روش‌ها و معيارهاي نقد حديث در آثار شيخ مفيد (3)

مقصود از نقد رجالي، بررسي و ارزيابي وضعيت راوي يا راويان حديث با معيارها و ضوابط دانش رجال است و در آن در باره شناخته يا ناشناخته بودن راوي و سپس در باره برخورداري يا بي‌بهره بودن وي از شرايط لازم براي پذيرش نقل و روايت، سخن گفته مي‌شود. فراواني نقدهاي رجالي در آثار شيخ مفيد نشانه آگاهي وي از شيوه هاي دانش رجال و عنايت به
شنبه، 18 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روش‌ها و معيارهاي نقد حديث در آثار شيخ مفيد (3)

روش‌ها و معيارهاي نقد حديث در آثار شيخ مفيد (3)
روش‌ها و معيارهاي نقد حديث در آثار شيخ مفيد (3)


 

نويسنده: دکتر علي‌نقي خداياري *




 

2. نقد سند محور
 

مقصود از نقد سندمحور حديث، اعتبار‌سنجي آن از طريق بررسي و نشان دادن ضعف و عيب و خلل موجود در سند آن است. نقد سند محور را مي‌توان بر دو بخش تقسيم کرد:
1. نقد رجالي؛
2. نقد اسنادي (1) .

1 ـ 2. نقد رجالي
 

مقصود از نقد رجالي، بررسي و ارزيابي وضعيت راوي يا راويان حديث با معيارها و ضوابط دانش رجال است و در آن در باره شناخته يا ناشناخته بودن راوي و سپس در باره برخورداري يا بي‌بهره بودن وي از شرايط لازم براي پذيرش نقل و روايت، سخن گفته مي‌شود. فراواني نقدهاي رجالي در آثار شيخ مفيد نشانه آگاهي وي از شيوه هاي دانش رجال و عنايت به کاربست آنها در اعتبارسنجي و ارزيابي احاديث است. (2)
براي نمونه، شيخ مفيد در نقد حديث با مضمون وقوع سهو از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله در نماز و در نقد اين سخن صدوق ـ که راوي حديث يعني ذواليدين فرد شناخته شده‌اي به نام ابومحمد عمير بن عبد عمرو است که مخالف و موافق از وي روايت کرده‌اند (3) ـ مي‌گويد:
ذواليدين کيست؟ عمير کيست؟ ابن‌عبد عمرو کيست؟ همه اينها مجهول و غير معروف هستند. اين سخن صدوق ـ که راويان از او روايت کرده‌اند ـ ادعاي بدون برهان است. ما در اصول و منابع فقيهان و راويان، نه حديثي از اين مرد يافتيم و نه يادکردي. (4) اگر (در معروف بودن) مانند معاذ بن جبل و عبدالله ‌بن مسعود و ابوهريره و امثال ايشان بود، روايت متفرد وي به دليل سقوط عمل به اخبار آحاد قابل عمل نبود؛ چه رسد به اين که ذواليدين مجهول و غيرمعروف بوده و حديثْ متناقض است. (5)
از ديگر نمونه‌هاي نقد رجالي، نقد ابوهريره است. شيخ مفيد در نقد حديث «لا تنکح المرأه ي علي عمتها و خالتها» (6) مي‌گويد: اين جزء اخبار آحاد است و اصل در آن ابوهريره دوسي است که عمر بن خطاب او را متهم کرده و از اکثار حديث از پيامبر منع کرده و باز داشته است و اميرمؤمنين عليه السلام به دروغ‌گويي او تصريح نموده و عايشه نيز به آن تصريح کرده و گواهي داده است. (7) يکي ديگر از نمونه‌هاي نقد سندي و رجالي، نقد حديث «اقتدوا باللذين من بعدي ابو‌بکر و عمر» (8) است. شيخ مفيد در الافصاح به نقد سندي و متني اين حديث پرداخته است. از نظر وي حديث افزون بر آن که متناقض و ناسازوار (9) و موضوع است. سند آن نيز داراي خللي مشهور است. (10) مفيد در توضيح اين مطلب مي‌گويد: اين حديث به عبدالملک ‌بن عمير از ربعي ‌بن حراش و پس از وي، گاه به حذيفه ‌بن يمان و گاه به حفصه‌ بنت عمربن خطاب اسناد مي‌شود. عبدالملک ‌بن عمير جزء شاميان (ابناء الشام) و معارضان سرسخت اميرمؤمنان عليه السلام است که به نصب و دشمني با آن حضرت و عترت او نامبردارند. وي پيوسته با جعل احاديث دروغ درباره ابوبکر و عمر و طعن زدن بر اميرمؤمنان عليه السلام به بني‌اميه تقرب مي‌جست تا اين که منصب قضا به وي دادند و در آن کار رشوه مي‌گرفت و به جور و ستم حکم مي‌داد و آشکارا به فسق و فجور مي‌پرداخت. (11) عبدالملک‌ بن عمير حديث را به ربعي ‌‌‌بن حراش نسبت داده است. کسي که نزد اصحاب حديث (=‌محدثان) از رافضيان استهزاکننده ابوبکر و عمر شمرده مي‌شود. (12) و با اين وصف، بطلان نسبت حديث به وي آشکار است. از سوي ديگر، روايت مشهور از حذيفه‌ بن يمان در باره «اصحاب عقبه» (13) ، در تضاد با اين حديث منسوب به اوست. امّا روايت حديث از حفصه، خود دليل بر فساد (بطلان) و وجوب بي‌اعتباري آن در استدلال و احتجاج است؛ زيرا حفصه در آنچه از فضيلت پدر خود و يار وي روايت مي‌کند، متهم است؛ افزون بر آن که وي به دشمني با اميرمؤمنان عليه السلام معروف بوده و به بغض و سب آن حضرت تظاهر مي‌کرده است و در دوستي با عايشه در نبرد وي با آن حضرت کم نگذاشته است. (14) در موردي ديگر، مفيد در نقد حديث «شهر رمضان ثلاثون يوماً لا ينقص أبداً» ـ که محمد بن سنان، از حذيفه ي بن منصور از امام صادق عليه السلام نقل کرده است ـ نوشته است: اين حديث، شاذ و نادر و نامعتمد است. طريق آن محمد بن سنان است که اماميه در متهم بودن و ضعيف بودن وي اختلافي ندارند. و حديثي که اين گونه باشد، در دين به آن عمل نمي‌شود. (15) از نمونه‌هاي يادشده مي‌توان استفاده کرد که شيخ مفيد در نقدهاي رجالي خود، عوامل متعددي مانند مجهول بودن راوي و ثقه نبودن راوي (به دلايلي مانند کذب و دشمني با اهل بيت عليهم السلام) را موجب ضعف حديث دانسته و روايت راوي را در امور اختلافي که در آن ذي نفع است نپذيرفته است. (16) درباره ديدگاه رجالي مفيد يادآوري اين نکته نيز سودمند است که از نظر وي نمي‌توان از صادق بودن يا کاذب بودن فردي در امري صدق يا کذب او را در امور ديگر نتيجه گرفت. (17)

2 ـ 2. نقد اِسنادي
 

بخش مهمي از نقدهاي شيخ مفيد بر احاديث فقهي و کلامي و گزارش‌هاي تاريخي، نقد اسنادي آنها است. مقصود از نقد اسنادي، بررسي و آسيب‌شناسي اسانيد احاديث ونشان دادن عيب و خلل موجود در آنهاست؛ عيوبي که از نظرناقد حديث مانع پذيرش و اعتبار آن است. با توجه به اين که اسانيد احاديث با عيوب و آسيب‌هاي مختلف و متعددي رو به رو مي‌گردد، معمولاً براي نشان دادن هر عيب و خللي، يک نام و اصطلاح به کار مي‌رود. تنوع و تکثر اين اصطلاحات در آثار مفيد حاکي از عنايت شيخ مفيد به نقد اسنادي احاديث است. مهم‌ترين تعابير مصطلح الحديث ـ که در حوزه نقد سندي احاديث در آثار مفيد به کار رفته عبارت‌اند از:
مرسل (18)، منقطع (19) ، مطعون و مقدوح در سند و راوي (20) ، مجهول و مجهول الاسناد (21) ، مضطرب الاسناد (22) و مفرد (مطلق و نسبي) (23)
. براي نمونه، شيخ مفيد در نقد کلي احاديثي که اصحاب عدد درباره هماره سي روز بودن ماه رمضان به آنها استناد کرده‌اند، مي‌گويد:
رواياتي که اصحاب عدد به آنها استناد کرده‌اند، مبني بر اين که ماه رمضان کمتر از سي روز نمي‌گردد، احاديث شاذي هستند که ناقدان شيعي احاديث بر سند آنها خرده گرفته‌اند. و اين احاديث در کتاب‌هاي صيام در ابواب نوادر ثبت شده است و نوادر [ابوابي] است که بر آنها عمل نمي‌شود. (24)
در رساله جوابات اهل الموصل في العدد و الرؤيه ي ، مفيد مجموعاً به نقد سه حديث مبادرت کرده است. (25) حديث دوم اين است :
ومن ذلک، حديث رواه محمد بن يحيى العطار، عن سهل بن زياد الادمي، عن محمد بن اسماعيل، عن بعض أصحابه، عن أبي عبد الله عليه السلام قال : «ان الله عزوجل خلق الدنيا في سته ي أيام ثم اختز لها من أيام السنه ي ، فالسنه ي ، ثلاثمائه ي وأربعه ي وخمسون يوماً، شعبان لا يتم، و شهر رمضان لا ينقص أبداً، ولا تكون فريضه ي ناقصه ي ، إن الله تعالى يقول: «وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّه ي َ»» (26) . (27)
مفيد در نقد اين حديث مي‌گويد:
اين حديث شاذ و مجهول الاسناد است که اگر درباره فضيلت صدقه يا روزه يا کار نيکي رسيده بود، توقف در آن واجب بود؛ تا چه رسد که متضمن مطلبي مخالف قرآن و سنت و اجماع است. (28)
وي پس از بررسي سه حديث مورد نظر مي‌گويد: اين احاديث سه گانه با شذوذ و اضطراب سند و طعن عالمان در راويان آنها، مستند اصحاب عدد است که ما ضعف استناد به آنها را تبيين کرديم. (29)

3. نقد مأخذ محور
 

مقصود از نقد مأخذمحور، آن است که حديث با عنايت به منبع و مصدري که از آن گرفته شده، مورد نقد و ارزيابي قرار گيرد. در آثار شيخ مفيد اين قسم نقد بر چند گونه يا شيوه انجام يافته است: در گونه نخست: فقدان حديث در اصول معتبر دليل ضعف و بي اعتباري آن شمرده شده است. در گونه دوم، اصالت و اعتبار منبع حديث نقد شده و با اثبات بي‌اعتباري منبع، به بي اعتباري احاديث آن حکم شده است. در گونه سوم، با ملاحظه احاديث کتاب يک راوي، از حديث منقول از وي ـ که در کتاب و اصل وي نيامده ـ نفي اعتبار شده است. شيوه چهارم، نفي اعتبار حديث با نشان دادن گروه يا فرقه انحرافي است که آن حديث توسط ايشان روايت شده و برآمده از متون و منابع آنهاست. پيش فرض اين نقد، آن است که گروهي منحرف، موافق افکار و اهداف خود حديثي را برساخته و روايت کرده است. يا در حديثي صحيح دست برده و انديشه‌ها و باورهاي خود را در آن وارد کرده است. در اينجا نمونه‌هايي از گونه‌هاي مختلف نقد مأخذ‌محور ارائه مي‌شود. وي درباره حديث «اتقوا فراسه ي المؤمن فانّه ينظر بنورالله» مي‌گويد: اين حديثي است که براي آن سندي متّصل نمي‌شناسيم و آن را در اصول مورد اعتماد نيافته‌ايم. و حديثي که حکمش اين است، استناد به آن و استدلال به مضمون آن صحيح نيست. (30)
نيز شيخ مفيد در شرح فصلي از اعتقادات شيخ صدوق به نقد کتاب سليم ‌بن قيس هلالي پرداخته است. وي در اين باره نوشته است:
آنچه ابوجعفر(صدوق) رحمه الله از حديث سليم استناد کرده ـ که در آن به کتاب منسوب به وي به روايت ابان‌ بن ابي‌عياش رجوع کرده است ـ معناي صحيحي دارد؛ امّا اين کتاب موثوق به نيست. و به بيشتر (احاديث) آن نمي‌توان عمل کرد. در آن تخليط و تدليس روي داده است. از اين روي، شايسته است که (شخص) ديندار از عمل به همه آنچه در آن است، بپرهيزد و بر جملگي آن و تقليد از راويان آن تکيه و اعتماد نکند. و درباره احاديث آن به عالمان پناه ببرد تا وي را از صحيح و فاسد (سره و ناسره) آن آگاه کنند. (31)
نقد شيخ مفيد بر حديثي که از محمد بن يعقوب ‌بن شعيب، از پدرش، از امام صادق عليه السلام نقل شده، (32) نمونه‌اي از گونه سوم نقد مأخذ‌محور است که در کنار شيوه‌هاي ديگر نقد به کار رفته است. مفيد بر آن است که: حديث مورد استناد (اصحاب عدد)، حديثي شاذ است که نزد اصحاب آثار (= محدثان) ثابت نيست. و فقهاي شيعه در آن طعن زده‌اند؛ به اين صورت که گفته‌اند: محمد بن يعقوب‌ بن شعيب، از پدر خود حديث ديگري جز اين حديث، روايت نکرده است. و اگر او روايت از پدر خود مي‌داشت (راوي از پدر خود بود)، امثال اين حديث را روايت مي‌کرد و به حديث واحدي که کسي جز او آن را نقل نکرده، بسنده نمي‌کرد. (33) وي در توضيح سخن خود مي‌افزايد: يعقوب ‌بن شعيب رحمه الله اصلي دارد که تمام آنچه را که از امام صادق عليه السلام روايت کرده، در آن گرد آورده است که اين حديث در آن نيست. و اگر از جمله احاديثي بود که يعقوب‌ بن شعيب روايت کرده است، در اصل خود ـ که در آن روايات خود از امام صادق عليه السلام را گرد آورده است ـ ثبت مي‌کرد. خالي بودن اصل وي از آن، دليل بر موضوع بودن آن است. (34)
موارد زير نمونه‌هايي از شيوه چهارم نقد مأخذ محور است.
شيخ مفيد، در نقد روايتي از واقدي، با مضمون وادار کردن مردم بر بيعت با اميرمؤمنان عليه السلام تصريح کرده است ـ که واقدي اين خبر را از عثمانيه که دشمني آشکاري با آن حضرت دارند ـ روايت کرده است. (35) نيز وي احاديث مبني بر به سخن درآوردن فرزندان حضرت آدم عليه السلام در عالم ذر و سخن گفتن ايشان با خدا و اقرار بر پيمان الهي را از آن‌ رو نپذيرفته است که اين احاديث از نظر وي از روايات تناسخيه است که در آن تخليط کرده‌اند و حق و باطل را در هم آميخته‌اند. (36) در نمونه‌اي ديگر مفيد درباره حديثي با مضمون تمثل ابليس به شکلي قابل مشاهده براي حضرت آدم عليه السلام در بهشت (37) مي‌گويد: (اين) خبري شاذ است که اهل حشو بدان استناد مي‌کنند و حديثي که بر اين وصف باشد، نزد علما مطرود است. (38) در نقد اين حديث مفيد شذوذ و استناد حشويه را عامل بي اعتباري حديث شمرده است.

پي نوشت:
 

* دكتري علوم قرآن و حديث و عضو هيئت علمي جامعه المصطفي العالميه.
1. توجه داريم كه نقد رجالي معطوف به دانش رجال و نقد اسنادي معطوف به دانش مصطلح الحديث است. نيز بايد يادآور شد كه عملاً در بسيار ي موارد اين دو گونه نقد در كنار هم و گاه در ضمن گونه هاي ديگر نقد به كار رفته است.
2. گفتني است كه مفيد در الارشاد شماري از فرزندان و ياران امامان را با تعابير متعدد توثيق كرده است(درباره ديدگاه وحيد بهبهاني در باره ي دامنه ي اعتبار توثيقات مفيد در كتاب الارشاد، ر.ك: الفوائد الرجاليه، ص52). درباره ي فهرست رجالي كه در آثار شيخ مفيد به نحوي ياد شده اند و وي اظهار نظر رجالي، به نحو عام يا خاص، در توثيق يا جرح ايشان بيان كرده است ر.ك: «الرجال المستخرجه، من آثار الشيخ المفيد»، در المقالات و الرسالات، ش30.
3. كتاب من لا يحضره الفقيه، ج1، ص360.
4. اين سخن مفيد تامل برانگيز است؛ زيرا هم صدوق در دنباله ي سخن خود، تصريح كرده كه از وي در كتاب وصف قتال القاسطين بصفين اخباري نقل كرده، هم در منابع رجالي ذواليدين يا ذوالشمالين معرفي شده است. درباره ي وي ر.ك: الطبقات، ج3، ص167؛ الاصابه، ج4، ص598؛ معجم رجال الحديث، ج14، ص173؛ قاموس الرجال، ج12، ص114. براي ارزيابي نقدهاي مفيد بر احاديث متضمن سهو نبي، ر.ك: رساله في سهو النبي، ص20 (نشر شده به ضميمه قاموس الرجال، ج12).
5. رساله عدم سهوالنبي، ص31.
6. صحيح البخاري، ج6، ص128؛ سنن النسائي، ج6، ص98.
7. المسائل الصاغانيه، ص78. درباره ي دروغ زن بودن ابوهريره نيز ر.ك: الخصال، ص190.
8. مسند ابن حنبل، ج5، ص382؛ سنن الترمذي، ج5، ص337. وي طريق حديث را غريب و ضعيف دانسته است.
9. مفيد به شرح وجه تناقض حديث نپرداخته است، امّا چنان كه عالمان ديگر اماميه در نقد حديث گفته اندف دليل ناسازگاري دروني حديث، آن است كه در آن امر به اقتدا به موضوعي محال تعلق گرفته است؛ زيرا خليفه اول و دوم در بسياري از احكام و افعال با هم اختلاف داشتند (براي نمونه هايي از اين اختلافات ر.ك: عيون اخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص201) و اقتدا و تبعيت از دو فردي كه در امور واحد با هم اختلاف دارند، امكان پذير نيست (الشافي، ج2، ص307؛ تقريب المعارف، ص399؛ منهاج الكرامه، ص118).
10. الافصاح، ص219.
11. همان، ص220. مفيد نمونه اي از قضاوت وي را آورده است كه در ان به نفع زني كه به وي دل سپرده بود،‌حكم كرد و داستان شهره گرديد و هذيل اشجعي در اين باره شعري سرود (ر.ك: همان)
12. ر.ك: تاريخ بغداد، ج8، ص432.
13. مقصود از روايت اصحاب عقبهف تلاش نافرجام شماري از اصحاب پيامبر براي ترور آن حضرت است. براي ياد كردي از «اصحاب عقبه» در منابع حديثي عامه ر.ك: صحيح مسلم ج8، ص123، المصنف (ابن ابي شيبه كوفي) ج8، ص588.
14. همان، ص221.
15. جوابات اهل الموصل في العدد و الرؤيه، ص20. شايان ذكر است كه در سخنان مفيد در تعيين وضعيت رجالي محمد بن سنان ناهماهنگي به چشم مي خورد. مفيد در دو اثر خود وي را تضعيف كرده است: يك بار در جوابات اهل الموصل في العدد و الرؤيه- كه گزارش شد- و بار ديگر در بررسي كتابي در باب اظله و اشباح- كه به محمد بن سنان منسوب بوده است- مي گويد:«ان ابن سنان قد طعن عليه، و هو متهم بالغلو، فان صدقوا في اضافه هذا الكتاب اليه فهو ضال بضلاله عن الحق، و ان كذبو فقد تحملو اوزار ذلك» (المسائل السرويه، ص38). با اين وجود، وي نه تنها روايات بسياري از وي در الامال خود نقل كرده (براي نمونه در ص39، 42، 84، 140، 195) كه در بخش ديگري از همان رسال جوابات اهل الموصل، حديثي از وي در كنار گروهي از اصحاب ائمه در باب اعتبار رويت در ثبوت ماه روايت كرده است (جوابات اهل الموصل في العدد و الرؤيه، ص30). مفيد پيش از نقل اين روايات، راويان آنها را فقيهان اصحاب ائمه شمرده و درباره آنان اين گونه ياد كرده استك «هم فقهاء اصحاب ابي جعفر محمد بن علي...و الاعلام الرؤسا الماخوذ عنهم الحلال و الحرام، و الفتيا و الاحكام، الذين لا يطعن عليهم، و لا طريق الي ذم واحد منهم، و هم اصحاب الاصول المدونه، و المصنفات المشهوره». (همان، ص25). در الارشاد نيز وي را از خواص و ثقات اصحاب امام كاظم عليه السلام شمرده است (الارشادج2، ص247 و 248). گفتني است كه نجاشي و طوسي وي را تضعيف كرده اند. (رجال النجاشي، ص328 ش888؛ رجال الوسي، ص364) علامه حلي ديدگاه هاي مختلف پيشينيان درباره ي وضعيت رجالي وي را اين گونه گزارش كرده است: «علماي ما در شان وي اختلاف دارند. شيخ مفيد وي را توثيق كرده، امّا شيخ طوسي و نجاشي و همين طور ابن غضايري وي را تضعيف كرده اند. كشي درباره وي قدحي بزرگ روايت كرده نيز وي را ستوده است. و وجه نزد من توقف درباره روايات وي است (خلاصه الاقوال، ص394). براي تحقيق وضعيت رجالي وي ر.ك: قاموس الرجال، ج9، ص319.
16. گفتني است كه در اين نوشتار، هدف نشان دادن چگونگي نقد حديث با به كارگيري داده هاي دانش رجال بوده است و تبيين مباني و روش مفيد در جرح و تعديل راويان نوشتاري ديگري مي طلبد.
17. الفصول المختاره، ص334. شايد وجه روايت مفيد از افرادي كه جرح شده اند با توجه به اين مبناي وي بوده است.
18. تصحيح اعتقادات الاماميه، ص46.
19. الفصول المختاره، ص338.
20. جوابات اهل الموصل في العدد و الرؤيه، ص19، 20 و24.
21. عدم سهو النبي صلي الله عليه و آله، ص31.
22. همان، ص25؛ الافصاح، ص49و50؛ الاعلام، ص22 و 23.
23. ر.ك: عدم سهو النبي صلي الله عليه و آله، ص31؛ الجمل، ص37.
24. جوابات اهل الموصل في العدد و الرؤيه، ص19. درباره مفهوم نوادر ر.كك قاموس الرجالف ج12، ص374 و بسنجيد تلخيص مقباس الدرايه، ص161.
25. نقد حديث نخست در بحث نقد رجالي گذشت و نقد حديث سوم در بحث نقد ماخذ محور خواهد آمد.
26. سوره ي بقره ، آيه ي 185.
27. الكافي، ج4،ص78، ح2؛ تهذيب الاحكام، ج4، ص172، ح57.
28. همان، ص22.
29. همان، ص23.
30. المسائل العكبريه، مصنفات، ج6، ص94؛ مفيد در ادامه تبييني از حديث، در فرض ثبوت آن، به دست داده است. اظهار نظر مفيد درباره ي اين حديث تامل برانگيز است. اين حديث در منابع زير با اسانيد آمده است: بصائر الدرجات، ص375؛ الكافي، ج1، ص218، ح3؛ علل الشرائع، ج1، ص173؛ معاني الاخبار، ص350؛ الاختصاص، ص142 (اين امر قرينه اي بر عدم انتساب كتاب الاختصاص به مفيد است) الامالي (طوسي)، ص294.
31. تصحيح اعتقادات الاماميّه، ص149 و 150.
32. حدث مورد نظر اين است: «عن محمد بن يعقوب بن شعيب، عن ابيه، عن ابي عبدالله عليه السلام قال: قلت له: ان الناس يروون ان رسول الله صلي الله عليه و آله صام شهر رمضان تسعه و عشرين يوماً اكثر مما صام ثلاثين يوما، فقال: كذبوا ما صام الا تاما، و لا تكون الفرائض ناقصه» (الفقيه، ج2، ص170؛ تهذيب الاحكام، ج4، ص171).
33. جوابات اهل الموصل في العدد و الرؤيه، ص24.
34. همان.
35. الجمل، ص65. وي خود واقدي را نيز عثماني دانسته است (همان، ص53).
36. المسائل السرويه، ص46 و 47.
37. ر.ك: جامع البيان، ج1، ص337 به بعد.
38. المسائل العكبريه، ص95.
 

منبع: نشريه علوم حديث شماره 56



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.