درباره جنگ نرم
نويسنده:ناصر قره باغي
هدف ايجاد تفرقه ميان نخبگان است
جنگ نرم به جنگي گفته ميشود كه تمام ابعاد فرهنگي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي باهدف سرنگوني، حذف كامل رقيب در آن وجود دارد. دشمن در جنگ نرم، روح، قلب و فكر انسان هارا هدف قرار داده و با ابزارهاي تبليغاتي و عمليات رواني سعي در تحت تاثير قرار دادن جامعه دارد. دشمن در كنا اين هدف در صدد ايجاد ترديد در باورها، اعتقادات و حلقه هاي معنوي مردم با نظام حاكم است رابرت هلوي – از شاگردان جين شارپ، نظريه پرداز معروف – در زمينه براندازي نرم و انقلاب هاي رنگي و مخملي در كتابي با عنوان مبارزه عاري از خشونت نگاهي به بنيادها، شش منبع قدرت را براي رژيم هاي اقتدارگرا عنوان ميكند.
هلوياولين منبع قدرت را اقتدار مبتني بر مشروعيت بيان ميكند كه اين مشروعيت به وسيله مردم به وجود ميآيد مشروعيت يا حقيقي است و مردم به آن رأي داده اند يا كاذب است و در آن رژيم اقتدار گرا براي خود مشروعيت كاذبي را ايجاد ميكند بسياري از رژيم هاي ديكتاتوري را كه انتخابات فرمايشي را به راه مياندازند ميتوان براي مشروعيت كاذب مثال زد. هلوي معنقد است اگر بتوان مشروعيت را از رژيم هاي اقتدار گرا گرفت، رژيم و نظام آماده آسيب پذيري خواهد بود. اگر مشروعيت كاذب باشد و پايگاه اجتماعي نداشته باشد گرفتن مشروعيت از نظام راحت تر است؛ همانند اقدامي كه امام(ره) در مورد رژيم منحوس پهلوي انجام داد. امام(ره) هميشه مردم را آگاه ميكرد زماني كه مردم به رژيمي رأي داده و نظام را قبول دارند تنها راه آسيب زدن به آن جدا كردن مردم از حكومت است تا نظام، پايگاه اجتماعي خود را از دست بدهد در انقلاب هاي مخملي و جنگ نرم در دورهاي طولاني تلاش ميشود تابين مردم و حاكميت و جدايي ايجاد شود و تظام پايگاه اجتماعي و مردمي خود را از دست بدهد ممكن است در جنگ نرم نتوان اين گسست را تشكيل داد اما با عمليات رواني سعي ميشود القاشود كه اين نظان پايگاه اجتماعي ندارد؛ البته با عمليات رواني پيچيده كه دشمنان جمهوري اسلامي نيز از اين هنر برخوردار هستند، ميتوانند آن را به جامعه القا كنند.
دشمنان، انتخاباتي را كه سالم بوده 85 درصد مردم در آن شركت كرده و نزديك به 25 ميليون نفر به يك رئيس جمهور رأي داده بودند با هماهنگي اپوزيسيون داخلي، ضدانقلابي و سران استكبار با استفاده از دستگاه هاي تبليغي وامپراتوري رسانهاي خود تلاش كردند تا به گونهاي القا كنند كه تقلب شده كه البته موفق هم نشدند. اگر تبليغات دشمن وسيع و پيچيده باشد و در مقابل نظام مستقر قدرت تبيين نداشته باشد در جنگ نرم توان واقعيت ها را واردنه جلوه داد و نتيجه مورد نظر خود را گرفت.
دومين منبع قدرتي كه رابرت هلوي از آن نام برده كه ميتوان با استفاده از خدشته دار كردن اين منبع نظام را آسيب پذير كرد، منابع انساني است. هر نظامي حامياني دارد كه متكي به منابع انساني است و اگر بتوان آنها را از نظام جدا كرد نظام آسيب پذيرتر ميشود و در اينجا بحث ريزش ها مطرح است. تلاش دشمن به اين است تا روي نخبگان،% خواص و عوام تأثير بگذارد تا از حمايت نظام دست بردارند.منبع سوم قدرت از نظر هلوي مهارت ها و دانش هاست بدين معنا كه نظام متكي به تخصص، علم و مهارت هايي است كه در اختيار نخبگان آن قرار دارد و چرخ حكومت با تكيه بر تخصص نخبگان ميچرخد اگر نخبگان، خواص، متخصصان صنهتگران و صاحبان حرفه و دانش، نظام را از مهارت هاي خود محروم كنند، نظام آماده آسيب پذيري خواهد بود در اين نبرد قدرت سوم بحث اعتصابات، تحصن ها و نافرماني هاي مدني مطرح ميشود. منبع چهارم تحريم هاست كه در آن نظام با توجه قدرت و ابزاري كه در اختيار دارد مثل زندان، نيروهاي مسلح، نظامي وانتظامي ميتواند مخالفان خود را تحريم كرده و براي آنها محروميت هايي همچون سانسورايجاد كنند.
اما مهمترين منبع قدرت عامل پنجم است كه هلوي از آن به عنوان عوامل پنهان ياد ميكند، منظور از عوامل پنهان اين است كه نظام از حمايت مردمي بر خوردار است كه به حمايت نظام اعتقاد قلبي دارند در منبع قدرت پنجم علقه هاي معنوي و عاطفي ميان مردم با نظام بر قرار است تا زماني كه نتوان اين ارتباط معنوي بين مردم و نظام راقطع كرد، آسيب جدي به نظام وارد نميشود هلوي تأكيد دارد كه در منبع پنجم بايد دقيق بود چراكه اگر در تشخيص ميزان علقه مردم و نظام اشتباه شود نتيجه لازم را نمي توان گرفت و بلكه نتيجه عكس گرفته ميشود. عنصر ششم منابع مادي هستند كه به عنوان ابزار قدرت براي هر نظامي مطرح ميشوند.
فروپاشي از درون همه مباحث رابرت هلوي راشامل ميشود واينكه بتوان نظام را از درون تهي كرده و هويتش را از آن گرفته شد فروپاشي از درون روي داده، از اين رو حمله به زيرساخت هاي اعتقادي جمهوري اسلامي كه طي سال هاي گذشته به ويژه از سال 76 به بعد كه بسيار تشديدشد – در پي آسيب به هويت نظام بود. اكنون با استفاده از اصل تهي كردن نظام از درون، اساسي ترين مياني اعتقادي و باورهاي مردم و حتي عصمت ائمه را مورد حمله قرار مي دهند. حقانيت تشيع، دين اسلام و حقيقت مطلق را مورد ترديد قرار داده وسخن از برداشت ها و قرائت هاي مختلف از دين ميشود. برداشت و قرائت هاي شخصي تا جايي پيش رفت كه عدهاي آن را هموزن برداشت پيامبر اسلام(ص) دانستند كه در واقع اين مسائل در راستاي جنگ نرم و فروپاشي از درون صورت گرفت. ايجاد تفرقه ميان نخبگان نظام، مردم و گسست بين مردم و حاكميت نخبگان و مردم و نخبگان و حاميت گامي از گام هاي بي هويت كرده نظام بود. نظريه پردازان جنگ نرم معتقدند كه فرايند جنگ نرم سه مرحله دارد؛مرحله اول، فرهنگ سازي است كه طولاني ترين مرحله است و در آن
باورها و هنجارها تغيير ميكند.
مرحله دوم نهادسازي است كه پس از تاثيري كه روي نخبگان و جامعه گذاشته ميشود سعي بر اين است تا افرادي را كه همسوي خود كرده اند در درون نهادهاي مدني دورهم جمع كنند. در مرحله دوم سعي ميشود تا هم افزايي روحي و معنوي صورت گرفته و يكديگر را به تغيير در نظام ترغيب كرده و افراد بيشتري را جذب كنند. مرحله سوم شبكه سازي است كه پس از آنكه نهادهاي بسياري راه اندازي شد و هم افزايي صورت گرفت، اهداف خود را روشن كنند.زماني كه اهداف روشن شد آنگاه در اقدامي نهايي يك شبكه گستردهاجتماعي را تشكيل ميدهند كه از اين مرحله به لشگركشي هم تعبير ميشود. در مرحله شبكه سازي جريان برانداز و عامل جنگ نرم و انقلاب رنگي نافرماني هاي مدني معمولاً به بهانهاي مثل تقلب در نافرماني هاي مدني سعي ميشود با ايجاد بهانه بتوانند با لشكر و شبكهاي كه درست كرده اند طي سال متمادي به صورت جنبش هاي اكسپرسيونيستي(هيجاني) يك امواج اختماعي و مدني را به راه بيندازند با تهييج هيجانات اجتماعي نظام مستقر را تحت فشاتر قرار داده كه اگر نظام عقب نشيني كرد موفق شده اند مثل اتفاقي كه در گرجستان و او كراين افتاد اما اگر نظام مستقر مقاومت كرد آنگاه فشار را تهديد كرده تازماني كه به خشونت و انقلاب هاي خشونت بار كشيده شود. در نافرماني مدني سعي ميشود با ايجاد نا امني، اغتشاش وبي ثباتي و استمرار آن نظام را مجبور به پذيرش خواسته هاي بحق خود كنند.
در بعضي كشورها مثل صربستان خواسته هاي بحقي مطرح بوده است و ميلو شوويچ واقعا ديكتاتور بوده اما در همه كشورها اين گونه نيست.درگرجستان شواردنادزه باراي مردم درراس كارآمده كه معلوم نيست راست يا دروغ مي گويند. در كشور ايران با وجود كه مردم خود راي ميدهند و مكانيسم انتخاباتي كه تحت هيچ شرايطي قابل خدشه نيست و با توجه به اعترافات دوست و دشمن كه با اين مكانيسم در درون انتخابات تقلب صورت نميگيرد اما مي خواهند اين همان سازي كنند. سعي ميشود تا كشور را مشابه صربستان معرفي كرده و نظام ما راديكتاتوري عنوان كنند كه اين ادعايي پوچ و واهي است و مردم هرگز آن را باور ندارند. مردم خود راي داده و جان خود را فدا كرده اند. از اين رو هرگز تحت تأثير تبليغات مسموم قرار نگرفته و واقعيت را وارونه نميبينن از 198 دستور العمل جين شارپ براي انقلاب هاي رنگي و به اصطلاح مبارزه مسالمت آميز و عاري از خشونت بيش از 140 مورد آن در ايران به اجرا درآمد. نمادسازي و انتخاب يك را به عنوان نمود و شعارهايي كه در كشورهايي كه كودتاي مخملي در آنها اتفاق افتاده بود تكرار واقتباس كردند.
تاجيك – يكي از مشاوران مير حسين موسوي در ايام انتخابات جزوهاي را نوشت كه كپي برداري از اتفاقاتي است كه در كشورهايي كه انقلاب مخملي در آنها روي داده و حتي در بعضي موارد همان عبارت ها استفاده كرده است تاجيك در پمن در جزوه خود ميگويد ما بايد جنبش سبز را به سلسله جنبش هاي ديگر تبديل كنيم. اگر شرايط اقتضا كرد و امواج اجتماعي ايجاد شد و مردم را به خيابان آورده و قدرت خود را نشان داديم و نظام مستقر را مجبور به عقب نشيني كرديم، پس «حالا وقتش است». كه در او كراين و گجستان هم از عبارت «ياحالا يا هرگز» استفاده شده.
به بهانه انتخابات و اعتراض به نتايج آن، جنبش راه اندازي ميشود. اگرنتايج اوليه گرفته شد در انتخابات متوقف نشده و كل نظام بايد برگردد. در گرجستان زماني كه اين جنبش، پارلمان را در دست گرفت، با شعار «يا الان بايد صورت گيرد يا هرگز» در فكر برگرداندن كل نظام بودند. تمام ساختار اجتماعي در دست اين جنبش قرار گرفت در انتخابات دهم تمام اتفاقات انقلاب هاي رنگي صورت گرفت و در مصاحبه ها و بيانيه هاي سران اين انقلاب هم كاملا مشهود بود كه هدف فقط انتخابات نيست.
صحيت از عدم مشروعيت نظام و نهادهاي آن مطرح ميشد. مثلا عدم مشروعيت شوراي نگهبان كه اگر ساختار و قوانين اين نهاد ها نامشروع باشند، پس بايد تغيير صورت گيرد. طبق فرمول هايي كه تاكنون اجرا شده و گام به گام در همان مسير حركت كردند كه اگر موفق ميشدند در مراحل بعدي در فكر تسخير مراكز حكومتي بودند بايد خيلي ساده لوح بود كه متوجه اشد حوادث پس از انتخابات با قصد تسخير بوده است.
منبع:همشهري ماه- ش46
جنگ نرم به جنگي گفته ميشود كه تمام ابعاد فرهنگي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي باهدف سرنگوني، حذف كامل رقيب در آن وجود دارد. دشمن در جنگ نرم، روح، قلب و فكر انسان هارا هدف قرار داده و با ابزارهاي تبليغاتي و عمليات رواني سعي در تحت تاثير قرار دادن جامعه دارد. دشمن در كنا اين هدف در صدد ايجاد ترديد در باورها، اعتقادات و حلقه هاي معنوي مردم با نظام حاكم است رابرت هلوي – از شاگردان جين شارپ، نظريه پرداز معروف – در زمينه براندازي نرم و انقلاب هاي رنگي و مخملي در كتابي با عنوان مبارزه عاري از خشونت نگاهي به بنيادها، شش منبع قدرت را براي رژيم هاي اقتدارگرا عنوان ميكند.
هلوياولين منبع قدرت را اقتدار مبتني بر مشروعيت بيان ميكند كه اين مشروعيت به وسيله مردم به وجود ميآيد مشروعيت يا حقيقي است و مردم به آن رأي داده اند يا كاذب است و در آن رژيم اقتدار گرا براي خود مشروعيت كاذبي را ايجاد ميكند بسياري از رژيم هاي ديكتاتوري را كه انتخابات فرمايشي را به راه مياندازند ميتوان براي مشروعيت كاذب مثال زد. هلوي معنقد است اگر بتوان مشروعيت را از رژيم هاي اقتدار گرا گرفت، رژيم و نظام آماده آسيب پذيري خواهد بود. اگر مشروعيت كاذب باشد و پايگاه اجتماعي نداشته باشد گرفتن مشروعيت از نظام راحت تر است؛ همانند اقدامي كه امام(ره) در مورد رژيم منحوس پهلوي انجام داد. امام(ره) هميشه مردم را آگاه ميكرد زماني كه مردم به رژيمي رأي داده و نظام را قبول دارند تنها راه آسيب زدن به آن جدا كردن مردم از حكومت است تا نظام، پايگاه اجتماعي خود را از دست بدهد در انقلاب هاي مخملي و جنگ نرم در دورهاي طولاني تلاش ميشود تابين مردم و حاكميت و جدايي ايجاد شود و تظام پايگاه اجتماعي و مردمي خود را از دست بدهد ممكن است در جنگ نرم نتوان اين گسست را تشكيل داد اما با عمليات رواني سعي ميشود القاشود كه اين نظان پايگاه اجتماعي ندارد؛ البته با عمليات رواني پيچيده كه دشمنان جمهوري اسلامي نيز از اين هنر برخوردار هستند، ميتوانند آن را به جامعه القا كنند.
دشمنان، انتخاباتي را كه سالم بوده 85 درصد مردم در آن شركت كرده و نزديك به 25 ميليون نفر به يك رئيس جمهور رأي داده بودند با هماهنگي اپوزيسيون داخلي، ضدانقلابي و سران استكبار با استفاده از دستگاه هاي تبليغي وامپراتوري رسانهاي خود تلاش كردند تا به گونهاي القا كنند كه تقلب شده كه البته موفق هم نشدند. اگر تبليغات دشمن وسيع و پيچيده باشد و در مقابل نظام مستقر قدرت تبيين نداشته باشد در جنگ نرم توان واقعيت ها را واردنه جلوه داد و نتيجه مورد نظر خود را گرفت.
دومين منبع قدرتي كه رابرت هلوي از آن نام برده كه ميتوان با استفاده از خدشته دار كردن اين منبع نظام را آسيب پذير كرد، منابع انساني است. هر نظامي حامياني دارد كه متكي به منابع انساني است و اگر بتوان آنها را از نظام جدا كرد نظام آسيب پذيرتر ميشود و در اينجا بحث ريزش ها مطرح است. تلاش دشمن به اين است تا روي نخبگان،% خواص و عوام تأثير بگذارد تا از حمايت نظام دست بردارند.منبع سوم قدرت از نظر هلوي مهارت ها و دانش هاست بدين معنا كه نظام متكي به تخصص، علم و مهارت هايي است كه در اختيار نخبگان آن قرار دارد و چرخ حكومت با تكيه بر تخصص نخبگان ميچرخد اگر نخبگان، خواص، متخصصان صنهتگران و صاحبان حرفه و دانش، نظام را از مهارت هاي خود محروم كنند، نظام آماده آسيب پذيري خواهد بود در اين نبرد قدرت سوم بحث اعتصابات، تحصن ها و نافرماني هاي مدني مطرح ميشود. منبع چهارم تحريم هاست كه در آن نظام با توجه قدرت و ابزاري كه در اختيار دارد مثل زندان، نيروهاي مسلح، نظامي وانتظامي ميتواند مخالفان خود را تحريم كرده و براي آنها محروميت هايي همچون سانسورايجاد كنند.
اما مهمترين منبع قدرت عامل پنجم است كه هلوي از آن به عنوان عوامل پنهان ياد ميكند، منظور از عوامل پنهان اين است كه نظام از حمايت مردمي بر خوردار است كه به حمايت نظام اعتقاد قلبي دارند در منبع قدرت پنجم علقه هاي معنوي و عاطفي ميان مردم با نظام بر قرار است تا زماني كه نتوان اين ارتباط معنوي بين مردم و نظام راقطع كرد، آسيب جدي به نظام وارد نميشود هلوي تأكيد دارد كه در منبع پنجم بايد دقيق بود چراكه اگر در تشخيص ميزان علقه مردم و نظام اشتباه شود نتيجه لازم را نمي توان گرفت و بلكه نتيجه عكس گرفته ميشود. عنصر ششم منابع مادي هستند كه به عنوان ابزار قدرت براي هر نظامي مطرح ميشوند.
فروپاشي از درون همه مباحث رابرت هلوي راشامل ميشود واينكه بتوان نظام را از درون تهي كرده و هويتش را از آن گرفته شد فروپاشي از درون روي داده، از اين رو حمله به زيرساخت هاي اعتقادي جمهوري اسلامي كه طي سال هاي گذشته به ويژه از سال 76 به بعد كه بسيار تشديدشد – در پي آسيب به هويت نظام بود. اكنون با استفاده از اصل تهي كردن نظام از درون، اساسي ترين مياني اعتقادي و باورهاي مردم و حتي عصمت ائمه را مورد حمله قرار مي دهند. حقانيت تشيع، دين اسلام و حقيقت مطلق را مورد ترديد قرار داده وسخن از برداشت ها و قرائت هاي مختلف از دين ميشود. برداشت و قرائت هاي شخصي تا جايي پيش رفت كه عدهاي آن را هموزن برداشت پيامبر اسلام(ص) دانستند كه در واقع اين مسائل در راستاي جنگ نرم و فروپاشي از درون صورت گرفت. ايجاد تفرقه ميان نخبگان نظام، مردم و گسست بين مردم و حاكميت نخبگان و مردم و نخبگان و حاميت گامي از گام هاي بي هويت كرده نظام بود. نظريه پردازان جنگ نرم معتقدند كه فرايند جنگ نرم سه مرحله دارد؛مرحله اول، فرهنگ سازي است كه طولاني ترين مرحله است و در آن
باورها و هنجارها تغيير ميكند.
مرحله دوم نهادسازي است كه پس از تاثيري كه روي نخبگان و جامعه گذاشته ميشود سعي بر اين است تا افرادي را كه همسوي خود كرده اند در درون نهادهاي مدني دورهم جمع كنند. در مرحله دوم سعي ميشود تا هم افزايي روحي و معنوي صورت گرفته و يكديگر را به تغيير در نظام ترغيب كرده و افراد بيشتري را جذب كنند. مرحله سوم شبكه سازي است كه پس از آنكه نهادهاي بسياري راه اندازي شد و هم افزايي صورت گرفت، اهداف خود را روشن كنند.زماني كه اهداف روشن شد آنگاه در اقدامي نهايي يك شبكه گستردهاجتماعي را تشكيل ميدهند كه از اين مرحله به لشگركشي هم تعبير ميشود. در مرحله شبكه سازي جريان برانداز و عامل جنگ نرم و انقلاب رنگي نافرماني هاي مدني معمولاً به بهانهاي مثل تقلب در نافرماني هاي مدني سعي ميشود با ايجاد بهانه بتوانند با لشكر و شبكهاي كه درست كرده اند طي سال متمادي به صورت جنبش هاي اكسپرسيونيستي(هيجاني) يك امواج اختماعي و مدني را به راه بيندازند با تهييج هيجانات اجتماعي نظام مستقر را تحت فشاتر قرار داده كه اگر نظام عقب نشيني كرد موفق شده اند مثل اتفاقي كه در گرجستان و او كراين افتاد اما اگر نظام مستقر مقاومت كرد آنگاه فشار را تهديد كرده تازماني كه به خشونت و انقلاب هاي خشونت بار كشيده شود. در نافرماني مدني سعي ميشود با ايجاد نا امني، اغتشاش وبي ثباتي و استمرار آن نظام را مجبور به پذيرش خواسته هاي بحق خود كنند.
در بعضي كشورها مثل صربستان خواسته هاي بحقي مطرح بوده است و ميلو شوويچ واقعا ديكتاتور بوده اما در همه كشورها اين گونه نيست.درگرجستان شواردنادزه باراي مردم درراس كارآمده كه معلوم نيست راست يا دروغ مي گويند. در كشور ايران با وجود كه مردم خود راي ميدهند و مكانيسم انتخاباتي كه تحت هيچ شرايطي قابل خدشه نيست و با توجه به اعترافات دوست و دشمن كه با اين مكانيسم در درون انتخابات تقلب صورت نميگيرد اما مي خواهند اين همان سازي كنند. سعي ميشود تا كشور را مشابه صربستان معرفي كرده و نظام ما راديكتاتوري عنوان كنند كه اين ادعايي پوچ و واهي است و مردم هرگز آن را باور ندارند. مردم خود راي داده و جان خود را فدا كرده اند. از اين رو هرگز تحت تأثير تبليغات مسموم قرار نگرفته و واقعيت را وارونه نميبينن از 198 دستور العمل جين شارپ براي انقلاب هاي رنگي و به اصطلاح مبارزه مسالمت آميز و عاري از خشونت بيش از 140 مورد آن در ايران به اجرا درآمد. نمادسازي و انتخاب يك را به عنوان نمود و شعارهايي كه در كشورهايي كه كودتاي مخملي در آنها اتفاق افتاده بود تكرار واقتباس كردند.
تاجيك – يكي از مشاوران مير حسين موسوي در ايام انتخابات جزوهاي را نوشت كه كپي برداري از اتفاقاتي است كه در كشورهايي كه انقلاب مخملي در آنها روي داده و حتي در بعضي موارد همان عبارت ها استفاده كرده است تاجيك در پمن در جزوه خود ميگويد ما بايد جنبش سبز را به سلسله جنبش هاي ديگر تبديل كنيم. اگر شرايط اقتضا كرد و امواج اجتماعي ايجاد شد و مردم را به خيابان آورده و قدرت خود را نشان داديم و نظام مستقر را مجبور به عقب نشيني كرديم، پس «حالا وقتش است». كه در او كراين و گجستان هم از عبارت «ياحالا يا هرگز» استفاده شده.
به بهانه انتخابات و اعتراض به نتايج آن، جنبش راه اندازي ميشود. اگرنتايج اوليه گرفته شد در انتخابات متوقف نشده و كل نظام بايد برگردد. در گرجستان زماني كه اين جنبش، پارلمان را در دست گرفت، با شعار «يا الان بايد صورت گيرد يا هرگز» در فكر برگرداندن كل نظام بودند. تمام ساختار اجتماعي در دست اين جنبش قرار گرفت در انتخابات دهم تمام اتفاقات انقلاب هاي رنگي صورت گرفت و در مصاحبه ها و بيانيه هاي سران اين انقلاب هم كاملا مشهود بود كه هدف فقط انتخابات نيست.
صحيت از عدم مشروعيت نظام و نهادهاي آن مطرح ميشد. مثلا عدم مشروعيت شوراي نگهبان كه اگر ساختار و قوانين اين نهاد ها نامشروع باشند، پس بايد تغيير صورت گيرد. طبق فرمول هايي كه تاكنون اجرا شده و گام به گام در همان مسير حركت كردند كه اگر موفق ميشدند در مراحل بعدي در فكر تسخير مراكز حكومتي بودند بايد خيلي ساده لوح بود كه متوجه اشد حوادث پس از انتخابات با قصد تسخير بوده است.
منبع:همشهري ماه- ش46
/ج