اراده يهوديان آمريكا در پس «انقلاب سفيد» شاه

در ابتداي دهه 1960 ميلادي ضرورت يك تجديد نظر اساسي در سياستهاي امريكا در برخورد با كشورهاي تحت سلطه به شدت احساس مي‌شد. زيرا حكومتهاي دست نشانده امريكا با خطر انقلابهاي مردمي مواجه‌ بودند. جان فيتزجرالد كندي، كانديداي حزب دمكرات براي رياست جمهوري، نظرات ويژه‌اي را مطرح كرد. اين نظرات پس از انتخاب او به رياست جمهوري، اساس سياستهاي امريكا قرار گرفت.
پنجشنبه، 15 فروردين 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اراده يهوديان آمريكا در پس «انقلاب سفيد» شاه
اراده يهوديان آمريكا در پس «انقلاب سفيد» شاه
اراده يهوديان آمريكا در پس «انقلاب سفيد» شاه

منبع:  نيمه پنهان جلد 3
در ابتداي دهه 1960 ميلادي ضرورت يك تجديد نظر اساسي در سياستهاي امريكا در برخورد با كشورهاي تحت سلطه به شدت احساس مي‌شد. زيرا حكومتهاي دست نشانده امريكا با خطر انقلابهاي مردمي مواجه‌ بودند. جان فيتزجرالد كندي، كانديداي حزب دمكرات براي رياست جمهوري، نظرات ويژه‌اي را مطرح كرد. اين نظرات پس از انتخاب او به رياست جمهوري، اساس سياستهاي امريكا قرار گرفت.
هدف سياستهاي جديد، در كشورهاي تحت سلطه، اجراي اصلاحات از بالا به پايين به منظور جلوگيري از انقلاب قهرآميز توده‌ها و ايجاد مانع در راه توسعه نفوذ اتحاد شوروي بود كه باعنوان «اتحاد براي پيشرفت» مطرح و به دست اجرا سپرده شد.
اين برنامه ابتدا براي امريكاي لاتين و با هدف جلوگيري از ايجاد «كوبا»هاي ديگر طراحي شده بود. طرح «اتحاد براي پيشرفت» متضمن تقسيم اراضي بين كشاورزان و توسعه و بهداشت و آموزش و اعطاي خدمات رفاهي به مردمان فرودست بود. اين طرح بعدها در ديگر كشورهاي تحت سلطه نظير ايران ـ‌كه با خطر راديكاليزه شدن حركت‌هاي مردمي روبرو بودند ـ اجرا شد.
«سياست‌هاي جديد به دليل شكست سياست‌هاي سركوبگرانه و نظامي‌گري امريكا و افزايش فاصله طبقاتي و نفرت روز‌افزون از آن كشور به مثابه علت‌العلل بدبختي‌‌ها و نابساماني‌ها در كشورهاي تحت سلطه اتخاذ شده بود.». 1
استقرار دولتهاي غير نظامي دست نشانده در چهارچوب دمكراسي‌هاي هدايت شده، برگزاري «انتخابات كنترل شده» و ايجاد «فضاي باز سياسي» خطوط اصلي اقدامات سياسي دولت جان.اف.كندي بود.
طرح «روستوـ كندي»
جان. اف. كندي پس از استقرار در كاخ سفيد، طرح و برنامه‌هاي ويژه‌اي را كه براي ايران تدوين كرده بود، به شاه ابلاغ كرد و براي اجراي آن پافشاري و اصرار ورزيد. اين برنامه كه به طرح «روستو ـ كندي» در جهان شهرت يافت، بعدها با نام «انقلاب سفيد» در ايران اجرا شد.
طراح اين برنامه «والتر ويتمن روستو» نام داشت. او كه در سال 1916 در يك خانواده يهودي به دنيا آ‌مده بود، در شمار جامعه‌شناسان نامدار جهان قرار داشت و سالها به عنوان مشاور جان‌كندي فعاليت كرد. روستو در زمان جان كندي يك سلسله رفورم‌‌هاي اقتصادي و طرحهاي اصلاحات ارضي را براي اجرا در كشورهاي امريكاي لاتين و خاورميانه و آسياي جنوب شرقي طراحي كرد. او تئوري‌هاي خود را در سال 1960 برابر با سال 1339 در كتابي با نام «مراحل توسعه اقتصادي؛ يك مانيفست غير كمونيستي» انتشار داد.
روستو يهودي جوامع بشري را به «جامعه سنتي» و «جامعه صنعتي» تقسيم مي‌كرد و اعتقاد داشت كه جامعه پس از طي مراحل سنتي وارد مرحله «ماقبل طيران» مي‌شود. اين مرحله در واقع دوران گذار از «كهنه» به «نو» است و لذا بايد در رشته‌هاي غير صنعتي، بويژه كشاورزي، تحولات انقلابي صورت گيرد، كه مهم‌ترين آنها «اصلاحات ارضي» است. 2
به طور كلي بايد گفت دولت آمريكا با انجام اصلاحات، به ويژه اصلاحات ارضي سعي داشت تا روابط اجتماعي و پايگاه اقتصادي شبكه سنتي روستاها را زير و رو كند و از نظر سياسي به دنبال اين هدف بود كه اولاً پايگاه و نفوذ طبقه ملاك و زمين‌دار را از ميان بردارد و ثانياً ابتكار عمل را از دست مخالفين خارج كند. امريكا همچنين قصد داشت تا حركت سرمايه را از بخش سنتي كشاورزي به بخش شهرنشين و صنعتي تشويق نمايد و نهاد دولت را به صورت مركز بي‌رقيب انباشت سرمايه درآورد.
اميني مجري برنامه‌هاي امريكا
پيروزي جان فيتز جرالد كندي، موفقيت علي اميني را در پي داشت. زيرا وي از زماني كه به عنوان سناتور ايالت «ماساچوست» فعاليت داشت، از دوستان علي اميني و در شمار هواداران زمامداري او بود. براساس طرح و برنامه‌اي كه مشاوران كندي تدوين كرده بودند، قرار بود علي اميني به عنوان مجري اصلاحات ظاهري مورد نظر كندي، عهده‌دار مقام نخست‌وزيري ايران باشد. بر اين اساس دولتمردان امريكايي مجدداً از شاه خواستند تا علي اميني را به نخست‌وزيري منصوب كند و راه را براي اجراي اصلاحات مورد نظر امريكا هموار سازد.
محمد‌رضا پهلوي كه به اتكاي قدرت ساواك و حمايت پاره‌اي از محافل قدرت وابسته به بيگانگان تمايلي به پذيرش اين درخواست نداشت و به انحاء مختلف و با به كارگيري تمهيدات گوناگون، در مقابل اين خواستة امريكا مقاومت مي‌كرد. اما فشار قاطعانة ديپلماسي امريكا او را به خود ‌آورد و به او فهماند كه بدون جلب رضايت مقامات امريكايي ـ كه با اجراي كودتاي 28 مرداد وي را به سلطنت برگردانده بودند ـ ماندگاري در موضع قدرت و ادامة فرمانروايي و حفظ تاج و تخت برايش غير ممكن است. به ويژه اينكه اين بار نحوه عمل كارگزاران امريكا با دفعات قبل تفاوت داشت. اين بار مقامات كاخ سفيد به پيامهاي شفاهي اكتفا نكردند و خود رأساً و با صراحت دكتر علي اميني را ـ‌كه وفاداري‌اش به امريكا در جريان تنظيم و عقد قرارداد كنسرسيوم به اثبات رسيده بود ـ را به عنوان كانديداي مورد نظر امريكا براي احراز مقام نخست‌وزيري ايران و اجراي برنامه‌هاي اصلاحي جان كندي معرفي كردند و محمد‌رضا پهلوي را براي اجراي اين امر در فشار و تنگنا گذاشتند، حتي او را به كودتا و فروپاشي رژيم شاهنشاهي در ايران تهديد نمودند:
«... دولت آمريكا ترديد و دودلي سالهاي 1332 ـ 1339 را كنار گذاشت و با قاطعيت وارد گود شد و به محمد‌رضا پهلوي فشار آورد كه هر چه سريع‌تر علي اميني را با اختيارات كامل به نخست‌وزيري منصوب كند. شدت فشار امريكا به حدي بودكه ظاهراًَ در مسافرت زمستاني سال 1339 او به سوئيس به وي اعلام شد كه اگر با خواست جديد امريكا موافقت نكند، با سقوط سلطنت و رياست جمهوري اميني مواجه خواهد شد...» 3
در همين زمان، امريكا براي نشان دادن عزم خود در پشتيباني از علي اميني و تهديد بيشتر محمد‌رضا پهلوي، برخي مجامع وابسته به خود را واداشت تا اعلاميه‌هايي در حمايت از رياست جمهوري علي اميني انتشار دهند. به يك نمونه از اين اعلاميه‌ها نگاه مي‌كنيم:
«ملت آزاديخواه ايران»
دستگاه حاكمه در ايام انتخابات درسي به ما داد كه هرگز از خاطره‌‌ها فراموش نخواهد شد... پس از آن كه بازي مسخره انتخابات با رسوايي هر چه تمامتر و استهزاء مردم جهان پايان يا فت، شاهنشاه دلقك‌بازي ديگري از خود درآورد و با رفتن به مجلس در كالسكه سلطنتي و ايراد نطق‌هاي مطنطن و بي‌معني اين كمدي را تكميل كرد، غافل از آنكه با اين نطق‌هاي بي سر و ته و مسخره فقط خودش را مي‌تواند فريب دهد. مردم خوب مي‌دانند كه در كشور ما ركود اقتصادي و فقر و تنگدستي و گرسنگي و گراني هزينه زندگي و رشوه‌خواري و دزدي و چپاول و غارت ثروت‌هاي ملي روز به روز توسعه مي‌‌يابد و اين الفاظ رنگارنگ نمي‌تواند حقايق را بپوشاند. ميهن‌پرستان ايران! نجات كشور و ملت در تشكيل رژيم جمهوري دموكراتيك وعملي نمودن اصلاحات واقعي مي‌باشد. تنها رژيم جمهوري است كه مي‌تواند زمين به دهقانان و كار به بيكاران و افزايش درآمد نصيب تجار و كارفرمايان كند. رژيم جمهوري است كه مي‌تواند آزادي واقعي مردم را تأمين كند و آنها را از يوغ سلطنت و استبداد برهاند. ميهن‌پرستان ايران، براي بي‌طرف كردن كشور از دسته‌بندي‌‌هاي سياسي و نظامي و تقليل هزينه‌هاي كمر شكن و جنون‌آميز نظامي كه كشور را غارت مي‌كنند، مبارزه كنيد.
نابود باد پيمان‌هاي نظامي، مرده باد رژيم سلطنتي. درود به دانشجويان كه اقبال خائن، يعني نوكر شاه و طرفدار رژيم پوسيده سلطنتي را كتك زده و با خفت هر چه تمامتر او را مجبور به فرار از دانشگاه كردند. ما مي‌خواهيم هر چه زودتر زندانيان آزاد شوند و مسئولين كتك زدن و توقيف مردم شديداً تنبيه شوند. اعضاي مجلس شورا صداي خود را به دفاع و پشتيباني از حقوق مقدم مردم ايران بلند كرده و در راه انحلال مجلس قدم پيش بگذارند.
درود بر جمهوري ايران و رئيس جمهور آينده آن دكتر اميني
مرگ بر استبداد و ظلم و استعمار. گروه جمهوريخواهان»4
البته شاه و مسئولين سازمانهاي اطلاعاتي و امنيتي بر اين نكته وقوف داشتند كه اينگونه اعلاميه‌ها از سوي محافل و مجامع وابسته به سازمان «سيا» و در تيراژي فوق‌العاده محدود انتشار مي‌يابد و هدف از اينگونه اقدامات تنها ايراد فشار به شاه و رژيم است، و الا تهيه و توزيع چنين اعلاميه‌هايي در شرايط ديكتاتوري بعد از 28 مرداد مي‌توانست عده زيادي را اسير شكنجه و زندان و مجازاتهاي سنگين كند كه بي‌شك و قبل از همه دكتر اميني، كانديداي مورد حمايت آنها طعم اين مجازات را مي‌چشيد.
از ديگر اقدامات امريكا براي واداشتن شاه به انتصاب اميني، بهره برداري از وضع ناگوار مالي ايران بود. كندي با درك اين وضعيت، نخست‌وزيري علي اميني را به عنوان پيش‌ شرط اصلي و اوليه كمك مالي به ايران معين نموده و پيشنهاد كرده بود كه در صورت صدور فرمان نخست‌وزيري علي اميني، وام 35 ميليون دلاري مورد تقاضاي ايران را در اختيار رژيم پهلوي مي‌گذارد:
«حكومت كندي كه در مورد ايران بي‌اندازه نگران بود، به فوريت دست به تشكيل گروه‌هاي مأمور در ايران زد. چه بيم آن داشت كه [ايران] در آستانه تغيير حكومت باشد ... حاصل فعاليتها و برنامه‌ريزي‌هاي گروههاي مأمور آن شد كه به سفير ]وقت امريكا در ا يران] (آرمين ماير) توصيه كنند، ما حاضرين 35 ميليون دلار در اختيار دولت ايران قرار دهيم، به شرط آنكه ايرانيان هر كاري كه ما در جهت اصلاح و پيشرفت لازم مي‌دانيم به اجرا درآورند، و اين شامل نظريات و پيشنهادهاي ما در مورد انتخاب نخست‌وزيري كه بتواند از عهده اجراي اصلاحات پيشنهاد شده برآيد، نيز خواهد شد...» 5
آرمين ماير، سفير كبير وقت امريكا در ايران، بعدها صحت اين مسئله را تأييد كرد:
«واشنگتن، خبرگزاري پارس ـ سفير سابق امريكا در ايران فشار كرد كه جان. اف. كندي رئيس جمهوري پيشين امريكا در ازاي پرداخت يك وام 35 ميليون دلاري خواستار انتصاب علي اميني شده بود... آرمين ماير قبلاً سفير امريكا در ايران و سپس ژاپن بوده است... ايران خواستار يك وام 35 ميليون دلاري شده بود تا كسري موازنه پرداخت‌هاي خود را جبران كند. مشاوران كندي درخواست ايران را مطالعه كردند و در چهارچوب يك برنامه پيشنهاد شد كه شخص بخصوصي به سمت نخست وزير ايران منصوب شود... شخص بخصوصي كه در ماجراي مذكور مطرح شد، علي اميني بود كه پيش از نخست‌وزير سمت سفير ايران در واشنگتن را بر عهده داشت و از نزديكان كندي‌ها به شمار مي‌رفت...» 6
آرمين ماير كه طي سالهاي 1965 تا 1969 سفير كبير امريكا در ايران بود. در يك گفتگوي ديگر نيز به همين موضوع اشاره مي‌كند:
«دولت كندي سخت نگران اوضاع ايران بود و لزوم اقدامات فوري را تأكيد مي‌كرد. ترس اضمحلال ايران در ميان بود. گروهي مي‌گفتند كشور ايران با سابقه تاريخي حدود 2500 ساله‌اش بايد پايدار بماند. ولي بيشتر سياستگران بر اين اعتقاد بودند كه ايران در شرف نابودي است؛ مگر آنكه ايالات متحده اقدام فوري و مؤثري به عمل آورد.
سرانجام نتيجه مذاكرات ما به اينجا رسيد كه به سفيرمان توصيه كنيم كه به ازاي واگذراي سي و پنج ميليون دلار كمك به ايران برنامه پيشرفت و توسعه مورد نظر واشنگتن انجام شود و همچنين علي اميني ، كانديداي ما كه براي اجراي رفورم پيشنهاد شده، شايستگي كافي دارد به عنوان نخست‌وزير معرفي گردد.» 7
شاه براي رهايي از فشار دولت آمريكا مبني بر تعويض نخست‌وزير وقت، پيشنهاد كرد كه علي اميني پست وزارت امور خارجه را بپذيرد. به اين ترتيب هم فشار آمريكا براي نخست‌وزيري اميني پايان مي‌يافت و هم اميني مجبور بود براي بهبود روابط ايران و امريكا به مسكو سفر كند و امتيازاتي به شوروي بدهد در اين صورت، علاقه و پشتيباني امريكا از علي اميني خاتمه مي‌يافت. 8

پي‌نويس‌ها:

1ـ منصوري، جواد، تاريخ قيام 15 خرداد، به روايت اسناد، جلد اول، ص 72.
2ـ مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، جلد دوم، ص 302.
3ـ ظهور و سقوط، همان، ص 306.
4ـ ـ ظهور و سقوط، همان، ص 307ـ 306.
5ـ بيل، جيمز، شير و عقاب، نشر فاخته، چاپ اول، ص 201.
6ـ روزنامه آيندگان، مورخ 30/7/1356.
7ـ نجاتي، غلامرضا، تاريخ سياسي بيست و پنج ساله ايران، جلد اول، ص 174.
8ـ منصوري، جواد، تاريخ قيام 15 خرداد به روايت اسناد، جلد اول، ص 77.





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط