بزرگ شدم دکتر مي شم
نويسنده: نسيم مرعشي
اگر کوچولي شما مدام درباره شغل هاي مختلف سوال مي کند اين مقاله به شما کمک مي کنند در مورد هر شغل برايش توضيح بدهيد.
«مي خوام دکتر بشم چون دکتر همه رو خوب مي کنه.» تا حالا چند بار اين جمله را از کودک تان شنيده ايد؟ احتمالا به تعداد دفعاتي که او را دکتر برده ايد و دکتر با او مهربان بوده.همان بچه را اگر يک بار سوار هواپيما کنيد و خلبان از کابين براي او دست تکان دهد، دلش مي خواهد خلبان شود. يک روز ديگر عاشق مربي مهد کودکش مي شود و دلش مي خواهد شغل او را داشته باشد. اين صفحات براي اين نيست که کوچولوي شما شغل آينده اش را معلوم کند.هيچ بچه اي دراين سن نمي تواند در مورد شغلش تصميم بگيرد.فقط به شما کمک مي کند شغل هاي مختلف را براي کوچولوها توضيح بدهيد. از اين به بعد شهرزاد در هر شماره صاحب يکي از مشاغل را مي برد به يک مهد کودک تا بچه ها سوال هايشان را از او بپرسند. سوال هايي که بين خيلي از بچه ها مشترک است. اين طوري شما هم راحت تر مي توانيد هر شغل را براي فرزندتان توضيح دهيد.
چون همه رو خوب مي کنه.ترس بقيه رو کم مي کنه. مي گه آروم باشين،درد نداره. دندونپزشک هميشه مي تونه بچه ها رو خوب کنه. بعدش هم اگه بچه خوبي باشي و گريه نکني بهت برچسب و عکس برگردون مي ده. من يه بار رفتم دندونپزشک يه آمپول بزرگ به دوندونم زد که يه عالمه درد داشت.اما من گريه نکردم.»بچه ديگر از ميکروب ها مي ترسيد:«من مي خوام دندونپزشک بشم،چون دندونپزشک دندوناي آدم رو خوب مي کنه. واسه اينکه مي تونه ميکروب ها رو بکشه.»يکي ديگر از بچه ها هم جذب صندلي متفاوت دندانپزشکي شده بود:«دندونپزشک يه صندلي بزرگ داره که وقتي روش مي خوابي، يه دکمه مي زنه و پشت صندليه مي ره پايين.»پدر يکي از بچه ها دندانپزشک بود.او تصور متفاوتي از اين شغل داشت.سختي آن به نظر او مي آمد و زمان زيادي که از آدم مي گيرد:«من فکر مي کنم دندونپزشکي خيلي سخته ولي بابام مي گه سخت نيست. باباي من خيلي زياد کار مي کنه. از صبح تا شب. شبا هميشه دير مياد .يه بار منو با خودش برد مطب، بهم ياد داد چطوري دهن بچه ها رو نگاه کنم.توي مطب باباي من صندلي هاي بزرگ است.»
اگر دندان هاي بزرگ، کج و کوله درآمد هم شما بايد برويد دندانپزشک تا او به دندان هاي شما سيم ببندد. سيم ،دندان ها را محکم مي بندد تا قشنگ و مرتب بشوند. اگر وقتي مي رويد دندانپزشک بچه هاي خوبي باشيد و گريه نکنيد واجازه بدهيد دندانپزشک ميکروب هاي دندان را بکشد بيرون، او هم به شما جايزه مي دهد.پس يادتان باشد،اگر رفتيد دندانپزشک از هيچي نترسيد و بگذاريد خانم يا آقاي دکتر ميکروب ها را بکشد. من قول مي دهم دردتان نگيرد.»بعد از آن خانم دکتر خواست دندان هاي بچه ها را نگاه کند.اول بچه ها مي ترسيدند و يکي يکي مي آمدند تا دندان هايشان را نشان دهند. اما بعد که مطمئن شدند نگاه کردن به دندان ها درد ندارد همه جمع شدند دور خانم دکتر و دندان هاي خراب و لق شده شان را به او نشان دادند.اگر ديديد کوچولوي شما از دانپزشکي خوشش آمده، قبل از اينکه او را به دندانپزشکي ببريد، مثل خانم دکتر همه ريزه کاري هاي دندانپزشکي را به فرزندتان بگوييد تا هم از دندانپزشک نترسد هم تصور بهتري از اين شغل داشته باشد.
منبع: نشريه شهرزاد شماره 16
«مي خوام دکتر بشم چون دکتر همه رو خوب مي کنه.» تا حالا چند بار اين جمله را از کودک تان شنيده ايد؟ احتمالا به تعداد دفعاتي که او را دکتر برده ايد و دکتر با او مهربان بوده.همان بچه را اگر يک بار سوار هواپيما کنيد و خلبان از کابين براي او دست تکان دهد، دلش مي خواهد خلبان شود. يک روز ديگر عاشق مربي مهد کودکش مي شود و دلش مي خواهد شغل او را داشته باشد. اين صفحات براي اين نيست که کوچولوي شما شغل آينده اش را معلوم کند.هيچ بچه اي دراين سن نمي تواند در مورد شغلش تصميم بگيرد.فقط به شما کمک مي کند شغل هاي مختلف را براي کوچولوها توضيح بدهيد. از اين به بعد شهرزاد در هر شماره صاحب يکي از مشاغل را مي برد به يک مهد کودک تا بچه ها سوال هايشان را از او بپرسند. سوال هايي که بين خيلي از بچه ها مشترک است. اين طوري شما هم راحت تر مي توانيد هر شغل را براي فرزندتان توضيح دهيد.
(3) ساله هاي بي تفاوت
دندانپزشکي سخت است
چون همه رو خوب مي کنه.ترس بقيه رو کم مي کنه. مي گه آروم باشين،درد نداره. دندونپزشک هميشه مي تونه بچه ها رو خوب کنه. بعدش هم اگه بچه خوبي باشي و گريه نکني بهت برچسب و عکس برگردون مي ده. من يه بار رفتم دندونپزشک يه آمپول بزرگ به دوندونم زد که يه عالمه درد داشت.اما من گريه نکردم.»بچه ديگر از ميکروب ها مي ترسيد:«من مي خوام دندونپزشک بشم،چون دندونپزشک دندوناي آدم رو خوب مي کنه. واسه اينکه مي تونه ميکروب ها رو بکشه.»يکي ديگر از بچه ها هم جذب صندلي متفاوت دندانپزشکي شده بود:«دندونپزشک يه صندلي بزرگ داره که وقتي روش مي خوابي، يه دکمه مي زنه و پشت صندليه مي ره پايين.»پدر يکي از بچه ها دندانپزشک بود.او تصور متفاوتي از اين شغل داشت.سختي آن به نظر او مي آمد و زمان زيادي که از آدم مي گيرد:«من فکر مي کنم دندونپزشکي خيلي سخته ولي بابام مي گه سخت نيست. باباي من خيلي زياد کار مي کنه. از صبح تا شب. شبا هميشه دير مياد .يه بار منو با خودش برد مطب، بهم ياد داد چطوري دهن بچه ها رو نگاه کنم.توي مطب باباي من صندلي هاي بزرگ است.»
وقتي دندان ها مي خوابند
اگر دندان هاي بزرگ، کج و کوله درآمد هم شما بايد برويد دندانپزشک تا او به دندان هاي شما سيم ببندد. سيم ،دندان ها را محکم مي بندد تا قشنگ و مرتب بشوند. اگر وقتي مي رويد دندانپزشک بچه هاي خوبي باشيد و گريه نکنيد واجازه بدهيد دندانپزشک ميکروب هاي دندان را بکشد بيرون، او هم به شما جايزه مي دهد.پس يادتان باشد،اگر رفتيد دندانپزشک از هيچي نترسيد و بگذاريد خانم يا آقاي دکتر ميکروب ها را بکشد. من قول مي دهم دردتان نگيرد.»بعد از آن خانم دکتر خواست دندان هاي بچه ها را نگاه کند.اول بچه ها مي ترسيدند و يکي يکي مي آمدند تا دندان هايشان را نشان دهند. اما بعد که مطمئن شدند نگاه کردن به دندان ها درد ندارد همه جمع شدند دور خانم دکتر و دندان هاي خراب و لق شده شان را به او نشان دادند.اگر ديديد کوچولوي شما از دانپزشکي خوشش آمده، قبل از اينکه او را به دندانپزشکي ببريد، مثل خانم دکتر همه ريزه کاري هاي دندانپزشکي را به فرزندتان بگوييد تا هم از دندانپزشک نترسد هم تصور بهتري از اين شغل داشته باشد.
منبع: نشريه شهرزاد شماره 16