خواسته هاي ويران کننده و راه هاي دوري از آن ها
نويسنده:عبدالرسول کريمي
برخي از افراد در ابراز خواسته هاي خويش يا در پاسخ دادن به انتظارات ديگران، با مشکل مواجه اند که علت آن، وجود الگوهاي منفي است که به شکل عادت بروز مي کند. در اين مقاله، به شش عادت منفي رفتاري و راه هاي مقابله با آن ها پرداخته ايم.
شما دوست داريد با يک شخصي رابطه يي ايجاد کنيد، پس خواسته يي را ابراز مي کنيد؛ اما از آن جا که شکل ابراز خواسته ي شما با روشي منفي، سرزنش کننده يا انتقادي آغاز مي شود، درست عکس آن چه را خواهانيد، به دست مي آوريد و آن فرد را از خود دورتر مي کنيد.
نشانه هاي جسمي از کوره در رفتن، شامل ضربان تند قلب، دستان عرق آلود، تنفس بي نظم يا ناقص و ... است.
زماني که اين حالت بر شما غالب مي شود، گويي ديگر توان شنيدن اطلاعات جديد يا پذيرش نفوذ و اثري را نداريد. حتي اگر آن شخص عذرخواهي کند يا بکوشد شما را آرام کند، ديگر گوش تان هيچ چيز نمي شنود!
زماني که به اصطلاح جوش مي آوريد، بهترين کار، اين است که گفت و گو را قطع و دست کم به مدت بيست دقيقه کار آرام کننده ي ديگري انجام بدهيد. بيست دقيقه به طور طبيعي، کم ترين زماني است که ما نياز داريم تا از فشارهاي رواني بيرون بياييم. بيست دقيقه که گذشت و احساس کرديد آرام تر شده ايد، بازگرديد و درباره مساله به بحث بپردازيد يا آن را به وقت ديگري موکول کنيد.
قانون اساسي اين است؛ هر وقت لازم است، گله کنيد؛ اما انتقاد نکنيد. گله روي مسأله ي خاصي تمرکز دارد و رفتار شخص را نشانه مي رود، نه نقاط ضعف او را. از طرف ديگر، انتقاد کردن، بيش تر عمومي و داوري کننده است و اغلب شامل عباراتي مانند:«تو هميشه ...» يا «تو هرگز...» مي شود. انتقاد به منش طرف مقابل حمله مي کند، اغلب برچسب هاي منفي مي زند و نوعي سرزنش به حساب مي آيد. براي نمونه:«شما گفتيد بسته را تحويل خواهيد داد، اما نداديد.» اين يک گله است. «شما فراموش کرديد بسته را تحويل دهيد، اين، بي مسؤوليتي است.» اين يک انتقاد است.
البته گاهي گفتن و شنيدن گله سخت است، اما نتيجه ي سازنده يي دارد، زيرا کمک مي کند که مردم، يکديگر را بشناسند و مسايل شان را حل کنند.
در خلال چنين تجاربي، تمرکز آن چنان قوي و شديد است که ديگر جايي براي انديشيدن به چيزهايي بي ربط يا نگران کننده باقي نمي ماند. مي توان در جست و جوي فرصت هايي براي حفظ رابطه با ديگران برآمد و به گردآوري لحظات عاطفي پرداخت. انجام چنين عملي، به ما نقش فعالي در رشد و توسعه پايدار روابط مي بخشد.
وقتي کسي گرفتار عادت بدذهني است، اغلب سعي دارد موقعيت هاي ناقص را اصلاح کند و آشکارا خطاهاي ديگران، او را نگران مي کند؛ در نتيجه ممکن است بيشتر از سهم اش با خواسته هاي ديگران درافتد و به روابطش صدمه و آسيب بزند. بيش تر افرادي که بداخلاق هستند، مي توانند با گزينش هوشيارانه، به مسايل دنيا با شيوه يي متفاوت واکنش نشان دهند و تغيير کنند. کليد حل معما اين است که به دقت به مردم و اشياء بنگريم و به جاي انتقاد کردن، به طور منظم دنبال موضوعاتي براي تحسين کردن باشيم. با انجام اين عمل، ما حال و هواي جديدي از ستايش و قدرداني در زندگي خودمان مي آفرينيم و به جاي غرق شدن در مرداب اشتباهات و خطاهاي مردم، در جست و جوي دلايلي هستيم که بگوييم:«از شما متشکرم.»
در هر رابطه يي که اختلاف زيادي هست، بايد ببينيم چه مسايلي به بحث گذاشته نشده است. شايد يکي از دو نفر، خواسته هايش را تکرار مي کند، به اين دليل که مورد بي اعتنايي قرار گرفته است. پيوسته بي توجه بودن به نيازها و خواسته هاي يکديگر، اغلب به دشمني (که نابودکننده ي پيوندهاست) مي انجامد.
منبع: نشريه 7 روز زندگي، شماره 103
تند و خشن شروع کردن
شما دوست داريد با يک شخصي رابطه يي ايجاد کنيد، پس خواسته يي را ابراز مي کنيد؛ اما از آن جا که شکل ابراز خواسته ي شما با روشي منفي، سرزنش کننده يا انتقادي آغاز مي شود، درست عکس آن چه را خواهانيد، به دست مي آوريد و آن فرد را از خود دورتر مي کنيد.
از کوره در رفتن
نشانه هاي جسمي از کوره در رفتن، شامل ضربان تند قلب، دستان عرق آلود، تنفس بي نظم يا ناقص و ... است.
زماني که اين حالت بر شما غالب مي شود، گويي ديگر توان شنيدن اطلاعات جديد يا پذيرش نفوذ و اثري را نداريد. حتي اگر آن شخص عذرخواهي کند يا بکوشد شما را آرام کند، ديگر گوش تان هيچ چيز نمي شنود!
زماني که به اصطلاح جوش مي آوريد، بهترين کار، اين است که گفت و گو را قطع و دست کم به مدت بيست دقيقه کار آرام کننده ي ديگري انجام بدهيد. بيست دقيقه به طور طبيعي، کم ترين زماني است که ما نياز داريم تا از فشارهاي رواني بيرون بياييم. بيست دقيقه که گذشت و احساس کرديد آرام تر شده ايد، بازگرديد و درباره مساله به بحث بپردازيد يا آن را به وقت ديگري موکول کنيد.
به کار بردن انتقادهاي زيان آور
به جاي گله هاي سازنده
قانون اساسي اين است؛ هر وقت لازم است، گله کنيد؛ اما انتقاد نکنيد. گله روي مسأله ي خاصي تمرکز دارد و رفتار شخص را نشانه مي رود، نه نقاط ضعف او را. از طرف ديگر، انتقاد کردن، بيش تر عمومي و داوري کننده است و اغلب شامل عباراتي مانند:«تو هميشه ...» يا «تو هرگز...» مي شود. انتقاد به منش طرف مقابل حمله مي کند، اغلب برچسب هاي منفي مي زند و نوعي سرزنش به حساب مي آيد. براي نمونه:«شما گفتيد بسته را تحويل خواهيد داد، اما نداديد.» اين يک گله است. «شما فراموش کرديد بسته را تحويل دهيد، اين، بي مسؤوليتي است.» اين يک انتقاد است.
البته گاهي گفتن و شنيدن گله سخت است، اما نتيجه ي سازنده يي دارد، زيرا کمک مي کند که مردم، يکديگر را بشناسند و مسايل شان را حل کنند.
بي فکر بودن
در خلال چنين تجاربي، تمرکز آن چنان قوي و شديد است که ديگر جايي براي انديشيدن به چيزهايي بي ربط يا نگران کننده باقي نمي ماند. مي توان در جست و جوي فرصت هايي براي حفظ رابطه با ديگران برآمد و به گردآوري لحظات عاطفي پرداخت. انجام چنين عملي، به ما نقش فعالي در رشد و توسعه پايدار روابط مي بخشد.
عادت بدذهني
وقتي کسي گرفتار عادت بدذهني است، اغلب سعي دارد موقعيت هاي ناقص را اصلاح کند و آشکارا خطاهاي ديگران، او را نگران مي کند؛ در نتيجه ممکن است بيشتر از سهم اش با خواسته هاي ديگران درافتد و به روابطش صدمه و آسيب بزند. بيش تر افرادي که بداخلاق هستند، مي توانند با گزينش هوشيارانه، به مسايل دنيا با شيوه يي متفاوت واکنش نشان دهند و تغيير کنند. کليد حل معما اين است که به دقت به مردم و اشياء بنگريم و به جاي انتقاد کردن، به طور منظم دنبال موضوعاتي براي تحسين کردن باشيم. با انجام اين عمل، ما حال و هواي جديدي از ستايش و قدرداني در زندگي خودمان مي آفرينيم و به جاي غرق شدن در مرداب اشتباهات و خطاهاي مردم، در جست و جوي دلايلي هستيم که بگوييم:«از شما متشکرم.»
پرهيز کردن از گفت و شنودي که به آن نياز داريد
در هر رابطه يي که اختلاف زيادي هست، بايد ببينيم چه مسايلي به بحث گذاشته نشده است. شايد يکي از دو نفر، خواسته هايش را تکرار مي کند، به اين دليل که مورد بي اعتنايي قرار گرفته است. پيوسته بي توجه بودن به نيازها و خواسته هاي يکديگر، اغلب به دشمني (که نابودکننده ي پيوندهاست) مي انجامد.
منبع: نشريه 7 روز زندگي، شماره 103