مشعل دارجهاد

افسوس كه آفت«هم عصري» هاله حجاب بر چهره «جانان» مي‌کشد و انسان هر«عزيزي» را هنگامي از دست مي‌دهد و «بي وقت» او را مي‌جويد و «مي‌بيند كه نيست!» و اين آفت زدگي و غفلت از شناساندن «چهره هاي نوراني» و بهره يافتن از چشمه فياض فضليت آنان،درگذرزمان بارها اتفاق افتاده است و آن گاه كه افراد به حكم «ضرورت زبان در
يکشنبه، 29 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مشعل دارجهاد

مشعل دارجهاد
مشعل دارجهاد


 






 

حجت‌الاسلام والمسلمين احمد صادق اردستاني
 

افسوس كه آفت«هم عصري» هاله حجاب بر چهره «جانان» مي‌کشد و انسان هر«عزيزي» را هنگامي از دست مي‌دهد و «بي وقت» او را مي‌جويد و «مي‌بيند كه نيست!» و اين آفت زدگي و غفلت از شناساندن «چهره هاي نوراني» و بهره يافتن از چشمه فياض فضليت آنان،درگذرزمان بارها اتفاق افتاده است و آن گاه كه افراد به حكم «ضرورت زبان در كشيده‌اند»، براي ما فقط «گفتن» مي‌ماند و «جويباراشك» و «سينه آتش آلود» و «ناي دردمند» و «دودآه!»
اين به حسب ظاهر، يك سوي قضيه است و به راستي دردآور كه چرا مشعلداران را در حياتشان ارج نمي‌نهيم و در ممات به سوك آنان مي‌نشينيم؟ و چرا شخصيت ها را تا زنده‌اند نمي‌شناسيم و نمي و نمي‌شناسانيم و حمايت نمي‌كنيم و از زبان و بيان و توان آنان، بهتر بهره نمي‌گيريم،تا بهتر به جامعه بهره برسانند؟ و اين آفتي است درد ناك كه بايد آفت زدائي كنيم و به ترميم اين نقيصه برخيزيم؟
اما سوي ديگر قضيه كه مي‌تواند در بعد معنوي،خلاقيت حياتي را به وجود آورد و تا حد چشمگيري،اين نقيصه و كوتاهي هاي ما را جبران كند،مقام رفيع شهادت است،چه اينكه شهيد،آن گاه كه در آئينه جمال الله نظر مي‌كند،چنان قداست و نورانيتي مي‌يابد كه عالم ملك و ملكوت را نوراني مي‌سازد و چنان شوكت و قدرتي مي‌گيرد كه موج زمان و مكان را مي‌شكند،زيرا شهيد در ارتباط به «وجه الله» كه هميشگي است، فروغ جاودانه مي‌گيرد و در اين قلمروست كه حركت و حيات معنوي او،احياناً كاستي ها و كمبودهائي را نيز كه گاهي در مقام معرفي او از ما سر مي‌پوشاند و جبران مي‌كند و به خاطرلقاء الهي او،حيات مجدد و تعالي او و آثارگسترده و پر محتوائي را كه بر شهادت او مترتب مي‌گردد،راه تأسف و تأثر بسته مي‌شود و فرصت بهره گيري از مرام و مكتب و مقصد او فرا مي‌رسد. بدين لحاظ است كه در اين فراز، از استاد توانمند، مجاهد اسوه، شهيد عالي قدر، حجت‌الاسلام محمد منتظري،سخن به ميان مي‌آوريم و تصويري را مجسم مي‌كنيم و شمه‌اي را مطرح مي‌سازيم و مگرمي‌شود حق كسي را كه بيش از بيست سال مبارزه و آوارگي را تحمل كرده به بيان امام خميني:«براي پيشبرد هدف سر از پا نمي‌شناخت!» دراين سطور اندك ادا كرد؟ اما به هرحال،پيرامون معرفي شهيد محمد منتظري، بايد گفت كه او روحاني وارسته و مجاهد نستوه و تلاشگر آگاهي بود كه مبارزات و رزمندگي هاي بيست ساله او، با اين خصلت ها تصوير مي‌شد:

1-اصالت مكتبي
 

او درشيوه هاي مبارزاتي خود، در خارج و داخل كشور و قبل و بعد از انقلاب، اصالت مكتب را كه ميراث قرآن و سنت درخشان پيامبر اسلام و براساس ايمان به مبداً و معاد و مفاهيم عالي اسلامي استوار بود، هرگز تحت الشعاع امر ديگري قرار نمي‌داد و محور اصلي حركات مبارزاتي او را آيات قرآن و روايات معصومين(ع) تشكيل مي‌داد،به همين دليل در طول مدت بيست سال مبارزه با توجه به شرائط خاص و پرهيجاني كه در كوران هاي داخل كشور و هجرت هشت ساله در كشورهاي مختلف، براي او پيش آمد،درهمه بحران ها مقاوم بود و استوار و پابرجا، تفكر و منش اسلامي را حفظ مي‌كرد و در مقابل ،التقاطي انديشيدن و تفكيك ايدئولوژي از استراتژي را محكوم شيوه هاي منافقانه گروه هاي سياسي داخل و خارج را افشاء مي‌كرد، او به هيچ وجه چيزي را بر اسلام مقدم نمي‌داشت.

2-موضع ضد امپرياليستي
 

ويژگي ديگر سيستم مبارزاتي قهر آميز و قهرمانانه شهيد محمد منتظري ،ضد اميرياليستي بودن بود،چه اينكه او منشاء همه فسادها و همه مظالم و تجاوزاتي را كه در همه جا برپيكرملل مظلوم و جوامع اسلامي روا مي‌رفت،امپرياليسم مي‌دانست و از همان روزهاي نخستين قيام ملت غيور ايران (سال 41) براي اين معني دلائل و شواهد فراواني داشت،ازاين روي مشاهده مي‌كنيم، در هر نامه، اعلاميه، سخنراني، درس، جلسه و مصاحبه، در ايران قبل از انقلاب، در سوريه و لبنان و فلسطين و اروپا، در همه جا لبه تيزشمشير خشم او متوجه امپرياليسم و در رأس آن آمريكا آدمخوار است و در همه جا و هميشه، به افشاي جنايت هاي صهيونيسم و عوامل داخلي و خارجي آن مي‌پردازد و سرانجام هم قبل از شهادت،به دست همان عناصر وابسته ترور شخصيت مي‌شود كه همه ديديم و امام امت هم فرمود:«او عمري در زجرها و شكنجه ها،و از آن بدتر شكنجه هاي روحي، از طرف بدخواهان به سر برد!» او كه خود پيوسته اين خطر را احساس مي‌كرد و براي حفظ شخصيت هاي اسلامي و خدمتگزارانقلاب از ترور شخصيتي آمريكا، هشدار مي‌داد!

3- شيوه انترناسيوناليستي
 

شهيد منتظري،ازهمان آغاز مبارزه(سال41) هيچ گاه مبارزه را قومي و ناسيوناليستي نمي‌دانست و آن را درمرزهاي قوميت و نژاد و جغرافيا محدود نمي‌كرد،بلكه مبارزه را اسلامي و اسلام را ازآن همه مسلمانان و بلكه حق همه ملل دربند و مستضعف مي‌شمرد و با همه وجود مي‌كوشيد كه همه محرومان را به جاذبه اسلام،تحت لواي دين خداوند، عليه همه مستكبران جهان برآشوبد، به همين خاطر پس از نجات از چنگال خون آلود «ساواك شاه» در پاكستان، افغانستان، عراق، فلسطين، سوريه، لبنان ، كويت، بحرين، قطر، كشورهاي حاشيه خليج فارس، لندن، پاريس و اروپا، مدت هشت سال، مسافرت و آوارگي كشيد و در برخي از اين كشورها نهضت هاي آزادي بخش را به وجود آورد و آنان را به هم متصل و مرتبط كرد و حتي در كليساي «سنت مري» پاريس،براي آزادي آيت‌الله منتظري و مدحوم آيت‌الله طالقاني،درسال 56 اعتصاب غذاي مؤثرو افشاگرانه‌اي را عليه رژيم سفاك شاه به وجود آورد.
مسئله اينكه «كل ارض» سرزمين خداست و كل مردم بندگان خدا و همه بايد به ريسمان دين خدا چنگ زنند،و دراين قلمرو بايد، همه تلاش ها مبذول گردد،شهيد منتظري با چنين طرز تفكري مي‌جوشيد و مي‌خروشيد و«سراز پا نمي‌شناخت». حضور وي آن در مسيرانقلابي، چنان بعد حساس و چشمگيري داشت كه امام خميني هم بدون اشارت دارند و در پيام تبريك و تسليت خود به آيت‌الله منتظري به مناسبت شهادت«محمد» بيان مي‌دارند:«او با ديد وسيعي كه داشت،سعي درگسترش مكتب و پرورش اشخاص فداكار مي‌نمود»
«منير شفيق»تئوريسين فلسطيني درباره وي مي‌گويد:«اين مجاهد پاك خدا،دراين پندار خود به جائي رسيد كه مي‌گفت:يكي از معيارهاي شناخت انسان انقلابي موضع او در برابر مسئله، جهاني بودن اسلامي ورد مرزهاي تجزيه طلبانه است!او مي‌گفت:هر انقلابي در ديارمسلمين،اگرباروح و فكر و سياست و حتي قافله هاي پيكارجويان و انقلابيونش،ازمرزها تجاوز نكند و در راه خدا، پيشروي خود را به جاهاي ديگرآغاز نكند، پيروزي مستمري نخواهد داشت.» آري، بدين جهت بود كه شهيد منتظري، اين فريادگر خستگي ناپذير، مرزهاي زمان و مكان را بي مهابا درهم مي‌شكست،و درراه رهائي مستضعفين پيكار مي‌كرد.

4-اخلاق اسلامي
 

در زمينه اخلاق عملي اسلامي، نمونه و ممتاز بود و با وجود اين كه بحران هاي حاد سياسي و اوضاع پرهيجان انقلابي،گاهي موجب مي‌شود كه جزئيات به فراموشي سپرده شوند،او با تعهد و زيركي و روح باصفائي كه داشت،هرگز به چنين عارضه‌اي دچار نشد و تحولات، اصالت اسلامي اخلاقي او را دستخوش تغيير قرار نداد. او در دو مرحله زير همچنان اسوه بود:
الف:اخلاق فردي و خودسازي او به نحوي بود كه كم مي‌خورد و كم مي‌خوابيد و مطالعه و تلاش مبارزاتي زيادي داشت. در زهد و پارسائي بدان پايه بود كه به ساده ترين لباس و خوراك قناعت مي‌كرد و در تواضع و فروتني چنان وارسته بود كه اين خصلت او، ديگران را به سازندگي وا مي‌داشت.
در قم سال 48 هرگاه در سفره جمعي دوستان شركت داشت، حتي از استفاده از غذاهاي عادي هم سرباز مي‌زد و مي‌گفت:«تا حكومت اسلامي در جامعه برقرارنشود،خوردن غذاي معمولي هم برما روا نيست.بايد بكوشيم گرسنگان را نجات دهيم و آنگاه خود غذاي سير و معمولي صرف كنيم.»
درسال 49 كه جمعي از ياران به همراهي آيت‌الله جنتي،به منظور ديدار آيت‌الله منتظري درنجف آباد اصفهان حضور يافتند، فراموش نمي‌كنم كه «محمد» از غذاي معمولي سر سفره استفاده نكرد و با نان خشك و سبزي سدجوع كرد! آري او تجسم عيني پارسائي اصيل تقوي،تواضع،توكل، تعهد، و خلاصه حسن خلق عملي بود.
ب:اخلاق اجتماعي و روابط انساني او، تبلور چشمگيري از يك روحاني مبارز و يك سمبل انقلابي بود.او فردگرائي را عملاً به شدت محكوم مي‌كرد.به راستي خود را براي مبارزه و مقاومت و سازندگي جذب مي‌كرد، نيروهاي مثبت را زود مي‌شناخت و باآنها گرم مي‌گرفت و به آنها مسئوليت مي‌داد و به كار وامي‌داشت و در اين قلمرو از«قدرت جاذبه»فوق‌العاده‌اي برخوردار بود. به مطالعه عميق دروس اسلامي و دركنار آن خواندن روزنامه كه آن روزها در حوزه علمي بهائي نداشت،دعوت مي‌كرد،ميان افراد اتصال و ارتباط شايسته برقرار مي‌كرد و به هرحال در زمينه اخلاق اسلامي و روابط اجتماعي،به دور از خودبيني ها،ازچنان سلامت فكر و شرح صدر و بينش بلندي برخوردار بود و در افق اعلائي سير مي‌كرد كه امام خميني عظيم،او را «فرزند اسلام و فرزند قرآن» ناميد و به حق لقب شايسته‌اي بود.

مشعل دارجهاد

منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 48



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط