگاهش مي کرد و علي(ع)آن پيشگويي ها را مي نوشت؛ اين «مصحف فاطمه» است.
فضيل گويد:خدمت امام صادق(ع)رسيدم. حضرت فرمود:اي فضيل!مي داني پيش از آمدن تو، به چه نگاه مي کردم؟ گفتم:نه. حضرت فرمود:کتاب فاطمه را نگاه مي کردم. هر پادشاهي که در زمين به حکومت مي رسد، با نام و نام پدر در اين کتاب آمده است.
حماد بن عثمان هم مي گويد:از امام ششم(ع)شنيدم که مي فرمود:در سال يک صد و بيست و هشت، ملحداني آشکار مي شوند؛ چرا که در مصحف فاطمه (س)چنين خوانده ام.
البته امام در ادامه توضيح داده اند:در اين مصحف، احکام حلال و حرام وجود ندارد. و هم چنين با اين که حجم آن سه برابر قرآن است، حتي يک کلمه از قرآن هم در آن نيست.
آري، فاطمه داراي چنين دانش بي کراني است و از همه ي رخدادهاي آينده ي جهان آگاه است؛ چيزي که در اين حد، براي بسياري از پيامبران الهي نيز فراهم نشده است. مصحف فاطمه، از منابع ارزش مند علم امامان به شمار مي رود.
از نظر احکام فقهي، سيره و سخن حضرت فاطمه زهرا (س)به چند بخش قابل تقسيم است:
الف)احکام فقهي در مورد حضرت فاطمه ي زهرا، مانند حرام بودن لمس نام حضرت بدون وضو.
ب)احکام و آدابي که به ايشان نسبت داده شده و او را پايه گذار آن ها مي دانند، مانند استحباب تسبيحات حضرت فاطمه ي زهرا در تعقيبات نماز و وقت خواب، تشييع جنازه در تابوت و زيارت قبور در روزهاي دوشنبه و پنجشنبه.
ج)موادري که مي تواند در فقه مورد استناد قرار گيرد و طر ح شود، مانند جواز سخنراني زنان در مجامع عمومي در هنگام ضرورت، لزوم احراز رضايت دختر در هنگام ازدواج و لزوم دفاع زنان از مقام ولايت تا سر حدّ شهادت.
د)مواردي که به عنوان سنت هاي اجتماعي از سيره ي آن حضرت برآمده است، مانند ساختن و استفاده ي از تسبيح، «مَهرالسنته» در مهريه ي زنان در هنگام ازدواج و جهيزيه دادن به دختران.
ه)فلسفه ي احکام و شناخت حکم احکام اسلامي، مانند فلسفه ي نماز، روزه، حج، جهاد، امر به معروف و قصاص.
با مراجعه به منابع و مدارک تاريخي، بانوان ذيل را از آن حضرت نقل حديث و روايت کرده اند:
1ـ حضرت زينب کبري، دختر حضرت فاطمه ي زهرا(س).
2ـ امّ کلثوم، دختر حضرت فاطمه ي زهرا(س).
3ـ امّ سلمه(هند)،دختر ابي اميه و همسر رسول خدا.
4ـ اسماء بنت عُمَيس.
5ـ سلمي آزاد شده ي حضرت رسول اکرم.
6-فضّه نوبيه.
7ـ زينب، دختر ابي رافع.

خانواده
 

مرد، زن و فرزندان، ستون هاي خيمه ي خانواده را تشکيل مي دهند. خانواده، نخستين آموزش گاه رفتارهاي فردي، اجتماعي و... است؛ سرزميني که نهال شخصيت فرزندان يا مي بالد و قد برمي کشد و ميوه اي گوارا در عرصه ي اجتماع مي دهد، يا آفت مي زند پيش از قد برافراشتن، قامت خم مي کند و خزان زده در پاييز ناکامي دفن مي شود.
با توجه به اهميت خانواده نزد خردمندان -حتي بي دينان- و تزلزل اين آشيانه ي مهرورزي بر شاخسار زندگي در روزگار ما، در اين موضوع در سه بخش همسرداري، فرزند پروري و مديريت خانه از سوي بانو درنگ بيشتري خواهيم داشت:
الف.همسر
هنگامي که پدرش از او پرسيد:علي چگونه فردي است؟گفت:«بهترين همسر»است.
هرگز همسرش را عصباني نکرد.
هرگز ار فرمان همسرش سرپيچي نکرد.
پس از يورش زورگويان به خانه و بردن علي(ع)براي بيعت اجباري، فاطمه نيز به سوي مسجد آمد. امام(ع)به سلمان فرمود:به فاطمه بگو برگردد. هنگامي که سلمان پيغام را رسانيد، بانو فرمود:
اينک، برمي گردم و شکيبايي مي ورزم و گوش[به فرمانش ]مي دهم و پيروي مي کنم.
خود در سخناني با پدرش فرمود:تا زنده ام مطيع علي خواهم بود.
هنگامي که خليفه ي اول و دوم براي گرفتن رضايت ايشان، امام علي را واسطه قرار دادند، حضرت نزد فاطمه آمد و فرمود:«اي آزاده!آن دو نفر دم در ايستاده اند و مي خواهند به شما سلامي بدهند. نظرتان چيست؟
بانو فرمود:خانه، خانه ي توست و اين زنِ آزاده، همسر توست! هر چه نظر شماست، انجام دهيد.
خشم زهرا به گفته ي بزرگان اهل سنت و شيعه خشم خداست. کساني که اوج خشم آن بانو را از آن دو يافته اند و مي دانند که درگيري آنان با فاطمه در چه حدي بوده است، در برابر اين برخورد فروتنانه ي زهرا با امام علي به زانو درمي آيند و حيران مي شوند.
هر گاه علي به وي مي نگريست، اندوهش برطرف مي شد.
هيچ گاه از شوهر چيزي نخواست؛ چرا که مي دانست همسرش کسي است که به خوبي به وظيفه ي خود آشناست و آن را انجام مي دهد.
در جاده ي پيروي از خداوند، هم دوش همسر بود. در نُه سال زندگي مشترک، هرگز به همسرش دروغ نگفت.
به هيچ نوعي هرگز به همسرش خيانت نکرد.
همسر ش را بر خود و فرزندانش مقدم مي داشت.
حتي براي ناگواري هايي که پس از شهادتش بر همسرش فرومي ريخت، مي گريست.
در انديشه ي آينده شوهرش بود و در نخستين سفارشش از وي مي خواست پس از شهادت او ازدواج کند و در تحليلي مي فرمود:مردان را چاره اي جز ازدواج نيست.
در خوشي ها و غم ها و فرازها و فرودهاي زندگي، هم پاي همسرش بود.
هنگام گفت و گو با شوهرش اوج ادب و احترام را رعايت مي کند و زماني که ناگزير است سوگندي ياد کند چنين مي گويد:قسم به کسي که حق تو را [بر من و مردمان] بزرگ و عظيم شمرد... .
با آگاهي از شرايط دشوار مسلمانان در ابعاد نظامي و اقتصادي و تلاش بي کوتاهي همسرش براي تأمين هزينه هاي زندگي-که گاه ناگزير مي شد براي يک يهودي کار کند-از وضعيت معيشتي خود هرگز شکوه نکرد.
با حضورش در خانه، پروانه هاي صميميت و مهرباني به پرواز در مي آمدند که اگر علي مي آمد و او نبود، غمي سنگين بر سينه امام سايه مي افکند.
وجودش نه تنها تنش زا نبود، که مايه ي آرامش بود.
بسياري از نيکي ها و ارزش هاي علي از طريق او روايت شد.(خوبي هاي همسرش را بيان مي کرد.)آن قدر به همسرش مهر مي ورزيد که او را به خاطر همين«حانيه» ناميدند.
چنان بزرگ بود و بزرگوار بود که شويش به او افتخار مي کرد.
ستون خيمه ي زندگي علي بود که وقتي کوچيد امام فرمود:اين [يکي از دو]ستوني بود که پيامبر فرموده بود.
چنان به شوهرش عشق مي ورزيد که به او مي گفت:جانم فدايت باد!
زماني که علي را زورمندانه تا مسجد کشان کشان بردند، زهرا در پي او تا مسجد آمد و سوگند ياد کرد:«قسم به يزدان از در مسجد کنار نمي روم تا پسرعمويم را با چشمان خودم سالم ببينم.»
امام صادق(ع)از زبان سلمان فارسي روايت مي کند:فاطمه کنار قبر رسول خدا(ص)آمد و فرمود:پسرعمويم را رها کنيد؛ قسم به کسي که محمد را به راستي به پيامبري برانگيخت، اگر رهايش نکنيد، موهايم را[در جمع بانوان]پريشان مي کنم، پيراهن فرستاده ي خدا را بر سرم مي گذارم و به آستانه ي الهي مويه[و شما را ...نفرين]خواهم کرد.
سلمان مي گويد:سوگند به خداوند ديدم ديوارهاي مسجد[پيامبر]چنان از بنيان برکنده شدند که آدمي مي توانست از زير آن رد شود!پس نزديکش رفتم و گفتم:سرورم!خداوند پدرت را به مهرباني برانگيخت، پس شما انتقام گير نباش [گر چه اين مردمان سست پيمان سزاوار آن هستند]. ديوارها چنان در جاي خود قرار گرفتند که غبارهاي بنيان آن ها پراکنده گشتند و در بيني هاي ما وارد شدند.
درباره ي عدم سازگاري برخي از اصحاب با همسر معصومش مي فرمود:
واي بر آنان...چرا از ابالحسن انتقام مي گيرند؟ سوگند به پروردگار! به خاطر سوزش شمشيرش [در نبردهاي جاهليت]و بي اعتنايي اش به مرگ و پايداري اش از او انتقام مي گيرند؛ آن ها مي بينند که وي چگونه بر آنان مي تازد و با دشمنان خدا نمي ساطد و کيفرشان مي دهد.
در همان شب نخست زندگي مشترک، با سرودن شعري به ستايش از همسرش پرداخت:
افتخار و شکوهي والا، از آنِ ما شد.
و ما در ميان فرزندان«عدنان»سرفراز شديم
تو به بزرگي و برتري رسيدي و از همه ي آفريدگان فرازتر شدي
و جنيان و انسان ها، از شکوهِ تو بازماندند
منظورم «علي»است؛ بهترين کسي که گام بر خاک نهاده است

بزرگوار و نيکوکار
 

والايي هاي اخلاقي و بزرگي از آن اوست
تا آن گاه که مرغان بر شاخساران به ترنم مشغول اند.
او با هدف بر هم نخوردن فضاي عادي زندگي همسرش[و فرزندانش]، شکستگي دنده، فرو رفتن ميخ به سينه و سياهي بدن از ضربه را تا زماني که زنده بود، از همسرش پنهان داشت.
آن چه تا کنون خوانده ايد، موضع زهرا بود در برابر همسر-که سراسر مهرباني بود و فروتني و از خودگذشتگي-اما اين سکه، روي ديگري هم دارد. و اين همه فداکاري،آشنا و عامل به وظايف خويش. بنابراين، براي انصاف ورزي و پيش گيري از هر گونه «يک طرفه قاضي رفتن» که «راضي برگشتن»را در پي دارد، نگاهي داريم به آن روي ديگر سکه؛ زهرا در چشم علي(ع):
[جز رسول خدا (ص)]امام کسي را در اين کره ي خاکي بيش از فاطمه دوست نمي داشت.
در نامه اي خطاب به معاويه، به همسرش افتخار مي کند و مي نويسد:
«از شما، همسر ابوجهل است و از ما[فاطمه]بهترين بانوي بانوان جهان.»
امام راستگو و بي گزافه در خطابي به او مي گويد:پدر ومادرم فدايت باد!
آن جا که ايشان به امام فرموده بود:پسرعمو!در سال هاي زندگي مشترک نه دروغي به تو گفتم؛ نه خيانتي کردم و نه از فرمانت سرپيچي کردم، امام پاسخ دادند: پناه برخدا! تو خداشناس تر، نيکوکارتر، پارساتر، بزرگوارتر و خداترس تر از آن هستي که تو را به مخالفت با خودم ملامتت کنم.
هنگامي که حضرت در مسجد بود و به وي خبر ارتحال بانو را دادند، از شدت فاجعه بيهوش شد. چون از امام خواسته بود:«مرا بعد از مرگ فراموش نکن و به ديدنم بيا»، حضرت هر روز بر سر قبرش مي رفت.
امام سخنان ديگري هم در هجران ايشان دارد که در پايان کتاب با عنوان«سوگ سرود»خواهيم آورد و تنها به اين جمله از حضرت در سوگ همسرش بسنده مي کنيم که :«[زهرا براي من]دوستي بود که هيچ دوستي جاي او را نگرفت.»

پي نوشت:
 

اين مقاله بخشي از پژوهشي است که براي آن، حدود پانصد منبع ديده شد که تنها نام برخي از آن ها آورده مي شود:
1ـ اتحاف السائل بما لفاطمة من المناقب و الفضائل، محمد بن عبدالله الأکسراوي القلشقندي الشافعي، تحقيق محمد کاظم الموسوي، المجمع العالمي للتقريب بين المذاهب الاسلامية. الطبعة الاولي، 1427ق-2006م، طهران.
2ـ الاحاد و المثاني، ابن ابي عاصم(الضحاک)،وفات:287ق، تحقيق:باسم فيصل احمد الجوابرة،1411ق، دار الدراية للطباعة و النشر و التوزيع، الطبعة الاولي،1411ق، مسعودية رياض.
3ـ الاحتجاج، ابي منصور احمد بن علي بن ابي طالب طبرسي، وفات:548ق، تحقيق و تعليق، سيد محمد باقر الخراسان، دارالنعمان للطباعة و النشر،1386ق، نجف اشرف.
4ـ الادب المفرد، امام محمد بن اسماعيل بخاري، وفات:256ق، مؤسسة الکتب الثافية،406ق، بيروت، لبنان.
5ـ الاربعين (محمد طاهر قمي شيرازي) في امامه الائمة الطاهرين ، محمد طاهر بن محمد حسين شيرازي نجفي قمي، وفات:1098ق، تحقيق:سيد محمد رجائي، محقق، الطبعة الاولي،1418ق، قم.
6ـ الارشاد(مفيد)، ابي عبدالله محمد بن النعمان العکبري البغدادي، وفات:1413ق، تحقيق:مؤسسه آل البيت:لتحقيق التراث، دار المفيد للطباعة و النشر و التوزيع، الطبعة الثانية،414ق، بيروت، لبنان.
7ـ الاستيعاب في معرفة الاصحاب، ابو عمر يوسف احمد بن عبدالله احمد بن محمد احمد بن عبدالبر النمري معروف به ابن عبدالبر، وفات:463ق، تحقيق:علي محمد البجاوي، .دارالجيل، الطبعة الاولي،1412ق، بيروت لبنان.
8ـ اسد الغابة في معرفه الصاحبة، عزالدين ابي الحسن علي بن ابي الکرم محمد بن محمد بن عبدالکريم بن عبدالواحد الشيباني معروف بابن الاثير، وفات:630ق، دارالکتب العربي، بيروت، لبنان.
9-الاسرار الفاطمية3،محمد فاضل المسعودي، مؤسسة الانوار، الطبعة الثالثة،1423ق-2002م، قم.
10ـ الاسرار الفاطمية3، شيخ محمد فاضل المسعودي، مؤسسه زائر، حرم مقدس فاطمه معصومه 3، الطبعه الثانية، 1420ق، قم.
11ـ الاصابة في تميز الصحابة، امام احمد بن علي بن حجر العسقلاني، وفات:852ق، تحقيق:شيخ عادل احمد عبدالموجود-شيخ علي محمد معوض، دارالکتب العلميه،الطبعة الاولي،1415ق،بيروت، لبنان.
12ـ اعلام الوري، ابي علي الفضل بن الحسن الطبرسي، وفات:548ق، تحقيق:مؤسسه آل البيت:لاحياء التراث، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، الطبعه الاولي،1417ق، قم.
13-اعيان الشيعة، سيد محسن الامين، وفات:1317ق، تحقيق:حسن الامين، دار التعارف للمطبوعات ،بيروت، لبنان.
14ـ افحام الاعداء و الخصوم، سيد ناصر حسين الموسوي الهندي، معاصر، تقديم:محمد هادي الأميني، مکتبه نينوي الحديثة، طهران.
15ـ اقبال الاعمال، سيد رضي الدين علي بن موسي بن جعفر بن طاووس، وفات:664ق، تحقيق:جواد القيومي الاصفهاني، مکتب الاعلام الاسلامي، الطبعة الاولي،414ق.
16ـ الامام(صدوق)، ابي جعفر محمد بن علي الحسين ابن موسي بن بابويه القمي، وفات:381ق، قسم الدراسات الاسلامية، مؤسسة البعثة، قم، مرکز الطباعة و النشر الطبعة الاولي،1417ق، قم.
17-الامالي(طوسي)، ابي جعفر محمد بن الحسن الطوسي، وفات:460ق، تحقيق:قسم الدراسات الاسلامية، مؤسسة البعثة، دار الثقافة للطباعة و النشر و التوزيع، الطبعة الاولي،1414ق، قم.
18ـ الامالي(مفيد)،ابي عبدالله محمد بن محمد بن النعمان العکبري البغدادي، وفات:1413ق، تحقيق:حسين استاد ولي-علي اکبر الغفاري، دارالمفيد للطباعة و النشر و التوزيع، الطبعة الثانية، 1414ق، بيروت، لبنان.
 

منبع:نشريه پيام زن، شماره 218



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط