رنج و ديگر هيچ(3)

در کميته مشترک، سلول هاي انفرادي يا جمعي، فاقد هواي سالم بودند و درهاي آنها بيشتر اوقات بسته بود. اين سلول ها هواي غير قابل تنفسي داشتند و بوي تعفن فضا را آکنده مي کرد. آن قدر فضا آکنده از بوي بد بود که بازجويي که به نزديکي يک سلول آمده بود، به زندانيان گفت: «شما چگونه اين بوي تعفن را تحمل مي کنيد؟» اما براي رفع بوي بد، کاري انجام نمي دادند و انسان ها را در فضائي متعفن باقي مي گذاشتند تا خود در گنداب حيات بيشتر دست و پا بزنند.
سه‌شنبه، 31 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رنج و ديگر هيچ(3)

رنج و ديگر هيچ(3)
رنج و ديگر هيچ(3)


 

نويسنده:دکتر مهيار خليلي




 

نيم نگاهي به انواع شيوه هاي شکنجه در کميته مشترک ضدخرابکاري رژیم منحوس پهلوی
 

حبس کردن در يک سلول متعفن:
 

در کميته مشترک، سلول هاي انفرادي يا جمعي، فاقد هواي سالم بودند و درهاي آنها بيشتر اوقات بسته بود. اين سلول ها هواي غير قابل تنفسي داشتند و بوي تعفن فضا را آکنده مي کرد. آن قدر فضا آکنده از بوي بد بود که بازجويي که به نزديکي يک سلول آمده بود، به زندانيان گفت: «شما چگونه اين بوي تعفن را تحمل مي کنيد؟» اما براي رفع بوي بد، کاري انجام نمي دادند و انسان ها را در فضائي متعفن باقي مي گذاشتند تا خود در گنداب حيات بيشتر دست و پا بزنند.

بازنکردن در سلول براي دستشويي:
 

يکي از شکنجه هاي رايج در کميته مشترک براي افرادي که در سلول انفرادي محبوس بودند، باز نکردن در سلول به مدت 24يا48 ساعت يا بيشتر بود. افراد زنداني براي اجابت مزاج، اجبار پيدا مي کردند که در محل اين کار را بکنند که موجب آلودگي مي شد.

تبعيد:
 

يکي از شکنجه هاي رايج تبعيد يا نفي بلد متهم يا مجرم بود. تبعيد يکي از قديمي ترين شکنجه هاي مخالفين بوده است. قبل از انقلاب مراکز تبعيد عبارت بودند از: بندرعباس، کرمان، جيرفت، زاهدان، ايرانشهر، بم، سيرجان و گاهي يزد که هم دور بود و هم شهرهاي کوچکي بودند که امکان ادامه فعاليت در آنجا نبود. تبعيد يا نفي بلد به چندين نوع بود: تبعيد به شکل آزاد، تبعيد در زندان، تبعيد با التزام به اينکه هر روز خود را به شهرباني و يا مقامات حکومتي معرفي کند، تبعيد بدون حق خروج از منزل، تبعيد در منزل با حضور مامور، تبعيد در منزل بدون حق ملاقات.

اجبار متهم به ايستادن رو به ديوار با چشم و دست بسته:
 

يکي از شکنجه ها در کميته مشترک اجبار به ايستادن رو به ديوار با چشم و دست بسته بود. چشم هاي متهم را با چشم بند مي بستند و آنگاه دستش را در دستبند قرار مي دادند و به پشت مي بردند و متهم را مجبور مي کردند که بايستد. در اثر ايستادن، پاها سنگين مي شدند و به گزگز مي افتادند و به خواب مي رفتند. سر نيز به دوار مي افتاد و حالت خواب آلودگي ايجاد مي شد. بعد از سه تا چهار ساعت، تعادل متهم به هم مي خورد و سقوط مي کرد. پس از مدتي ريزش ادرار، پيچش دل، حالت تهوع، گزگز گوش و خشکي گلو شروع مي شد. کمتر متهمي مي توانست بيش از 12تا 13ساعت اين وضع را تحمل کند.

