اگر كسي عاشق شما بود اما شما ...

يكي از چالش‌هاي بزرگ عاطفي زماني است كه مورد توجه و محبت و عشق كسي باشيم كه هيچ حس خاصي نسبت به او نداريم. معمولاً افراد وقتي در چنين شرايطي قرار مي‌گيرند واكنش‌هاي متفاوتي از خود بروز مي‌دهند. از آنجا كه واكنش‌هاي معشوق بر فرد عاشق تأثير به سزايي دارد لذا بررسي اين واكنش‌ها از نظر تأثيري كه بر ديگري داريم، كاملاً با ارزش است.
يکشنبه، 13 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اگر كسي عاشق شما بود اما شما ...

اگر كسي عاشق شما بود اما شما ...
اگر كسي عاشق شما بود اما شما ...


 





 
از آنجا كه واكنش‌هاي معشوق بر فرد عاشق تأثير به سزايي دارد لذا بررسي اين واكنش‌ها از نظر تأثيري كه بر ديگري داريم، كاملاً با ارزش است.
يكي از چالش‌هاي بزرگ عاطفي زماني است كه مورد توجه و محبت و عشق كسي باشيم كه هيچ حس خاصي نسبت به او نداريم. معمولاً افراد وقتي در چنين شرايطي قرار مي‌گيرند واكنش‌هاي متفاوتي از خود بروز مي‌دهند. از آنجا كه واكنش‌هاي معشوق بر فرد عاشق تأثير به سزايي دارد لذا بررسي اين واكنش‌ها از نظر تأثيري كه بر ديگري داريم، كاملاً با ارزش است.
برخي از افراد در مقابل موج محبت و عشق ديگري، عقب‌نشيني مي‌كنند و دچار ترس مي‌شوند. محبت ديگري و صميميت ديگري، آنها را مي‌ترساند و فراري مي‌دهد. عشق، آنها را مي‌ترساند. عشق براي اين افراد ترسناك و مخوف ظاهر مي‌شود. اين افراد معمولاً وقتي متوجه عشق ديگري مي‌شوند از او دوري مي‌كنند، اجتناب مي‌كنند و به صورت غيركلامي به او پيام مي‌دهند كه «نزديك نشو من تو را دوست ندارم». عشق آنها را به ياد خطر مي‌اندازد، خطري كه بايد از آن اجتناب كرد و از آن دور شد. عشق و صميميت آنها را به ياد سوء استفاده، رهاشدگي، بي‌اعتمادي، آسيب و... مي‌اندازد براي همين از آن مي‌گريزند و از آن دوري مي‌كنند. بسياري از ما در كودكي كسي را دوست داشته‌ايم كه بعدها به ما آسيب زده است؛ كسي را دوست داشته‌ايم كه از ما سوء استفاده كرده است و... همه اين خاطرات در ترس از صميمت تأثير به سزايي دارند. يكي از راه حل‌هاي اصلي براي رفع اين ترس‌ها، روان درماني است. نزديك شدن به ترس‌هاي كودكي توسط درمانگر، راه را براي كاهش اين گونه از ترس‌ها باز مي‌كند.
برخي ديگر در مقابل محبت و عشق ديگري فرار نمي‌كنند و نمي‌ترسند بلكه با پذيرش برخورد مي‌كنند، آنها از اينكه معشوق واقع شده‌اند و مورد عشق ديگري هستند بدون آن كه به او احساس خاصي داشته باشند، شادمان مي‌شوند، گويا نياز آنها به دوست داشته شدن ارضا مي‌شود.
اين افراد معمولاً وقتي متوجه عشق ديگري مي‌شوند اجازه مي‌دهند كه او نزديك شود تا بيشتر و بيشتر عشق او را ببينند و به خودشان و ديگران ثابت كنند كه دوست داشتني هستند. پيام غيركلامي آنها اين است: «نزديك شو و مرا دوست بدار اما از من نخواه كه با تو ازدواج كنم». در برابر اين پيام، فرد عاشق پيام «نزديك شو و مرا دوست بدار» را حمل بر تمايل فرد به ازدواج و رابطه‌ي صميمانه مي‌كند. به همين دليل پس از مدتي پاي پيش مي‌گذارد و بحث ازدواج را پيش مي‌كشد و اميد كامل دارد كه هيچ مشكلي نخواهد بود اما دربرابر خواستگاري صريح عاشق، قسمت دوم پيام معشوق تازه به گوش مي‌رسد كه بنا نشد كه سراغ اين صحبت‌ها بروي.
تو فقط مرا دوست داري و اين هم مشكلي نيست اما من با تو ازدواج نمي‌كنم، اينجاست كه فرد عاشق گيج مي‌شود و نمي‌تواند اين دو پيام را از هم تفكيك كند پيام «نزديك شو» براي عاشق به اين معناست كه من هم تو را دوست دارم و پيام اين كه «از من نخواه كه با تو ازدواج كنم» كاملاً در تناقض با پيام «نزديك شو» مي‌باشد. معمولاً افراد در اين زمان احساس مي‌كنند كه بازيچه قرار گرفته‌اند و مورد سوء استفاده واقع شده‌اند. برخي از افراد پيام «از من نخواه كه با تو ازدواج كنم» را حمل بر شرايط روحي و شرايط فعلي فرد مي‌دانند و با خود مي‌گويند، اگر صبر كنم ز قوره حلوا سازم.
آنها بر اين اعتقادند كه او فعلاً اين نظر را دارد اما بعداً نظرش تغيير خواهد كرد چرا كه مرا دوست دارد. شاهد اين مدعا هم پيام‌هاي غيركلامي «نزديك شو» است. پس از اين معمولاً يك رابطه‌ي دوستانه‌ي طولاني مدت برقرار مي‌شود كه يكي به فكر ازدواج است و ديگري به ازدواج فكر نمي‌كند و اگر با درخواست ازدواج هم رو به رو شود با صراحت و اطمينان مي‌گويد كه «من گفته بودم كه با تو ازدواج نخواهم كرد». روابط دوستانه‌ي طولاني مدت و بي‌سرانجام تاحدودي حاصل يك چنين ارتباطي است.
برخي ديگر در برابر ابراز غيركلامي عواطف عاشقانه،‌بي‌تفاوت نشان مي‌دهند، خود را به ناديدن مي‌زنند، گويا كه هيچ اتفاقي نيفتاده است. اين افراد نمي‌خواهند خود را درگير چنين فضاهايي بكنند. چنين افرادي واكنش‌هاي غيركلامي را ناديده مي‌گيرند، ابرازهاي غيركلامي را انكار مي‌كنند و بي‌تفاوت از كنار آن مي‌گذرند. چنين افرادي معمولاً در پس اين بي‌تفاوتي رابطه را تنظيم مي‌كنند.
در صورتي كه فرد عاشق بخواهد نزديك شود به او پيام‌هاي «دور باش!» مي‌دهند و هرگاه كه دور مي‌شود به او پيام مي‌دهند كه: « حالا ناراحت نشو مي‌تواني كمي به من نزديك شوي! پسر (دختر) خوب!» اين افراد معمولاً عاشق را سر در گم مي‌كنند. عاشق وقتي به آنها نزديك مي‌شود پيام «دور باش» دريافت مي‌كند و زماني كه دور مي‌شود پيام « مي‌تواني كمي نزديك شوي» دريافت مي‌كند. عاشق در مقابل چنين فردي با ترديد بسيار مواجه مي‌شود، نمي‌داند كه پيام صريح فرد چيست؟! وقتي مي‌خواهد برود به ياد پيام‌هاي «نزديك شو» مي‌افتد و زماني كه مي‌خواهد نزديك شود و خواستگاري كند، به ياد پيام‌هاي «دور باش» مي‌افتد. بهترين راه حل براي مواجهه با چنين افرادي بيان كلامي عواطف و درخواست پاسخ صريح از آنهاست.
به هر حال ما جزو هركدام از دسته‌هاي سه گانة بالا هم كه باشيم، سؤال اساسي اين است كه اگر كسي عاشق من بود اما من عاشق او نبودم با او چگونه برخورد كنم؟! آيا از او فرار كنم؟ يا اينكه او را بپذيرم اما با او ازدواج نكنم؟ و يا اينكه بي‌تفاوت نشان دهم، بدون طرد كامل و بدون پذيرش كامل؟!
اگر براساس تئوري روابط اصلي بخواهيم عشق را توضيح دهيم، وقتي يك نفر عاشق ماست، ما براي او يادآور تصوير يكي از افراد اصلي زندگي او هستيم و او به اين دليل به ما عشق مي‌ورزد كه «كودك درون» او در آن ارتباط به نحوي ناكام شده است و اكنون مي‌خواهد كه مشابه آن رابطه را با ما كه يادآور آن فرد اصلي هستيم، شروع كند تا شايد اين بار مشكلات و مسايل قبلي تكرار نشود. اگر يك كودك در يك بازي ببازد رفتار طبيعي او چيست؟ معمولاً كودكان اصرار مي‌كنند كه يكبار ديگر بازي كنند تا شايد اين بار برنده شوند اما اگر يكبار ديگر با آنها بازي كنيد و باز ببازند چه مي‌كنند؟! معمولاً دوباره اصرار مي‌كنند كه «فقط يكبار ديگر!» و سعي مي‌كنند كه دوباره بازي كنند و اگر دوباره ببازند معمولاً بازهم با التماس مي‌خواهند كه يكبار ديگر بازي كنند.
اين دور، ادامه دارد تا زماني كه برنده شوند، آنگاه آرام مي‌گيرند و بازي تمام است. همين مسأله براي كودكاني اتفاق مي‌افتد كه در رابطه با پدر، مادر، برادر و خواهر احساس باخت كرده‌اند، احساس كرده‌اند كه در اين رابطه چيزي كم بود و به همين خاطر كودك درون سعي مي‌كند دوباره بازي كند تا شايد اين بار آن كمبود نباشد و اگر بازهم كم باشد دوباره بازي را تكرار مي‌كند و دوباره و دوباره تا وقتي كه احساس كند آن رابطه به تعادل رسيده است و ديگر مسأله‌اي نيست و مسأله حل شده است. اينك كودك درون احساس مي‌كند كه بالاخره برنده شد و بازي تمام مي‌شود.
وقتي كسي عاشق ماست با عشق خود به ما اين پيام را مي‌دهد كه «من تو را سالهاست كه مي‌شناسم تو يادآور يكي از افراد اصلي در كودكي من هستي اميدوارم در رابطه با تو كه يادآور او هستي، مشكلات قبلي تكرار نشود و من به تعادل رواني برسم». و زماني كه شما هيچ حس خاصي نسبت به او كه عاشق شماست نداريد به او اين پيام را مي‌دهيد كه «من تو را نمي‌شناسم، تو يادآور هيچ يك از افراد اصلي در كودكي من نيستي، من نيازي به تو ندارم پس لطفاً تعادل رواني مرا برهم نزن» وقتي كسي را كه عاشق ماست طرد مي‌كنيم، يعني از همان اول به او گفته‌ايم كه «تو درست فكر كردي من همانند آن فرد هستم، طرد كننده، پس تلاش كن تا بازي را ببري!» و او هم تلاش خواهد كرد و بازي ادامه خواهد يافت.
اما اگر او را به طور كامل بپذيريم يعني به او اين پيام را داده‌ايم كه «چه فرد بدي بوده است اما من مثل او نخواهم بود، تو خواهي ديد كه من چقدر با او متفاوتم و چقدر از او بهترم پس بيا و پذيرش مرا درياب و آن را احساس كن و آرام گير» اما وقتي به او احساس خاصي نداريم طبيعتاً در برابر او نمي‌توانيم عواطف راستيني را از خود بروز دهيم بنابراين دروغين بودن پذيرش ما آشكار خواهد شد و آن فرد اين بار با زخم‌هايي جديد بر پيكره زخم‌هاي كهنه قديمي بازي را خواهد باخت، حتي اگر هم با او ازدواج كرده باشيم.
اما اگر طرد نكنيم و به دروغ هم نپذيريم و تلاش كنيم كه توضيح دهيم به نظر مي‌رسد بازي چندان ادامه نخواهد يافت و در آخر نيز احساس باخت نخواهد بود. همانند زماني كه كودكي اصرار به بازي دارد اما شما براي او توضيح مي‌دهيد كه نمي‌توانيد بازي كنيد و بازي هم نمي‌كنيد. درست است كه او ناكام مي‌شود اما ناكامي او از اين خواهد بود كه چرا بازي شروع نشد و او به دنبال يك نفر ديگر خواهد رفت كه با او بازي كند. «بازي نكردن» بهتر از اين است كه به دروغ بازي كنيد اما بازي نكردن هم آدابي دارد شما ممكن است بازي نكنيد اما بدون توهين، بدون طرد و بدون اينكه احساس بدي ايجاد كنيد.
اما ممكن است بازي نكنيد اما بازي نكردن شما به گونه‌اي باشد كه فرد، احساس توهين كند، احساس طرد كند و با احساس بد از شما جدا شود. انسان‌ها را محترم بداريم چه وارد زندگي ما بشوند و چه نشوند. آنها را به گونه‌اي پس نزنيم كه احساس بي‌احترامي، حقارت و خواري در آنها ايجاد كنيم. كه البته اگر كسي چنين كند توهين و تحقير و طرد او بدون دليل رواني در خود او نخواهد بود. زماني كه ديگري را طرد مي‌كنيم اين پيام را مي‌دهيم كه «از من دور شويد اي همه‌ي آنهايي كه ارزش مرا ندانستيد و سال‌ها پيش مرا از خود دور كرديد».
انسان‌ها را محترم بداريم چه وارد زندگي ما بشوند و چه نشوند. رابطه با ديگران هميشه راهي است براي خودشناسي، در رابطه با انسانهاست كه مي‌توانيم در آيينه‌ي ديگران، خودمان را و زندگي خودمان را ببينيم. وقتي از كسي بدم مي‌آيد مي‌توانم در آيينه‌ي او به جستجوي آن باشم كه چه چيزي در او هست كه از آن بَدَم مي‌آيد و آنچه از آن بدم مي‌آيد مثلاً كجا مرا آزار داده است؟ اين ويژگي در چه كسي بوده است كه من از آن بدم مي‌آيد؟! در گذشته اين ويژگي را و يا مشابه اين فرد را من كجا ديده‌ام و در گذشته چه بر من رفته است كه از اين ويژگي متنفر شده‌ام؟
رابطه هميشه بابي است براي آشنايي بيشتر با روابط اصلي كه در كودكي شكل گرفته است و مبنا و پايه‌ي ساير ارتباطها و روابط انساني است. اگر من از يك فرد مستبد و خودرأي بدم مي‌آيد درست است كه استبداد و خودرأيي بد است اما در كجاي زندگي من، استبداد و خودرأيي بوده است؟ چه كسي در گذشته‌ي من مستبد و خودرأي بوده است؟! اگر پدرم مستبد و خودرأي بوده است كجا و چرا از او بدم آمده است؟ از كدام رفتار او متنفرم و... همان گونه كه به عشق و عواطف مثبت خود توجه مي‌كنيد به طرد و نفرت خود نيز توجه كنيد و سعي كنيد ريشه‌هاي آن را درك كنيد كه اين نفرت و اين طرد از يادآوري و تداعي كدامين طرد و نفرت در گذشته‌ي من مي‌آيد. طرد و نفرت را وسيله‌اي كنيد براي شناختن خود و خودشناسي. اما به اختصار اگر كسي عاشق شما بود و شما عاشق او نبوديد سعي كنيد مطابق جدول زير عمل كنيد تا هم به ديگري آسيب كمتري برسد و هم به شما.
انجام بدهيد
انجام ندهيد
1 ـ او را درك كنيد.
1 ـ با او ازدواج نكنيد.
2 ـ محترمانه برخورد كنيد.
2 ـ با او رابطه جنسي برقرار نكنيد.
3 ـ دوستانه رفتار كنيد.
3 ـ او را طرد نكنيد.
4 ـ علت رد درخواست او را برايش توضيح دهيد.
4 ـ به او توهين نكنيد.
5 ـ روشن و آشكار صحبت كنيد و از بيان كلمات دو پهلو خودداري كنيد.
5 ـ از عواطف او سوء استفاده نكنيد.
6 ـ به او اجازه دهيد كه با شما صحبت كند اما اين اجازه نبايد به گونه‌اي باشد كه فرد تصور كند مي‌تواند نظر شما را تغيير دهد.
6 ـ راز او را به ديگران نگوييد.
7 ـ سعي كنيد خود را بشناسيد.
7 ـ او را آزار ندهيد.
8 ـ اين رابطه را از ساير روابط كاري و... جدا كنيد.
8 ـ با رفتار غيركلامي به او پيام‌هاي متناقض ندهيد.
9 ـ به رفتارهاي غيركلامي طرد كننده‌ي خود توجه كنيد.
9 ـ اجازه ندهيد كه او شما را آزار دهد.
10 ـ در صورتي كه پيام‌هاي شما را به طور متناقض درك كرد (پذيرش ـ طرد) براي او توضيح دهيد كه پذيرش شما به چه معناست و طرد شما به چه معناست.
اما در صورتي كه عاشق يك فرد آزار دهنده بود و با رفتارها و عواطف خود شما را آزار مي‌داد و وارد حريم خصوصي شما مي‌شد، بايد اين بار مراقب «خود» باشيد و از خودتان مراقبت كنيد. در اين صورت مطابق موارد زير عمل كنيد.
1 ـ به او بگوييد كه رفتار او براي شما آزار دهنده است.
2 ـ از او فاصله بگيريد.
3 ـ از قدرت عاطفي خودتان براي ارجاع او به روان درمانگر يا مشاور استفاده كنيد.
4 ـ با قاطعيت به او بگوييد كه از شما فاصله بگيرد.
5 ـ در صورتي كه به رفتارهاي خود ادامه داد از راه‌هاي قانوني براي رفع مزاحمت او استفاده كنيد.
منبع: مر کز خدمات رواشناسی سیاووشان
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط