گزارش هاي ساواک و شهرباني رژيم پهلوي از روزهاي حماسه در دي و بهمن ماه سال 1357-(1)

«انقلاب اسلامي ايران»در بهمن 1357 به عنوان يکي از انقلاب هاي بزرگ دنياي معاصر و آخرين انقلاب قرن بيستم در يک بستر تاريخي شکل گرفت. اين انقلاب که سبب تغييرات و تحولاتي اساسي در ايران شد، حاصل مبارزات گسترده همه قشرهاي جامعه به رهبري حضرت امام خميني(س)بود. اين واقعه عظيم به شهر يا منطقه خاص جغرافيايي اختصاص
دوشنبه، 13 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گزارش هاي ساواک و شهرباني رژيم پهلوي از روزهاي حماسه در دي و بهمن ماه سال 1357-(1)

گزارش هاي ساواک و شهرباني رژيم پهلوي از روزهاي حماسه در دي و بهمن ماه سال 1357-(1)
گزارش هاي ساواک و شهرباني رژيم پهلوي از روزهاي حماسه در دي و بهمن ماه سال 1357-(1)


 

نويسنده:معصومه مرادپور




 
-مقدمه
«انقلاب اسلامي ايران»در بهمن 1357 به عنوان يکي از انقلاب هاي بزرگ دنياي معاصر و آخرين انقلاب قرن بيستم در يک بستر تاريخي شکل گرفت. اين انقلاب که سبب تغييرات و تحولاتي اساسي در ايران شد، حاصل مبارزات گسترده همه قشرهاي جامعه به رهبري حضرت امام خميني(س)بود. اين واقعه عظيم به شهر يا منطقه خاص جغرافيايي اختصاص نداشت بلکه تمام مناطق و شهرهاي ايران به سهم خود دراين واقعه نقش داشتند و همانا ملتي با دست هاي خالي و تنها با اتکا به نيروي الهي و با وحدت کلمه در هدف مشترک و در سايه
رهبري قاطع به جنگ رژيمي رفت که همه قدرت ها و ابرقدرت هاي آن روز از آن حمايت و پشتيباني مي کردند. اين قيام تاريخي، حيرت و شگفتي همگان را برانگيخت و الگويي شد که براي مردم ساير کشورها نويد رهايي و نجات را به همراه آورد تا جايي که حتي موشه دايان، وزير جنگ رژيم صهيونيستي، انقلاب اسلامي ايران را به زلزله اي تشبيه کرد که قدرت امواج آن سرزمين هاي تحت حاکميت رژيم شاه را لرزانده است.
اين فصل از انقلاب که پايان رژيم پهلوي و آغازگر انقلاب نه شرقي و نه غربي بود، همچنان با مجاهدت ها، ايثارها، فداکاري ها، اسارت ها، رنج ها و شهادت ها همراه گشت در نهايت در زمستان 57 به پيروزي رسيد و به راستي زندان ها، شکنجه ها، قتل عام ها، چوبه هاي دار و جوخه هاي اعدام نيز نتوانست قهرمانان بزرگ شهادت طلبي، رهبران روحاني و مردم انقلاب را ازاين راه بازدارد.
ماه دي به خصوص نيمه اول آن، که يکي از مقاطع بحراني حيات حکومت پهلوي بود، با اين تعطيل مدارس به رغم مخالفت رژيم، کاهش استخراج نفت و استعفاي جمعي از کارکنان اين صنعت، شهادت دکتر کامران نجات اللهي، تسليم بخشي از بدنه ساواک به انقلاب و گستردگي آزادي خواهي در همه قشرها از جمله وابستگان درجه يک حکومت، حذف غلامرضا ازهاري از صحنه سياست به علت بيماري و حادثه تلخ شهر مشهد در نهم دي همراه گشت. دراين دوره زماني تهديدها عليه ساواک به حدي شدت گرفت که ساواک مرکز در بخشنامه اي از شعب خود خواست ساختمان هاي اين سازمان را تخليه و در صورت لزوم اسناد و مدارک را از بين ببرند. همچنين افشاي اسامي اعضاي بلندپايه ساواک وتوزيع آن در ميان مردم عامل ديگري بود که عقب نشيني اين سازمان را دو چندان کرد. حمله به خانه، اموال و جان نيروهاي امنيتي، نظامي و انتظامي و در برخي مواقع تخريب، آتش سوزي و کشتن آنها فزوني يافت؛ هر چند که اين اقدامات بر خلاف خواست رهبران نهضت بود و احتمال بروز توطئه اي مي رفت که بتواند بيش از پيش ميان ارتش و مردم شکاف ايجاد کند، اما آيت الله طالقاني ضمن آگاهي از اين توطئه با صدور اطلاعيه اي از مردم خواست تا آرامش خود را حفظ کنند و پس از آنکه موضوع به اطلاع امام رسيد، ايشان نيز يادآور شد که جان و مال مردم در آيين اسلام حرمت دارد و نمي توان بدون حکم محکمه متعرض آنها شد.
با علني شدن نخست وزيري شاپور بختيار مخالفت ها و تظاهرات ها بيشتر و موج اعتراضات مردمي افزون تر گرديد، تا آنجا که يکي از مقامات اسرائيلي-که به منظور بررسي اوضاع ايران به تهران اعزام شده بود-پس از بازديد از اين شهر در گزارش خود در روز 10دي نوشت که «کار رژيم شاه تمام است. »
در 16 دي اعتصابات 62 روزه مطبوعات به پايان رسيد و صف هاي طويلي که در مقابل باجه هاي روزنامه فروشي تشکيل مي گرديد، گاه منشأ اعتراضات مضاعف مي شد و مأموران با حمله به اين صف ها شماري شهيد و مجروح بر جاي گذاشتند.
دهه سوم دي با آغاز مخالفت هاي علني ارتش همراه بود. نظاميان آشکارا در محوطه پايگاه ها تظاهرات مي کردند و خواستار بر پايي جمهوري اسلامي به رهبري امام بودند. روز 26 دي، با خروج شاه از ايران، شور و شعفي وصف ناپذير در ايران پديدار گشت و در روزهاي پس از آن مردم بيش از پيش مجسمه هاي شاه را در اکثر شهرها به پايين کشيدند اما روز 27 دي در شهر اهواز مأموران رژيم با وحشي گري حادثه تلخي را موجب شدند که بعدها به چهارشنبه سياه معروف شد. 29 دي که مصادف با اربعين حسيني بود، مردم پس از راهپيمايي هاي تاسوعا و عاشورا، اين بار نيز راهپيمايي گسترده اي را بر پا کردند و يکي ديگر از ضربه هاي کاري خود را بر پيکر پهلوي وارد ساختند.
با شروع ماه بهمن اخبار ورود امام در ميان مردم و رسانه ها منعکس و کميته استقبال از امام تشکيل شد و مردم گروه گروه عازم تهران شدند. صبح روز 5 بهمن فرودگاه مهرآباد توسط عده اي از نظاميان اشغال شد و در نتيجه پروازي که قرار بود با نام «پرواز انقلاب»امام را به ايران بازگرداند لغو گرديد. با بسته شدن فرودگاه هاي کشور به دستور شاپور بختيار، تصميم امام عوض شد و در روز 57/11/5 در پيامي به ملت ايران گفت:
از اينکه ايادي اجانب فرودگاه هاي سراسر ايران را به روي من بسته اند، به ناچار
تصميم گرفتم که روز يکشنبه 29 صفر به کشور برگشته و چون سربازي در کنار شما به مبارزه عليه استعمار و استبداد تا پيروزي نهايي دادمه دهم.
با اين حال در اين روز ده ها هزار نفر از مردم در ميدان آزادي و اطراف فرودگاه براي ديدن امام و شماري نيز در بهشت زهرا براي شنيدن سخنان ايشان گرد آمدند و پس از آنکه به يقين رسيدند از آمدن امام خبري نيست، با حرکت به سمت دانشگاه تهران تظاهراتي برپا کردند و شعارهايي عليه بختيار سردادند که در پي تيراندازي مأموران عده اي شهيد و مجروح شدند. در پي اين کشتار، روز بعد بختيار در يک مصاحبه گفت:
اميدوارم کشتار ديروز آخرين کشتاري باشد که در اين مملکت رخ مي دهد. ولي بايد مردم بدانند که وقتي حمله به تفنگ سرباز مي کنند يا به يک پادگان حمله مي کنند، آنها وظيفه دارند از خودشان دفاع کنند.
در ساعت 9 صبح 8 بهمن شماري از روحانيان در اعتراض به بسته شدن فرودگاه و جلوگيري از بازگشت امام توسط رژيم در مسجد دانشگاه تهران تحصن کردند و با انتشار اطلاعيه اي آن را به گوش ملت مسلمان ايران رساندند. ديري نپاييد که گروه هاي زيادي از مردم به آنها پيوستند. از سوي ديگر تهران امروز آماج حملات قرار گرفت و رژيم پس از فاجعه 17 شهريور، قتل عام ديگري به دست دولت طرفدار قانون اساسي به راه انداخت و بختيار با جنايتي که مرتکب شد مهر تأييدي بربي اعتباري خود زد و دشمني اش را با انقلاب اعلام کرد.
روز 9 بهمن هم زمان با گسترش اعتراض ها و تحصن طبقات مختلف مردم در دانشگاه
تهران، کار به جايي رسيد که شاپور بختيار در مصاحبه اي مطبوعاتي گفت:«با صداي بلند اعلام مي کنم که حضرت آيت الله هر وقت ميل داشته باشند مي توانند به کشور بازگردند. »اين اظهارات هيچ تأثيري در فروکش کردن مخالفت ها نداشت ومردم ديگر شهرها نيز به تبعيت از روحانيان تهران دست به تحصن زدند. تا اينکه در آخرين ساعات روز 10 بهمن آيت الله دکتر محمد مفتح خبر ورود امام را به وطن را به مردم داد.
با اعلام اين خبر فضاي عمومي تهران و ديگر شهرها تغيير کرد و شور تازه اي بر آن حکم راند. در تهران هيجان استقبال ازامام چشمگير بود و هراندازه که به ساعات پاياني روز 11 بهمن نزديک تر مي شد، تجلي بيشتري مي يافت. روز 12 بهمن در حالي آغاز گشت که رهبرانقلاب پس از پانزده سال وارد ايران شد و در ميان امواج انساني، از فرودگاه مهرآباد راهي بهشت زهرا گرديد و سخنراني تاريخي خود را درباره تأسيس دولت و حکومت جديد ايراد کرد. در روزهاي بعد ديدارهاي روزانه امام شروع شد و از همه مهم تر ديدار نيروهاي نظامي با امام بود. در چنين حال و هوايي بود که استانفليد ترنر، رئيس سازمان سيا، اعتراف کرد:
پيش بيني نکرده بوديم وجود مردي 78 ساله پس از 14 سال تبعيد توانسته سازمان دهنده يک تشکيلات سياسي و گرد آورنده نيروها باشد. او همچنين آتشفشاني عظيم يک انقلاب ملي به راه انداخته است.
روز 17 بهمن مردم به خواست امام اقدام به برپايي تظاهرات کردند و نخست وزيري بازرگان را تأييد نمودند و در روز 19 بهمن به دعوت جامعه روحانيت تهران پس از تاسوعا، عاشورا و اربعين، چهارمين راهپيمايي بزرگ خود را به پا داشتند. در شب 20 بهمن در پي اهانت يکي از سلطنت طلبان به امام در پادگان دوشان تپه، هم زمان با پخش فيلم ورود ايشان به وطن در تلويزيون، درگيري هايي ميان افراد نيروي هوايي با گارد به وجود آمد که اين درگيري به بيرون از پادگان و در ميان مردم نيز کشيده شد و تا صبح روز بعد ادامه يافت. خيابان ها سنگربندي شد و ساعات منع عبور ومرور توسط فرمانداري نظامي تهران و حومه افزايش يافت. امام در پيامي به ملت ايران اقدام سران ارتش را خدعه و خلاف شرع خواند. مردم به
کلانتري ها حمله و برخي از آنها را تصرف کردند و تعدادي از تانک هاي مستقر در خيابان ها را به آتش کشيدند. در پايان اين روز تهران در اختيار مردم قرار گرفت و صبح روز 1357/11/22 شوراي عالي ارتش پس از تشکيل جلسه اعلام بيطرفي کرد و در نتيجه انقلاب اسلامي ايران پس از سال ها تلاش و مبارزه به پيروزي رسيد. با اعلام خبر بيطرفي ارتش در ساعت 14 از راديو، امام در دو پيام از مردم خواست تا آمادگي خود را از دست ندهند، به سفارتخانه ها حمله نکنند، از غارت، آتش سوزي و مجازات خودسرانه متهمان خودداري کنند و از ويراني آثار علمي و فني، صنعتي و هنري و اتلاف اموال عمومي جلوگيري نمايند.
و اما يادآوري چند نکته:
1. با اينکه مطالب مندرج در روز شمار، برگرفته از گزارش هاي محرمانه ساواک و شهرباني است، ليکن متن تنظيمي به قلم اين نويسنده است و در مواردي که لازم بود اصل گزارش
آورده شود، متن آن در گيومه قرار گرفته است.
2. در گزارش هاي محرمانه ساواک و شهرباني تلاش شده است روي واقعيت ها و حقايق در رويدادها و جريان ها پرده بکشند، اهداف و آرمان هاي مردمي را حتي المقدور درز بگيرند، شمار شرکت کنندگان را در راهپيمايي ها، گردهمايي ها و تظاهرات کمتر از حدي که بوده است وانمود کنند، گويا اگر واقعيت ها را مي نوشتند، از ديد مسئولان مافوق، موافق يا هوادار انقلاب شناخته مي شدند!
2. گزارشگران مقيد و مأمور بودند در مورد برخورد خشونت آميز و تجاوز کارانه پليس با مردم و کشت و کشتاري که به راه مي انداختند نيز گزارشي واقعي ارائه ندهند و آرمار و ارقام کشته ها و زخمي ها را تا سرحد امکان کمتر از آن حدي که به وقوع پيوسته بود بنمايانند. از اين رو، نبايد اين گزارش ها را مطابق با واقع پنداشت و بي کم و کاست دانست. با وجود اين، از گزارش هاي مذکور مي توان سرنخي براي پيگيري حوادث و جريان هايي که در آن دوره اتفاق افتاده است به دست آورد و از آن بهره برد.
4. با نزديک شدن به روزهاي پيروزي و افزايش فعاليت هاي مردمي و همچنين شناخته شدن چهره مخوف ساواک در ميان مردم و شناسايي برخي از اعضاي آن، سازمان اطلاعات و امنيت کشور در سراشيبي محسوسي قرار گرفت در نتيجه گزارش ها دچار افت کمي شد و بيشتر گزارش هاي اين دوره به نقل از فرمانداري نظامي، پليس تهران، مطبوعات و برخي از خبر گزاري ها آورده شده است.
5. گزارش هاي ساواک و شهرباني پيرامون حوادث زمستان 1357 چندين برابر مطالب روزشماري است که در فصلنامه آورده شده است. که به علت تراکم مطالب و مقالات در اين شماره و محدوديت فصلنامه براي درج همه آن گزارش ها ناگزير به تلخيص شديم. از اين بابت از خوانندگان عزيز پوزش مي خواهيم و اميدواريم متن کامل اين گزارش ها را در آينده نزديک به صورت کتاب در اختيار آنها قرار دهيم.
جمعه 1357/10/1-22 دسامبر 1978-21 محرم 1399
-بعد ازظهر امروز شماري از مردم مشهد اقدام به بر پايي تظاهرات کردند که در پي درگيري با مأموران عده اي مجروح و شهيد شدند.
-بنا بر گزارش نشريه اخبار جنبش اسلامي، در ساعت 17 پس از پايان مراسم سخنراني در مسجد جامع کرج شماري از مردم اقدام به بر پايي تظاهرات کردند که در نتيجه درگيري با مأمورات عده زيادي زخمي شدند.
-يک زن جهرمي که به دست مأموران حکومت نظامي اين شهر مورد اصابت گلوله واقع شده بود، در بيمارستان نمازي شيراز به شهادت رسيد.
شنبه 1357/10/2-23 دسامبر 1978-22 محرم 1399
-ظهرامروز شماري از مردم مشهد ضمن اجتماع در مقابل منزل آيت الله شيرازي واقع در خيابان نادري، اقدام به برپايي تظاهرات کردند و در نهايت در پي تيراندازي مأموران، 3 نفر مجروح شدند(ساواک در گزارش ديگري شمار شهداي امروز مشهد را 6 نفر اعلام کرد).
-عصر امروز، زندانيان شهرباني سنندج پس از ايجاد آتش سوزي در محوطه زندان و حمله به اسلحه خانه، تعدادي اسلحه به سرقت بردند و از زندان فرار کردند. بنا بر گزارش ساواک در اين جريان 4 نفر پاسبان و 11 زنداني زخمي شدند و از تعداد 490 نفر زنداني 228 نفر فراري شدند که در نتيجه اقدامات مأموران عده اي دستگير و 117 نفر همچنان فراري بودند.
يک شنبه 1357/10/3- 24 دسامبر 1978-23 محرم 1399
-بنا برگزارش روزنامه آيندگان، در پي تظاهراتي که در تهران توسط دانش آموزان بر پا شده بود، حدود 20 نفر آنها بر اثر تيراندازي مأموران در خون غلتيدند و عده اي نيز صدمه ديدند. به دنبال اين کشتار، دولت ازهاري مدارس تهران را تعطيل کرد.
-بنا بر گزارش نشريه اخبار جنبش اسلامي در پي تظاهرات دانش آموزان در تهران، 2 دختر دانش آموز مجروح و 4 نفر از آنها در تقاطع پارک وي (چمران)دستگير شدند.
-بنا بر گزارش نشريه اخبار جنبش اسلامي، عده اي از جوانان دبيرستاني تهران پس از آنکه در برابر شرکت هواپيمايي ال عام، وابسته به اسرائيل، حوالي خيابان ويلا (استاد نجات اللهي)اقدام به برپايي تظاهرات کردند، هدف رگبار مسلسل قرار گرفتند که در نتيجه 4نفر شهيد و بيش از 150 نفر مجروح شدند.
-بنا به گزارش يونايتد پس در پي تظاهرات امروز تهران، 3 الي 12 نفر در وقايع اين شهر کشته شدند.
دوشنبه 1357/10/4-25 دسامبر 1978-24 محرم 1399
-بنا بر گزارش ساواک از ساعت 17 الي 19:30، تظاهرات پراکنده اي در نقاط مختلف شهر کرج برپا شد که در پي تيراندازي مأموران 2 نفر مجروح شدند و يک نفر به شهادت رسيد. ساواک در گزارش هاي ديگري از اين تظاهرات شمار شهدا را 8 نفر و مجروحان را 19 نفر اعلام کرد. روزنامه کيهان نيز در گزارشي از اين تظاهرات اعلام کرد که 12 نفر شهيد و عده بسياري مجروح شدند.
-بنا بر گزارش ساواک صبح امروز در پي عزيمت مأموران ژاندارمري به نياسر کاشان جهت انجام مأموريت، اهالي روستا به سمت آنها سنگ پرتاب کردند و پس از درگيري با مأموران، اتومبيل ژاندارمري را آتش زدند. اهالي روستا پس از تيراندازي مأموران متفرق و 2 نفر از محرکان دستگير شدند.
-سه دانش آموز و يک نفر تخته فروش به دليل شک رئيس ساواک به آنها در اهواز دستگير شدند.
-در ساعت 9 تظاهراتي در سقز با شرکت جمعيتي در حدود 10 هزار نفر بر پا شد.
تظاهر کنندگان ضمن پاره کردن عکس هاي شاه به خانه هاي ثروتمندان حمله کردند و آنها را به آتش کشيدند و در نهايت در پي مداخله مأموران يک نفر به شهادت رسيد و 6 نفر مجروح شدند. روزنامه کيهان در گزارشي از اين تظاهرات شمار مجروحان را 10 نفر و شهدا را 2 نفر اعلام کرد.
-بنا بر گزارش روزنامه کيهان در پي تظاهراتي که صبح امروز در سقز بر پا شد، بعد از ظهر نيز اهالي اين شهر به منظور اهداي خون به مجروحان به بيمارستان رفتند که بار ديگر با تيراندازي مأموران مواجه شدند که در نتيجه يکي از زنان کارمند بيمارستان به شهادت رسيد. پيکراين شهيدان عصر همين روز با شرکت 60 هزار نفر از اهالي سقز، مهاباد، بوکان، بانه، سردشت، سنندج و ديگر شهرهاي مجاور تشييع شد.
منبع:نشريه 15 خرداد، شماره 18.
ادامه دارد...




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.