اجبار متهم به ايستادن به مدت طولاني:
 

يکي از شکنجه هاي رايج در بازجويي ها اجبار به ايستادن متهم با دست بسته بود که گاه تا 24ساعت هم طول مي کشيد:
1- اجبار متهم به ايستادن به مدت کوتاه
2ـ اجبار متهم به ايستادن به مدت طولاني
3ـ اجبار متهم به ايستادن با چشم و دست بسته
4ـ اجبار متهم به ايستادن توأم با بي خوابي (نگهبان مانع خواب و يا بسته شدن چشم مي شده است)
5 ـ اجبار متهم به ايستادن رو به ديوار در حالي که بيني مماس با ديوار است.
6ـ اجبار متهم به ايستادن در پشت اطاق بازجويي در حالي که سر و صداي متهم از داخل اتاق به گوش مي رسد.
7ـ اجبار متهم به ايستادن با پاي برهنه بر روي گوني يا پارچه خيس.
8ـ اجبار متهم به ايستادن با چشم بسته در حالي که دستبند قپاني به متهم زده بودند حداکثر به مدت يک ساعت.
9ـ اجبار متهم به ايستادن عريان در کنار اطاق.
10ـ اجبار متهم به ايستادن به صورت عريان و يا نميه عريان و بستن آلت تناسيلي با نخ و يا سيم به سقف و يا ميله که امکان حرکت را از متهم سلب مي کرد.
11ـ اجبار متهم به ايستادن به مدت طولاني در سرما و يا گرما، عريان و يا با لباس نازک. اين شکنجه موجب خستگي و گرفتگي شديد عضلات پشت پا، ريزش ادرار، خشکي گلو، سنگيني پلک چشم، ورم پا، درد زانو، وزوز گوش، سنگيني بدن، گزگز نوک انگشتان دست، فشار عروق در پا، کندي جريان خون و پس از مدتي، موجب تورم پاها و درد شديد در ناحيه عضلات ساق و درد ناحيه ران و کف پا، تورم کف پا و بي حسي آن و پس از 24 ساعت، موجب درد کمر مي شد و خستگي و استفراغ را به دنبال داشت و پس از آن موجب ريزش ادرار و فشار در مقعد مي شد.
کشيدن ناخن با انبردست: ناخن کشيدن از شکنجه هاي بسيار قديمي است. چون اعصاب بسياري به انگشتان ختم مي شود، از همين جهت حس لامسه در نوک انگشتان بيشتر از نقاط ديگر است. افراد روشن دل(اعمي) به وسيله انگشتان خود حروف بريل مي خوانند، و انسان به وسيله انگشتان بهتر از نقاط ديگر مي تواند لمس نمايد با وجود اين سه عصب نوک انگشتان بسيار دردناک مي شود. از اين جهت شکنجه گران از اين ضعف استفاده مي کرده و به چند وسيله مجرم يا متهم را شکنجه مي کردند. که فروکردن وسايل تيز مانند پوست ني ناخن و سپس کشيدن ناخن به وسيله گاز انبر، بسياري از مجرمين به خصوص سارقين مورد اين نوع شکنجه قرار مي گرفتند ناخن هاي آنها را با گازانبر مي کشيدند. ناخن اغلب انگشتان زندانيان را جدا مي کردند و برخي از زندانيان را که انگشتان آنها را زير فشار قرار مي دادند و ناخن هاي آنها مي شکست، بدين وسيله ناخن ها را از گوشت جدا مي کردند.
برخي از شکنجه گران چنان تخصص در اين کار داشتند که ناخن را وقتي با گازانبر مي گرفتند اول به طرف راست يا چپ به سرعت برده و آنگاه عکس اين عمل را انجام داده و در مرحله سوم با فشاري که به طرف پائين مي کشيدند و ناخن را از ريشه جدا مي کردند. درد ناخن کشيدن اغلب موجب بيهوشي و بعد گزگز بر روي دست و پا تا چند روز ادامه داشته است و بيشتر اوقات منجر به عفونت مي گرديد.

ادرار کردن در ظرف غذا به علت ممانعت از دستشويي رفتن زنداني:
 

سلول هاي انفرادي اغلب براي مدت هاي مديد که بيش از 10يا20ساعت بود، بسته مي شد. زندانيان که احتياج به دستشويي داشتند، بالاجبار در ظروفي که از آن براي غذاخوردن استفاده مي کردند، کار دفع خويش را انجام مي دادند و پس از باز شدن در سلول آن را خالي و پس از شستشوي مختصر، از آن براي غذا استفاده مي کردند. گاهي ماموران اجازه نمي دادند ظرف شسته شود و بالاجبار غذا در همان ظرف به زنداني مي دادند.

ادرار کردن بر روي متهم:
 

شکنجه گران و مامورين جهنمي دستگاه حاکمه پهلوي گاه چنان اعمالي را انجام مي دادند که ذکر آن موجب شرمساري است. متهم بيماري که مدت ها و ساعت ها تحت شکنجه بود، نياز به آب پيدا مي کرد. اين جنايتکاران به متهم وعده آب مي دادند، سپس در دهان متهم دست بسته، ادرار مي کردند.

قفس داغ:
 

اين قفس که با لوله هاي فلزي ساخته شده بود،80 سانتي متر ارتفاع و نيم متر طول و عرض داشت و سقف آن را با ورقه اي فلزي پوشانده بودند. ابتدا زنداني را با فشار فراوان از ورودي کوچک و تنگ آن داخل قفس و سپس در آن را قفل مي کردند. آنگاه به وسيله اجاق بزرگي که زير آن بود، قفس را داغ مي کردند. زنداني که جاي هيچ گونه حرکتي نداشت و بدن برهنه اش با تمامي قسمت هاي فلزي قفس در تماس بود. دچار سوختگي شديد از کف پا تا فرق سر مي شد. آثار اين سوختگي تا مدت ها بر روي بدن زنداني باقي مي ماند

رنج و ديگر هيچ(3)

آپولو:
 

يکي از آشناترين و مخوف ترين ابزار شکنجه براي زندانيان به شمار مي رفت. علت نامگذاري آن به آپولو، شباهت آن به سفينه آپولو بود. دست ها و پاها توسط بست هاي فلزي مهار مي شدند و سر در محفظه فلزي قرار مي گرفت. کلاهخود فلزي باعث مي شد که موقع شلاق خوردن صداي زنداني تشديد شود و تاثير مضاعف و مخربي بر روي سيستم عصبي و شنوايي او گذاشته شود. از طرفي خود بست هاي فلزي هم خيلي محکم بسته مي شدند که باعث زخمي شدن پوست، گوشت و استخوان مچ دست ها و پاها مي شد. گاه علاوه بر شلاق زدن، شوک الکتريکي هم داده مي شد، به اين صورت که برق با ولتاژ پائين غير کشنده و صرفا شوک آور و دردناک را به نقاط حساس بدن از جمله لاله گوش، لب ها، بيني و حتي آلت تناسلي زنداني وصل مي کردند و پس از آن شوک داده مي شد. اين کار باعث تخريب ديواره مويرگ ها و سلول ها و موجب خونريزي داخلي و کليوي متعاقب آن موجب دفع خون از راه ادرار در طول چند روز پس از شوک و شلاق مي شد.

فشار آوردن بر چشم ها تا حدي که به شدت دردناک مي شوند:
 

يکي از شکنجه ها که نوع بديعي است و توسط شکنجه گران ساواک ابداع شد، اين بود که زنداني را روي زمين مي انداختند و آنگاه بر سينه او مي نشستند و با دو دست، سر او را در دست مي گرفتند و با انگشت شصت، بر چشمان او فشار مي آوردند، طوري که گوئي چشم مي خواست از جاي خود بيرون بيايد.

اعدام مصنوعي:
 

يکي از وسايل شکنجه اعدام مصلحتي بود. چشم متهم را مي بستند و او را به صحرا يا محل اعدام زندان مي بردند و به چوبه اعدام مي بستند؛ آن گاه حکم دروغين اعدام را مي خواندند و پس از آن يک نفر مي آمد و فرياد مي زد: «اين کار را نکنيد. زنداني به شکنجه گران گفته که همکاري خواهد کرد. از اعدام او صرفنظر شود.» اين مورد درباره عده زيادي انجام گرفت و اغلب زندان ها با اين شگرد، آشنا بودند.

دست را از کتف بيرون کشيدن:
 

يکي از شکنجه اي رايج بيرون آوردن دست از کتف از مفصل است که اغلب بازجويان در اين کار تخصص پيدا داشتند. آنها دست متهم را به طرف عقب مي کشيدند و با زانو يا دست ديگر، پشت زنداني را به ديوار فشار مي دادند. با کشيدن سريع، استخوان بازو از جاي خود حرکت مي کرد و بيرون مي آمد، تاندون ها کشيده مي شدند و متهم، درد شديدي را تحمل مي کرد. اغلب متهمين در اثر اين ضربه به حالت غش دچار مي شدند. پس از چند بار بيرون آمدن بازو از محل کتف، تاندون ها کشيدگي پيدا مي کردند و دست در مفصل، هرز مي شد.

نمک پاشيدن روي زخم:
 

نمک پاشيدن روي زخم باز و خون آلود در بين شکنجه گران و حکام قاهر، هميشه رايج بوده است. بعضي از سلاطين عباسي دستور مي دادند زندانيان مجروح را نزد آنها بياورند تا شخصاً نمک روي زخم آنها بپاشند تا از درد و رنج آنها لذت ببرند.

گذاشتن پا لاي در و شکستن آن:
 

يکي از شکنجه هايي که گهگاه انجام مي شد، اين بود که پا يا دست متهم را لاي در مي گذاشتند و در را به شدت به هم مي زدند. ضربه موجب شکستن استخوان دست و پا مي شد.

وصل کردن جريان برق به زنداني:
 

وصل کردن جريان برق يکي از شکنجه هايي بود که به دستور فرماندهان نظامي در سال 1332با دستگاه برق ثابت DC انجام مي شد. با اين دستگاه ها، ضرباتي متناوب را به نقاط حساس بدن مانند لاله گوش، نوک بيني، پلک چشم، لب، زبان، آلت تناسيلي و انگشتان منتقل مي کردند. اين شکنجه در سال 1333و1334 موجب هراس زندانيان سياسي شده بود، ولي پس از مدتي از رعب و وحشت آن کاسته و دستگاه به فراموشي سپرده شد. در دهه 50 تا سال هاي 56، 57 از اين دستگاه که برق ثابت داشت، به عنوان يک عامل شکنجه استفاده مي کردند که موجب تکان و لرزش زنداني مي شد و گاهي ايجاد سوختگي مي کرد. اين دستگاه بيشتر اثر رواني داشت تا اثر واقعي. اين دستگاه بر روي زبان، اثر بسيار تندي داشت، ولي پس از مدت کوتاهي زبان به حالت اول باز مي گشت. از دستگاه هاي مدرن الکتريکي شوک نيز در زندان استفاده مي شد. گاه سنجاق قفلي و يا سنجاق معمولي را به زير پوست متهم فرو و جريان برق را به آن وصل مي کردند.

پخش نوار موسيقي با صداي بلند:
 

يکي از شکنجه هاي جاري در زندان، پخش نوارهاي موسيقي با صداي بلند بود. اين نوارها را معمولا از ساعت 7 شب تا 5 صبح پخش مي کردند که آرامش زنداني را از بين ببرند. اين کار در تمام دوران زندان ها ادامه داشت. نوار با صداي بلند و موسيقي بسيار تند و زننده و مبتذل بود.

وادار به عرعر کردن و زنداني ديگر را وادار به اين کردن که دنبال او برو د و آنگاه هر دو را با شلاق زدن:
 

يکي از شکنجه ها که جنبه تفريحي براي شکنجه گران و بازجويان و آدمکشاان داشت، خربازي بود. آنها يکي از زندانيان را چهار دست و پا وادار به حرکت مي کردند و طنابي را که بر گردن او بسته شده بود، به دست ديگري مي دادند و آنگاه نفر دوم را وادار مي کردند که طناب را بکشد و حرکت کند.

بر روي شکم خوابانيدن و با زانو بر پشت فشار آوردن و سر متهم را به سوي بالا کشيدن:
 

اين شکنجه و طرز کار براي جلادان قديم امري رايج بود که متهم را مي نشاندند و يک پا را روي پشت او و پاي ديگر را در کنارش قرار مي دادند و سر را از گلو مي بريدند، ولي به صورت شکنجه، ابتکار و ابداع ستمگران و قاتلين حرفه اي کميته مشترک بود که متهم بيچاره را روي شکم مي خوابانيدند و زانوي چپ را روي پشت او فشار مي دادند و سر او را از موها مي گرفتند و بالا مي کشيدند. اين شکنجه علاوه بر سردرد، گلو را هم تحت فشار قرار مي داد و در پشت و مهره ها، درد شديدي را ايجاد مي کرد. اغلب موجب دررفتن فاصله مهره ها و فشردگي مهره هاي تحتاني و همچنين فشار بر بالاي گردن مي شد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 39



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.