نمونه‌هايي از اشارات علمي‌(3)

1. همه جانوران در آب آفريده شده اند. آنهايي كه روي شكم يا روي دو پا يا روي چهار پا راه مي‌روند (يعني در خشكي زندگي مي‌كنند) ازجانوران دريايي آمده اند: ابتدا موجودات دوزيست از آب درآمده اند و طي ميليون‌ها سال زندگي روي خشكي رفته رفته تكامل پيدا كرده اند و جانوران تنوع يافته اند.
يکشنبه، 19 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نمونه‌هايي از اشارات علمي‌(3)

نمونه‌هايي از اشارات علمي‌(3)
نمونه‌هايي از اشارات علمي‌(3)


 

نویسنده : حسین پناهی و حمیده فیض آبادی




 

درآمدن جانوران از آب
 

وَاللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّهٍ مِن مَّاء فَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَى رِجْلَيْنِ وَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَى أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (نور/ 45)
«خدا هرجانوري را (يعني: همه جانوران را) در آب آفريد. بنابراين آنكه رويِ شكم خود راه مي‌رود ازآنهاست (از آنها آمده)، و آنكه روي دو پا راه مي‌رود از آنهاست (از آنها آمده)، و آن كه روي چهار پا راه مي‌رود از آنهاست (از آنها آمده). خدا هرچه را بخواهد مي‌آفريند و حق به قدرت كامله بر همه كار تواناست.
(وقتي واژه «كُلّ» بر سر واژه نكره بيايد بر تماميت نوع آن دلالت مي‌كند. مانند: نَظّفتُ كُلّ بيتٍ= هر خانه‌اي را تميز كردم، (كه به معني: «همه خانه‌ها را تميز كردم» مي‌باشد). بنابراين قاعده عبارتِ «كُلّ دابّهًٍْ= هر جانوري» به معني «همه جانوران» است. و مِنْ در «مِن ماء» به معني «در» است كه از معاني آن است. مانند: «إذَا نُودِيَ لِلصَّلاهًِْ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَهًِْ فَاسْعَوْا إِلَي ذِكْرِاللهِ ... = هرگاه در روز جمعه براي نمازفراخوان داده شد، بي‌درنگ براي پرستش خداوند بشتابيد»، كه «مِنْ يَوم الجمعهًْ» به معني: في يَوم الجمعهًْ است. و مِنْ در «فَمِنْهُم» و در «مِنْهُم»ها براي تبعيض است، (يعني: براي جداسازي است. به اين معني‌كه واژه «مِن» نيز به سهم خود معنيِ جدا شدنِ «آنكه روي شكم راه مي‌رود و آنكه روي دوپا راه مي‌رود و آنكه روي چهارپا راه مي‌رود» از حيوانات دريايي، را به جمله مي‌دهد).

نكات آيه:
 

1. همه جانوران در آب آفريده شده اند. آنهايي كه روي شكم يا روي دو پا يا روي چهار پا راه مي‌روند (يعني در خشكي زندگي مي‌كنند) ازجانوران دريايي آمده اند:
ابتدا موجودات دوزيست از آب درآمده اند و طي ميليون‌ها سال زندگي روي خشكي رفته رفته تكامل پيدا كرده اند و جانوران تنوع يافته اند.
قرآن درزمان حضرت محمد ازطرف كساني كه خود را روشنفكر مي‌پنداشته اند خرافات و افسانه‌هاي پيشينيان خوانده مي‌شده است. ولي امروزه همين ‌چيزهاي خرافاتي آن روز، از خوراك‌هاي دست اول محافل علمي‌و روشنفكري است.
2. فعل يَخْلُقُ به معني مي‌آفريند در وزن مضارع است:
مضارع بودن فعل يَخْلُق به اين معني است كه خدا هم چنان موجودات جديدي را مي‌آفريند. برخي مي‌گويند تكامل بيولوژيكي تمام شده و نژادها و تيرهاي جديد ديگري بوجود نمي‌آيند. ولي اين صرفاً يك نظريه است و هيچ دليل علمي‌ دراين رابطه وجود ندارد. ازطرفي انسان پيوسته موجودات جديدي را در درياها، جنگل‌ها و بيابان‌ها پيدا مي‌كند. چندصد سال پيش انسان تعداد انواع موجودات را چند هزار اعلام كرده بود. امروزه بيش از يك ميليون و هفت صد هزار نوع را مي‌شناسد.
بخش عمده هر موجود زنده‌اي آب است
وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ (انبياء/ 30)
«و هرچيززنده‌اي را از آب قرار داديم».
نكته آيه: بخش عمده هرچيز زنده‌اي آب است:
در زبان عربي مبحثي وجود دارد به نام مجاز. يكي از مباحث اين مبحث اين است كه: "مي‌توان چيزي را با بيشترين صفتي كه در آن است" توصيف نمود. مثلاً به "خانه‌اي كه مصالح آن عمدتاً از تخته است"، مي‌توان گفت: خانه تخته اي. هرچند عناصر ديگري ازقبيل: آهن، شيشه و غيره نيز كم و بيش در آن بكار رفته باشد.
در چهارچوب اين مبحث، قرآن موجودات زنده را با آب توصيف مي‌كند. يعني: «قرار دادن هرچيز زنده‌اي از آب»، به اين معني است كه: «بخش عمده هرچيز زنده‌اي آب است».
همان‌طور كه قرآن موجودات زنده را توصيف مي‌كند «بخش عمده آنها (يعني بيشترين عنصر آنها) آب است». مثلاً 60 تا 65درصد بدن خود ما انسان‌ها آب است. هيچ موجود زنده‌اي را نمي‌توان پيدا كرد كه بخش عمده بدن آن آب نباشد.

آفرينش انسان
 

وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ (حجر/ 26)
«و ما انسان را از "خاك كوره در گل و لايِ سياهِ بد بويِ تعفن گرفته" آفريديم».
يكي از مباحث مجاز در زبان عربي "گفتن نتيجه كار به جاي خود كار" است. مانند:
- نان مي‌پزم. به جاي خمير مي‌پزم.
- جام شفا نوشيدم. به جاي جام دوا نوشيدم.
- سيب كاشتم. به جاي درخت سيب يا تخم آن را كاشتم.
- ساعت 12 پرواز مي‌كنم. به جاي هواپيما پرواز مي‌كند.
آيه مزبور نيز مانند جملات مزبور در چهارچوب مبحث مجاز گفته شده. يعني "آفرينش انسان" در آيه به معني آفرينش خود انسان نيست. بلكه آفرينش چيز ديگري است كه قرار بوده نتيجه آن آفرينش انسان بشود. بيش از اين نيز در آيه 20 عنكبوت ديديم كه قرآن گفت:
قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ (عنكبوت/ 20)
«در زمين سيركنيد و ببينيد خدا حيات را چگونه آغاز كرد»
و در آيه 54 فرقان ديديم كه خدا «موجود بي‌ريش و پشمي» را در آب آفريد.
خَلَقَ مِنَ الْمَاء بَشَرًا (فرقان/ 54)
«خدايي است كه از آب (نطفه) بشر را آفريد.»
و در اين آيه، محلّ آغاز حيات و مواد آن را گفته، كه از "خاك كوره (خاك آتشفشاني) و در مرداب و گِل و لاي لجن متعفن»" بوده است. (يعني چنين حياتي تكامل يافته و راه به پيدايش انسان برده است).
و در سوره سجده آيات 7 تا 9 نيز چنين مي‌خوانيم:
الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِينٍ - ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَهٍ مِّن مَّاء مَّهِينٍ - ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَهَ قَلِيلاً مَّا تَشْكُرُونَ»(سجده/9-7)
«آن خدايي كه هرچيز را به نيكوترين وجه خلقت كرد و آدميان را نخست از خاك بيافريد-آنگاه خلقت نژاد نوع بشر را از آب بي‌قدر مقرر گردانيد- سپس آن را نيكو بياراست و از روح خود در آن بدميد و شما را داراي چشم و گوش و قلب با حس و هوش گردانيد (با اين همه احسان) باز بسياراندك شكر و سپاسگزاري حق مي‌كنيد.»
«آن خدايي كه آفرينش هرچيزي را بهتر نمود و آفرينش انسان را در گِل آغاز نمود- مدّت درازي بعد نسل وي را از چكيده‌اي از آب بي‌ارزش قرار داد- مدّت درازي بعد او را راست (قامت) نمود و ازروح خود در او دميد. همين‌طور شنوايي و بينايي‌ها و احساسات (اعصاب) براي شما درست كرد. افراد كمي‌ ازشما سپاسگزار هستند».
در اين آيات مي‌بينيم كه انسان راست قامت كرده شده (يعني در آغاز آفرينش خود راست قامت نبود)، و پيش از راست قامت شدن نيز ازطريق نطفه توليد مثل داشته، و راست قامت شدن وي نيز مدت زمان درازي پس از توليد مثل وي ازطريق نطفه صورت گرفته، (چنان‌ كه حرف ثُمّ كه براي بيان فاصله زماني و زمان بلندمدّت است بر آن دلالت دارد). دميده شدن روح خدايي در وي به معني: دادن كاركرد و عملكرد خدايي به وي است. يعني انديشمند نمودن وي. (واژه روح ازجمله به معني: حركت و كاركرد و عملكرد است).

پيدايش گياه‌وار انسان
 

وَاللَّهُ أَنبَتَكُم مِّنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا (نوح/17)
«خدا شما را مانند نباتات «گياه‌وار» از زمين رويانيد»!
آيه نقل قول صحبت حضرت نوح به قوم خود است. تشبيه رويش انسان از زمين مانند رويش گياه به اين معني است كه انسان درجا آفريده نشده بلكه ضمن مراحلي گياه‌وار آفريده شده است:
- گياه (يعني دانه‌اي كه منجر به پيدايش گياه مي‌شود) در ابتداي خود عنصري بسيار ساده و در آب و خاك است. بنابراين انسان (يعني موجودِ زنده‌اي كه منجر به پيدايش انسان شده) نيز در ابتداي خود مي‌بايست عنصري ساده در آب و خاك بوده باشد. براساس شناخت امروزي ما از حيات اوليه، چنين نيز بوده است.
- گياه رفته‌رفته جوانه مي‌زند و شاخ و برگ مي‌دهد. بنابراين آن عنصرحياتي اوليه نيز رفته‌رفته پيچيده و پيچيده شده و صاحب شاخ و برگ يعني دست و بال و غيره شده است.
چيزي كه يك پيامبر در چند هزار سال پيش گفته و كساني ‌كه خود را روشنفكر مي‌دانسته اند به آن مي‌خنديده اند امروزه عِلم عصر ماست.

آفرينش بشر ضمن مراحل بلندمدّت
 

مَّا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا * وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا (نوح/13-14)
«چرا شما مردم خداي را به عظمت وقار ياد نمي‌كنيد- و حال آنكه او شما را به انواع خلقت و اطوار گوناگون بيافريد (تا نشانه‌هاي حكمت باعظمتش را در خود مشاهده كنيد.).
مشكل شما كدام است كه به خدا شكوهمندانه نگاه نمي‌كنيد درحالي ‌كه شما را طي دوره‌هاي بلندمدّت آفريد.
آيه نقل‌ قول ازگفتارهاي نوح به قوم خود است. وي چند هزارسال پيش از ميلاد به مردم خود گفته بود كه انسان ضمن مراحل بلندمدّت «انسان» شده، ولي مردم طبق معمول به وي مي‌خنديده‌اند و ازجمله به وي مي‌گفته‌اند: تو حالت خوب نيست. (اطوار ازجمله جمع «طَور» است به معني: يك گام، يك مرحله، يك حالت از گام‌ها و مراحل و حالات شيء».
منظور آيه از "رو آوردن با وقار و شكوهمندانه به خدا" به خاطر آفرينش انسان در دوره‌هاي طولاني، اين بوده كه از آنجاكه انسان در درازمدّت آفريده شده مانند هرچيز دست‌ساز وقت‌گيرِ ديگر ارزشمند و نفيس است، و خالق آن نيز
ارزشمندتر. بنابراين انسان بايد باوقار و شكوه به آفريدگار شكوهمند خود روبياورد.

تنوّع يافتن جانوران و هريك از نژادهاي آنها
 

وَفِي خَلْقِكُمْ وَمَا يَبُثُّ مِن دَابَّهٍ آيَاتٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ (جاثيه/4)
«و در خلقت خود شما آدميان و انواع بي‌شمار حيوان كه در روي زمين پراكنده است هم آيات و براهين قدرت حق براي اهل يقين آشكار است.»
و در خلقت خود شما و خلقت هرنوع جانور ديگري كه به طور غيرمنظم گسترش مي‌دهد نشانه هايي براي كساني كه مسائل را عيني و مادي مي‌فهمند وجود دارد!

نكات آيه:
 

1. موجودات بثّ پيدا مي‌كنند.
2. فعل «يبثُّ» در وزن مضارع است.
3. در خلقت انسان و خلقت هر جانور ديگري نشانه هايي وجود دارد.

1. موجودات بثّ پيدا مي‌كنند:
 

واژه بَثّ به معني: گسترش دادن (يا پخش نمودن) غيرمنظم است. (يعني: گسترش دادن يا پخش نمودن به شيوه‌ها و اشكال گوناگون و متنوّع). و «بثّ» نمودن هرنوع جانوي به اين معني است كه: هرنوع جانوري (يعني هر نژاد و تيره‌اي از جانوران) را دراشكال و صورت‌هاي متنوّع زياد مي‌كند. كه به طور ضمني و تلويحي به اين معني است كه آنها را از همديگر درمي‌آورد.

2. فعل «يبثُّ» در وزن مضارع است:
 

مضارع بودن فعل «يَبثُّ» به اين معني است كه هنوز نيز نژادها و تيره‌هاي جديدي از انواع موجودات آفريده مي‌شوند. چندصد سال پيش انسان انواع موجودات را شمرده بود و عددي حول و حوش هفت هزار را براي آنها تعيين كرده بود. امروزه انسان درحدود بيش از يك ميليون و هفت صدهزار نوع موجود زنده را مي‌شناسد. و پيوسته انواع جديدي را پيدا مي‌كند. (برخي نوشته اند كه تكامل و تنوّع انواع موجودات تمام شده و ديگر موجود جديدي بوجود نمي‌آيد. (ولي اين فقط يك نظريه است و هيچ‌گونه توضيح و مبناي علمي‌ براي آن وجود ندارد).

3. در خلقت انسان و خلقت هر جانور ديگري نشانه هايي وجود دارد:
 

بال مارمولك پرنده، تصوير5 فسيل يك جانور دوزيست است. در همه آنها مچ بازو، مچ‌هاي ساعد، مچ‌هاي دست و انگشتان مشترك است. تفاوت در شكل و اندازه آنها است كه به نوع كاربرد آنها مربوط مي‌شود.
آيه خطاب به بت‌پرستان است كه براي هرچيزي خدايي قائل بودند. آيه با استدلال به ساختمان بدن انسان و جانوران يگانگي خدا را استدلال مي‌كند. و منظور آن اين است كه در موجودات ردي بيش از رد يك آفريننده ديده نمي‌شود.

تكامل چهره بشر
 

خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ (تغابن/ 3)
«خدا زمين و آسمان‌ها را به حق آفريد و شما آدميان را به زيباترين صورت برنگاشت و بازگشت همه‌ي خلايق به سوي اوست.»
و به شما رفته‌رفته رنگ و رو (رنگ و روي بشري) داد و مدّت كوتاهي بعد رنگ و روي شما را بهتر نمود!
نكته آيه: انسان ابتدا رنگ و روي بشري داده شده و بعد ضمن مدّت كوتاهي بهتر كرده شده:
انسان دربلندمدت (چنان‌كه مصدر «تصوير» به معني: رسم نمودن و نقاشي كردن ضمن پروسه بر آن دلالت دارد) چهره بشري به خود گرفته است. (مدّت آن 14ميليون سال برآورد مي‌شود). و بعد در مدّت كوتاهي ظرافت و زيبايي فعليِ آن را به خود گرفته، (حرفِ «فاء» كه بر ترتيب و تعقيب دلالت دارد، آمدن آن بر سرِ فعل اَحْسَنَ، بيانگر «بهترسازي چهره در كوتاه‌مدّت» پس از رنگ و روي انساني به خود گرفتن چهره است). در بررسي‌هايي كه انجام شده برآورد شده كه ظرافت و زيبايي چهره انسان در 10000سال گذشته صورت گرفته است. و از آنجاكه مورد خطاب آيه انسان مي‌باشد، بهترسازي چهره شامل همه تيره‌ها مي‌شود.

تغييرمتناسب با محيط طبيعي
 

قُلْ هُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ وَإِلَيْهِ تُحْشَرُونَ (ملك/ 24)
«اي رسول بازگو اوست خدايي كه شما را در زمين برانگيخت و پس از مرگ باز به سوي او محشور مي‌شويد.»
به آنها بگو: خداست كه شماها را بنابر وضعيت سرزمين‌ها آفريد.
واژه «ذرء» به معني: درست كردن اختراعي است. «في» در آيه سببي است. و «ارض» در آيه به معني «سرزمين و طبيعت» است كه از معاني آن است.
آيه روي هم رفته به اين معني است كه انسان در ابتدا يك گونه بوده، پس از پخش شدن درسرزمين‌هاي مختلف بنابر وضعيت طبيعتي كه در آن زندگي مي‌كرده تغييرات فيزيكي داده شده است.

آفرينش همه از يك بشر
 

خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ (زمر/ 6)
«همه شما را از يك بشر آفريد».
نكته آيه:همه انسان‌ها از يك انسان آفريده شده‌اند:
آخرين تحقيقات مربوط به مسائل توارثي نشان مي‌دهد كه همه انسان‌ها (چه آنهايي‌ كه پيش از اين زيسته‌اند، چه آنهايي‌كه فعلاً زندگي مي‌كنند و چه آيندگان) همه در ذريه اولين انسان بوده‌اند.

همه نژادها از يك پدر و مادر هستند
 

يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (حجرات/ 13)
«اي مردم، ما همه شما را نخست از مرد و زني آفريديم و آنگاه شعبه‌هاي بسيار و فرق مختلف گردانيديم تا يكديگر را بشناسيد (و به واسطه‌اي نسبت به يكديگر فخرنكنيد كه نسبت مايه‌ي افتخار نيست بلكه) بزرگوار (و با افتخار)ترين شما نزد خدا باتقواترين مردمند و خدا از حال شما كاملاً آگاه است.»
مردم! ما همه شماها را از يك نر و يك ماده آفريديم، و شماها را تيره‌بندي كرده و افراد هم‌تيره را كمي‌ باهم تفاوت داديم تا بتوانيد همديگررا تشخيص بدهيد. فرد ارزشمندتر شما پيش خدا كسي از شماست كه نيكوكارتر باشد.
نكته آيه: همه تيره‌ها از يك زن و مرد آفريده شده‌اند. تيره‌بندي انسان‌ها بعدها صورت گرفته و ميان افراد هر تيره تفاوت داده شده تا افراد بتوانند همديگر را تميز و تشخيص بدهند.
در رابطه با پيدايش و تكامل انسان‌ها امروزه دوتا تئوري وجود دارد. يكي مي‌گويد همه انسان‌ها از يك پدر و مادر بوجود آمده اند، و ديگري مي‌گويد: تيره‌هاي مختلف انساني از ميمون‌هاي مختلف ريشه گرفته اند. قرآن نظريه اولي را تأئيد مي‌كند. و اين نظريه نيز نظريه غالب است.
آيه پاسخ به مشركين بوده است كه براي هرچيزي ازجمله نژادهاي مختلف انساني خدايان متعددي را مطرح مي‌كردند.

هم مليّتي انسان، جانوران و پرندگان
 

وَمَا مِن دَآبَّهٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُكُم مَّا فَرَّطْنَا فِي الكِتَابِ مِن شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ (انعام/ 38)
«محققاً بدانيد كه هر جنبنده در زمين و هر پرنده‌اي كه به دوبال در هوا پرواز مي‌كند همگي طايفه‌اي مانند شما نوع بشر هستند ما در كتاب آفرينش بيان هيچ‌چيز را فروگذار نكرديم آنگاه همه به سوي پروردگار خود محشور مي‌شوند.»
هيچ جانوري در زمين يا پرنده‌اي كه با دوبال پرواز مي‌كند نيست مگر اينكه همه امت‌هايي مانند شماها هستند»!
نكته آيه: جانوران و پرندگاني كه با دوبال پرواز مي‌كنند امت (يا مليّت هايي) مانند انسان‌ها هستند:
منظور از همگوني امتي يا مليتي ميان جانوران و پرندگان با انسان مي‌تواند: از جنبه نحوه آفرينش آنها باشد، و مي‌تواند از جنبه بافت آفرينش آنها باشد، و مي‌تواند از هر دوجنبه باشد.
اگر منظور ازآن جنبه آفرينش آنها باشد در آن‌صورت آيه به اين معني است كه انواع تيره‌هاي حيوانات مزبور و پرندگان از همديگر ريشه گرفته اند، چون پيش از اين خوانديم كه همه تيره‌هاي انساني (يعني همه امت‌ها و مليّت‌ها) از يك پدر و مادر ريشه گرفته اند، بنابراين همگوني امتي يا مليتي درآنها و در انسان‌ها مي‌بايست در «از هم ريشه گرفتن آنها و تيره بندي شدن آنها» باشد.
و اگر منظور از همگوني امتي و مليتي آنها با انسان‌ها در بافت آفرينش آنها باشد در آن‌صورت آيه به اين معني است كه آنها و انسان‌ها ازبافت و ساختار زيربنايي آفرينشي مشتركي برخوردارند، كه پيش از اين نمونه‌اي را در اين رابطه در آيه چهارم سور جاثيه ديديم.
وَفِي خَلْقِكُمْ وَمَا يَبُثُّ مِن دَابَّهٍ آيَاتٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ (جاثيه/ 4)
«و در خلقت خود شما آدميان و انواع بي‌شمار حيوان كه در روي زمين پراكنده است هم آيات و براهين قدرت حق براي اهل يقين آشكار است.»

آدم
 

وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلآئِكَهِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ لَمْ يَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ (اعراف/ 11)
«ما شما را آفريديم، مدّت درازي بعد رفته رفته به شما رنگ و رو (رنگ و روي بشري) داديم، و مدت درازي بعد به فرشتگان گفتيم: به آدم تن بدهيد (تسليم وي شويد). همه تسليم شدند به جز ابليس كه با تسليم شوندگان نبود».

نكات آيه:
 

1. انسان مدّت درازي پس از آفريده شدن رفته‌رفته رنگ و روي انساني داده شده:
مدّت درازي پس از آفريده شدن رفته‌رفته رنگ و روي انساني به خود گرفتن، به اين معني است كه انسان پيش از اينكه شكل و شمائل انساني به خود بگيرد در شكل و شمائل ديگري از حيات و زندگي وجود داشته است. يعني از انسان موجود ديگري به انسان تبديل شده است. فعلاً نزديك‌ترين حيوان به انسان ميمون است كه انسان مي‌تواند تكامل يافته آن باشد.
2. مدت درازي پس از رنگ و روي انساني گرفتنِ انسان، ملائكه به آدم تن داده اند:

آدم يعني چه و آدم موردنظر آيه كدام است؟
 

واژه «آدم» در اصل آءْدَمْ است. وقتي دوتا همزه به ترتيب مفتوح و ساكن كنار هم قرار بگيرند، در هم ادغام شده و به «آ» تبديل مي‌شوند. به اين ترتيب واژه آءْدَمْ به آدم تبديل شده. آءْدَمْ بر وزن اَفْعَلْ صفت تفضيلي است. به معني: چيزي كه بهتر يا بيشتر مي‌تواند ميان دو يا چند متضاد، ناهماهنگ، ناسازگار، ناهمخوان و غيره برود و آنها را هماهنگ، سازگار، همخوان، و منطبق و غيره بكند.
براي آشنايي بيشتر با واژه آدم برخي از واژه‌هاي هم‌خانواده آن را مي‌بينيم:
«به ميانجي آدْمَهْ هم گفته شده (چون ميان دو چيز مي‌رود و مسائل آنها را حل مي‌كند)- به نمك، زردچوبه، فلفل، سركه و مواردي از اين قبيل اُدْمْ هم گفته شده، و به ادويه‌جات روي هم‌رفته اَدْمْ و اِدام هم گفته شده (چون ميان دو يا چند چيز مختلف و ناهمگون مي‌روند و نوعي هماهنگي و يگانگي ميان آنها ايجاد مي‌كنند)- به چربي اِدامْ هم گفته شده (چون اصطكاك و تضاد ميان دو چيز را رند مي‌كند)- و به واشر چرمي‌اَدْمْ هم گفته شده (چون هماهنگي و انطباق بيشتر و بهتري را ميان دو يا چند چيز نامنطبق ايجاد مي‌كند).
باتوجه به معني واژه «آدم» كه به معني: چيزي است كه بهتر يا بيشتر مي‌تواند ميان دو يا چند متضاد، ناهماهنگ، ناسازگار، ناهمخوان و غيره برود و آنها را هماهنگ، سازگار، همخوان، و منطبق و غيره بكند، وقتي انسان انديشمند شده و توانسته بهترو بيشتر از موجودات ديگر مسائل خود را حل بكند، خداوند وي را آدم ناميده است.
(جمع آن اوادِم است. آوادِم بر وزن آفاعِل است. اين وزن براي جمع بستنِ وزنِ اَفْعَل است. در ابتدا گفتيم كه آدم در اصل اَءْدَمْ بر وزن اَفْعَل است).
آدم در آيه نام نوعي انسان است، (يعني به معني «انسان» است نه نام يك نفر). در جاهاي ديگر نيز واژه «آدم» به معني انسان بكارگرفته شده. مثلاً داستان آدم در سوره ص آيه71 به بعد و در سوره حجر در آيه26 به بعد تكرار شده و در آنجا به جاي واژه «آدم» واژه «بشر» آمده. و داستان مطرح شده در سوره ص نيز در سوره سجده تكرار شده و در آنجا به جاي واژه «بشر» واژه «انسان» آمده است.
إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَهِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِن طِينٍ (ص/71)
«(اي رسول) ياد كن هنگامي‌ را كه خدا به فرشتگان گفت كه من بشر را از گل مي‌آفرينم.»
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ (حجر/ 26)
«و همانا انساني را از گل و لاي سالخورده (متعفن) تغييريافته بيافريديم.»
به اين ترتيب وقتي حيوان رنگ و روي انساني به خود مي‌گيرد و انديشمند مي‌شود و مي‌تواند ميان اشياء و مسائل برود و آنها را نسبت به ساير موجودات بهتر و بيشتر حل كند، آدم ناميده شده است.

ملائكه يعني چه و چگونه به آدم تن داده اند؟
 

واژه «مَلائِكِه» جمع مَلَكْ است (از مصادر مَلْكْ- اَلَكْ و لَئْك) به معني: پيام‌رساننده، واسط، كسي يا چيزي كه به نمايندگي از كسي كاري را انجام مي‌دهد، گمارده، و مفاهيمي‌ ازاين ‌قبيل است. در قرآن ازجمله به قوانين طبيعت (مانند نيروي جاذبه) و نيروها و موجوداتي كه ازطرف خداوند مأموريت مي‌گيرند اطلاق مي‌شود. از آنجا كه آنها انديشمند و خلاّق نيستند و با اراده خود كار نمي‌كنند، پائين‌تر از انسانِ انديشمند، خلاّق و با اراده قرار مي‌گيرند و انسان بر آنها برتري دارد يا بر آنها متسلّط مي‌شود. مثلاً انسان بر نيروي جاذبه غلبه مي‌كند و زمين را ترك مي‌كند.

انسان نخستين
 

هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا (انسان/ 1)
«روزگاري از زمان بر انسان گذشته كه چيز قابل‌بياني نبوده است»!
واژه انسان نام سياسي- اجتماعي- فرهنگي و اخلاقي انسان است. بنابراين آيه انسان از زماني كه موجودي سياسي- اجتماعي- فرهنگي و اخلاقي شده زمان بسيار زيادي مي‌گذرد. خيلي بيش از آنچه از آثار هنري و فرهنگي پيدا شده تخمين زده مي‌شود.
براساس اسكلت هايي كه تاكنون پيدا شده عمربشر به چند ميليون سال مي‌رسد. بنابر آيه مزبور بشر مي‌بايست خيلي بيش از آنچه تخمين زده مي‌شود انسان شده باشد. هرچند با كمي‌ تفاوت با حيوانات مانند آنها زندگي طبيعي داشت بوده است، يعني در غارها و جنگل‌ها زندگي مي‌كرده و خوراك وي گياهان، ميوه‌ها و حيوانات بوده باشد. چيزي كه مي‌توان از آيه فهميد عمر انسان مي‌بايست صدها هزار سال باشد.
منبع: زمین شناسی در قرآن ، انتشارات فیض دانش ،1389



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط