نگاهي به كتاب مقدمه اي بر انقلاب اسلامي (6)

حمايت آمريکا از شاه براي سركوب مخالفان و ادامه اين حمايت ها تا مقطع پيروزي انقلاب و سرنگوني رژيم پهلوي، مسائل ديگري اند كه آقاي زيباكلام آنها را مفروضات غلطي به حساب آورده كه هيچ پايه و اساسي ندارند (1) اما واقعيات تاريخي از بي مبنا بودن اين نظر نويسنده محترم كتاب مقدمه اي بر انقلاب اسلامي حكايت مي كنند. اگرچه در تيم
پنجشنبه، 30 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهي به كتاب مقدمه اي بر انقلاب اسلامي (6)

نگاهي به كتاب مقدمه اي بر انقلاب اسلامي (6)
نگاهي به كتاب مقدمه اي بر انقلاب اسلامي (6)


 






 
حمايت آمريکا از شاه براي سركوب مخالفان و ادامه اين حمايت ها تا مقطع پيروزي انقلاب و سرنگوني رژيم پهلوي، مسائل ديگري اند كه آقاي زيباكلام آنها را مفروضات غلطي به حساب آورده كه هيچ پايه و اساسي ندارند (1) اما واقعيات تاريخي از بي مبنا بودن اين نظر نويسنده محترم كتاب مقدمه اي بر انقلاب اسلامي حكايت مي كنند. اگرچه در تيم دموكرات هاي حاكم بر آمريکا به رياست جيمي كارتر مي توان اختلاف سليقه هايي مشاهده كرد، كما اينكه آقاي زيباكلام نيز از دو جناح به رهبري برژينسكي و سايروس ونس سخن به ميان آورده است (2) اما اين مسئله نبايد بهانه اي براي ناديده انگاشتن و بلكه انكار حمايت كلان و جامع كاخ سفيد از شاه تا روز 22 بهمن 1357 گردد. ويليام سوليوان در خاطرات خود بارها بر اين نكته تاكيد مي ورزد كه كارتر با ارسال پيام هاي مختلفي، حمايت همه جانبه خود را از شاه و هرگونه اقدامي كه جهت غلبه بر «بحران» انجام دهد، اعلام داشت. به نوشته سوليوان، پس از كشتار فاجعه آميز مردم در روز 17 شهريور، كارتر كه در كمپ ديويد مشغول مذاكره بر سر مسائل خاورميانه با سران مصر و اسراييل بود، وظيفه خود مي داند تا طي يك تماس تلفني حمايت قاطع خود را از شاه اعلام دارد:
انور سادات كه از دوستان نزديك شاه بود تصميم گرفت از همان جا به شاه تلفن كند و مراتب همدردي و پشتيباني خود را از شاه به وي اطلاع دهد. به فاصله كمي پس از اين تلفن پرزيدنت كارتر هم به شاه تلفن كرد. از جزييات سخنان رئيس جمهوري در اين مكالمه تلفني اطلاع ندارم، ولي بعداً به من ابلاغ شد كه رئيس جمهوري در اين گفت و گوي تلفني مراتب پشتيباني خود را از شاه اعلام كرده و اين تلفن در واقع جانشين نامه مورد سفارش من از طرف رئيس جمهوري براي شاه گرديده است... به هر حال تلفن رئيس جمهوري آمريکا به شاه در آن شرايط بهترين تقويت روحي براي او به شمار مي رفت و بعد از آن هرگز از شاه نشنيدم كه سازمان سيا را متهم به توطئه براي براندازي او بنمايد. (3)
همچنين شاه هنگامي كه قصد بر سركار آوردن يك دولت نظامي به نخست وزيري ازهاري را دارد، از سفير آمريکا درخواست مي كند تا «به فوريت با واشنگتن تماس گرفته و از حمايت آمريکا از اين تصميم او اطمينان حاصل» كند و سوليوان كه به گفته خودش پيش بيني اين سؤال را مي كرده، پاسخ مي دهد:
چون پيش بيني اين وضع را مي كردم قبلاً نظر واشنگتن را در اين مورد جويا شده ام و رئيس جمهوري و دولت آمريکا از اين اقدام پشتيباني خواهند كرد. شاه از اين موضوع خوشحال و آسوده خاطر شد و سفارش ويسكي براي من داد. (4)
اين در حالي بود كه پيش از اين برژينسكي نيز طي تماس مستقيم با شاه «پشتيباني كامل پرزيدنت كارتر را از هر اقدامي كه وي را براي حل مشكلات كنوني ضروري تشخيص دهد» اعلام داشته بود. (5)
در كنار اين گونه اعلام حمايت هاي قاطع و بي قيد و شرط كاخ سفيد از محمدرضا، اعزام ژنرال هايزر به ايران را نيز بايد در نظر داشت كه هدف اصلي آن حفظ رژيم پهلوي پس از خروج اضطراري و موقت شاه از ايران بود. در واقع آمريکا با اعزام هايزر قصد داشت به محمدرضا اطمينان خاطر را بدهد كه سلطنت وي پس از خروجش از ايران، پايدار خواهد بود و وي پس از چندي خواهد توانست به كشور برگردد و مجدداً بر تخت خويش تكيه زند. براي درك اهميت اعزام هايزر به ايران بايد اين نكته را در نظر داشته باشيم كه او از بلندپايه ترين و كارآمدترين ژنرال هاي آمريكايي به شمار مي آمد؛ به طوري كه در آن زمان معاونت فرماندهي كل نيروهاي آمريکايي در اروپا را برعهده داشت و در اين موقعيت، مسئول اداره بيش از 320 هزار نيروي نظامي آمريکايي و نظارت بر تمامي فروش هاي نظامي خارجي و برنامه هاي كمك نظامي آمريکا به 44 كشور جهان نيز بود. (6) اساساً نفس انتخاب هايزر از سوي كارتر براي اعزام به ايران و انجام ماموريت خطير حفظ و نگهداري ارتش به منظور حراست از رژيم پهلوي، مي تواند ميزان حمايت كاخ سفيد از شاه را نمايان سازد. از طرفي هايزرد پس از حدود يك ماه اقامت در تهران و تلاش مُجدانه براي انجام ماموريتش، در حالي ايران را ترك مي كند كه به نظر خود، ارتش ايران را مهياي كودتا عليه نهضت انقلابي مردم ايران ساخته و همه چيز را براي سركوب مخالفان شاه آماده كرده است:
جمعه 2 فوريه 1979 (13 بهمن 57) ژنرال جونز[رئيس ستاد مشترك ارتش آمريکا] سپس پرسيد آيا ارتش بدون حضور من قادر به كودتاي نظامي هست يا خير؟ گفتم هر كس مي تواند حدسي بزند، اما من فكر مي كنم كه قادر به اين كار هستند و اگر بختيار به آنها دستور بده به اين كار اقدام خواهند كرد. (7)
سرانجام نيز بختيار پس از آغاز درگيري ها در مركز آموزش هاي هوايي ميان تعدادي از نيروهاي مستقر در اين مركز با نيروهاي گارد و اوج گيري آن (كه انشقاق در ارتش را به صورت بارزي نشان داد) دستور اجراي كودتا را صادر مي كند، اما با تدبير ويژه حضرت امام كه مردم را به شكستن حكومت نظامي اعلام شده از ساعت 4/5 بعدازظهر روز 21 بهمن 57 فراخواندند، به رغم آغاز كودتا و حركت واحدهايي از ارتش بدين منظور، اين اقدام با شكست مواجه مي گردد. جالب تر از همه اينكه صبح روز 22 بهمن در شرايطي كه فرماندهان ارتش از روي استيصال و اجبار در حال مشاوره براي صدور بيانيه اعلام بي طرفي بودند، كاخ سفيد همچنان در پي جلوگيري از فروپاشي رژيم پهلوي و خاتمه يافتن سلطنت محمدرضا بود:
صبح روز يازدهم فوريه [22 بهمن] اعضاي ارشد هيئت مستشاري آمريکا در نيروهاي مسلح ايران طبق معمول به محل كار خود در مركز ستاد مشترك رفتند... چند دقيقه بعد معاون او به من تلفن كرد و گفت تانك ها در اطراف ستاد موضع گرفته و توپ هاي خود را به طرف ساختمان نشانه گرفته اند... پانزده دقيقه بعد تلفن واشنگتن مجدداً به صدا درآمد و اين بار نيوسام و كريستوفر معاون ارشد وزارت امور خارجه هر دو پاي تلفن بودند. تلفن از اتاق وضع اضطراري كاخ سفيد بود و اطلاعات دقيق تري راجع به اوضاع و امكاناتي كه در اختيار ما بود مي خواستند... نهايت خشم و عصبانيت من در اين مكالمه موقعي بود كه گفته شد برژينسكي درباره امكان ترتيب دادن يك كودتا براي استقرار يك رژيم نظامي به جاي حكومت در حال سقوط بختيار از من نظر مي خواهد. اين فكر و اين سؤال در آن شرايط به قدري سخيف و نامعقول بود كه بي اختيار مرا به اداي يك كلمه زشت درباره برژينسكي وادار ساخت و اين فحاشي و بددهني بي سابقه، مخاطب من نيوسام را كه مرد ملايم و متيني بود تكان داد... نيوسام گفت موضوع را درك مي كند ولي دستوري كه به او داده شده اين است كه نظر ژنرال رئيس هيئت مستشاري آمريکا درباره كودتا سؤال شود! ... با كمي خجالت جريان مذاكرات تلفني خود را با واشنگتن و سؤالي كه راجع به نظر او درباره امكان دست زدن به يك كودتاي نظامي از من شده بود با ژنرال در ميان گذاشتم. او با همه گرفتاري و نگراني درباره سرنوشت همكاران خود مانند يك سرباز، امر مافوق را اجرا كرده و نظر خود را اعلام داشت. او گفت كه در شرايط فعلي شانس موفقيت يك كودتاي نظامي فقط پنج درصد است و من به يكي از همكارانم گفتم كه نظر ژنرال را به واشنگتن مخابره كند. (8)
بنابراين با قاطعيت تمام، بر اساس مستندات مسلم تاريخي، مي توان گفت آمريکا نه تنها در طول شكل گيري و اوج گيري نهضت انقلابي مردم، با جديت تمام در حمايت از شاه گام برداشت، بلكه دقيقاً تا روز 22 بهمن و تا آخرين دقايق عمر رژيم پهلوي هر آنچه را كه از دستش بر مي آمد و در توانش بود، بدين منظور انجام داد. حال اگر با تمام اينها، قدرت جريان انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني به حدي بود كه امكان موفقيت را از آنها گرفت، اين مسئله نبايد سبب قلب واقعيت و تحريف تاريخ شود.
تكرار اين موضوع بي مناسبت نيست كه اگرچه اختلاف سليقه هايي ميان برخي از مسئولان بلندپايه كاخ سفيد درباره نحوه مواجهه با «بحران ايران» وجود داشت، اما در اين زمينه دو نكته را بايد در نظر گرفت:
1. سياست كلي آمريکا در دفاع تمام عيار از رژيم پهلوي به رغم وجود برخي اختلاف نظرها كاملاً مشهود و مشخص بود.
2. اختلافات مزبور ناشي از قدرت انقلاب اسلامي بود؛ لذا حتي كساني هم كه معتقدند اين اختلاف نظرها خللي در پشتيباني كاخ سفيد از شاه ايجاد كرد اين نكته را نبايد فراموش كنند كه عظمت، صلابت و گستره حركت انقلابي سال هاي 56 و 57، موجب بروز اين اختلاف نظرها شده بود وگرنه تمامي هيئت حاكمه وقت ايالات متحده، از جيمي كارتر گرفته تا ويليام سوليوان، هيچ يك قلباً راضي به پيروزي انقلاب اسلامي نبودند و همگي در جلوگيري از اين واقعه، كاملاً متفق القول بودند. اگر به خاطرات سوليوان توجه كنيم مشاهده مي شود در روز 22 بهمن، كريستوفر و نيوسام- از مقامات وزارت امور خارجه- كه به عقيده آقاي زيباكلام جناح مقابل برژينسكي را تشكيل مي دادند، طي تماس تلفني خواستار بررسي امكان كودتا و نجات رژيم پهلوي مي شوند و اين بيانگر اتفاق نظر هر دو جناح براي جلوگيري از پيروزي انقلاب اسلامي است. پاسخ سوليوان به آنها در مورد عدم امكان اجراي نظر كاخ سفيد نيز مبتني بر اين نيست كه چون انجام كودتا مستلزم قتل عام جمع زيادي از مردم و زير پاگذاردن موازين حقوق بشري است، لذا بهتر است از آن چشم پوشي شود، بلكه فارغ از تمامي اين مسائل، درخواست هيئت حاكمه آمريکا از سوي بالاترين مقام نظامي آمريکايي حاضر در محل، مورد بررسي كارشناسانه قرار مي گيرد و از آنجا كه شرايط و امكانات لازم براي اجراي كودتا و موفقيت آن وجود نداشته است، چنين كاري صورت نمي گيرد. بي شك اگر كودتا يا هر اقدام ديگري، كه مي توانست موجب نجات رژيم پهلوي شود يا از پيروزي «انقلاب اسلامي» جلوگيري به عمل آورد براي آمريکايي ها ميسر بود، فارغ از شعارها و موج سواري هاي حقوق بشري، در اقدام به آن ترديدي به خود راه نمي دادند. اين واقعيتي است كه با نگاهي به خاطرات هايزر به وضوح مي توان آن را دريافت. او كه براي مهيا ساختن به دست گيري قدرت توسط ارتش در صورت لزوم يا به تعبير ديگر انجام كودتا در مقابل جريان انقلاب، به ايران آمده و با سرعت و جديت در حال فراهم آوردن زمينه هاي آن بود، در خلال انجام اين ماموريت طي تماسي با هارولد براون- وزير دفاع وقت آمريکا- راجع به كودتا و تبعات آن صحبت مي كند:
براون مي خواست برآورد را از ميزان خونريزي در صورت وقوع كودتا بداند. گفتم كه به نظرم نسبتاً بالاست. اضافه كردم كه اين نكته را بايد براي آينده در نظر داشت. فدا كردن جان يك انسان تصميم بسيار سختي است، اما وقتي صحبت از يك جنگ مي شود بايد خسارات را با خسارت هاي ديگر مقايسه كنيم. شايد مرگ ده هزار تن بتواند جان يك ميليون را نجات دهد. (9)
اگر به منطق دروني نهفته در اين جمله توجه كنيم ملاحظه مي شود اين همان منطقي است كه بر اساس آن كاخ سفيد فرمان فرو ريختن بمب هاي اتمي بر دو شهر هيروشيما و ناكازاكي را صادر كرد و صدها هزار نفر را در چشم بر هم زدني كشت. آيا به راستي اگر راهي براي آمريکا جهت جلوگيري از سقوط شاه وجود داشت، ولو به بهاي اقدام به قتل عام گسترده مردم ايران، از آن امتناع مي كرد؟
اگر چه همچنان نكات ديگري در اين كتاب به چشم مي خورد كه نيازمند توضيح و بحث و بررسي است، اما با اين اميد كه خوانندگان محترم كتاب با عنايت به آنچه در اين نوشتار آمد، خود به تامل و تدقيق درباره آنها بپردازند، به منظور جلوگيري از تطويل بيش از حد مطلب، از ورود به آنها اجتناب مي ورزيم و در پايان تنها به ذكر اين سؤال بسنده مي كنيم كه در حالي كه آمريکايي ها خود با صراحت و وضوح تمام، حمايت قاطع از شاه و رژيم پهلوي را تا انتها مورد تاكيد قرار مي دهند، چگونه است كه آقاي زيباكلام به اصطلاح «كاسه داغ تر از آش» شده است و براي تطهير و تلطيف چهره آمريکا، حتي از تحريف مسلمات تاريخي نيز خودداري نمي ورزد؟!

پي نوشت ها :
 

1)همان، ص19.
2)همان، ص22.
3)ويليام سوليوان و سرآنتوني پارسونز، همان، ص151.
4)همان، ص166-165.
5)همان، ص151.
6)رك: ماموريت مخفي هايزر در تهران، ترجمه دكتر سيد محمد حسين عادلي، گفتار اوليه.
7)ماموريت مخفي هايزر در تهران، همان، ص419.
8)ويليام سوليوان و سرآنتوني پارسونز، همان، ص230-228.
9)ماموريت مخفي هايزر در تهران، همان، ص237.
 

منبع:نشريه 15 خرداد شماره 22



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما