مزرعه حيوانات

زندگي در مزرعه خزلي به حيوانات زيادي که در آنجا زندگي مي کنند قوانين خاصي براي هم براي انسانها دارد که هر شخصي که به آنجا وارد مي شود بايد آنها را رعايت کند. آقاي خزلي گياه خوار است. او حدود سي سال است که گوشت نخورده؛ «در خانه ما هيچ غذايي با گوشت درست نمي کنيم براي همين مهماناني که به خانه ما مي آيند مي دانند که
چهارشنبه، 29 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مزرعه حيوانات

مزرعه حيوانات
مزرعه حيوانات


 

نويسنده:شيما فرهادي




 
اينجا پناهگاهي است که در آن حيوانات آسيب ديده براي برگشت به طبيعت تحت درمان قرار مي گيرند
پنج جغد، 17 گربه اهلي و وحشي و 4 عقاب، يک کره اسب، به همراه ده ها حيوان آسيب ديده ي ديگر، ديدن اين حيوانات در کنار هم و در يک مکان شايد در نگاه اول عجيب به نظر برسد اما اينجا مزرعه اي است که به همين منظور در روستاي گل آقايي کوچصفهان گيلان ساخته شده؛ مزرعه اي که حالا به پناهگاه حيوانات در راه مانده و آسيب ديده تبديل شده است. مالک اين مزرعه دوستدار طبيعت و محيط زيست است؛ دکتراي حقوق و فلسفه و مدرک کارشناسي ارشد محيط زيست دارد و سالها در خارج از کشور مشغول تحصيل و زندگي بوده اما به ايران برگشته تا در اداره محيط زيست مشغول به کار شود و تصميم گرفته تا جايي که مي تواند از حقوق حيوانات دفاع کند؛ درباره ي «کورش خزاعي» صحبت مي کنيم؛ مردي که در اين روستا محلي را براي نگهداري از حيوانات زخمي بنا کرده است. براي اينکه از حال و هواي مزرعه کوچک اين طرفدار محيط زيست با خبر شود، با ما به روستاي گل آقايي کوچصفهان بياييد و زندگي مسالمت آميز حيوانات اهلي و وحشي را در کنار هم ببينيد.
چند سال پيش به ايران برگشت و روستاي گل آقايي کوچصفهان گيلان را براي زندگي انتخاب کرد؛ آن موقع شايد خيلي ها او را نمي شناختند اما اين روزها همه مردم در روستاي گل آقايي؛ او را به خاطر مزرعه حيواناتي که درست کرده مي شناسند. او درباره ي مزرعه اش مي گويد؛ «تا چند سال پيش در اتريش زندگي مي کردم » تا اينکه پيشنهاد شد به ايران برگردم و اينجا مشغول به کار شوم. من هم که کشورم را دوست داشته و دارم. پيشنهادشان را قبول کردم و برگشتم به عنوان يک کارمند ساده در اداره محيط زيست گيلان مشغول به کار شدم و خانه کوچکي براي خودم ساختم. با اينکه سالها در زمينه حقوق انسانها تحصيل کرده ام اما از وقتي رفتار برخي از مردم را با حيوانات ديدم به فکر افتادم که از حقوق حيوانات هم دفاع کنم؛ چرا که مي بينم بعضي وقتها در حق اين مخلوقات خدا ظلم مي شود.»

مرزعه اي براي حيوانات
 

به اين ترتيب ديدن رفتارهاي نادرست تعدادي از مردم با حيوانات باعث شد او به فکر ساختن محلي براي نگهداري از حيوانات زخمي بيفتد؛ «تازه کارم را دراداره محيط زيست شروع مي کردم و هميشه صحنه هاي بدي از رفتار مردم با حيوانات مي ديدم. بيشتر وقتها حيواناتي را به اداره محيط زيست مي آوردند که در طبيعت آسيب ديده بودند. يا انسانها به آنها صدمه زده و زمين گيرشان کرده بودند. در اداره هم محل مناسبي براي نگهداري از حيوانات وجود نداشت. براي همين آنها را در قفس هاي کوچکي نگهداري مي کردم؛ مثلاً يک بار عقابي که بالش شکسته بود به اداره آوردند. طول بالهاي اين عقاب از هر دو طرف حدود 2 متر مي شد اما اين پرنده را به ناچار در يک ققس کوچک نگهداري مي کردم و عقاب در اين قفس به سختي جابجا مي شد.» خزلي که نمي توانست عقاب را در اين وضعيت ببيند، تصميم گرفت در خانه اش از عقاب نگهداري کند اما يک بي احتياطي در برخورد با عقاب، کار دست آقاي خزلي داد و او را براي يک هفته خانه نشين کرد.

پنجه هاي عقاب و تب و لرز
 

وقتي خزلي ديد عقاب زخمي نمي تواند در قفس کوچکش به راحتي جابجا شود، دلش براي او سوخت و تصميم گرفت قفس پرنده را تميز کند و عقاب زخمي را به خانه اش ببرد؛ «قبل از جابجا کردن قفس عقاب، شروع کردم به تميز کردن آن اما يک بي احتياطي کار دستم داد چون بعد از اينکه دستم را وارد قفس کردم عقاب که ترسيده بود چنگالش را در دستم فرو کرد خيلي وحشتناک بود پنجه هاي عقاب داخل دستم رفته بود و من نمي توانستم دستم را بيرون بکشم، بالاخره به کمک سه نفر از دوستانم دستم را آزاد کردم اما چشمتان روز بد نبيند. بعد از اين اتفاق يک هفته تب و لرز شديد گرفتم و در خانه بستري شدم. »اما آقاي مدافع حقوق حيوانات در تصميمي که براي کمک به حيوانات گرفته بود جدي بود. براي همين وقتي حالش خوب شد به سراغ عقاب رفت و آن را به خانه اش برد تا مداوايش کند؛ «حيواناتي که در مزرعه من زندگي مي کنند صدمه ديده هستند. بيشتر آنها را مردم به اداره محيط زيست تحويل مي دهند تا به طبيعت برگردند. ما هم تلاشمان را مي کنيم تا اين حيوانات سلامتي شان را بدست آورند وقتي هم آنها مداوا شدند و توانستند به زندگي شان در طبيعت ادامه بدهند رهايشان مي کنيم اما تا زماني که اين توانايي را بدست نياورند از آنها نگهداري مي کنيم.»

قوانين مزرعه حيوانات
 

حيواناتي که در اين پناهگاه زندگي مي کنند، بايد قانون هاي آن را رعايت کنند؛ مثلاً به حقوق يکديگر احترام بگذارند يا در زباله ها پرسه نزنند؛ «مکانهاي زندگي حيوانات را با حصار و فنس از هم جدا کرده ام؛ طوري که بعضي از حيوانات با هم و تعدادي ديگر به تنهايي زندگي مي کنند؛ مثلاً يکي از عقابها را از بقيه جدا کرده ام چون عقابهاي ديگر به او صدمه مي زنند؛ من در مدتي که از حيوانات مزرعه نگهداري مي کنم سعي مي کنم آنها را تربيت کنم تا به يکديگر آسيبي نزنند. الان طوري شده که چند تا گربه هاي مزرعه در کنار سگ ها مي نشينند بدون اينکه سگ ها به آنها حمله کنند نمي گذارم حيوانات هر کجا که دلشان خواست پرسه بزنند و درون آشغالها بروند و از آنها چيزي مصرف کنند حتي براي گربه ها يک يخچال مخصوص دارم که پر از غذاست و براي سگ هاي نگهبان مزرعه هم که نژادشان شپرد است غذاي مخصوص که مخلوطي از گوشت و نان است تهيه مي کنم.»خزلي به سگ هايش زبان آلماني آموزش داده تا حرف غريبه ها را گوش ندهند و از دستورهاي صاحبشان به خوبي اطاعت کنند؛ «سگ هايم را به زبان آلماني آموزش دادم تا فقط از خودم حرف شنوي داشته باشند. البته وقتي خودم هم نباشم يکي از همسايه هايم به اين سگ ها رسيدگي مي کند. نکته جالب اينجاست که خيلي از حيواناتي که اطراف اين مزرعه زندگي مي کنند متوجه شده اند که اگر خودشان را به نزديکي مزرعه برسانند غذا گيرشان مي آيد براي همين هم مزرعه آقاي خزلي شبها مهمان هاي ويژه اي دارد؛ «چند تا شغال شب ها براي خوردن غذا به اينجا مي آيند؛ و سگهاي مزرعه هم با ديدن آنها شروع به واق واق کردن مي کنند؛ البته آنها را طوري تربيت کرده ام که به حريم ديگر حيوانات تجاوز نکنند به خاطر همين آسيب به شغال ها نمي زنند؛ همه حيواناتي که در مزرعه ام زندگي مي کنند بايد بدانند که اين مزرعه قانون دارند.»

زن و شوهر همراه
 

آقاي خزلي وقت زيادي براي رسيدگي به حيوانات مزرعه اش مي گذارد البته همه اين کارها را به تنهايي انجام نمي دهد چرا که همسرش تا جايي که مي تواند او را همراهي مي کند؛ «حيوانات هديه اي از طرف خداوند هستند براي همين بايد به آنها احترام گذاشت؛ من تقريباً همه وقت و نيمي از درآمدم را براي نگهداري از حيوانات اين مزرعه رسيدگي مي کنم، هيچ چشم داشتي هم ندارم چون معتقدم حيوانات هم حق زندگي کردن دارند و اين وظيفه ماست که از آنها نگهداري کنيم. بيشتر کارهاي مزرعه را خودم انجام مي دهم البته همسرم هم کمک مي کنم؛ مثلاً چند روز پيش در کنار جاده سه بچه گربه پيدا کردم که مادرشان رهايشان کرده بود. آنها را به خانه آوردم و از آن روز به بعد همسرم از آنها نگهداري مي کند. مدتي قبل هم يکي از سگ هايم هشت توله به دنيا آورد و مرد. براي همين خودم از آنها نگهداري مي کنم و با شيشه شير به آنها غذا مي دهم.» او براي يکي از عقابهايش کفش هم درست کرده است؛ «اين عقاب توسط يکي از اهالي روستا گرفتار شده بود؛ شخصي که عقاب را گرفته بود براي اينکه پرنده فرار نکند پايش را با سيم محکم بسته بود و با اين کار به عقاب صدمه زده بود؛ چرا که خون مدتي به پنجه عقاب نرسيده بود و اين پرنده زيبا نمي توانست راه برود؛ براي همين برايش کفش درست کردم و هر روز به پايش پماد مي زدم.» خزلي با اينکه تحصيلاتش را در رشته ديگري ادامه داده اما مي گويد کاش دامپزشکي مي خواندم تا مي توانستم کمک بيشتري به حيوانات بکنم. يکي ديگر از حيوانات مزرعه خزلي اسبي به نام ستاره است. او درباره ماجراي زخمي شدن ستاره مي گويد : «يک داس دست اين کره اسب را به شدت مجروح کرده بود، براي همين روستاييان مي خواستند سر اين حيوان را ببرند و به قول خودشان خلاصش کنند. وقتي از اين ماجرا با خبر شدم نگذاشتم اين اتفاق بيفتد و کره اسب را براي نگهداري به مزرعه آوردم.» جوجه جغدها مهمانان ديگر مزرعه خزلي هستند؛ «اين جوجه جغدها مادرشان را از دست داده بودند و توانايي اين را نداشتند که به دنبال پيدا کردن غذا بروند براي همين از آنها نگهداري کردم تا بزرگ شوند. حالا اين جغدها روي درخت بامبوسي که در مزرعه وجود دارد لانه ساخته وزندگي مي کنند.»

گوشت ممنوع
 

زندگي در مزرعه خزلي به حيوانات زيادي که در آنجا زندگي مي کنند قوانين خاصي براي هم براي انسانها دارد که هر شخصي که به آنجا وارد مي شود بايد آنها را رعايت کند. آقاي خزلي گياه خوار است. او حدود سي سال است که گوشت نخورده؛ «در خانه ما هيچ غذايي با گوشت درست نمي کنيم براي همين مهماناني که به خانه ما مي آيند مي دانند که هيچ گوشتي سرو نمي شود و احترام به حقوق حيوانات الزامي است، من حدود سي سال است که گوشت نخوردم و با اينکه 55 ساله هستم دکترم مي گويد وضعيت جسمي مناسبي مثل جوان ها دارم که فکر مي کنم بخاطر رژيم غذايي بدون گوشت باشد. » رابطه آقاي خزلي و حيوانات مزرعه اش آنقدر خوب است که خيلي ها اين نزديکي را باور نمي کنند؛ «وقتي دروازه مزرعه را باز مي کنيم، حيوانات به استقبالم مي آيند و با روش خودشان از من تشکر مي کنند؛ اين بزرگترين پاداش براي من است. دوست دارم روزي برسد که همه ي انسانها به محيط زيست احترام بگذارند چرا که اگر محيط زيست نابود شود يعني همه چيز نابود شده است.»
منبع: نشريه همشهري سرنخ، شماره56



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما