خواسته هاي ويران کننده و راه هاي دوري از آن ها

برخي از افراد در ابراز خواسته هاي خويش يا در پاسخ دادن به انتظارات ديگران، با مشکل مواجه اند که علت آن، وجود الگوهاي منفي است که به شکل عادت بروز مي کند. در اين مقاله، به شش عادت منفي رفتاري و راه هاي مقابله با آن ها پرداخته ايم.
سه‌شنبه، 22 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خواسته هاي ويران کننده و راه هاي دوري از آن ها

خواسته هاي ويران کننده و راه هاي دوري از آن ها
خواسته هاي ويران کننده و راه هاي دوري از آن ها


 

نويسنده:عبدالرسول کريمي




 
برخي از افراد در ابراز خواسته هاي خويش يا در پاسخ دادن به انتظارات ديگران، با مشکل مواجه اند که علت آن، وجود الگوهاي منفي است که به شکل عادت بروز مي کند. در اين مقاله، به شش عادت منفي رفتاري و راه هاي مقابله با آن ها پرداخته ايم.

تند و خشن شروع کردن
 

آيا تا به حال گفت و گويي داشته ايد که دل تان بخواهد مانند نوار، دوباره آن را تکرار کنيد؟
شما دوست داريد با يک شخصي رابطه يي ايجاد کنيد، پس خواسته يي را ابراز مي کنيد؛ اما از آن جا که شکل ابراز خواسته ي شما با روشي منفي، سرزنش کننده يا انتقادي آغاز مي شود، درست عکس آن چه را خواهانيد، به دست مي آوريد و آن فرد را از خود دورتر مي کنيد.

از کوره در رفتن
 

در روابط آشفته، بحث و جدل گاهي مي تواند عواطف تند و تيزي را برانگيزد که به از «کوره در رفتن» بينجامد. به اين معنا که آن چنان فشاري به ما وارد مي کند که از نظر جسمي و عاطفي در هم فرو مي ريزيم و ديگر قادر نيستيم به روشني فکر يا در گفت و شنودي شرکت کنيم که ثمري در پي داشته باشد.
نشانه هاي جسمي از کوره در رفتن، شامل ضربان تند قلب، دستان عرق آلود، تنفس بي نظم يا ناقص و ... است.
زماني که اين حالت بر شما غالب مي شود، گويي ديگر توان شنيدن اطلاعات جديد يا پذيرش نفوذ و اثري را نداريد. حتي اگر آن شخص عذرخواهي کند يا بکوشد شما را آرام کند، ديگر گوش تان هيچ چيز نمي شنود!
زماني که به اصطلاح جوش مي آوريد، بهترين کار، اين است که گفت و گو را قطع و دست کم به مدت بيست دقيقه کار آرام کننده ي ديگري انجام بدهيد. بيست دقيقه به طور طبيعي، کم ترين زماني است که ما نياز داريم تا از فشارهاي رواني بيرون بياييم. بيست دقيقه که گذشت و احساس کرديد آرام تر شده ايد، بازگرديد و درباره مساله به بحث بپردازيد يا آن را به وقت ديگري موکول کنيد.

به کار بردن انتقادهاي زيان آور
به جاي گله هاي سازنده
 

هر وقت مردم، پيرامون فعاليت ها و هدف هاي مشترکي گرد هم جمع مي شوند، درگيري، چاره ناپذير است. اين که شما چگونه وضع خودتان را در درگيري بيان مي کنيد. در توانايي تان در برقراري رابطه با ديگران، تفاوت چشم گيري به وجود مي آورد.
قانون اساسي اين است؛ هر وقت لازم است، گله کنيد؛ اما انتقاد نکنيد. گله روي مسأله ي خاصي تمرکز دارد و رفتار شخص را نشانه مي رود، نه نقاط ضعف او را. از طرف ديگر، انتقاد کردن، بيش تر عمومي و داوري کننده است و اغلب شامل عباراتي مانند:«تو هميشه ...» يا «تو هرگز...» مي شود. انتقاد به منش طرف مقابل حمله مي کند، اغلب برچسب هاي منفي مي زند و نوعي سرزنش به حساب مي آيد. براي نمونه:«شما گفتيد بسته را تحويل خواهيد داد، اما نداديد.» اين يک گله است. «شما فراموش کرديد بسته را تحويل دهيد، اين، بي مسؤوليتي است.» اين يک انتقاد است.
البته گاهي گفتن و شنيدن گله سخت است، اما نتيجه ي سازنده يي دارد، زيرا کمک مي کند که مردم، يکديگر را بشناسند و مسايل شان را حل کنند.

بي فکر بودن
 

همه ي افراد براي خود، دوست، شغل، شريک زندگي و ... پيدا مي کنند و هگز قصدشان اين نيست که روابط شان به شکست بينجامد. با وجود اين، براي برخي چنين اتفاقي مي افتد؛ تنها به اين دليل که به نيازهاي عاطفي ديگران توجه کافي نمي کنند. آنان از روي بدذاتي، بي فکر نيستند، بلکه آن چنان غرق مشکلات و نگراني هاي خويش اند که نيازهاي افراد پيرامون خود را نمي بينند. از طرف ديگر، بافکر بودن و توجه کردن، به تشکيل روابط رضايت بخش و پايدار مي انجامد. وقتي شما توجه مي کنيد، خواسته هاي ديگران را مي بينيد و به آن ها پاسخ مي دهيد؛ توجه خود را از نگراني هاي خود، به نگراني هاي ديگران معطوف مي کنيد. با انجام چنين کاري، ياد مي گيريد آن چه را ديگران احساس مي کنند، بفهميد و بتوانيد همان عواطف را در همان زمان احساس کنيد. در آن لحظه، مي توانيد روي آگاهي ها و تجارب مشترک، متمرکز شويد.
در خلال چنين تجاربي، تمرکز آن چنان قوي و شديد است که ديگر جايي براي انديشيدن به چيزهايي بي ربط يا نگران کننده باقي نمي ماند. مي توان در جست و جوي فرصت هايي براي حفظ رابطه با ديگران برآمد و به گردآوري لحظات عاطفي پرداخت. انجام چنين عملي، به ما نقش فعالي در رشد و توسعه پايدار روابط مي بخشد.

عادت بدذهني
 

هر کسي در موقعيتي خاص، احساس کج خلقي مي کند، اما وقتي کسي عادت بدذهني دارد، در تمام اوقات زندگي اش بداخلاق است. او مدام دنيا را زير و رو مي کند تا مدرکي بيابد و احساسات خود را توجيه کند.
وقتي کسي گرفتار عادت بدذهني است، اغلب سعي دارد موقعيت هاي ناقص را اصلاح کند و آشکارا خطاهاي ديگران، او را نگران مي کند؛ در نتيجه ممکن است بيشتر از سهم اش با خواسته هاي ديگران درافتد و به روابطش صدمه و آسيب بزند. بيش تر افرادي که بداخلاق هستند، مي توانند با گزينش هوشيارانه، به مسايل دنيا با شيوه يي متفاوت واکنش نشان دهند و تغيير کنند. کليد حل معما اين است که به دقت به مردم و اشياء بنگريم و به جاي انتقاد کردن، به طور منظم دنبال موضوعاتي براي تحسين کردن باشيم. با انجام اين عمل، ما حال و هواي جديدي از ستايش و قدرداني در زندگي خودمان مي آفرينيم و به جاي غرق شدن در مرداب اشتباهات و خطاهاي مردم، در جست و جوي دلايلي هستيم که بگوييم:«از شما متشکرم.»

پرهيز کردن از گفت و شنودي که به آن نياز داريد
 

وقتي در روابطي، کارها غلط پيش مي رود، مردم اغلب مي پرسند:«آيا حرف بدي زدم؟» ممکن است حرف بدي زده باشيد، اما بيش تر اوقات، اين حرف نزدن است که به روابط شما صدمه و آسيب مي رساند. بسياري از بگومگوها، از مسايلي که نياز به بحث دارند، اما هرگز به بحث گذاشته نمي شوند، برمي خيزد. نتيجه اين مي شود که تنش و گيجي مربوط به آن، فوراني از نزاع ها و دعواها ايجاد مي کند و به دشمني و حالت دفاعي به خود گرفتن مي انجامد.
در هر رابطه يي که اختلاف زيادي هست، بايد ببينيم چه مسايلي به بحث گذاشته نشده است. شايد يکي از دو نفر، خواسته هايش را تکرار مي کند، به اين دليل که مورد بي اعتنايي قرار گرفته است. پيوسته بي توجه بودن به نيازها و خواسته هاي يکديگر، اغلب به دشمني (که نابودکننده ي پيوندهاست) مي انجامد.
منبع: نشريه 7 روز زندگي، شماره 103



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط