13سال در زندان (1)
گفتگو با ابوالفضل حاج حيدري
درآمد
از چه زماني به فعاليت هاي مبارزاتي وارد شديد؟
درباره چگونگي ورودتان به هيئت مؤيد بگوييد و اينکه هيئت مؤيد چه فعاليت هايي داشت؟
جلسات در روزهاي اول اين طور برنامه ريزي شده بود که ضمن اينکه احاديث و قرآن و تفسير و اين گونه مسائل بود، براي جلسه آتي هم انتخاب موضوع مي شد و سخنگو هم از بين خود برادران انتخاب مي شود و موضوع در اختيار او قرار مي گرفت و در طول هفته، مطالعه مي کرد. در واقع اين جلسه، نوعي جلسه آموزشي بود. از طرف ديگر زمينه هاي فکري هم در اين جلسات وجود داشت که بايد در زمينه فعاليت هاي اجتماعي، تلاش بيشتري کرد. در مراحل اوليه، جلسات اين طور اداره مي شد. تدريجا برادران به اين مطلب رسيدند که در يک مرحله بالاتري بايد از سخنران استفاده کرد. عزيزاني در اين جلسات آمدند، از سال 1338، 39 خدمت آقاي حق شناس رسيديم و با ايشان در مورد سخنراني که با ويژگي هاي عزيزان آشنايي داشته باشد، صحبت کرديم تا ايشان يک سخنراني را معرفي کند، چون ايشان از شاگردان حضرت امام(ره) بود و در مورد بينش حضرت آمام، آگاهي بسيار روشن و واضحي داشت. ايشان مشوق جمع ما در ارتباط با حضرت امام بود. مرحوم حق شناس مي دانست براي اين جلسه مؤيد نياز به سخنران هست و ما خود هم اين در خواست را کرده بوديم، لذا يک روز، برادران را در مسجد صدا کرد و شهيد بهشتي را به ما معرفي کرد و ويژگي هاي ايشان و سوابقشان را در اصفهان و اين که ساواک مانع فعاليت هاي فرهنگي ايشان در اصفهان در سطح حوزه و مدرسه شده بود و به قم تبعيدشان کرده بود، را براي ما بيان کرد. مي دانيد که در قم، مدارس حقاني و مشابه آن توسط ايشان بنا گذاشته شد و بعد از مدت کوتاهي هم ساواک ايشان را به تهران تبعيد کرد. همان ايامي که ايشان به تهران تبعيد شده بود و اجازه فعاليت و تدريس در قم را نداشت ، آيت الله حق شناس گفت تا آقاي بهشتي به محافل و مراکزي اظهار تعهدي نکرده، شما با ايشان در اين زمينه صحبت کنيد. شهيد عراقي، آقاي عسگراولادي و حاج آقا شفيق و بنده، خدمت آقاي بهشتي در منزلشان که در آن روزها در چهارراه مختاري بود، رسيديم. خصوصيات و ويژگي ها و اطلاعاتي در مورد برادران در اين جلسات ارائه کرديم و از ايشان دعوت کرديم. آقاي بهشتي سئوالاتي از برادران کردند و بعد از آن، اظهار تمايل کردند. بعد از جلسه ما پيشنهاد کرديم که طي چهار جلسه در خدمت ايشان باشيم و اگر از نظر بيان و موضوع که در اين جلسه مطرح مي شود، برادران اتفاق نظر داشتند، اين جلسات استمرار خواهد داشت و اگر نبود که ما مزاحم ايشان نخواهيم شد. ايشان گفتند که من دو جلسه مي آيم و با توجه به پيشنهاد شما، موضوعي را مطرح مي کنم و امتحاني هم مي گيرم.
اگر شما در رابطه با موضوعات مورد بحث من، دقت فراگيري لازم را داشتيد، من ادامه خواهم داد و الا از شما عذرخواهي مي کنم. چون جلسات متغير بود و شهيد دکتر بهشتي هم با فضاي تهران آشنايي نداشت، لذا من خدمت ايشان مي رسيدم و به همراه ايشان به جلسات مي آمديم. در جلساتي که با حضور ايشان برگزار مي شد، به تدريج علاقه بين ما اضافه شد. هم زمان با شروع فعاليت مؤتلفه و رحلت آقاي بروجردي، بحث تقليد براي مجموعه ما مطرح بود. عزيزان همگي در اين فکر بودند که با توجه به شرايط روز، در مورد مسائل شرعي به چه کسي مراجعه کنند. مشورت هايي با آقاي حق شناس و افراد ديگر انجام شد. در آن مقطع، بين ارتحال حضرت آيت الله بروجردي تا پرچمداري حضرت امام، آيت الله حاج سيد عبدالله شيرازي در نجف بود و در فرصت هاي کوتاهي، مراجعاتي به ايشان مي شد. تا اينکه به وسيله حضرت آيت الله حق شناس ارتباطات اوليه خدمت حضرت امام انجام شد و از آن زمان به بعد، همه برادران به امام(ره) مراجعه مي کردند.
بحث هاي آموزشي که شهيد بهشتي در هيئت مؤيد دنبال مي کردند، چه موضوعاتي بود؟
ريشه اصلي اين حرکت ها، همان طور که گفتم هيئت مؤيد بود که بعد هم مسئله تقليد مطرح شد و ارتباطاتي با حضرت امام برقرار شد. يکي از مسائلي که مجموعه برادران را بيشتر در استحکام اين ارتباط مقيد کرد اين بود که بعد از رحلت آيت الله العظمي بروجردي، دستگاه تمام تلاش خود را داشت تا به جايگاه حضرت امام آسيب بزند. به عنوان نمونه بعد از آيت الله بروجردي، بعضي از روزنامه ها (کيهان و...)، عکس برخي مراجع را در صفحات اول خود مي زدند و معرفي مي کردند. يک جلسه در همان روزهاي اوليه، يک عکس از حضرت امام منتشر شد و بعد هم کلا عکس امام حذف شد. آنها از مراجع ديگر تقدير مي کردند و سعي داشتند در جامعه براي مقلدين زمينه اي را ايجاد کنند. هيئت موتلفه بعد از تشکيل و قبل از آن هيئت مؤيد در مورد برخي مسائل شرعي به خانه هاي علما مي رفتند و راجع به مسائلي که بعد از رحلت آقاي بروجردي به وجود آمده بود و فشاري که دستگاه طاغوت براي انتقال مرجعيت از تهران به نجف داشت، صحبت هايي مي کردند.
اين حرکت ها باعث به وجود آمدن جرياناتي در جامعه شده بود. برادران با توجه به فضايي که دستگاه اطلاعات و امنيتي روز داشت، مراجعات خود را به روحانيون و بيوت افزايش دادند. در اين مراجعات، هنگامي که برادران خدمت حضرت امام مي رسيدند و مسائل مختلف را به منظور دريافت راهنمايي از حضرت امام، خدمت ايشان مطرح مي کردند مي ديدند، اصلا بينش و برداشت و پاسخ امام به سئولات، در مقايسه با ديگران متفاوت است و همين امر هم موجب استحکام بيشتر روابط شد. بعد از تشکيل هيئت هاي متلفه، ارتباط نزديک با حضرت امام در مراودات سياسي- اجتماعي پيدا شد تا اينکه حضرت امام(ره)، سه گروه موتلفه را با يکديگر آشنا کردند و اين سه گروه فعاليت هاي خود را با يکديگر آغاز کردند. طبيعي است که اين حرکت موجب شد پيوند و اعتقادي که همه عزيزان به مبارزات سياسي داشتند، با حضرت امام افزايش و استحکام بيشتري پيدا کند.
بعد از تشکيل هيئت موتلفه، شما چه وظيفه اي در اين هيئت داشتيد؟ جايگاه تشکيلاتي شما چه بود؟
چه اتفاقي افتاد که موتلفه که آن قدر کار آموزشي مي کرد، به مرحله اي رسيد که کار مسلحانه مي کرد؟ و ورود شما به فعاليت هاي مسلحانه چگونه بود؟
از جمله اين مصوبات، قانون کاپيتولاسيون و قبل از آن، انجمن هاي ايالتي و ولايتي و مسائل مشابه آن مصوّبه قانون کاپيتولاسيون در مجلس بود و همه تلاش آنها اين بود که اين مصوبه به بيرون مجلس انتقال پيدا نکند. ما از طريق کانالي توانستيم اين مصوبه را به دست امام برسانيم، چرا که حضرت امام قصد داشتند اعلاميه اي را صادر کنند و لاز م بود اين اعلاميه مستند باشد. در قسمت بايگاني مجلس، برادران هيئت موتلفه توانستند با فردي ارتباط برقرار کنند و بنده مسئول گرفتن اين مصوبه به صورت شبانه شدم. در آن زمان توسط ارتش و ساواک، مراقبت شديدي از مجلس انجام مي شد. ضمن اينکه مجلس هم مستقيما نظارت داشت.
آن فرد که نامش عراقي بود از بچه هاي عينه ورزان دماوند بود که با ما همکاري کرد و حتي بعضي اعتقاد داشتند که او با ساواک هم ارتباطي دارد، بنابراين ارتباط با چنين فردي با توجه به مراقبت هايي که در آن روز توسط دستگاه هاي ساواک و نهادهاي امنيتي انجام مي شد، بسيار مشکل بود من مصوبه را از او گرفتم و از مجلس بيرون آمدم.
آقاي عسگراولادي، آقاي شفيق و چند تن ديگر بيرون از مجلس منتظر من بودند و صحبت هايي شد در اينکه چه کسي اين مصوبه را نزد حضرت امام(ره) ببرد و نهايتا قرار شد که من شبانه اين مصوبه را نزد امام ببرم. دستگاه ساواک تمام تلاش خود را داشت که اين مصوبه پنهان بماند، ولي صدور اعلاميه از طرف امام و فرم پخش کردن اين مصوبه، شگفتي زيادي داشت.
فرداي آن روز ديدند که مصوبه کاپيتولاسيون در همه جا پخش شده و اولين بازخورد آن بود که به طور مستقيم با حضرت امام مقابله کنند. دستگيري دوم ايشان و تبعيدشان به ترکيه، از پيامدهاي اين مسئله بود. علاوه بر اين، آنها پس از تبعيد امام، محدوديت هاي شديد و آن چنان خفقاني ايجاد کرده بودند که بدون اغراق، هيچ مبارزي را نمي شد پيدا کرد که مايوس نشده باشد. لذا شرايط موجود جامعه بعد از تبعيد حضرت امام(ره) موجب شد هيئت هاي موتلفه اسلامي به اين فکر بيفتند که غير از فعاليت هاي سياسي و رشد بينش اجتماعي مردم، نياز است که کار نظامي انجام شود و بين خود عزيزان گروه بندي هايي هم انجام شد.
کساني که قرار شد در حوزه سياسي و نظامي فعاليت کنند، از هم تفکيک شدند و بنده جزو کساني بودم که قرار شد در حوزه نظامي هم فعاليت کنم. در حوزه نظامي از جمله فعاليت هايي که انجام دادم، شناسايي حسن علي منصور، تهيه اسلحه و شناسايي علم و رفت و آمد شاه بود. اين حرکت مسلحانه ابتدا قرار بود روي شخص شاه صورت گيرد که دليل اصلي آن هم اهانت و هتک حرمت علني به مرجعيت و روحانيت بود. اين عمل حتي مخالف قانون اساسي آن زمان بود. البته فراگيري چشمگير و روزافزون نهضت روحانيت در بين مردم به رهبري حضرت امام، موجب شده بود که دستگاههاي امنيتي در داخل و عوامل اطلاعاتي اسرائيل و آمريکا هشدارها، تذکرات و اطلاعات لازم را درباره شروع اين رشد فزاينده مسلمين مبارز و متهد در اختيار شاه و اطرافيانش قرار دهند. بنابراين رفت و آمدهاي شاه تحت کنترل شديد قرار گرفت و اين مسئله را به خوبي مي دانستند که تبعيد امام انعکاس زيادي را در پي خواهد داشت. همان طور که در تبعيد اوليه امام خيلي از حقايق براي آنان روشن شد. زماني که امام در پانزده خرداد توسط عوامل رژيم ستم شاهي دستگير شدند بيان راديو و جرايد به صورتي بود که احتمال داده مي شد، خداي نکرده ممکن است نسبت به امام تصميمات حادي گرفته شود.
من به اين دليل اين مسائل را مطرح کردم که کاملاً فضاي آن زمان را ترسيم کنم و نشان دهم چه فضاي رعب و وحشتي برجامعه حاکم شده بود. در اين فضا تمام گروه هايي که در آن روز ادعاي مبارزه مي کردند به صورت هايي خودشان را کنار کشيده بودند و اين نهضت روحانيت بود که به رهبري امام دست به فعاليت سياسي و شکستن جو رعب و وحشت زد. همين برادران نيز در کنار روحانيت با تمام وجود به عنوان يک وظيفه شرعي و امري عبادي در راستاي پيروي از مرجعيت، کوچک ترين فرصتي را در راه مبارزه و کمک به نهضت از دست نمي دادند و البته اعدام انقلابي منصور نقش مؤثري در شکستن جو خفقان و وحشت داشت.
درباره اين اقدام به دنبال مجوز شرعي هم رفتيد؟
احساس بنده نسبت به نظر امام خميني اين بود که ايشان نظر منفي نسبت به اين جريان ندارد، لذا در اجراي آن حکم که راهي براي فرار از خفقان آن زمان بود. از آيت الله ميلاني فتوا گرفتيم. رژيم و مخالفان انقلاب به بهانه تضعيف وجهه روحانيت در ميان مردم دست به تخريب زدند، لذا بخارايي و افرادي که بازجويي شدند اعلام کردند که فتواي اين کار را از حاج مرحوم آيت الله شيخ جواد فومني گرفته ايم که ايشان چند روز قبل از اين جريانات مرحوم شده بودند.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 39