جوان، عرفان و اخلاق

بي‌ترديد، گوهرناب معرفت را بايد در اعماق اقيانوس معارف دين جست‌وجو كرد. با قرارگرفتن در كشتي نجات ائمه اطهار(ع) و توسل به قرآن‌كريم و تفكر و تعقل و تدبّردر آفاق و انفس، مي‌توان به اهل معرفت نزديك شد و خود را در معرض پرتو خورشيد پرحرارت عرفان و معرفت قرار داد تا درحلقه عارفان حقيقي قرار گرفت.(1)
دوشنبه، 14 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جوان، عرفان و اخلاق

جوان، عرفان و اخلاق
جوان، عرفان و اخلاق


 





 

اي‌كاش جان بخواهد معشوق جاني ما
تا مدّعي بميرد، از جان‌فشاني ما

گردرميان نباشد پاي وصال جانان
مردن چه فرق دارد با زندگاني ما

 

گوهرمعرفت
 

بي‌ترديد، گوهرناب معرفت را بايد در اعماق اقيانوس معارف دين جست‌وجو كرد. با قرارگرفتن در كشتي نجات ائمه اطهار(ع) و توسل به قرآن‌كريم و تفكر و تعقل و تدبّردر آفاق و انفس، مي‌توان به اهل معرفت نزديك شد و خود را در معرض پرتو خورشيد پرحرارت عرفان و معرفت قرار داد تا درحلقه عارفان حقيقي قرار گرفت.(1)
سير و سلوك عبد به سوي خدا، سيري عمودي است، نه افقي و منظور از عمودي، عمودي در هندسه الهي است، نه در هندسه طبيعي؛ يعني به مكانت برترراه يافتن.(2)

 

گفت الست و تو بگفتي بلي
شكربلي چيست؟ كشيدن بلا

سرّبلي چيست كه يعني منم
حلقه‌زنِ درگه فقر و فنا

هم برو از جاو هم از جا مرو
جا زكجا حضرت بي‌جا كجا

پاك‌شو از خويش و همه خاك‌شو
تا كه زخاك تو برويد گيا(3)

 

عرفان يعني شناخت
 

عرفان، معرفتي قلبي است كه از راه كشف و شهود، حاصل مي‌شود و نه از بحث و استدلال.
عارف، كسي است كه از خودشناسي به خداشناسي مي‌رسد. بنابراين، عرفان، حالي ملكوتي و مايه‌اي آسماني و فطري است كه در مرحله اول درباطن و جان و ذات نفس، همراه با نورايمان و يقين به قيامت، پديد مي‌آيد. سپس آثارش دراعمال و اخلاق آدمي ظهور مي‌يابد.(4)
استاد عارف، علامه حسن‌زاده آملي مي‌فرمايد:
الهي! چگونه گويم نشناختمت كه شناختمت و چگونه گويم شناختمت كه نشناختمت.

عارف مؤمن
 

درقلب مؤمنِ بامعرفت، سه نور است: نور معرفت؛ نورعقل؛ نور دانش.
نور معرفت چون خورشيد است؛ نورعقل مانند ماه و نور دانش همچون ستاره.
نور معرفت، حكومت هوا (و هوس) را ازبين مي‌برد.
نور عقل، قدرت شهوت را مي‌پوشاند.
و نور دانش، به حق عمل مي‌كند.(5)

دوران شكوفايي
 

هدف تربيت درانسان بايد شكوفاكردن روح باشد. آيا دوره‌هاي مختلف عمر از اين نظر فرق مي‌كند يا نه؟ بي‌شك، فرق مي‌كند. بعضي دوره‌ها موقعيت بسياربهتري براي شكوفايي استعدادها دارد. از هفت سالگي تاحدود سي‌سالگي، براي شكوفا شدن روح ازنظر استعدادها دوره بسيار مناسبي است.(6)

مبدأ كجاست؟ مقصد كجاست؟
 

چرا گاهي نداي آشناي حق را فراموش مي‌كنيم كه مي‌فرمايد: «اي انسان! حقا كه تو به سوي پروردگار خود به سختي در تلاش، و او را ملاقات خواهي كرد.» (انشقاق: 6) و شاعر مي‌گويد:

 

روزها فكر من اين است و همه شب سخنم
كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم

ازكجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود
به كجا مي‌روم؟ آخر نُنمايي وطنم

جان كه ازعالم عِلوي است يقين مي‌دانم
رخت خود بازبرآنم كه همانجا فكنم

مرغ باغ ملكوتم، نِيَم از عالم خاك
دو سه روزي قفسي ساخته‌اند از بدنم

اي خوش آن روز كه پرواز كنم تا بر دوست
به هواي سر كويش پر و بالي بزنم

 

به دنبال راه
 

بايد به دنبال راهي بود تا از اين غفلت و حيرت بيرون رفت، به ويژه جوان‌ها كه سؤال‌هاي متفاوتي آنها را احاطه كرده است.
بله، تفكر؛ اكسيري است كه براي آن، فضيلت‌ها نقل شده است؛ ولي تفكر در چه چيزي؟!
من كيستم، آيا كسي هست كه بگويد من كيستم؟
آيا هميشه دراينجا بودم؟ كه نبودم.
آيا هميشه دراينجا هستم؟ كه نيستم.
آيا به اختيارخود آمدم؟ كه نيامدم.
آيا به اختيارخود هستم؟ كه نيستم.
آيا به اختيارخود مي‌روم؟ كه نمي‌روم.
مي‌بينم، مي‌شنوم، حرف مي‌زنم، حفظ مي‌كنم، ياد مي‌گيرم، فراموش مي‌كنم، احساسات گوناگون دارم، رد مي‌كنم، طلب مي‌كنم، اينها چيست؟ حيرت اندر حيرت، حيرت اندرحيرت! كيست كه اين معما را حل كند؟
پاسخ اين پرسش‌ها نزد هاديان الهي است؛ امام‌صادق(ع) مي‌فرمايد: «بالاترين عبادت، تفكردايمي درباره خداوند و قدرت بي‌پايان اوست».
خداوند مي‌فرمايد: «خردمندان كساني هستند كه درهمه حالات، چه ايستاده و چه نشسته و چه درحال خفتن، خدا را ياد مي‌كنند و هميشه درآفرينش زمين و آسمان تفكر مي‌كنند و مي‌گويند، پروردگارا! اين جهان با اين عظمت را بيهوده نيافريدي.» (آل‌عمران: 192)
و اين تفكر، آغازسعادت ابدي است؛ تفكر هوشمندانه درباره خود، جهان و صفات خداوند. هدايت انسان و بيداري‌اش از خواب غفلت و خارج شدن از بستر عادات، در گرو تفكراست.(7) علامه حسن‌زاده آملي مي‌فرمايد: «الهي، هرچه بيشتر دانستم، نادان‌تر شدم، بر ناداني‌ام بيفزا».
خداوند براي بندگان، مثال‌هايي زده است تا بيشتر بينديشيم، ازجمله خلقت آنها را يادآور مي‌شود و مي‌فرمايد: «خدا انسان را ازگلي خالص آفريد، سپس او را به صورت نطفه در قرارگاهي استوار قرار داد. آنگاه نطفه را به صورت علقه درآورد و علقه را به صورت مُضغِه و مضغه را استخوان ساخت و به استخوان گوشت پوشاند و درنتيجه، فرد جديدي چشم به دنيا گشود. آفرين باد برخدا كه بهترين آفريدگاران است». (مؤمنون: 12-14)

آداب سيربه سوي كمال
 

اميرمؤمنان، علي(ع) درباره دو مرض خطرناك هشدارداده و فرموده است:
مردم! من ازدو چيز براي شما ترس دارم. پيروي از هواي نفس و آرزوي دراز. پيروي از هواي نفس، انسان را از «حق» باز مي‌دارد و آرزوي دراز موجب فراموشي آخرت مي‌شود... آگاه باشيد كه آخرت مي‌آيد و نزديك است.
براي هريك از دنيا و آخرت، فرزنداني وجود دارد؛ شما فرزندان آخرت باشيد، نه دنيا؛ زيرا هرفرزندي روز قيامت به مادرش مي‌پيوندد. امروز، كاراست نه حساب و فردا حساب است، نه عمل.(8)

ريشه مفاسد در دنيا
 

ريشه مفاسد در دنيا سه چيز است:
اول- كبر؛ كه اول‌بار ابليس به خاطرآن از فرمان خدا سرپيچي كرد.
دوم- حرص؛ كه آدم و حوا به خاطر آن، از گندم (ميوه ممنوعه) خوردند و از بهشت رانده شدند.
سوم-حسد؛ كه هابيل به خاطر آن، قابيل را كشت.
و اما درمان اين بيماري‌ها:
درمان كبر: توجه به ضعف و نقص و معايب خود.
درمان حرص: قناعت كردن به آنچه خدا داده است.
درمان حسد: دانستن اين نكته كه با حسد ورزيدن به كسي كه خدا به او نعمتي داده است، گزندي به وي نمي‌رسد.(9)

ادب دررفتار
 

ادب با خدا، با اقتدا به آداب الهي و آداب رسول‌خدا(ص) و اهل‌بيتش پديد مي‌آيد. يكي از شاگردان استاد عرفان، سيدعلي قاضي نقل كرده است:
من شب در خانه به متكا تكيه داده بودم و قرآن مي‌خواندم. فردا كه به درس استاد حاضر شدم، فرمودند: اين چه نوع قرآن خواندن است؟ مدتي ازاين ماجرا گذشت. شبي ديگر كه مي‌خواستم پايم را در خانه دراز كنم، كتاب‌ها را بالاي تاقچه گذاشتم تا رعايت ادب بشود. صبح كه به درس آمدم، حضرت استاد فرمودند: حالا كتاب‌ها را بالا گذاشتي بي‌ادبي نيست.

سرمايه راهرو حضور و ادب است
آنگاه يكي همت و ديگر طلب است

 

ناچاربود راهرو از اين چار اصول
ورنه به مراد دل رسيدن عجب است

مولوي نيز دراين‌باره مي‌گويد:

ازخدا جوييم توفيق ادب
بي‌ادب محروم شد از لطف رب

بي‌ادب تنها نه خود را داشت بد
بلكه آتش بر همه آفاق زد(10)

عبد صالح خدا، مرحوم دولابي مي‌فرمود:
از حديث كسا، ادبِ صحبت كردن با فرزندان و شوهر و همسر را بياموزيد.(11)
... وقتي مي‌خواهيد از منزل خارج شويد، اهل خانه را خشنود كنيد و بيرون بياييد. وقتي هم خواستيد وارد خانه شويد، بيرون در استغفاركنيد و صلوات بفرستيد، هر ناراحتي كه داريد بيرون بگذاريد و با روي خوش داخل [خانه] شويد. اهل خانه هم با روي خوش به استقبال شما بيايند. كمال زن و مرد دراين است.(12)
در حديث است كه خداوند چهار چيز را در چهار چيز مخفي كرده است:
رضايت خود را دراعمال صالح؛ پس همه اعمال صالح را انجام بده تا عملي كه رضايت الهي را دربردارد، انجام داده باشي.
غضب خود را در معاصي؛ پس از همه معاصي پرهيز كن تا از عملي كه موجب غضب الهي است، مصون مانده باشي.
ليله‌القدر را درشب‌هاي سال؛ پس همه شب‌ها را قدر بدان تا ليله ‌القدر را هم درك كرده باشي.
اولياي خودش را در بين مردم؛ پس به همه مردم احترام بگذار تا حرمت اولياي خدا را نگاه داشته باشي.(13)
 

در محضر درس بزرگان
 

آنچه مي‌دانيم، بكنيم؛ درآنچه نمي‌دانيم، توقف و احتياط بكنيم تا بدانيم. قطعاً اين راه پشيماني ندارد. به همديگر نگاه نكنيم، بلكه به دفتر شرع نگاه كنيم و عمل و تركِ [عمل] را مطابق آن سازيم.
- گفتم كه الف، گفت: دگر، گفتم: هيچ. در خانه اگر كس است، يك حرف بس است. بارها گفته‌ام و باردگر مي‌گويم: هركه خدا را ياد كند، خدا هم‌نشين اوست.
- «آقاي بهجت(رحمه‌الله) از مرحوم قاضي(رحمه الله) نقل مي‌كرد كه ايشان مي‌فرمود: اگر كسي نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عاليه نرسد، مرا لعن كند».
- «علامه طباطبايي مي‌فرمود: مرحوم قاضي روزي به من گفتند: اي فرزند! دنيا مي‌خواهي نماز شب بخوان، آخرت مي‌خواهي نماز شب بخوان».(14)
«امام‌صادق(ع) فرمود: خداوند به حضرت موسي فرمود: دروغ مي‌گويد آن‌كس كه گمان مي‌كند مرا دوست دارد، اما شب‌ها مي‌خوابد؛ مگرنه اين است كه هر محبي با محبوبش خلوت مي‌كند؟ اي پسر عمران، بدان كه من برمحبّان خودم آگاهم و... .»(15) البته بايد مواظب بود كه مبتلا به ريا نشد. رسول‌خدا(ص) فرمود: «مهمترين چيزي كه من به خاطرآن بر شما مي‌ترسم، شرك كوچك است. سؤال شد: شرك كوچك چيست؟ فرمود: ريا؛ روز قيامت به رياكار مي‌گويند پاداش عمل خود را از كسي بگير كه براي او انجام دادي».(16)
خداوندا!
«دل‌هاي سنگ‌آسا را بشكن تا مگر در شكستگي‌ها نشاني ازتو بيابند؛ [چرا]كه خود فرموده‌اي: أنا عِندَ القلوبِ المنكَسِرَه».(17)

پي‌نوشت‌ها:
 

1. حسين انصاريان، عرفان اسلامي، ج1، ص5.
2. عبدالله جوادي آملي، تفسيرموضوعي قرآن و مراحل اخلاق در قرآن، ص223.
3. عرفان اسلامي، ص54.
4. همان، ج1، ص12.
5. همان، ص14.
6. مرتضي مطهري، تعليم و تربيت در اسلام، ص63.
7. علي محيطي، صراط سلوك (رهنمودهاي اخلاقي عرفاني علامه حسن‌زاده آملي)، صص91 و97.
8. نهج‌البلاغه، ترجمه: علي شيرواني، خطبه42، ص204.
9. مصباح‌الهدي، نكته‌هاي مرحوم دولابي، ص367.
10. صراط سلوك، صص78 و79.
11. مصباح‌الهدي، نكته‌هاي مرحوم دولابي، ص387.
12. همان.
13. همان، ص237.
14. تهيه و تنظيم: دفترانتشارات انصاري، فريادگر توحيد (نگاهي به زندگي عارف كامل حضرت آيت‌الله بهجت)، صص120 و121.
15. صراط سلوك، ص88.
16. نهج‌البلاغه، شرح مصطفي زماني، خطبه32.
17. سيد مهدي شجاعي، نيستان، ص7.

 

منبع: نشريه گلبرگ- ش116




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط