زندگی نامه اشرف پهلوی(10) در سوداي دبير کلي سازمان ملل

جاه طلبي هاي اشرف پهلوي حد و مرزي نداشت. او به دليل روحيه قدرت طلبي اش و نيز به دليل اينکه در متن چاپلوسي هاي رايج دربار پهلوي بزرگ شده بود، خود را در شمار افراد بسيار بزرگ جهان تصور مي کرد. به همين سبب از زماني که به عنوان رئيس هيئت نمايندگي ايران به سازمان ملل متحد رفت و توان و قدرت دبير کل اين سازمان را از
شنبه، 8 مرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زندگی نامه اشرف پهلوی(10) در سوداي دبير کلي سازمان ملل

زندگی نامه اشرف پهلوی(10) در سوداي دبير کلي سازمان ملل
زندگی نامه اشرف پهلوی(10) در سوداي دبير کلي سازمان ملل


 

نویسنده: منصور مهدوی




 

در سوداي دبير کلي سازمان ملل
 

جاه طلبي هاي اشرف پهلوي حد و مرزي نداشت. او به دليل روحيه قدرت طلبي اش و نيز به دليل اينکه در متن چاپلوسي هاي رايج دربار پهلوي بزرگ شده بود، خود را در شمار افراد بسيار بزرگ جهان تصور مي کرد. به همين سبب از زماني که به عنوان رئيس هيئت نمايندگي ايران به سازمان ملل متحد رفت و توان و قدرت دبير کل اين سازمان را از نزديک مشاهده کرد، در انديشه دستيابي به مقام دبير کلي سازمان ملل افتاد. اسدالله علم در خاطرات خود رد اين مورد چنين مي نويسد:
« 26 / 10 / 49 ... ظهر در دفترم با والاحضرت شاهدخت اشرف نهار خوردم که مطالبي که دارند بشنوم و به عرض برسانم . والا حضرت خيال دارند دبير کل سازمان ملل در سال 1973 بشوند. حالا 1971 است. چقدر توفيق حاصل کنند، نمي دانم. دو ساعتي با ايشان مذاکره کردم.»(243)
اشرف براي رسيدن به اين آرزوي خود تلاش وسيعي را مبذول مي داشت. براي اينکه زمينه هاي لازم براي اين انتخاب را فراهم آورد، به طور بي حساب و کتاب و گسترده اي ازبيت المال ملت مسلمان ايران هزينه مي کرد. از جمله اين اقدامات بايد به تعهد دوميليون دلاري وي براي کميسيون زنان سازمان ملل و در خواست کمک چهل ميليون دلاري براي کنترل جمعيت جهان اشاره کرد.
البته اينگونه جاه طلبي ها و آرزوهاي اشرف موجب خنده شاه مي شد. اسدالله علم در اين مورد مي نويسد:
«يکشنبه 8 / 10 / 53... عرض کردم والاحضرت اشرف استدعاي شرف يابي دارند. عرايض زيادي دارند. من جمله اين که ايران اين همه در دنيا به رژيم ميليتير واتوريتر معروف شده، شاهنشاه براي بعضي امور من جمله کنترل جمعيت توسط ايشان مبلغ چهل ميليون دلار در اختيار سازمان ملل متحد قرار دهد که اين طور جنبه انساني هم رعايت شده باشد. شاهنشاه خنديدند و فرمودند، خوب ديگر چه مي خواهند؟ ما دو ماه قبل گفتيم دو ميليون دلار براي سال زن به ايشان بدهند.عرض کردم والا حضرت مي خواهند کم کم انشاءا...دبير کل سازمان ملل بشوند و دارند زمينه را فراهم مي کنند. شاهنشاه خيلي خنديدند ...»(244 )

سوء استفاده مالي به بهانه سازمان ملل
 

انتصاب اشرف پهلوي به عنوان نماينده ايران در سازمان ملل فرصت ويژه اي براي سوء استفاده و غارت بيت المال در اختيار او گذاشته بود. اشرف به بهانه سفر به نيويورک و شرکت در مجامع و کميسيون هاي سازمان ملل با انواع و اقسام تمهيدات، هر سال چندين مرتبه و هر بار مبالغ کلاني از دولت مي گرفت. در ميان اسناد موجود درباره اشرف پهلوي نمونه هاي متعددي درباره هزينه هاي کلان سفرهاي اشرف به آمريکا براي شرکت در جلسات سازمان ملل متحد وجود دارد. او تا قبل از انتخاب به رياست کميسيون حقوق بشر سازمان ملل، ماهانه 50 هزار دلار به عنوان هزينه سفر دريافت مي کرد:
« تاريخ : 8 / 10 / 1348
محرمانه، خيلي فوري
جناب آقاي هويدا، نخست وزير محترم؛
چون والا حضرت شاهدخت اشرف پهلوي از اوايل فوريه که کميسيون حقوق بشر در سازمان ملل متحد تشکيل مي گردد. به مناسبت اينکه رياست اين کميسيون را بر عهده دارند، به آمريکا تشريف فرما خواهند شد و ناچار بايد تا آخرين جلسه - روي هم رفته غريب هشت هفته - در جلسات آن شرکت فرمايند. هزينه مسافرت معظم لها در دفعات گذشته گويا براي يک ماه پنجاه هزار دلار حواله مي شده، اين مرتبه به همان نسبت، چون مدت دوبرابر است مخارج سفر را دستور فرماييد، سپاسگزارم .
وزير دربار شاهنشاهي - اسدالله علم »(245)
چون پرداخت اين گونه وجوه به اشرف پهلوي، خارج از دستور العمل بودجه مصوب دولت و افزون بر اعتبار تخصيصي براي هزينه هاي هيئت نمايندگي ايران در سازمان ملل و بودجه وزارت دربار بود، هيئت دولت براي قانوني جلوه دادن آن، براي هر مورد از اين گونه پرداخت ها يک تصويب نامه خاصي تهيه و صادر مي کرد.
اشرف براي وصول هر چه سريعتر اين گونه وجوه، به صورت همزمان از سه طريق اقدام مي نمود. وي ابتدا موافقت شاه را براي پرداخت هر فقره جلب مي کرد، سپس وزير دربار را وادار مي نمود تا به صورت رسمي و مکتوب نظر شاه را ابلاغ کند و تصويب و پرداخت آن را از نخست وزير بخواهد و چند روز بعد از طريق رئيس دفترش نامه اي به نخست وزير مي فرستاد و خواستار واريز وجه مورد نظر به حساب دلخواهش در خارج از کشور مي شد.
اشرف پهلوي هر سال چندين مرتبه به خارج از کشورمي رفت و ماه هاي متوالي را در آمريکا و کشورهاي اروپايي سپري مي کرد و با سوءاستفاده از عنوان رئيس هيئت نمايندگي ايران در سازمان ملل متحد، خواستار پرداخت هزينه سفر خود مي شد. به دونمونه سند درباره پرداخت هزينه سفر اشرف در سال 1353 توجه فرماييد. به موجب اين دو سند، نامبرده مبلغ 900 هزار دلار دريافت داشته است. نخستين سند به اين شرح است:
«دربار شاهنشاهي
تاريخ 19 / 4 / 53
محرمانه - فوري
جناب آقاي هويدا نخست وزير
حسب الامر مبارک شاهنشاه آريا مهر براي تشريف فرمايي والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوي به سازمان ملل متحد و چهار کشور اروپايي مبلغ چهارصد هزار دلار مورد نياز فوري است. خواهشمند است مقرر فرماييد هم ارز ريالي مبلغ فوق را چک در وجه امور مالي دربار شاهنشاهي صادر و ارسال فرمايند.
وزير دربار شاهنشاهي»(246)
امير عباس هويدا نخست وزير در حاشيه اين نامه چنين دستور داده است:
«جناب آقاي هدايتي، فوراً اقدام شود و تصويبنامه بعداً به اسم دربار شاهنشاهي صادر شود. » (247 )
و دردومين سند که در بهمن ماه 1353 صادر شده است، چنين آمده است:
«30 / 11 / 1353
محرمانه - خيلي فوري
جناب آقاي علم وزير دربار شاهنشاهي؛
در اجراي اوامر مطاع مبارک اعليحضرت همايون شاهنشاه آريا مهر چک شماره 674001 به مبلغ سي و سه ميليون و هشتصد و هفتاد و پنج هزار ريال هم ارز ريالي پانصد هزار دلار جهت هزينه هاي مسافرت ... والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوي به پيوست ايفا مي گردد. خواهشمند است دستور فرماييد وصول وجه را اعلام فرمايند.
اميرعباس هويدا»(248 )
اشرف که مي دانست هيچگونه حساب و کتابي بر پرداخت هاي دولتي به او وديگر اعضا و وابستگان خاندان سلطنت حاکم نيست و کليه درخواست هاي مالي اش، توسط مقامات چاپلوس دربار و دولت قبول و پرداخت خواهد شد، به طور مرتب به ميزان هزينه سفر درخواستي اش مي افزود. او از همين طريق موفق شد تا ميزان هزينه سفر خود به سازمان ملل وديگر کشورها را که در سال 1348 ماهانه 50 هزار دلار بود، ابتدا به يکصد هزار دلار برساند و آن را از بهمن ماه سال 1353 به 250 هزار دلار براي هر سفر افزايش دهد.
آخرين سندي که درباره پرداخت هزينه سفر اشرف پهلوي در اختيار ما قرار دارد، مربوط به مرداد 1357 و دوران نخست وزيري جمشيد آموزگار است، که بر اساس آن مبلغ 84/720/000 ريال به وي پرداخت شده است:
«والا حضرت شاهدخت اشرف پهلوي
پيشکاري
تهران - 22 مرداد 2537 [1357 شمسي]
شماره 3750
نخست وزيري، جناب آقاي علي فرشچي، معاون محترم نخست وزير، ضمن اظهار امتنان وصول مرقومه شماره4-201 /م مورخ 2 / 4 / 2537[ 1357] و يک برگ چک پيوست آن به مبلغ 84/720/000 ريال بابت هزينه مسافرت هاي والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوي را به استحضار مي رساند.
پيشکاري والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوي
محمود صدقي - مشاور حقوقي »(249)
اين مبلغ بابت مسافرت اشرف به فرانسه و آمريکاي جنوبي و نيويوک پرداخت شده است و يک حساب سرانگشتي اثبات مي کند که وي در آخرين ماه هاي اقتدار خاندان پهلوي بابت هر سفر مبلغ دوميليون و 118 هزار تومان دريافت مي کرده است.

سوء استفاده با پوشش خيريه
 

سوءاستفاده اشرف نهايت نداشت. او حتي به سازمان هاي خيريه اي که زير نظر و به اصطلاح با رياست عاليه او اداره مي شد، رحم نمي کرد و بخش عمده اي از در آمدهاي آنان را برداشت مي نمود. سازمان خدمات شاهنشاهي وزارت اجتماعي يکي از اين سازمان هاي خيريه بود که سرپرستي آن بر عهده اشرف پهلوي قرار داشت. اين سازمان ظاهراً چند پرورشگاه و درمانگاه را زير پوشش داشت. هزينه اين سازمان از سوي دولت و از محل بودجه کشور پرداخت مي شد و براي کمک به برنامه هاي به اصطلاح خيريه آن هر هفته يک سري بليت لاتاري با عنوان بخت آزمايي منتشر مي شد که هر هفته روزهاي چهارشنبه قرعه کشي انجام مي گرفت و صدها هزار تومان جايزه نقدي و جنسي به برندگان اين بليت ها،پرداخت مي شد. بليت هاي بخت آزمايي يکي از منابع در آمد اشرف پهلوي بود و بر اساس نوشته ارتشبد فردوست، اشرف هر هفته 4 تا5 ميليون تومان از در آمد فروش بليت هاي بخت آزمايي رابراي خود برداشت مي کرد. او افزون بر اين برداشت غير قانوني، بودجه دولتي اين سازمان را هم مورد تعرض قرار مي داد و به بهانه هاي مختلف بخش عمده اي از آن را به حساب هاي بانکي خود واريز مي نمود.
در فروردين سال 1358، کارکنان سازمان شاهنشاهي خدمات اجتماعي، اعلاميه اي انتشار دادند و طي آن مواردي از سوء استفاده هاي اشرف پهلوي از بودجه اين سازمان را افشا کردند. به طوري که در اين افشاگري ديده مي شود در سالهايي که سازمان شاهنشاهي خدمات اجتماعي مي بايست خدمات خود را به اجتماع و مردم محروم عرضه کند، اين خدمات را فقط به اشخاصي نظير، اشرف پهلوي و عوامل دست نشانده رژيم پهلوي عرضه مي کرد. بر اساس صورتي که در اين اعلاميه وجود دارد، در فاصله 1354 تا 1357، مبلغ 127 ميليون و 411 هزار و 151 تومان به حساب اشرف پهلوي واريز شده است.
در يکي از اين اسناد که تاريخ 30 / 11 / 1356 را برپيشاني خود دارد، مدير عامل سابق اين سازمان - عبدالرضا انصاري - به امور مالي چنين نوشته است:
«آقاي رحماني، حسب الامر مبارک والاحضرت اشرف پهلوي مقتضي است مبلغ پنجاه ميليون ريال ازمحل رديف مربوط به مسافرت ها، بابت بودجه سال آينده به حساب معظم لها واريز فرماييد. » (250)
ليست مبالغي که به حساب اشرف پهلوي ريخته شده است همراه با شماره سند و سال صدور سند به شرح زير است:
«- همه ساله مبلغ 80 ميليون ريال هزينه مسافرت (سند شماره 8 / 8 سال 56 )
- حق بيمه هواپيمايي سسنا متعلق به اشرف مبلغ 626249 ريال ( سند شماره 1014، سال 56 )
- پرداختي بابت بهاي اجناس بنياد اشرف پهلوي مبلغ 1468323 ريال ( سند شماره 1420، سال 1355)
- پرداخت وجه نقد به دفتر اشرف پهلوي مبلغ 35685859 ريال ( سند شماره 820، سال 56)
- پرداخت وجه نقد به حساب اشرف پهلوي مبلغ 397037401 ريال ( طي ده فقره سند از سال 54تا 57)
- پرداختي بابت اقساط خريد دوفروند جت فالکن براي اشرف پهلوي مبلغ 83919929 ( طي 4 فقره سند از سال 1354 تا56).»(251)
در اسفند ماه 1357، خانه مسکوني جعفر شريف امامي، نخست وزير محمد رضا پهلوي مورد بازرسي مامورين کميته قرار گرفت و اسناد موجود در اين خانه به مسجد محمديه در خيابان دولت، چهار راه رستم آباد انتقال يافت . به نوشته يکي از نويسندگان وخبرنگاران روزنامه کيهان که براي تهيه گزارش به اين مسجد رفته بود. در لابلاي اين اسناد يک نامه اداري که طي آن غلامرضا گلسرخي پيشکار اشرف پهلوي در خواست پرداخت مبلغ يک ميليون 200 هزار دلار بابت هزينه اشرف پهلوي کرده بود، جلب توجه مي نمود. بر اساس اين نامه قرار بود اشرف از پاريس به آمريکا و برزيل برود و مجدداً به پاريس باز گردد. متن اين سند در کيهان مورخه 9 / 12 / 1357، چاپ شده است.
سند ديگري که در ميان نامه ها و مدارک کشف شده از خانه شريف امامي خود نمايي مي کرد، تصويب نامه هيئت وزيران در مورد پرداخت 300 هزار دلار بابت هزينه سفر اشرف پهلوي به سوئيس و تايلند بود:
«هيئت وزيران در جلسه مورخه 12 / 10 / 2536 [ 1356 ] به استناد ماده 48 قانون محاسبات عمومي ... تصويب نمودند... معادل سيصد هزار دلار در سال جهت هزينه مسافرت رسمي والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوي به کشورهاي سوئيس و تايلند ... در اختيار پيشکاري والاحضرت قرار گيرد.»(252)
اين تصويب نامه را جمشيد آموزگار امضا کرده است.

نخستين مسئوليت رسمي اشرف
 

اشرف پهلوي با اينکه از نخستين روز پادشاهي برادرش در بسياري از امور دخالت مي کرد و جاي پايش در بسياري از بلواهاي سياسي اوايل دهه 1320 ديده مي شد و همواره آرزو داشت تا در مسند سرپرستي و رياست سازمان يا نهادي قرار گيرد و بتواند به صورت رسمي مقام هاي مهمي را به دست آورد. اين خواست اشرف در روز ششم ارديبهشت ماه 1326 تحقق يافت و محمدرضا پهلوي وي را به نيابت رياست عاليه سازمان شاهنشاهي خدمات اجتماعي منسوب کرد. رياست عاليه اين سازمان را شاه بر عهده داشت و گروهي از رجال و معاريف وقت عضو هيئت امناي ان بودند.
در شهريور 1320 زماني که رضاخان مجبور به ترک ايران شد، کليه املاک و مستغلاتي را که به نام او در دفاتر اسناد رسمي کشور ثبت شده بود، به پسرش محمد رضا بخشيد. از آنجا که رضاخان کليه اين املاک را به مدد فرماندهان ارتش و به زور سرنيزه غصب کرده بود، انتقال آنها به پسرش موجب سر و صداي بسياري در جامعه شد و به موضوع مهم کشور بدل شد. تا جايي که نمايندگان مجلس در نطق هاي خود به غصبي بودن اين املاک اشاره مي کردند و روزنامه هاي کشور تيتر اصلي خود را به آن اختصاص مي دادند و حتي راديو بي. بي . سي نيز که روزگاري حامي رضاخان بود، اين املاک را يکي از بارز ترين ديکتاتوري رضاخان معرفي مي کرد و از اين طريق او را مورد سرزنش قرار مي داد.
زماني که اعتراضات مردمي اوج گرفت، محمدرضا پهلوي قول داد تا آنها را به صاحبانش برگرداند و هيئتي را مامور بررسي ادعاهاي افرادي که رضا خان املاک آنها را به زور گرفته بود، کرد و براي فارغ شدن از سر و صداها و اثرات منفي آن، در نخستين روزهاي پس از انتصاب به سلطنت، اين اموال را به دولت واگذار کرد و از دولت خواست تا کليه در آمدهاي ناشي از اين املاک و مستغلات را صرف امور خيريه کند. اما اين اقدام محمدرضا پهلوي فريبي براي گذر از بحران بود. او پس از اينکه احساس کرد به اندازه کافي مقتدر شده است، در انديشه باز پس گرفتن اين املاک و مستقلات افتاد و پس از بهره گيري از مشاوران خود در ارديبهشت ماه سال 1326 تشکيلاتي به نام سازمان شاهنشاهي خدمات اجتماعي را ايجاد کرد و طي فرماني کليه املاک و مستغلات موروثي اش را از دولت پس گرفت و آنها را در اختيار سازمان شاهنشاهي خدمات اجتماعي قرار داد و اين سازمان را مامور ساخت تا بخشي از در آمدهاي حاصله از اين املاک و مستغلات را تحت لواي مصرف امور خيريه به حساب وي و خواهرش واريز نمايد.
براساس اين فرمان شاه شخصا رياست عاليه سازمان شاهنشاهي خدمات اجتماعي را برعهده گرفت:
« ... نظر به اينکه بهبود وضع بهداشت و درمان بيماران و بينوايان و ترفيه حال مستمندان همواره منظور نظر ماست، لهذابهموجب اين دستخط براي انجام اين منظور سازمان مستقلي به نام سازمان شاهنشاهي خدمات اجتماعي تحت رياست عاليه شخص خودمان تأسيس و مقرر مي داريم هيئتي که مطابق اساسنامه سازمان تشکيل مي شود، وظايف محوله خود را به موقع اجرا بگذارد ...»(253)
و در قدوم دوم، شاه سرپرستي اين مرکز را به فرد جاه طلبي همچون اشرف پهلوي سپرد. اين سازمان از همان نخستين روزهاي تأسيس به تشکيلاتي براي سوءاستفاده و وسيله اي براي غارت اموال مردم مبدل شد و به جاي صرف در آمدها و عايدات خود در راه بهبود و ارتقاء سطح زندگي فقراي جامعه بعدها بساط لاتاري را گسترد و زير پوشش بليت هاي بخت آزمايي و اختصاص جوايز 25 هزار و 100 هزار توماني به برندگان اين گونه بليت ها به تاراج هرچه بيشتر مردم مشغول شد.
سازمان شاهنشاهي خدمات اجتماعي مهم ترين وسيله و اهرم اشرف پهلوي براي گرفتن بودجه و اعتيارات از دولت و وجوه و هداياي نقدي از مردم بود. اشرف از سالهاي نخستين سال هاي تآسيس سازمان شاهنشاهي خدمات اجتماعي بساط اخاذي را گسترد و از طريق جرايد و تبليغات و با بهره گيري از موقعيت خود، دولت را زير فشار مي گذاشت تا هرچه بيشتر از دولت بودجه و اعتبار بگيرد. با وجود آنکه اين تشکيلات در آغاز کار، قرار بود از رهگذر در آمد املاک و مستغلات محمدرضا پهلوي به ياري فقرا بشتابد، با اين همه اشرف چهار سال پس از تاسيس، طي يک مصاحبه مطبوعاتي از دولت تقاضاي کمک کرد و طي مصاحبه اي مطبوعاتي که باحضور مديران و خبرنگاران جرايد معتبر آن ايام ترتيب يافته بود، گفت:
«چهار سال است که سازمان شاهنشاهي خدمات اجتماعي خستگي ناپذير، شبانه روزي براي اين کشور کار مي کند و بدون صدا و بدون هيچگونه تبليغاتي تمام دردهاي مردم را علاج کرده است ... من از تمام روزنامه نويسان خواستم بيايند و آنچه درباره اين سازمان ميل دارند بپرسند... من خوشحال مي شوم که آنها رسيدگي کنند و آنچه را که فهميده اند، با نوشتن مقالاتي در اختيار افکار عامه بگذارند. من ادعا مي کنم که سازمان شاهنشاهي در اين کشور تنها سازماني است که به درد واقعي مردم مي رسد تا آنجا که مقدورش است به اين کشور خدمت مي کند ...»(254)
اشرف در اين مصاحبه به «وزارت بهداري» حمله کرد و مدعي شد که اين وزارتخانه نمي تواند جوابگوي نيازهاي مردم باشد و به وظايف خود نمي تواند عمل کند و سازمان شاهنشاهي خدمات اجتماعي را تنها سازمان و تشکيلاتي که به امر درمان و دارو و بهداشت مردم مي پردازد، معرفي کرد و افزود:
«اگر وزارت بهداري مي توانست آن طور که لازمه اش مي باشد به امور بهداشتي مملکت برسد، چه بهتر، [چون] ديگر واقعاً اين سازمان براي امر بهداشت لزومي نداشت. تا زماني که وزارت بهداري درست نشده و به وظيفه اي که دارد نمي تواند عمل کند، نمي توان گفت که سازمان شاهنشاهي زايد است ... روزي که سازمان به وجود آمد، فکر اوليه اعليحضرت همايوني اين بود که با بخشيدن کليه اموالشان به بهداشت و فرهنگ کشور، خدمت شود. الان براي سازمان شاهنشاهي پلان بزرگي کشيده ايم که در بيشتر نقاط کشور درمانگاه احداث شود. در نتيجه چهار سال خدمت و زحمت به اين نتيجه رسيده ايم که بهترين نوع کمک به بهداشت اين مملکت احداث درمانگاه ها است ... در نظر داريم اين درمانگاه ها را اضافه کنيم ولي متأسفانه بودجه تکافوي نقشه وسيعي که داريم را نمي کشه [نمي کند] ... من از آقايان روزنامه نويسان براي اين دعوت کرده ام تا در اين کار خير تشريک مساعي کنند و کارهايي که سازمان شاهنشاهي کرده است [را] بنويسند تا مردم بفهمند تا بيش از پيش در خدمت به هم نوع موفق باشيم ...»(255)
به اين ترتيب اشرف پهلوي اخاذي از مردم و تجاوز و ثروتمندان و فشار به دولت را براي گرفتن بودجه آغاز کرد. اما مدت کوتاهي نگذشته بود که دکتر مصدق به نخست وزيري رسيد و اشرف پهلوي را به همراه مادرش به خارج از کشور تبعيد کرد و دکان سوءاستفاده او تعطيل شد.
با کودتاي 28 مرداد، سر و کله اشرف بار ديگر در صحنه سازمان شاهنشاهي خدمات اجتماعي پيدا شد و در مراسم بازگشت او به کشور در اسفند ماه 1332 تني چند از مديران و هيئت امناي اين سازمان حضور يافتند و او مجدداً اخاذي را از سر گرفت.
غارت بيت المال به بهانه سازمان شاهنشاهي خدمات اجتماعي نهايت و پاياني نداشت. هر چه اسکناس به کام اين هيولا ريخته مي شد، پول بيشتري طلب مي کرد. به طوري که ساليانه 6 ميليون تومان از بودجه دولت و 600 هزار تومان از درآمد شهرداري تهران را به خود اختصاص مي داد. در حالي که اين سازمان ظاهرا بنيادي خيريه و غير دولتي بود و تخصيص بودجه از سوي دولت براي آن برخلاف اصول قانون اساسي ايران بود:
«با تأسيس اين سازمان، دربار نقش اجرايي گسترده اي در امور کشور يافت و بر خلاف تصريحات متمم قانون اساسي بر بخش بزرگي از فعاليت هاي اجتماعي - که در عين حال سود آور بود و حيطه فعاليت هاي درماني بهداشت دولت را تنگ تر و کمرنگ تر مي کرد - دست گذاشت .»(226)
در هيئت مرکزي و امناي اين سازمان 40 نفر از شخصيت هاي مهم کشور عضويت داشتند که همگي با فرمان شاه انتخاب مي شدند و اين امر يکي از ده ها عيوب آن بود، اما هرچه بردامنه فعاليت سازمان شاهنشاهي افزوده مي شد، به همان مقدار از توانايي هاي وزارت بهداري کاسته مي شد. در رقابت بين وزارت بهداري و سازمان خدمات اجتماعي، هميشه کفه ترازو و تعادل به سود اشرف پهلوي به هم مي خورد و او را از رانت و قدرت خود به عنوان خواهر شاه براي سوءاستفاده هر چه بيشتر سود مي برد. هيئت امنا و هيئت مديره سازمان محلي امن براي استراحت و پاداش گرفتن و ثروتمند تر شدن مقامات و رجال چاپلوس دوران محمدرضا پهلوي بود .
اين سازمان شبکه اي از مطبوعات جيره خوار را در اطراف خود داشت و از طريق درج آگهي هاي بليت هاي بخت آزمايي به آنها کمک مي کرد و رياست روابط عمومي آن بر عهده فرهاد هرمزي بود. هرمزي براي انجام اين کمک ها يک سازمان تبليغاتي به نام فاکوپا ايجاد کرده بود و از طريق آن به روزنامه نگاران و جرايد کمک مالي مي کرد.
سازمان شاهنشاهي خدمات اجتماعي، از ابتداي دهه 1340 بر حجم فعاليت هايش افزود و از طريق چاپ ميليون ها بليت بخت آزمايي در طول هفته و اجاره و انحصار چاپ کتاب هاي درسي و پرداخت وجوهاتي به مقامات، اقدام به تبليغ براي اشرف پهلوي مي کرد. اين گونه بذل و بخشش ها موجب شده بود تا مطبوعات کشور اشرف را موجودي رقيق القلب، مهربان و خوش قلب به مردم معرفي مي کردند.
اشرف تنها از راه فروش بليت هاي بخت آزمايي ماهانه 5 ميليون تومان از سازمان خدمات اجتماعي دريافت مي کرد که اين مبلغ درآن سالها رقم بسيار بالايي بود. با وجود آنکه در اوايل دهه 1350 فعاليت هاي بسياري از درمانگاه هاي سازمان در شهرهاي مختلف ايران متوقف شده بود و جمعيت شير و خورشيد سرخ - که رياست آن بر عهده خواهر ارشد شاه شمس پهلوي بود - حضوري پر رنگ تر در اين زمينه يافته بود.

تشکيل سازمان زنان ايران
 

اشرف پهلوي در تاريخ 19 مرداد 1345 طي پيامي که از شبکه سراسري راديوايران پخش شد، تشکيل سازمان زنان ايران را اعلام کرد. او در اين پيام چنين گفت:
«جنبش اجتماعي بانوان ايران که از سالها پيش با تشکيل گروه هاي مختلف و تخصصي آغاز شده بود، با به دست آوردن نتايج ثمر بخش و غير قابل انتظار اينک مراحل تکميل خود را طي مي کند و اين گروه ها در راه شناساندن مقام زن به جامعه نقش عمده اي را ايفا کرده اند.»(257 )
به اين ترتيب از فرداي همان روز، اشرف پهلوي افزون بر عناوين مختلفي که داشت، به عنوان «رياست عاليه سازمان زنان ايران» مطرح شد و جرايد و رسانه هاي مختلف ديداري و شنيداري کشور از او با اين عنوان جديد ياد مي کردند.
يکي از اولين اقداماتي که پس از تشکيل سازمان زنان ايران و زير پوشش شعار تساوي زن و مرد انجام شد، اعزام دختران به خدمت سربازي و حضور بدون حجاب در پادگان ها بود.
رژيم پهلوي ترتيبي اتخاذ کرده بود که اين برنامه از سوي سازمان زنان ايران و به عنوان يکي از اهداف و خواست هاي دختران و زنان کشور مطرح شود. به همين سبب اشرف پهلوي در سخنراني نخستين اجلاسيه مجمع عمومي سازمان زنان ايران که در آبان ماه 1345 در تهران برگزار شد، به اين امر پرداخت.(258)
در قطعنامه پاياني اين اجلاس از دولت تشکيل سپاه دانش و عمران با شرکت زنان ايراني و اعزام آنان به روستاها خواسته شد.متعاقباً دولت با تدوين لايحه خدما ت اجتماعي زنان ايراني، خدمت سربازي براي دختران ديپلمه و ليسانسه و دکتر را اجباري کرد و سازمان وظيفه عمومي کشور آنان را به خدمت وظيفه احضار نمود و پس از6 ماه آموزش نظامي در پادگان ها، آنان را به روستاها فرستاد. به موجب اين قانون، ارائه گواهي پايان خدمت سربازي و يا معافيت از آن، در شمار يکي از مدارک ضروري براي استخدام زنان در ادارات و سازمان هاي دولتي و غير دولتي قرار گرفت و کليه سر دفتران نيز مکلف شدند تا از ثبت ازدواج دختراني که به خدمت سربازي نرفته اند خودداري نمايند و اين قانون تا بهمن ماه 1357 و پيروزي انقلاب اسلامي برقرار بود. اگر چه در زمان نخست وزيري شريف امامي، عملا مسئله سربازي رفتن دختران منتفي شد.
از ديگر اقداماتي که سازمان زنان براي جلب توجه مردم بويژه زنان کشور بدان دست زد، زمينه سازي تدوين لايحه حمايت از خانواده و ايراد فشار براي تصويب آن در مجلسين شوراي ملي و سنا بود .
يکي از مواد قانون حمايت از خانواده، سقط جنين و قتل نفس را مجاز مي دانست و آن را منوط به خواست و تصميم گيري زنان دانسته بود. اشرف در اين باره مي نويسد:
«تا زمان انقلاب [اسلامي ] ... ما حتي موفق شده بوديم که سقط جنين را ... امکان پذير سازيم. زيرا مذهب اسلام راه ديگري را در برابر ما باز نگذاشته بود. با خارج ساختن مسئله سقط جنين از محدوده حقوقي جنايت و با ايجاد يک سلسله قواعد پزشکي، راه را براي تصميم گيري زن در اين باره باز کرديم ...»(259)
بدين ترتيب در سايه حمايت هاي اشرف علاوه بر آنکه سقط جنين - که در شرع اسلام قتل نفس شمرده مي شود - آزاد شد و تحت لواي قانون حمايت از خانواده، قوانيني به تصويب رسيد که عمده ترين هدف آن متلاشي کردن خانواده ها بود. مقوله اي که امروز اشرف پهلوي با افتخار از آن دم مي زند. البته زماني که دهها انسان بي گناه به جرم مخالفت با اشرف و به دستور وي به مرگ محکوم شده اند، حتما قتل نفس کودکان براي وي چندان مهم نبوده است!

پي‌نوشت‌ها:
 

243- علم، اسد الله، يادداشت هاي علم، ص 177.
244- همان، جلد4، صص 454- 455 .
245- فصلنامه تاريخ معاصر ايران، سال هفتم، شماره 28، زمستان 82، ص 262.
246- فصلنامه تاريخ معاصر ايران، شماره 28، زمستان سال 1382، ص 263.
247- همان، ص 263.
248- فصلنامه تاريخ معاصر ايران، شماره 28، زمستان سال 1382، ص 268.
249- فصلنامه تاريخ معاصر ايران، سال هفتم، شماره 28، زمستان 82،ص 272.
250- روزنامه کيهان، مورخه 28 / 1 / 1358 .
251- همان، مورخه 28 / 1 / 1358 .
252- روزنامه کيهان، مورخه 8 / 12 / 1357 .
253- زنان دربار به روايت اسناد ساواک، جلد اول، اشرف پهلوي، ص 11 مقدمه .
254- روزنامه کيهان، مورخه 31/ 5 / 1330
255- روزنامه کيهان، مورخه 31 / 5 / 1330 .
256- زنان دربار به روايت اسناد ساواک، جلد اول، ص 11 .
257- روزنامه کيهان، مورخه 20 /5/ 1345
258- همان، مورخه 18 / 8 / 1345.
259- پهلوي، اشرف، من و برادرم، ص 280
 

منبع:مهدوی،منصور،نيمه پنهان 34اشرف پهلوی،انتشارات کیهان،1388
ادامه دارد...




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط