گفتگو با مصطفي جمي
درآمد
تأثيرات معنوي آيت الله جمي در تمام اقربا و آشنايان ايشان به شكلي بارز نمود دارد، تأثيري عميق و تعيين كننده و همراه با عطوفت و مهرباني. ايشان به عنوان انساني نمونه و الگو، پيوسته نگران سرنوشت جوانان بوده است و لذا با سيره عملي خويش، صراط مستقيم را پيش روي آنان گشوده است. در اين گفت و گو به بيان گوشه هائي از سلوك معنوي ايشان از زبان برادرزاده شان پرداخته ايم.
از خاطرات شيريني كه با عموي بزرگوارتان، حجت الاسلام جمي داريد، برايمان بگوييد.
زماني كه عمو سرحال بودند و فعاليت مي كردند، در آبادان بودند و ما شيراز بوديم و درست نمي توانستيم از محضر ايشان استفاده كنيم. در دوره دبيرستان و نزديكي هاي ديپلم بود كه ايشان سرحال بودند و ما خدمتشان مي رفتيم. الان پنج شش سالي است كه افتاده شده اند و يكي دو ساعت بيشتر نمي توانند در دفترشان بنشينند. هر وقت پيش ايشان مي رفتيم عادت داشتند كه عيدي به ما سكه مي دادند.
ويژگي هاي بارز ايشان چيست؟
از نكاتي كه در شخصيت ايشان براي من بسيار جالب است، يكي اين است كه هميشه در دفترشان به روي مردم باز بود و همه بدون تشريفات و مانعي كه مي توانستند پيش ايشان بروند. يادم هست كه يك پيرزني كه خيلي هم شاكي بود، مستقيم رفت پيش آقا و هر چقدر هم دلش خواست حرف زد و آقا با دقت گوش كردند و آخر سر هم به او كمك كردند، طوري كه او حسابي شرمنده شد. نكته ديگري كه در ايشان خيلي برجسته است، اين است كه از كسي بد نمي گويند، حتي از مخالفين خودشان. البته منظورم اين نيست كه با همه موافقت مي كردند و يا هر كسي را راه مي انداختند، بلكه مي خواهم بر اين نكته تكيه كنم كه ايشان هميشه به دنبال حق و حقيقت بودند. اگر مخالفان ايشان قصد ضربه زدن به نظام را نداشتند، ايشان هم كاري به كارشان نداشتند، ولي اگر كسي از اصول تخطي مي كرد و يا مي خواست حقوق مردم را پايمال كند، ايشان ابداً كوتاه نمي آمدند و محكم مي ايستادند، اما اصولا روش ايشان در مواجهه با مردم، اعم از آشنايان و اقوام و مردم ديگر توأم با مهرباني، صبر و حوصله زياد بود. از ويژگي هاي ديگر ايشان شجاعت و بي باكي است. مواردي پيش آمده كه همه متفق القول، موضوعي يا فردي را طرد كرده اند و حاج آقا چون اطمينان داشته اند كه اشتباه مي كنند، يك تنه ايستاده و از او دفاع كرده اند. مواردش عديده است كه شايد جا نداشته باشد نام ببرم، ولي ايشان در دفاع از حق و حقيقت با احد الناسي تعارف ندارند. انسان بسيار آرامي هستند و هرگز در عمرم نديده ام كه ايشان عصباني شوند.
از كسي هم نشنيده ايد كه عصبانيت ايشان را ديده باشد؟
ابداً. علتش هم اعتقاد و ايمان و توكل قوي ايشان است، يعني به جايي رسيده و چيزهايي را درك كرده اند كه هيچ چيزي اذيتشان نمي كند. فقط پايبندي به يك سري اصول و مباني است كه چنين قدرتي را در انسان ايجاد مي كند. با ظاهرسازي و تلقين هم نمي شود. بايد در ذات و وجود انسان ملكه شود. سراسر زندگي ايشان مراقبه وتذكر به خود است. در عين حال كه سرشار از آرامش و طمأنينه هستند. دائما هم در حال حساب كشيدن از خودشانند و در اين محاسبه ذره اي با خودشان تعارف نمي كنند.
برادرزاده ايشان بودن يعني چه ؟
ايشان تكيه گاه همه هستند. آرامش ايشان به همه قوت قلب مي دهد. تا وقتي كه ضعيف و بيمار نبودند، احوال همه را مي پرسيدند، كارهاي همه را پيگيري مي كردند، اگر حق كسي ضايع مي شد، دنبال كارش را مي گرفتند. حافظه بسيار قوي داشتند و تقريبا چيزي از ذهنشان نمي رفت. سالم زندگي كردند.
سالم يعني چه؟
يعني بر اساس اصول و اعتقاد حركت كردن، يعني هر لحظه به رنگي درنيامدن و طبق شرايط تغيير عقيده ندادن. زندگي ايشان كاملا نشان مي دهد كه ايشان كوچك ترين وابستگي اي به هيچ يك از تعلقات دنيا ندارند. يادم هست كه هنوز مسجد اميرالمؤمنين كه ايشان در آن نماز مي خواندند تكميل هم نشده بود و ديوار هم نداشت. در آن هواي گرم بلند مي شدند و مي رفتند و در آنجا اقامه نماز مي كردند و مردم هم هميشه حضور داشتند و هيچ عاملي جلوي تجمع آنها را نمي گرفت.
افرادي كه پيرامون ايشان گرد مي آمدند، از چه طيف هايي بودند؟
افراد بي غل و غش. آدم هايي كه اهل ريا يا دنيا طلبي بودند، خود به خود پراكنده مي شدند. نه آنها مي توانستند اين همه صداقت و بي ريايي را در ايشان تحمل كنند و نه ايشان مي توانستند آنها را تحمل كنند.
آيا به دليل انتساب به ايشان، مردم براي حل مشكلاتشان به شما مراجعه مي كنند؟
آنهايي كه ايشان را مي شناسند و از خلق و خوي شان آگاهند، خيلي خوب مي دانند كه توصيه من يا هر كس ديگري، در اين قضيه تأثير ندارد و نيازي هم به توصيه كسي نيست آنهايي هم كه نمي شناسند ناچارم برايشان توضيح بدهم. اين اتفاق خيلي زياد پيش آمده و من حتي يك بار هم سعي نكرده ام اين موضوع را امتحان كنم.
آيا مشغله هاي فراوان ايشان سبب نمي شد که از وضعيت نوجوان ها و جوان هايي مثل شما غافل بمانند؟
ابداً. يادم مي آيد كه يك بار داشتم رباعيات خيام را مي خواندم و ايشان گفتند بهتر است اول اشعار حافظ و سعدي را بخواني و بعدها به سراغ خيام بروي. ايشان به مطالعه ادبيات و به خصوص شعر علاقه زيادي دارند. ديوان همه شعرا در كتابخانه ايشان هست.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 23